ملالِ شامگاهی
اسماعیل خویی
•
پس، از رواقِ حنجره ی کیست،
با واپسین نُت از نوای سحرگاه
در پرده ی سکوتِ پرندین،
که، در همان نخستین دیدارِ هر درخت با چهره ی بیدار برگ هاش،
پنجره های صدا
به روی ما و جهان باز می شود:
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲٣ اسفند ۱٣۹۵ -
۱٣ مارس ۲۰۱۷
پس،از رواقِ حنجره ی کیست،
با واپسین نُت از نوای سحرگاه
در پرده ی سکوتِ پرندین،
که،درهمان نخستین دیدارِ هر درخت با چهره ی بیدار برگ هاش،
پنجره های صدا
به روی ما و جهان باز می شود:
و، در فضای شنیدار،
گروه خوانی ی مُرغانِ بامداد شناس،
با سازِ دلنوازِ نسیم
و همنوایی ی رقصندگانِ برگ،
آغاز می شود؟!
بگو بدانم،
پس،
چراست
و از کجاست
که همسُرایی ی خُنیاگرانِ پروازی،
در شامگاه،
که می پرند همان نُت هاشان از روی سیم های نسیم،
چنان وچندان پُرشور نیست؛
و بازگشتن شان سوی لانه ها،
چنان وچندان
که دور گشتن شان از آنها
در هوای سحرگاهی ،
پُرسرور نیست؟
ملالِ شامگاهی را
آیا
پرندگان نیز احساس می کنند؟!
بیستم مهرماه۱۳۹۵،
بیدرکجای لندن
|