•
دیریست مسکو
دورمیاندازد ابرهایش را دور ...
دورها که ببارند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
٣۰ دی ۱٣۹۵ -
۱۹ ژانويه ۲۰۱۷
دیریست مسکو
دورمیاندازد ابرهایش را دور ...
دورها که ببارند
روی حلب، روی ادلیب، روی ...
شش بیمارستان، چند مدرسه، کودکستان
در کاغذِ کادو پخش میشوند بمبها
چه میکنند این بارانهای روسی!
آتشپاره مگو! وعدههای الهی
قومِ لوط و ثمود و عاد و فرعون!
آسمانِ فولادی مسکو
ابرهایش که میباراند دور
بزرگداشتِ جنازه است، فراوانی روزیّ
بعد آخوندکها* میریزند
لشکر لشکر از تهران
استخوانها پاک کنند از گوشت
خداوند خلیفههایش را فراموشکرده
حتا چهارشنبههای سادات را*
میگویند طفلکی بستری ست خداوند
کُشتی میگرفته با موسا*
اینبار موسا دیده و گرفته و درجا بریده!
عورتِ الهی چو آمد آشکار با پوست
به چاقو گفت موسا: ببر که او ست!
اما اختلافها افتاده اینجا و آنجا
تهران: زیادی بریده!
تلآویو: اندازه بریده
ریاض: کم بریده!
فتوای الازهر منتظرِ پول مانده هنوز
حیوانکی خداوند بستری!
جشنِ استاد* امسال در پالمیرا ست
اخیرترین شاهکارِ او بعد از غزه
ناباکوفِ کبیر در رکابِ استاد است
و ارکسترِ مارینسکی مینوازد
گرگیف* بجای خلال دندان
با نیزه رهبری میکند
جشنی با این شکوه
حیف که نه مارگیتای شادپیکر آمده
نه خدمتکارِ آتشینموی با آن پیشبندِ جانِ من مباش!
گربهی استاد میگوید والله که خوبیت ندارد با آن برهنگی
گازمیگیرد دُمِ مومنان را غیرتِ دینی
با چادر و روبنده جاروسواریّ نمیشود که
مومنان دیدمیزنند از زیر
خرسندی اگر بشنود، کوک میکند:
"مومنان به خط، جلقِ جماعت"
و خداوند چنان میخندد
تا معاذ الله خونریزی در بستر کند
و آخوندکها بوی خون شنیده
حجره باز کنند و دکانها
با عبا و عمامه و کلاشنیکف
گربهی استاد بی عینک میخرامید
برعکس سلطانِ تُرک که با عینکِ ریبن از تلویزیون
جُکِ رشتی تعریف میکرد و اصفهانی
برای ملتهایِ اناتولی
داستانهایِ نوژه و افسرانِ هوایی
نیچه هم نمیآمد
توسطِ ناباکف پیغام داد
از مُردهریگِ افلاطون
و غلبهی غلمان در بهشت خسته شده
دوست دارد برگردد مشاورِ ارشدِ ترامپ شود
یا لااقل دامادِ سلطان
مهمان ویژهی مراسمِ امسال اما
خانمها آقایان!
شخصِ حافظ اسد بود
با کبکبه و دبدبه و آجودان و محافظ
از جهانِ مُرده میآمد
در سخنرانیش استاد
از این پدر و پسر تمجیدها نمود
که بجای آبادی گورستانها
ساختند از این شام و دمشق
شهرِ عشق
عشقِ حافظ و بشار
ملکهی امسالِ جشن، خانمِ اسما اسد
(اسمِ اصلیش مارگریتا)
برهنه بر کُرسی طلا ایستاده
همهی مهمانان در ورود، خمیده
ساقِ پای او را پیموده بوسه تا بوسه
حتا آیت الله خمینی مشهور به هندی
که اکنون لمیده، شرابا طهورا مینوشید
در کاسه سرِ نعمت خره
مشهور به تیمسار نصیری*
اما شاگردش، رفسنجانی جدیدالرحمه در به در
دنبال راکفلر میگشت
که طلای حاصل در مسِ سرچشمه را
مستقیما به بانکش در نیویورک بفروشد
سخنانِ استاد البته با یک خشاب تیرِ هوایی
از کلاشنیکوفِ گربه به پایان رسید
و سپس پیش چشمانِ گشادِ حضار
جنابِ گربه بجای دعا در حقِ این پدر و پسر
دست کرد زیرِ قبا
برجِ میلاد را از بینِ پاها درآورد
کنارِ ستونهای پالمیرا کاشت
و تشویقِ حضار!
دیگر سنت شده که هر سال حضرتِ محمد ص
شمشیر به دست استاد را بازخواست کند
که چرا حتا یک بار برایش
عایشه را به این جشنها نیاورده؟
اما استاد کمی به آن خیره ماند
و شمشیر مثلِ شمعی چکه چکه چکه آب شد
با اجرای سمفونی 12 شوستا "افقِ نوِ انسانیت"
به افتخارِ ولادیمیرِ دوم
جشن ادامه یافت
با فیلمی از ولادیمیرِ دوم
بزرگترینِ تینِ جهان*
آخر فوربز هم کاریکاتور کم داشت*
مثلِ شارلی عبده شهید داده بود
جاروی مارگریتا
خالی در آسمان میگردد
خدمتکارِ استاد پیشبندش آویخته
روی میز دراز لمیده با شراب
در روشنای تنش
دستِ مرا میخواند
19/12/2016
ا- ماهان
قصهی ما بسر رسید
کُرِ ارتشِ سرخ به پالمیرا نرسید
* آخوندک، حشرهای شبیه ملخ اما گوشتخوار و عبایی درازتر.
* مشهور است که جماعتِ سید، بیش و کم دچار دیوانگی هستند که در چهارشنبه شبها شدت میگیرد.
* کُشتی و پیمانِ یهوه با موسا در تورات و تاریخِ ختنه.
* معدنِ مسِ سرچشمه یک محصول جانبی و غیر رسمی هم دارد بنام نامی طلا که تیولِ خانوادهی حجهالسلام والکوسوین میباشد.
* شخصیتهای "مُرشد و مارگریتا" رمان مشهور ناباکف که نمیتوان نخواند. بیش از صد کتاب در مورد آن نوشته شده.
* والری گرگیف رهبرارکسترِ مشهور روس. میگوید با شخص آق پوتین خیلی ندار است.
* از شوربختیهای آخرین شاهِ ایرانی همان که راس سازمان اینتلجنس کشور، افسری نشسته بود که همقطارانش بیخود به او لقب "خره" نداده بودند.
* تین حشرهای خونخوار از فرقهی شپش و کنه. و حضرتِ پوتین بعنوان قدرتمندترین موجودِ سال از جانبِ فوربز انتخاب شد.
* خبرنگاری که ثروتِ آیت الله هاشمی رفسنجانی را کشف و روی جلد فوربز گذاشت با شلیکِ گلولهای از هفتتیر نواب صفوی، خبرش را آوردند.
|