سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سلامت و تأثیر شگرف نابرابری
نقدی بر کتاب جامعه شناسی سلامت، ثروت و عدالت


مزدک دانشور


• کتابی که قصد دارم در اینجا به معرفی آن بپردازم نیز به بحث نابرابری می پردازد ولی به اثر آن بر سلامت انسانها تمرکز کرده است. ایده اصلی کتاب این است که نابرابری در سطوح درآمدی، تأثیری تعیین کننده بر پیامدهای جامعوی societal و سلامتی دارد و کشورهایی که سطوح برابری درآمدی بیشتری را تجربه می کنند از "سعادت" بیشتری برخوردارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۶ دی ۱٣۹۵ -  ۲۶ دسامبر ۲۰۱۶


نتایج اجتماعی نابرابری اقتصادی برخی اوقات منفی و بعضی وقتها خنثا است،
اما تا آنجا که من دانسته ام به ندرت تأثیر مثبتی از آن استخراج می شود
جنکز 2002 (1)



می توان فرض کرد، کتابی علمی با نمودار و جدول و توضیحات کاملا تخصصی خوانندگان محدودی داشته باشد، پس وقتی که کتاب جامعه شناسی سلامت، ثروت و عدالت نوشته ی ریچارد ویلکنسون و کیت پیکت (ترجمه ابولقاسم پوررضا و شیرین احمدنیا 1394 و با نام کامل انگلیسی The Spirit Level: Why More Equal Societies Almost Always Do Better 2010) با خصوصیات فوق الذکر به تیراژ 150000 نسخه دست پیدا می کند و به بیست و سه زبان ترجمه می شود و نه تنها از سوی سیاستمداران چپگرا که از جانب نخست وزیر محافظه کار انگلیس نیز مورد تقدیر قرار می گیرد؛ می توان آن را کتابی اثرگذار دانست.
از سال 2009 و بحران مالی غرب (و شاید جهان) که بزرگترین رکود پس از سقوط اقتصادی 1929 را رقم زد، کتابهایی که در رابطه با تبعات نظام سرمایه داری بر محیط زیست، بود و باش انسانها، حاشیه نشینی و عدالت اجتماعی است، بیشتر مورد توجه هم دانشگاهیان و هم مخاطبان عام قرار گرفت. تا آنجا که نویسنده ی کتاب سرمایه در قرن بیست و یکم (یک کتاب کاملا اقتصادی با انبوهی از نمودار و آمارهای گیج کننده) بدل به چهره ای مشهور در عرصه ی رسانه های عامه پسند شد. توماس پیکتی در این کتاب استدلال می کرد که سرمایه داری به مرحله ای وارد شده است که همچون پیش از جنگ جهانی اول میراث و خانواده حرف اول را در رابطه با درآمد و رفاه می زند و نه کار و کوشش از سوی بالاترین متخصصان (2). کتابی که قصد دارم در اینجا به معرفی آن بپردازم نیز به بحث نابرابری می پردازد ولی به اثر آن بر سلامت انسانها تمرکز کرده است. ایده اصلی کتاب این است که نابرابری در سطوح درآمدی، تأثیری تعیین کننده بر پیامدهای جامعوی societal و سلامتی دارد و کشورهایی که سطوح برابری درآمدی بیشتری را تجربه می کنند از "سعادت" بیشتری برخوردارند.
برای معرفی چنین کتابی، در ابتدا به چهارچوبهای نظری تبیین کننده و توضیح دهنده ی سلامت و بیماری می پردازم و تطابق چهارچوب تئوریک این کتاب را با نظریه های جامعه شناسی انتقادی بررسی می کنم و سپس بر نقاط قوت و ضعف این کتاب تمرکز کرده و در پایان تلاش می کنم تصویر مختصری از این کتاب و ترجمه ی آن را به خواننده بنمایانم.

چهارچوب نظری: چگونه نابرابری و سلامت به هم مربوط می شوند؟

چهارچوب نظری در حقیقت، معیار و سنجه ی پژوهشگران برای برگزیدن و عمده کردن مولفه ها و وقایع است و این معیار به محقق کمک می کند تا داده های و یافته های خام را در یک ساختار معنابخش قرار داده آنها را ارزیابی کرده و سپس از آن نتیجه گیری کند. (3) در همین راستا چهارچوب نظری علت یابی سلامت و بیماری و یا یافتن رابطه ی علیت میان مولفه ها و سلامت عموما از سه رویکرد (4) تبعیت می کند: رویکرد زیست پزشکی (5)، رهیافت فرهنگی و تئوری های اقتصادی-اجتماعی.
رویکرد زیست پزشکی، رهیافتی است که عموما از عوامل زیستی، ریزمولکولی و از همه بیشتر ژنتیک برای تببین بیماری و دیگر مشکلات سود می برد. به عنوان مثال عوامل ژنتیکی و تکامل زیستی در تبیین خشونت و یا ابتلا به چاقی، سرطان ، بیماریهای قلبی بسیار برجسته می شود تا آنجا که یک زیست شناس برنده ی جایزه ی نوبل، حتی می تواند نتیجه بگیرد که ژن‌‌‌‌هایی برای "کاسب‌‌‌‌کاری، پرخاش‌جویی، کینه، هم‌رنگی با جماعت، بیگانه‌‌‌‌هراسی، نقش‌‌‌‌های جنسیتی و حتا دیگر خصلت‌‌‌‌های بشری" وجود دارند (6) و در این راستا او این مساله را که انسان موجودی است نسبتاً غیرساخته ـ پرداخته است و اکثر یا همه‌ی وجود او ساخته‌ی نیروهای اجتماعی ـ اقتصادی بیرونی است، رد می کند و به همین سیاق بیماری و دیگر مشکلات نیز از نظر آنان ریشه های ژنتیک دارد و یا در ساختارهای مغز نهفته است. این رویکرد در تبیین مسایل اجتماعی هرچند که به دلایل سیاسی هنوز تداوم دارد، اما شواهد اپیدمیولوژیک از آن پشتیبانی نمی کند (مثلا شیوع بالای چاقی در عصر حاضر نمی تواند ریشه های ژنتیکی داشته باشد).
دومین رویکرد، اما ریشه‌های زیستی را در یافتن علت رفتارها و بیماریها رد می کند و فرهنگ را به عنوان یک عامل فراگیر و تعیین کننده بر جوامع انسانی می داند. به عنوان مثال اگر جامعه شناسان باورهای مذهبی در آفریقای شمال صحرا را "علت" اندک بودن میزان شیوع ویروس HIV و بیماری ایدز بدانند و یا برعکس عوامل فرهنگی را در شیوع این بیماری در جنوب صحرای بزرگ بدانند، چندان تعجبی برانگیخته نخواهد شد. تا آنجا که حتی انسان شناسی می تواند مدعی شود که باورهای فرهنگی در برخی قبایل آفریقایی مبتنی بر تمایل مردان به داشتن رابطه ی جنسی خشک (که با کمک گذاشتن برخی گیاهان دارویی درون مهبل زنان ایجاد می شود) علت گسترش HIV در این قبایل است Kun, 1998:93)). (7) سطوح فرهنگی تحلیل عموما در میان انسان شناسان فرهنگی و روانشناسان بسیار محبوب بوده و در حال حاضر نیز رویکردی متداول، هر چند نابسنده است.
در مقابل این دو تحلیل، سطحی دیگر از تحلیل نیز وجود دارد که جامعه شناسان و انسان شناسان انتقادی، از آن استفاده می برند و آن تحلیل اجتماعی-اقتصادی است. در این سطح تحلیل به عنوان مثال، علت گسترش ایدز در آفریقای جنوبی بیش از آنکه به ژنتیک، ساختار مغز، فرهنگ جنسی و یا دیگر عوامل فرهنگی مربوط شود، نظام آپارتاید که یک نظام مبتنی بر جدایی نژادی و سرکوب نژاد سیاه (یعنی اکثریت آن جامعه)است، علت پایه ای و اصلی ابتلا به ایدز دانسته می شود. در این رویکرد به عوامل اقتصادی-اجتماعی زندگی سیاهان آفریقای جنوبی توجه شده است. نظام سیاسی- اقتصادی آپارتاید به علت عدم پذیرش مردان سیاه در مدارج تحصیلی و کارهای اداری، آنان را وادار می کرد تا به کارهای یدی آنهم در معادن دوردست یا مجتمعهای صنعتی متمرکز بپردازند و لاجرم این کارگران مجبور بودند در خوابگاههای تمام مردانه زندگی کنند و به مدت طولانی از همسرانشان دور باشند و به همین دلیل احتمال تماسهای جنسی خارج از چهارچوب خانواده در آنان افزایش می یافت. از سوی دیگر و به علت اینکه امکان نقل و انتقال بانکی برای سیاهپوستان میسر نبود و یا به سختی تامین می شد، همسران آنان نیز به موقع نمی توانستند از مقرری ناچیزی که همسرانشان می فرستادند، بهره مند شوند و برای تامین مایحتاج خانواده، گاه خودفروشی تن می دادند. به علاوه چون سیاهپوستان در این نظام سرکوبگر از امکانات تحصیلی و کسب مهارت برخوردار نبودند، در این روابط جنسی متعدد لاجرم از وسایل حفاظتی و پیشگیری استفاده نمی کردند و یا حتی نمی دانستند که باید از آن بهره ببرند (Helman, 2007:6)(8). در این رهیافت علل ابتلا به بیماری را در مسایل ریشه ای تری جستجو می کند و فرق آن با دیگر تحلیل های مبتنی بر انگاره های اقتصادی-اجتماعی این است که زیربنا را تعیین کننده و یا غالب بر روبنا می بیند و نه امری در کنار آن.
کتاب جامعه شناسی سلامت، ثروت و عدالت نیز با چنین رویکردی (یعنی بر پایه ی انگاره های انتقادی) نگاشته شده است. اولین بار که مسأله نابرابری به عنوان یک عامل اقتصادی-اجتماعی به فضای تحقیقات دانشگاهی وارد شد چندان معلوم نیست، اما مهمترین این آثار تحقیق مارموت و همکاران در زمینه نابرابری بوده است. آنچه توجه مارموت و همکارانش را در زمینه ی نابرابری ها به خود جلب کرده نه تفاوت در نوع زندگی و میزان برخورداری، بلکه میزان خودمختاری و کنترل فرد بر روند کار و فرصتهایی است که او برای درگیر شدن و مشارکت در روندهای تولید در اختیار دارد؛ تا آنجا که اصطلاح سندرم منزلت (9) را نیز خلق کرده است. او پیشاپیش برخوردار بودن از امکانات را از مولفه‌های تحقیقش جدا کرده و پژوهش را ابتدا به ساکن در میان افرادی انجام داده است که از لحاظ رفاه و ثروت از حد مشخصی بالاتر بوده اند. او نشان داده است که هرچه فرد موفق‌تر بوده و یا در شرکتهای بزرگ و ادارات دولتی در جایگاه بالاتری قرار داشته باشد، از سلامت عمومی بهتری نیز برخوردار است. به عنوان مثال او به جایزه ی اسکار و برندگانش اشاره کرده و نشان داده است که برندگان این جایزه به طور متوسط چهارسال از بازیگرانی که نامزد اسکار شده اند ولی آن را به خانه نمی برند، بیشتر عمر می کنند، حال آنکه میزان رفاه همه ی این ستارگان از حدی که بتواند تأثیر منفی بر زندگی شان بگذارد، بالاتر است. (10) در تأیید آنچه گفته شد می توان به پژوهش معتبر وایت هال (11) استناد کرد. این پژوهش به یک دوره ی 25 ساله از زندگی 18000 کارمند در بریتانیا و نرخ مرگ و میر و بیماری (به خصوص ناشی از بیماریهای قلبی) در میان آنها پرداخته و به همان نتایج فوق الذکر رسیده است. در این تحقیق اگرچه مساله ی درآمد و تحصیلات در رابطه با میزان سلامت به دیده گرفته شده است، اما بازیگر اصلی در سلامت و امید به زندگی را حس کنترلِ فرد بر روندهای زندگی و محیط کار می سازد.
ویلکنسون و پیکت نیز بر همین استدلال، پای گذاشته اند. در حقیقت مولفان بر این باورند که نه فقط شرایط مادی زندگی (همچون فقر و حاشیه نشینی) بلکه فرایند اجتماعی –روانشناختی نیز بر سلامت انسانها موثر است. حال اگر شرط وضعیت مادی زندگی از تحلیل حذف شود و 20 کشور توسعه یافته صنعتی (یا فراصنعتی) و همچنین 50 ایالت آمریکا از نظر وضعیت سلامت و خشونت و دیگر مشکلات اجتماعی مورد بحث قرار بگیرند، کدام عامل بیشترین تأثیر را خواهد گذاشت؟ پاسخ نویسندگان که بر پایه ی شواهد آماری بسیار محکمی نیز قرار دارد، تأثیر روانشناسانه نابرابری بر سلامت شهروندان است. آنها استدلال می کنند که نابرابری به واسطه ی استرس مزمنی (12) که برای فرودستان ایجاد می کند، سلامت آنها را به مخاطره می اندازد. پژوهشهای مشابه با انجام 9 تحقیق نسلی (13) و 19 پژوهش توصیفی-مقطعی (14) که مرگ و میر کودکان و سلامت خوداظهار شده ی افراد را در ارتباط با نابرابری درآمدی قرار می دهد، تأثیر منفی نابرابری درآمدی را به صورت مشخص تأیید می کنند (15). دیگر تحقیقات انجام شده بر مبنای تئوری های این دو پژوهشگر نیز تأیید می کند که نابرابری در همه ی ابعاد و در همه ی کشورها بر سلامت و مشکلات اجتماعی تأثیر می گذارد و حتی تأثیرآن در کشورهای فقیرتر بسیار قوی تر است (16).
این کتاب 275 صفحه ای در شانزده فصل تنظیم شده است که نویسندگان در بخش اول به چهارچوب نظری پرداخته اند و در بخش دوم یا بدنه ی کتاب اثر نابرابری را بر روابط اجتماعی، سلامت روان و مصرف مواد مخدر، سلامت جسمانی و امید به زندگی، چاقی، عملکرد آموزشی، زایمانهای نوجوانی، خشونت و کسب احترام، زندان و مجازات، تحرک اجتماعی و فرصتهای برابر مورد مطالعه قرار داده اند.
در پایان نیز نویسندگان در برابر نتایجی که استخراج کرده اند، بی تفاوت نمانده و به تبیین راهکارهای خروج از این وضعیت پرداخته اند. راهکارهای آنان مبتنی بر گذر تدریجی جوامع انسانی از اجتماعاتی سودمحور و رقابت جو به اجتماعاتی مبتنی بر اقتصاد اخلاقی و محیط زیستی است. جوامعی که در آن به جای رانه ی(drive) رقابت برای کسب حداکثر سود، اقتصاد به مثابه فضایی برای شکوفایی استعدادهای انسانی در نظر گرفته شود. اما این کتاب ضعفهای نیز دارد که البته استدلالهای آن را زیر سوال نمی برد، بلکه می تواند در ویراستهای بعد و یا تحقیقاتی دیگر از آن اجتناب کرد.

نابرابری، خودبیگانگی و سرمایه داری

اگرچه نویسندگان کتاب بعد روانشناسانه ی تأثیر نابرابری را عمده کرده اند و می گویند: "تجربه‌ی روانی از نابرابری، تأثیر عمیقی بر ساز‌و‌کار بدن می گذارد"، نباید فراموش کرد که این تجربه‌ی روانی در حقیقت بیگانگی از کار و محصول و سپس از ظرفیتهای انسانی است و باید در شیوه‌ی تولید سرمایه دارانه لحاظ شود. به زبان دیگر عمده کردن تجربه ی روانی و نادیده گرفتن روندهای اقتصادی که چنین نابرابریهایی را می آفرینند و آن را تعمیق می بخشند، نگرشی تقلیل گرایانه است. زیرا گرایش نظام سرمایه داری به گسترش، مقررات زدایی و بازآرایی ساختار تولید، مداوما باعث بازتولید نابرابری و سلسله مراتب و به ناگزیر از خودبیگانگی است و این انحصار قدرت در دست معدودی انسان به حذف مشارکت میلیونها انسان در فرایند تولید منجر می شود و لاجرم بر سلامت آنها تأثیر می گذارد. در حقیقت این تجربه ی روانی خود محصول فرایند دیگری است و نه اینکه عامل منحصر به فردی باشد. پس هر راه حلی باید این نظام و شیوه ی تولید را هدف بگیرد و نه عوارضی که این نظام می آفریند.
مسأله ی دوم در این کتاب تمرکز بر داده های کمی و آماری است. اگرچه داده های آماری چنان مرتبط و همبسته با نتایج اجتماعی و سلامتی هستند که نمی توان آنها را زیر سوال برد؛ کمبود تحقیقات کیفی و انسان شناسانه در تحلیلهای این کتاب مشهود است. به عنوان مثال می توان پذیرفت که نابرابری تأثیر بسیاری بر آزاد شدن هورمونهای استرس در خون و مغز و بالنتیجه کاهش سلامت افراد دارد ولی اینکه نابرابری در زبان و بیان انسانها چگونه بازنمایی می شود و یا در ذهنیت فردی و جمعی چگونه فهمیده می شود، نیز مسأله ای بسیار مهم است و یا حتی این نکته نیز باید مورد مداقه قرار می گرفت که نابرابری چگونه راههای دسترسی به فراغت، اختیار و آزادی انسانها را سد می کند و سلامت آنها را نه فقط به واسطه ی امر روانی بلکه به دلیل امر اجتماعی (یعنی کار زیادتر، دسترسی و برخورداری از امکانات ورزشی و غذایی با کیفیت) به مخاطره می افکند. به عنوان مثال نابرابری درآمدی با آنکه دسترسی به کالری مورد نیاز را در کشورهای توسعه یافته مانع نمی شود ولی کیفیت کالری دریافتی بسیار متفاوت است. یعنی فرق بزرگی وجود دارد که ما کالری دریافتی مان از غذاهای باکیفیت ولی گران باشد و یا از غذاهای ارزان (17) ولی آشغال (18). اوقات فراغت ما آن قدر زیاد باشد که بتوانیم بدون خستگی ورزش کنیم و یا آن قدر محدود باشد که آن را فقط به خواب بیشتر اختصاص دهیم؟ یا زندگی کردن در یک محله ی آرام پردرخت و گل آرامش‌بخش تر است و یا زیستن در مرکز شهری شلوغ و پرماجرا، به رغم اینکه هر دو فرد پیش گفته صاحب خانه نیز باشند و...به طور خلاصه می توان گفت که آنچه از تحقیقات کمی‌گرا برنمی‌آید، توجه و تمرکز بر کیفیت روندهاست.

ترجمه

در پایان ذکر این نکته ضروری است که خوشبختانه و به یاری دکتر راستگو و دکتر جواهری اصل کتاب به دست ناقد رسیده است. در این راستا و به صورت کلی می توان گفت با آنکه دو نفر در ترجمه ی این کتاب شریک بوده اند، کتاب از ترجمه ی یکدستی برخوردار است و خواننده با متن نسبتا روانی روبه رو است. اما برای آنکه نقد ترجمه تا حدی روش‌مند باشد سه نمونه از کتاب انتخاب شده و با نمونه ی اصلی مقایسه شده است.
در فصل اول کاریکاتوری سیاه و سفید که در آن یک بنز سوار به کنایه از تخفیف مالیاتی اظهار خوشحالی می کند ولی در حال تعجب از وضعیت نابسامان شهر است، حذف شده است. نقل قول اوریپید، در باب نصایحی تاریخی که ثروت را در راستای برآوردن خواسته ها محترم می شمارد نیز از ابتدای متن حذف شده است. ترجمه این صفحه بسیار دقیق است ولی در پارگراف دوم جمله ی پیچیده ای وجود دارد که مترجمان نتوانسته اند هماهنگی درونی آن را بازنمایی کنند. مترجمان نوشته اند:
ما به گونه ای صحبت می کنیم که گویا زندگی ما مبارزه ای مستمر برای بقای روانشناختی و تلاش علیه استرس و فرسودگی عاطفی بوده است، اما حقیقت این است که تشریفات، تجملات و اسراف کاریهای زندگی ما چنان گسترده است که سیاره ی[زمین] را تهدید می کند.
همانطور که از مقایسه با متن انگلیسی بر می آید، انتخاب لغات، ترکیب بندی جمله و معادلهای فارسی بسیار دقیق انتخاب شده اند. با این همه، چیزی در ترجمه از دست رفته است و آن ارتباط منطقی این دو جمله است. جمله ی اول از حس و حال ما می گوید و جمله ی دوم از واقعیت عینی. این دو جمله چرا در راستای هم آمده اند و چه ربطی به هم دارند؟ فعل talk هنگامی که راجع به سیاست، اجتماع و ورزش به کار رود معنای بحث و استدلال می دهد و نه صحبت کردن عادی. پس معنای کلی این جمله این است که "بحث و ادعای ما مقابله با فرسودگی روانی و عاطفی است، ولی واقعیت زندگی ما تخریب محیط زیست است". می بینیم که یک تفاوت کوچک در زبان چه تغییری در معنا برای مخاطب ایجاد می کند.
به همین نسبت وقتی متن توضیحات پیچیده ای ارائه می کند، مترجمان در انتقال مفاهیم تا حدودی ناکام مانده اند. مثال دوم از صفحه ی 125 این کتاب آورده شده است:
کودکان زیادی در کشورهای برابرتر، آرمانهای برتری داشتند. بعضی از اینها شاید با توجه به این واقعیت تحلیل شود که در جوامع برابرتر، کار با مهارت کمتر ممکن است کمتر مایه ی بدنامی باشد، اما در جوامع نابرابرتر، انتخاب شغل زیر سلطه ی اندیشه های بلندپروازانه درباره ی موفقیت مالی و رویاهای پر زرق و برق و شهرت است.
در این پاراگراف به طور مشخص جمله چنان پیچیده شده است که چندان مفهوم نمی شود. ضمن آنکه مفهوم اصطلاح "برابرتر" در این نوشتار مورد مناقشه است. اولا که برابرتر لغتی بی معناست چرا که برابری صفتی است که در معنای خود در حال مقایسه است و نسبتهای "تر" و "ترین" نمی تواند بر آن مترتب شود تنها استثنا در زبان فارسی اصطلاح "اولی تر" است که به احترام سعدی در زبان ماندگار شده است. دوم اینکه این اصطلاح اولین بار در کتاب مزرعه ی حیوانات اثر جرج اورول برای نشان دادن برتری یک گروه در عمل و برابری آن در حرف به کار رفته است و معنای کنایه آمیزی از آن استخراج می شود. در این کتاب شعار های برابری‌طلبانه به تدریج از دیوار مزرعه حذف می شوند و جای خود را به شعاری بی معنا می دهد: "همه ی حیوانات برابرند ولی بعضی "برابرترند"!
مثال دیگر در صفحه ی 129 است که مترجمان در برابر واژه ی weathering اصطلاح جو گرفتگی را ابداع کرده اند. در فارسی روزمره جوگرفته به معنای کسی است که تحت تأثیر محیط حال و هوایش عوض شود ولی این لغت در انگلیسی به معنای خوردگی و فرسایش صخره ها در اثر باد و طوفان است و یا مقاومت در مقابل آب و هوا از آن مستفاد می شود به خصوص اگر با through همراه شود. پس اصطلاح جوگرفتگی برای به تأخیر و یا تعجیل بارداری دختران طبقات فرودست چندان کمک رسان نمی تواند باشد. با اینهمه، آنچه گفته شد نه غلط بودن ترجمه بلکه فقدان ویراستاری علمی را نشانه گرفته است که می توانست به عنوان یک چشم منفصل، ابهامات موجود در جملات را استخراج کند و در انتقال مفاهیم که رسالت ترجمه است یاری رسان باشد.
امید است که بحث ترجمه ی این کتاب در نوشتار مفصل دیگر پی گرفته شود. تا آن زمان می توان اظهار کرد، به رغم سه نمونه ی ذکر شده ترجمه ی کتاب برای رساندن مفهوم کلیِ خود، بسنده است و ورای کلمات، رویا برای جهانی بهتر قابل لمس.

1. Jencks, C. 2002 Does Inequality Matter? Daedalus 131 (1), Pp. 49-65
2.   بلامی فاستر، پارسا، کالینیکوس، ولف 1394 سرمایه در سده بیست و یکم و پیکتی در هزارتوی سرمایه تهران: نشر کلاغ
3. Eriksen, T.H 2004 What is Anthropology?Pp.79-80 London: Pluto Press
4. approach
5. bio-medical
6. Charles Lumsden and Edward o Wilson, 1981Gens, Mind and culture, Cambridge: Mass Press
7. Vaginal Drying Agents and HIV Transmission International Family Planning Perspectives
Volume 24, Number 2, June 1998
8. Culture Health and Illness. London: Hodder & Arnold Press
9. Statues Syndrome
10. Marmot, M. (2004) Statues Syndrome. London: Bloomsbury, Pp.1-36
11. Whitehall Study
12. chronic stress
13. cohort
14. cross-sectional
15. Kundo, et al 2009 Income inequality, mortality and self-rated health: meta-analysis of multilevel studies. Br Med J. 339
16. Rambotti, S. Recalibrating the Spirit Level: An Analysis of the interaction of income inequality and poverty and its effect on health. Social Science and Medicine 139 (2015) Pp. 123-131
17. JUNK FOODS
18. آلبریتون، ر. 1394 بگذار آشغال بخورند ترجمه کیانوش یاسایی تهران: نشر آمه


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست