سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سکولارهای نادمکرات


محبوب تیشه


• هم الان آقای باراک اوباما هم در کاخ ریاست جمهوری آمریکا نشسته است و با این حال بیشترین تعداد زندانیان آمریکا هنوز سیاهپوست هستند و هنوز هم بیشترین تعداد مردان جوانی که در خیابان به دست پلیس سفید و سیاه کشته میشوند سیاهپوست هستند. تا زمانی که شما افراد را جای ساختارها می نشانید نمی توانید معنای ستم ساختاری را درک کنید و به علاج آن همت بگمارید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ مهر ۱٣۹۵ -  ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۶


آقای نوری علا در نوشته ای که در سایت گویا نیوز به چاپ رسانده اند در باره ی مسئله ی «اقوام» ساکن ایران سخنانی از روی همدلی و در عین حال انتقادی بر زبان آورده و برای حل مشکل «اقوام» راه حل هایی هم ارائه کرده اند. در اینجا تلاش میکنم ابتدا استدلال ایشان را در شکلی خلاصه بیان کنم و سپس هم انتقادات خودم را به درک ایشان از این مسئله و راه حل شان بگویم.
ایشان بر این باورند که ترکها، کردها، عربها و بلوچ ها همه «اقوام» ای هستند که ساکن جغرافیایی به نام ایران اند. به این معنا این «اقلیتها» را نه ملت که قوم نام داده اند. جالب اینجاست که از قوم فارس حرفی در میان نیست. ایشان به فعالین مسئله ی ملی توصیه می کنند که از عبارت جعلی «قوم فارس» و ستم آن بر دیگر اقوام استفاده نکنند و اصولا به چنین چیزی باور نداشته باشند. ایشان در ضمن توصیه میکنند که زبان فارسی را با یک قوم جعلی فارس اشتباه نگیریم. به نظر ایشان چیزی به نام قوم فارس وجود ندارد بلکه فقط زبان فارسی وجود دارد که قرن ها است در این منطقه وجود داشته است و به گفته ی ایشان «مردمان ایران از بحر خزر تا خلیج فارس به فارسی سخن میگویند... و زبان فارسی نخ پیوند تاریخی آنهاست، زبان اداری (و نه رسمی) آنهاست، شاعران اقوام مختلف ایرانی به این زبان شعر گفته و اثر آفریده اند».
اقای نوری علا به جای روبرو شدن با صورت مسئله و به جای تدقیق بخشیدن به آن، اصولا صورت مسئله را پاک میکنند. چطور پاک میکنند؟ به این ترتیب که «قوم فارس» را از صورت مسئله برمی دارند آن را نامریی میکنند در سایه می گذاردندش و به این ترتیب ملت فارس را به زبان فارسی و نخ پیوند تاریخی همه ی «اقوام» ایرانی تبدیل می کنند. آیا این کار شبیه شعبده بازی های ماهرانه نیست؟ در شعبده بازی ها این طور است که شعبده باز به یک باره چیزی را که حی و حاضر وجود دارد و همه ی حاضران آن را با چشم خود می بینند غیب میکند و چیزی را که ظاهرا وجود ندارد و چشم کسی آن را نمی بیند از عالم غیب به عالم وجود احضار میکنند. آقای نوری علا هم «ملت فارس» را که مقابل چشم همه وجود دارد به یکباره با یک چرخش قلم غیب میکنند و البته چون زورشان نمی رسد که این ملت را با همه ی هستی اش غیب کنند، پس «دم خروس»ی از این ملت باقی می ماند که قسم خوردن آقای نوری علا را بی اثر میکند. دم خروسی که می ماند زبان فارسی است. ملت فارس غیب شده است اما زبانش وجود دارد و این زبان بی گناه است و فقط یک پدیده ی تاریخی است که ما ساکنین این جغرافیا را به هم پیوند می دهد. مگر زبان می تواند به کسی ظلم کند؟ مگر زبان می تواند فردی یا جمعی یا «قومی» را مورد تبعیض قرار بدهد؟ حالا صورت مسئله خیلی راحت و سرراست شده است. چیزی به نام ملت زورگوی فارس وجود ندارد و نتیجه این میشود که چیزی هم به نام زبان استعمارگر فارسی وجود ندارد. به شکرانه ی وجود این زبان است که ما همه در سراسر ایران هر شب شاد و خرم حافظ و فردوسی میخوانیم و نامه های اداری باز میکنیم و البته شاد هم هستیم که زبان فارسی زبان رسمی ما نیست. ناشکر نباشیم اگر این زبان «پارسی قند و شکر» نبود هنرمندان «اقوام واقعا موجود» گنگ و فاقد زبان چطور باید اثرات هنری خود را خلق میکردند؟
با گسترش استدلال ایشان می توان گفت که چیزی به نام هژمونی استعمارگرانه ی دولت- ملتهای آنگلوساکسن نداریم بلکه فقط زبان انگلیسی داریم که به زبان علمی جهان تبدیل شده است و تمام «اقوام عقب مانده»ی جهان را به هم پیوند داده است. مگر نه این که همه ی افرادی که اهل علم و تحقیق هستند اگر میخواهند جدی گرفته شوند باید به زبان انگلیسی بنویسند و مطالب شان را در مجلات معتبر انگلیسی زبان منتشر کنند؟ می بینیم که بحث آقای نوری علا تا چه اندازه نادمکراتیک است. چرا نادمکراتیک است؟ برای این که ایشان تمامی ساختارهای اجتماعی و حقوقی و اقتصادی و فرهنگی قدرت را کنار میگذارند و به «کارکرد داشتن» و «حی و حاضر بودن» یک پدیده کار دارند. ایشان کاری ندارند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است چه رویه های سرکوب گرانه ای به کار بسته شده است چه ستم هایی انجام شده است. ایشان با وضعیت حاضر کار دارند و آن را مبداء تحلیل و راه حل خود قرار می دهند. رویه ی آقای نوری علا در بحث شان نادمکراتیک است چون آقای نوری علا درک خودشان از ملت و قومیت را مبنای بحث میکنند و جایی برای طرح «خودشناسی» ما «اقوام عقب مانده» نمی گذارند. یعنی جایی برای طرح درک ما از خودمان و از وضعیت کلی نمی گذارند. ایشان تعریفی حاضر و آماده وسط می گذارند و به ما دیگران میگویند یا خودتان را با این تعریف سازگار کنید یا این که از بحث اخراج می شوید. ایشان با حربه ی تطمیع و تهدید خوب آشنا هستند. از طرفی به ما وعده می دهند که اگر در چارچوب ایران بمانیم شاید رحمت و لطف مرکز شامل حال ما بشود و برخی از حقوق حقه ی ما به ما برگردانده شود. از طرف دیگر هم ما را با لولو خورخوره ی «شهروند درجه دوم شدن» در جغرافیاهایی بیرون از ایران می ترسانند. اما آقای نوری علا فراموش می کنند که ما هم الان هم شهروند درجه دوم و سوم هستیم و وضعیت دیگری را در این کشور سراغ نداریم. آقای نوری علا اگر می خواهید واقعا دمکرات باشید باید صورت مسئله را به همان شکلی که هست ببینید و به ترتیبی که مهره ها چیده شده اند اعتراف کنید. اگر می خواهید واقعا دمکرات باشید باید طرح مسئله را باز بگذارید و اجازه بدهید که ما «اقوام عقب مانده» هم در تبیین و تعریف صورت مسئله همپای شما «پیشرفته ها» مشارکت کنیم. اجازه بدهید تاریخ سرکوب شده ی ما نیز حرف بزند و تاریخ معاصر ایران را بدون عیب و نقص جلوه ندهید که گویا همین است و جز این نمیتواند باشد.
در ضمن آقای نوری علا این استدلال که چون خامنه ای و خلخالی هم ترک بوده اند نمیتواند دلیلی برای رد مدعای ستمدیدگی ما ملت ترک در ایران باشد. هم الان آقای باراک اوباما هم در کاخ ریاست جمهوری آمریکا نشسته است و با این حال بیشترین تعداد زندانیان آمریکا هنوز سیاهپوست هستند و هنوز هم بیشترین تعداد مردان جوانی که در خیابان به دست پلیس سفید و سیاه کشته میشوند سیاهپوست هستند. تا زمانی که شما افراد را جای ساختارها می نشانید نمی توانید معنای ستم ساختاری را درک کنید و به علاج آن همت بگمارید.

سخنرانی آقای نوری علا را در لینک زیر می توانید بخوانید.
news.gooya.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست