سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پرویز خان، بزرگ مردی که مثل اسطوره ها زیست


علی کشتگر


• فرزندان و نوه های پرویز خان حق دارند به چنین بزرگمردی که پدر و پدر بزرگ آنان بود و مثل اسطوره ها سربلند و سرافراز زیست ببالند. پرویز خان نه فقط نماد ایستادگی و مقاومت بلکه نماد وفا و مهربانی نیز بود. در یاد او باید گفت: "از ما بجز حکایت مهر و وفا مپرس" ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ٨ مرداد ۱٣۹۵ -  ۲۹ ژوئيه ۲۰۱۶


در این چند روزی که از رفتن پرویز خان اعظمی می گذرد، در این فکر بودم که گوشه ای از آنچه از زندگی این بزرگ مرد دریافته ام و آنچه نسبت به منش و رفتار او حس کرده ام به رشته تحریر درآورم. دشواری کار اما این بود که نمی دانستم و نمی دانم از کجا شروع کنم بویژه آن که محال است بتوان در چند گزاره حق مطلب را ادا کرد.
-سالها بود که به اسم می شناختمش چرا که یکی از نمادهای مقاومت بود در برابر همه گونه نابه کاری ها، بدبیاری ها و بی مهری های روزگار. و آنان که دستی در مبارزات دهه چهل و پنجاه داشتند و با مبارزات دکتراعظمی آشنا بودند اکثرا با نام پرویز خان اعظمی آشنایی داشتند. آشنایی ام به رسم و از نزدیک با او از سال ۱٣۵٨ آغاز می شود. همایون(هبت الله معینی) که پرویز خان را بزرگ مرد ایستادگی و مهربانی می دانست مرا به او معرفی کرد.همایون نسبت به او احساس احترام عمیقی داشت و می گفت ما به مقاومت های درون زندان توجه داریم اما مقاومت خانواده ها در بیرون از زندان را غالبا فراموش می کنیم.(نقل به معنی) من کم کم در هم رزمی و هم وندی بیشتر با فرزندان پرویز خان که هریک به نوبه خود تاریخچه ای از مشارکت در جنبش عدالت خواهانه و آزادی طلبانه در پیشینه خود داشتند، با رمان بلندی آشنا شدم که پرویز خان به همراه همسر مهربان و مقاومش سلطنت قهرمانان اصلی آن بودند.
رمانی پراز نشیب و فراز،سرشار از تلاش و تکاپو، غرور و ایستادگی در هنگامه تراژدی های بزرگ...
تراژدی اعدام پدر که توسط حکومت رضا شاه بی گناه اعدام می شود تا لرستان مرعوب شود! تراژدی فرزندی که در خردسالی به تبعید می رود، تراژدی فریدون، توکل، همایون ...
و هربار پایدار و سرافراز از امواج کشنده تراژدی گذر کردن و سایه امید بر سر خانواده بزرگ خود گستردن.
در اوج مبارزه ای که همه اعضای خانواده پرویز خان در آن درگیراند، و به زندان می افتند فشاری که از هر طرف به روح و جسم پرویز خان وارد می شود طاقت فرسا است. با این همه او و همسر بزرگوارش سلطنت خانم چه خوب جای خالی مادر و پدر را برای نوه های خردسال خانواده بازی می کنند. و چه خوب با دختران و پسران در بند خود همراه و همرزم می شوند.
در روزهای نزدیک به انقلاب بهمن پرویز خان شاید از هر زمان شادمان تر است. فرزندان و بستگان پس از سالها مقاومت به آغوش او بازمی گردند...
دوره فراغت و شادمانی کوتاه است. پرویز خان روزهای پرتب وتابی که آبستن تراژدی های بزرگ بودند را حس می کرد و به نزدیکان خود گوشزد می کرد. شاید همین حس بود که پرویز خان را برای طوفانی که برای او تراژدی های بزرگ به همراه داشت آماده ساخته بود. اعدام فجیع و دردناک توکل در زندان خرم آباد که دختر خردسالش (نسترن) را از سایه پدر محروم کرد و اعدام فرزند دلبندش فریدون که آغوش گرم پدر را از دو فرزند خردسالش (سهراب و همایون) گرفت و بالاخره قتل عام هولناک زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ که "میهن" خردسال او را به همراه هزاران دختر و پسر خردسال دیگر برای همیشه از لبخند مهربان پدر بی نصیب می گذاشت هریک ضربه جانگذازی بودند که بر پیکر پرویز خان فرود آمدند... او اما همچون سپیدکوه یکایک این تراژدی های کمرشکن را با قامت استوار پشت سر گذاشت و امید و آرزوی روزهای بهتر را از دست نداد. پرویز خان به همه محبت می کرد بدون آنکه انتظار پاداشی از فداکاری ها و رنج هائی که در همه عمرش کشیده بود داشته باشد. وجودش پدری بود برای همه ما و حلقه پیوندی در همایش و همراهی یکایک ما. بزرگداشت خاطره او بزرگداشت فرهنگ مقاومت است.
فرزندان و نوه های پرویز خان حق دارند به چنین بزرگمردی که پدر و پدر بزرگ آنان بود و مثل اسطوره ها سربلند و سرافراز زیست ببالند. پرویز خان نه فقط نماد ایستادگی و مقاومت بلکه نماد وفا و مهربانی نیز بود. در یاد او باید گفت: "از ما بجز حکایت مهر و وفا مپرس".


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست