سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بیدل، در افغانستان وآسیای میانه (۲)


دکترعارف پژمان


• آثار برازنده بیدل، در سرزمین پهناور هند محدود و مقید نماند، به سند (پاکستان)، کابل، قندهار و بلخ و ماوراءالنهر رسید. حتا تا آسیای صغیر راه یافت. پروفسور مختاروف، محقق تاجک، در مطلبی زیر اسم«ایجادیات بیدل در تاجکستان شوروی» نگاشته است «.. ایجادیات بیدل از نیمه های قرن ۱۸ در ماوراء النهر پهن شده، مقلدان و پیروان زیادی بار آورد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ بهمن ۱٣٨۵ -  ۲٣ ژانويه ۲۰۰۷


باز دل مست نوایی است که من میدانم
این نوا نیز زجایی است که من میدانم
خونم آخر به کف پای کسی خواهد ریخت
این همان رنگ حنایی است که من میدانم
چشم وا کردم وتوفان قیامت دیدم
زندگی روز جزایی است که من میدانم !
در مقامی که بجایی نرسد کوششها
ناله ، اقبال رسایی است که من میدانم
نیست راهی که به کامل قدمی طی نشود
پای خوابیده، عصایی است که من میدانم
( بیدل )

در افغانستان، درگستره سده ها، شبح بیدل، نام ونشان بیدل وافسانه وافسون بیدل، در کوخ ها وکاخها ، وجود داشته است. همه جا ، در کنار دیوان حافظ ، کلیات بیدل، در رواق خانه ها ومعبد دل ها ، به هستی دیر پای خویش، دوام داده است .
گمان میبرم عوامل گونه گون ، این ماندگاری کلام بیدل را ، مدد رسانیده که شمه ای ازان بازنگری میشود :

۱ـ چون یک چاپ انتقادی ومورد اعتماد همه ، از اشعار او هیچگاه در دسترس نبوده،قرائت های مختلف از ارکان و واژگان شعر او،
فرصتی را میسر گردانیده برای جدل های ادبی وذوقی خانه گی، میان قشر باسواد افغان. بصورت نمونه، در مصراع « عشق ، زنگ غفلت ازمامی برد» میتواند، زنگ ، رنگ ، خوانده شود، با ملاحظه بسامد چشمگیر واژه « رنگ درشعر بیدل، واین موجب تاویل وتفسیر دگرگونه ای از شعر گردد .

۲ـ سالمندان ؛ همان گونه که با حرارت در باره تفاسیردینی وقصص انبیا، گپ میزنند، گویا در شرح ابیات بیدل نیز، بصورت دلخواه، مسابقه حس وهوش میگذارند. کدام منزل است که یک بیدلشناس ذوقی در آن نباشد؟

۳ـ از امتیازات بیدل آن است که میان ا شعار سد هزار بیتی او، بسیار بیش ازحد توقع ، شاید به اندازه برگ درختان، ابیاتی اعجاب آور ، مصرعی درخشان وتازگیهای تکان دهنده ، وجود دارد، که هم اهل سواد را بخود مشغول دارد وهم کمسوادان را راضی نگهدارد !
بگونه نمونه چند بیت را ازحافظه نقل میکنم :
 
بیدل از یاد خویش هم رفتم
که فراموش کرده است مرا؟
+++
زین محیط از هرزه گردیها چو موج
میبرد خلقی شکست خود به دوش
+++
ز نسخه دو جهان درس ما فرا موشی ست
به گوش ما سخن ناشنیده ، می ماند !
+++
زخود بیاد نگاه که میروی بیدل
که از غبار تو بوی فرنگ میآید !
+++
تا سحر بی پرده گردد، شبنم از خود رفته است
الوداع ای همنشینان! دلبرم آمد به یاد
+++
گوش مروتی کو کز ما نظر نپوشد
دست غریق : یعنی فریاد بیصداییم !

۴ـ نفس گرم بیدل: تو پنداری، صدای او ، صدای همه آزاد اندیشان، روشن بینان و حقیقت جویان عصر اوست. در افغانستان این صدا ، شنیده شده ، و گرامی داشته شده است. « بنده طلعت آن باش که آنی دارد !»

۵ـ در مثنوی های او جلوه های حیات عملی بویژه وضع ناگوار کشاورزان وکارگران نمایانده شده است .

۶ـ مناعت نفس بیدل نیز براعتبار و آ بروی شاعر افزوده است. وی هرگز تن به دریوزگی سیاسی و مدح ومنقبت درباری نداد. پرخاش وستیزه جویی در برابر شاهان و زمامداران از خصیصه های درخشان شعر اوست :
بگذر ز شهان و ناز سلطانی شان
وز مایه ء جاه و دولت فانی شان
بر دانه چندیست که گیرند زمور
آرایش مطبخ سلیمانی شان !
( بیدل ــ رباعیات )

۷ ـ دوری وبیزاری بیدل از تعصب مذهبی ونژادی ، از امتیازات اوست. گویا وی انحصار « گوهر حقیقت» را تنها در کیش خود نمی پذیرد :
به دیر وکعبه کارت چیست بیدل
اگر فهمیده ای ، دل خانه کیست !
++++
ز فرق وامتیاز کعبه ودیرم چه می پرسی
اسیر عشق بودم، هرچه پیش آمد، پرستیدم !
( بیدل ــ غزلیات )

۸ ـ شاید ،بیدلگرایی در سرزمین افغانها از نیمه های قرن ۱۸ میلادی شروع شده وتا امروز تداوم یافته است در دوره شاهان سدوزی ، التفات به کلام بیدل، رونقی روز افزون داشت، لعل محمدعاجز پزشک رسمی دربار
تیمور شاه درانی ، یکی از ارادتمندان بیدل بود که شعر هم می سرود. باید یادآوری کرد که در افغانستان گروهی از دولتمردان، رجال و خاندانهای وابسته به دربار از بیدلگرایی ، حمایت میکرده اند. شاید بتوان برای نمونه خانواده طرزی واعتمادی را مثال آورد. ، سرور گویا اعتمادی و غلام محمد طرزی ،پدر محمود طرزی ( وزیر خارجه شاه امان ا لله )ازین راسته اند. نورمحمد کهگدای سرمنشی دربار محمد ظاهر شاه نیز بیدل گرا بوده است .
در زمان سلطنت امیرحبیب الله ( سراج الملت والدین) ، جمعی از سخن سنجان و بیدل شناسان ، گرد آمدند، تا برای نخستین بار درکشور، به تنقیح و تصحیح کلیات بیدل همت گمارند. حتا در سالهای پایانی جنگ سوم افغانها در برابر انگلیس، با اینکه شعر درین مرز وبوم با اغراض د یگری چون آزادیخواهی ، ضدیت با فرنگ و مردمگرایی عجین شده بود ، بیدلگرایی نیز به اوج وموج خود ادامه داد .
درین آوان از برجسته ترین رهروان بیدل، قاری عبدالله ، ملک الشعرا است که استادی برجسته در ادب پارسی ومدرس دانشگاه بوده است، ابیات زیر از قاری است :
پنجه شور جنون، پاره گریبانم کرد
بازسودای کسی بی سر وسامانم کرد
سخن روی تو با وی به میان آوردم
رفت چندان زخود آیینه که حیرانم کرد !
صوفی عبدالحق بیتاب ادب شناس ومدرس دانشگاه نیز مشوق بیدل بود .
غلام حسن مجددی استاد دانشکده ادبیات و مسوول سابق کرسی بیدلشناسی در دانشگاه کابل ، ویکی از ناقدان بیدل می گوید :
« .. آثار بیدل، در زمان زندگی او نه تنها در هند، بلکه این سوی رود سند، کابلزمین،قندهار، بلخ وما وراء النهر، د ست به دست می گشت و ابیات او سینه به سینه ، انتقال می یافت. این جریان در مدت سه قرن اخیر ،ادامه داشته است. بسیاری از شاعران نخبه افغانستان، طرز خاص بیدل در سخنوری را پسندیده اند ودر تعمیم وگسترش آن سهم گرفته اند. در زمره آنان قاری عبدالله ، صوفی عبداللحق بیتاب، مستغنی، بسمل، مشرقی وعزیز و..اند. اکثر مردم افغانستان بیدل را بخاطر ملکات عالیه ،تصوف عالی،بشر دوستی وارزشهای انسانی مورد ستایش قرار داده اند.۱ .»
در روزگاران اخیر، نوگرایان نیز رویکردی تازه به بیدل، داشته اند، بصورت نمونه از عبدالحسین توفیق نام میبرم که غزل پرداز کم نظیری است واز ضیا قاری زاده که چند بیت از یک غزل اورا (که به استقبال بیدل است) می آورم :
بیا ای خواب مرگ ازاد کن زین شور وشر گوشم
بنه چون بالش پر تا قیامت زیر سر گوشم
شنیدم آنچه گفتی با رقیب اندر قفای من
بود چون حلقه در بزم توهرشب پشت درگوشم !
سفید وسرخ گیتی را فریب رنگ پندارم
نخواهد خورد بازی ازشرنگ سیم وزر گوشم
 
در کنار حمایت مسند نشینان از شعر وتصوف بیدل درافغانستان، کلام بیدل ، در خانه وخانقاه ،کوی وکوچه های آن دیار، راه باز کرده است. منزل درویشانه محمد عبدالحمید اسیر، معروف به «قندی آقا» درمحله دارالا مان کابل تا سال ۱۳۷۰ خورشیدی به روی شیفته گان بیدل باز بوده واین دانشی مرد، شارح متواضع شعر ونثر بیدل بوده است .
شایع است ، برخی از افغان ها، بیدل را یک شاعر ملی وکم ازکم ، افغان الاصل می دانند. در حدود نیم قرن پیش، مطلبی زیر نام « بیدل از افغا نستان است» در کابل به چاپ رسید که در آن آمده بود«...تذکره نگاران بدخشان چون استاد حسینی،در« بهار بدخشان» صادق در« تذکره صادق»، لوالجی در« چراغ انجمن » ادعا دارند، که مردمان برلاس (ارلاس)، همراه تیمور از آمو گذشته، داخل افغانستان شده اند. در هنگام بازگشت تیمور، در حصه «ارگو» بدخشان ،مسکن گزین شده ،انجا [باقی] ماندند. این سخن را خواندمیر، در روضته ا لصفا نیز تایید کرده است و ما آن را عین حقیقت می دانیم. اکنون که سنه ۱۳۳۳ هجری شمسی است در مابین علاقه ارگوی بدخشان، در غرب فیضآباد فعلی، مردمی زندگی دارند که به نام « بر لاس » یادشده،
وبه زبان ترکی ، تکلم می ورزند . آ نان ، خود را جغتایی وتیموری میخوانند. شده میتواند که برلاسها ( نیا کان بیدل )
در عهد« بابر» به بدخشان آمده، پس ا ز توقفی اندک، به معیت وی به هند رفته اند.۲ ..»


● بیدلشناسی در افغانستان :

چنین می نماید که نخستین مطلب تحقیقی در باره شعر و زندگانی عبدالقادر بیدل، مقاله ایست به خامه قاری عبدا لله خان، زیر نام « میر زا عبد ا لقادر بیدل» که در سال ۱۳۱۱ خوشیدی ، در مجله « کابل» انتشار یافته ست .
در همین سال ، تر جمه ای از محمد یعقوب خان ، نیز در همان مجله، زیر عنوان« شاعر وفیلسوف شرق، میرزا عبدا لقادر بیدل» منتشر شده است. ازان گذشته، مقاله ایست بقلم محقق نام آشنا، عبد الحی حبیبی، که زیر نام «سبک هندی ومکتب بیدل» درمجله یادشده، درج شده است. گویا در همین سال مطلبی بحث انگیز بوسیله یکی ازادیبان آن سامان ، در مجله «آ ریانا» بچاپ رسید، که حاکی از موجودیت آرامگاه بیدل در کابل بود. گویا مستندات این مقاله ، باور پژوهشگران افغان را درپی نداشته است .
ازمیان مشهور ترین قلمزنان زمانه ما در مورد شعر وعرفان بیدل، میتوان از، امیر محمد اثیر، خال محمد خسته ،سرور گویا اعتمادی، سید داود حسینی، صلاح الدین سلجوقی، غلام حسن مجددی ، فیض محمد زکریا، احمد صدیق حیا ، خلیل الله خلیلی،احمد جاوید و اسدالله حبیب و...یادکرد .


● بیدل در آسیای میانه

آثار برازنده بیدل، در سرزمین پهناور هند محدود ومقید نماند، به سند (پاکستان)، کابل، قندهار وبلخ وماوراءالنهر رسید. حتا تا آسیای صغیر راه یافت .
پروفسور مختاروف،محقق تاجک، در مطلبی زیر اسم« ایجادیات بیدل در تاجکستان شوروی » نگاشته است «.. ایجادیات بیدل از نیمه های قرن ۱۸ در ما وراء النهر پهن شده،،مقلدان وپیروان زیادی بار آورد. در همان جایی که میرزا بابر، درمحل سنگ چشمه( منطقه ای دورد ست در تاجکستان) خط معروف خودرا کنده ست، خط دیگری را پیدا کردیم که در واقع دو بیت عبدا لقادر بیدل است، وبعد از پنجاه سال از درگذشت شاعر،ثبت شده است. در قرن ۱۹ میلادی، دیوان بیدل در برابر دیوان حافظ وعطار، چون کتب درسی، در مکتب ها و مدرسه ها ،آموخته می شد.خطاطان ، برای تامین نیاز های معنوی طالبان علم، دیوان بیدل را رو نویسی کرده،به بازار عرضه میکرند،از همین سبب، تعداد زیاد نسخه های قرن ۱۹و۲۰دیوان بیدل را تقریبا در اکثر کتابخا نه های اتحاد شوروی میتوان پیدا کرد .
بیدل در ردیف رودکی، ناصر خسرو، حافظ ،کمال خجندی، جامی ودیگر بزرگان به مثابه یکی از ادیبان کلاسیک خلق تاجک، شناخته میشود ۳ .»
از آنجا که اشعار بیدل، در کتب مدا رس گنجانیده شده بود و «حسن خط» ازروی خط شکسته د یوان بیدل ، به اقتراح نهاده شده بود، برخی از نقادان ادبی ، سده های هیجده و نوزده را ، عصر بیدل د ر ادب تا جک، نام نهاده اند .
« در بخارا ، سمرقند وخجند، مشتاقان شعر بیدل ، شبها جمع می شدند، و در تاویا و توجیه اشعار شاعر ، بحث می کردند، به تد ریج درآسیای میانه شاعرانی ظهور کردند که درشاعری از بیدل پیروی می نمودند. همانند اسیری خجندی ونقیب طغرل.۴ .»
صدرالدین عینی در خاطراتش آورده است که نفوذ معنوی بیدل همه طبقات اجتماعی تاجک را در نوردیده است، به این مفهوم که شعر بیدل نه تنها از سوی با سوادان وروشنفکران، زمزمه میشود، بلکه نجوای شام وسحر کشاورزان بیسواد هم می باشد !
« جفت رانی که دور تر از خرمنگاه من زمین می راند، در هوای عشاق ، که آ ن را، صوت کلان هم می گویند، یک غزل بیدل را سر کرد. در اوج آن صدا ، جفت رانی دیگر، که دورتر از وی کار میکرد،اورا یاری داد. من با شنیدن غزل، در آن سرود، بی آنکه آوازی برآرم ، در دل درون گریسته، دل مصیبت منزل خودرا قدری خالی کردم. درینجا سه ییت از آن غزل را می آورم :

دلیل کاروان اشکم ، آ ه سرد را مانم
اثر پرداز داغم ، آه صاحب درد را مانم
رفیق وحشت من غیر داغ دل نمی باشد
درین غربتسرا خورشید تنهاگرد را مانم
فلک عمریست دور از دوستان میداردم بیدل
به روی صفحه آفاق بیت فرد را مانم! » ۵

شیوه شاعری بیدل، بر ادبیان ازبک نیز اثرات استوار داشته است. یک پژوهشگر سرشناس ازبک، در اثری به نام، « تاثیر بیدل بر ادبیات ازبک وتاجک» می نگارد« در اندیشه ها وایده های مترقی بیدل ، روح بلندپروازی ضد فئو دلی ، موج میزند، یعنی کیفیت ضد فیودلی وحمایت از توده ها وکشاورزان ، به درجه چشمگیر بر ایجادیات بیدل، اثر نهاده است. این ایده ها : مقیمی ، اسیری ودیگرمتفکران مترقی قرن نوزده و اوایل قرن بیست آسیای میانه را به سوی خود جلب کرد. احمد دانش ، فرقت، مقیمی واسیری با آن که سبک پیچیده بیدل را انتقاد می کردند، به اندیشه های شاعر، بهای برین،می دادند. همان ایده ها که دعوتی است برای هنر و دانش اندوختن .
کنایه های تلخ و گزنده شاعر در برابر ظالمان و بی دانشان ، نیز مورد التفات آ نان بوده است ۶ »
دکتر اسدالله حبیب، محقق افغان می گوید« در دهه پایانی قرن نزدهم، اندیشه های اجتماعی بیدل،پژوهشگران را مشغول می داشت. نخستین التفات درین راه بوسیله احمد مخدوم دانش( متوفی سال ۱۸۹۷ م) صورت پذیرفت. دانش در بیاض منثور خود، بیت ها و رباعیاتی را ، از بیدل ، تاویل وتوضیح میکرد.اغلب این برگزیده ها که حسن انتخابی بود ، بعد ها بوسیله صدرا لدین عینی و ابرا هیم مومنوف در تحقیقا ت شان مورد توجه قرار گرفت وبه حیث شاهد قول اورده شد ۷ »
در سال ۱۹۴۰ میلادی، کتاب « نمونه های ادبیات تاجک »
توسط رحیمی و دهاتی ، در آسیای میانه، اشاعه یافت. در همین اثر پاره ای از افکار اجتماعی بیدل ، مورد ارزیابی و تفسیر مجدد قرار گرفت. «بررسی نظرات فلسفی بیدل »، نخستین اثر تحلیلی در باره بیدل است که به خامه ابراهیم مومن اوف ، محقق ازبک، نگاشته شده است .
ازان پس، بوسیله خا لده عینی، مهم ترین اثر بیدل،« عرفان» به بررسی گرفته شد.و در سالهای ۱۹۳۶ و۱۹۳۷، مقالات صدرا لدین عینی در باره بیدل، انتشار یافت



پانویس ها

۱ـ میرزا عبد القادر بیدل وروابط افغانستان وهند، مجله ادب ( چاپ کابل) ۱۳۵۴ خورشیدی
۲ـ بیدل از افغانستان است، طاهر بدخشی، مجله آریانا، (کابل)، دوره ۱۲ شماره ۱۱، ۱۳۳۳ خورشیدی
۳ــمجله خراسان، (کابل)، ویژه نامه بیدل، ص ۶۱ و۶۲
۴ـ صدر الدین عینی، کلیات، ج۲ ص ۱۱۷
۵ـ صدرا لدین عینی، یادداشت ها، به نقل از ، شاعر آیینه ها، ص ۱۰۴ و۱۰۵
۶ـ ویژه نامه بیدل (خراسان)، ابراهیم مومن اوف ، ص ۸۳
۷ ـ بیدل وچهار عنصر( چاپ کابل)، ص
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست