سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تجارت سکس و تن فروشی
به بهانه تصویب قانون ممنوعیت خرید سکس در فرانسه


پروین اشرفی


• تجارت سکس، تجارتی متکی به خود نیست. شرکای خود را دارد. صنایع و رشته های دیگر تجاری، بال و پر آن را می گیرند و برای رونق آن و سرازیر شدن بخشی از سود حاصل از آن به جیب خود، برایش راهگشایی می کنند. وضعیت طوری شده است که به بهانه "توسعه اقتصادی"،توریسم جنسی رادرکشورهای مختلف گسترش می دهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۱ فروردين ۱٣۹۵ -  ۹ آوريل ۲۰۱۶




از آنجایی که پدیده تجارت سکس و تن فروشی عمدتا در حوزه ای طبقه بندی می شود که در رابطه با خشونت علیه زنان است، و با در نظر گرفتن روابط و شرایط غیر انسانی حاکم بر این حوزه، قصد من این است که در راستای مسایل زنان، بر روی این پدیده متمرکز شوم. مسئله کودکان درگیر در این تجارت، که ابعاد بسیار وسیعی را در بر می گیرد و همچنین تن فروشی مردان، مقولات و حوزه های مشخصی هستند که فعلا در این بحث به آن نمی پردازم.

تن فروشی و تن خری

به دیده من اصولا نمی شود به پدیده "تن فروشی" پرداخت بدون این که به امر "تن خری" که روی دیگر سکه تجارت سکس و در واقع یکی از عوامل انباشت سرمایه است، اشاره ای نکرد. متأسفانه به این جنبه از این مسئله، که استخوان بندی اصلی عرصه وسیع تجارت سکس را تشکیل میدهد، تاکنون کمتر توجه شده است و کم و بیش از جانب بورژوازی حاکم بر کشورها و یا به طور کلی گرایشات بورژوایی، با نیت خاصی و در اشکال مختلف، از پرداختن به آن جلوگیری شده است.
تا اواخر قرن بیستم، فحشاء یکی از به اصطلاح حوزه های ممنوعه ای بوده است که در سطح وسیع اجتماعی یا اصولا به آن برخوردی صورت نمیگرفته است و یا نهایتا در مورد آن مزاح و شوخی میشده است. در هر حال، تن فروشی هیچگاه به عنوان یک پدیده با اهمیت اجتماعی، موضوع بحثی جدی نبوده است. امروزه نیز هرچند که همه در مورد مقوله "تن فروشی" اظهار نظر می کنند، حتی دست اندرکاران جمهوری اسلامی، اما هنوز در مورد "تن خری" که مبتنی بر سود است، حساسیت لازم نشان داده نمی شود، جز از جانب مخالفان واقعی جامعه مردسالار و مدافعان واقعی حقوق انسانی زنان و کودکان، یعنی کسانی که قصد دارند سود نهفته در این رابطه کالایی را نشان دهند، یعنی آنهایی که می خواهند رابطه کالایی در جامعه از بین برود، آنهایی که می خواهند جامعه سرمایه داری مبتنی بر سود کالایی از ریشه واژگون گردد و به جای آن یک جامعه واقعا آزاد و برابر برقرار شود. بحث من در مورد تجارت سکس و تن فروشی، در واقع ورودی است به این عرصه معین.
علل و ریشه های تن فروشی و تن خری
اجازه بدهید این بحث را از این جا شروع کنم که ما در یک دنیای نابرابر و سراسر تبعیض آمیز زندگی می کنیم. دنیایی که در آن همه چیز، حتی انسان ها را به کالا تبدیل کرده است. سکس، به عنوان یکی از ابتدایی ترین نیازهای بشری را به همان راهی کشانده اند که سایر مایحتاج ضروری زندگی انسانی به آن راه کشانده شده است. همه چیز را وارد بازار دادوستد و معامله و تجارت کرده اند. همه چیز را تبدیل به کالایی برای خرید و فروش کرده اند. در چنین جهانی، سکس نیز کالا می شود و قابل خرید و فروش. نظام سرمایه داری همه زمینه های این تبادل کالایی را فراهم کرده است. نقش سودآوری کالا، اولین عاملی است که دنیای سرمایه داری به آن تکیه می کند. اما این سودآوری متحقق نمی شود مگر آن که همراه و همسان با دیگر تبعیض ها و نابرابری های مختلف اجتماعی شود. این نابرابری ها و تبعیض ها در واقع بستر اصلی موجودیت سرمایه داری را تشکیل می دهند.
تجارت سکس نیز به مثابه نمودی از تحقیر جامعه بشری، بر این نابرابری ها و تبعیض های اجتماعی اقتصادی و جنسیتی استوار است و در جهت غیر انسان ساختن زنان، یعنی تبدیل آنان به کالا، نقش برجسته را ایفا می کند.
افزایش تضاد بین فقر و ثروت در یک جامعه بدان معناست که انسان های آن جامعه نیز بیش از پیش با هم نابرابر شده اند. هنگامی که درصد نرخ بیکاری و گرسنگی در میان توده های میلیونی بالا می رود و در مقابل، مشتی سودجوی انگشت شمار از بهترین و لذت بخش ترین شرایط زندگی بهره می گیرند، نشانه بارز نابرابری انسانها و تثبیت بیشتر آن تبعیض ها را می بینیم. در چنین شرایطی، تجارت سکس به عنوان یکی از عناصر نفع برنده این شرایط نابرابر زیست انسان ها، رونق می گیرد.
خوب به اطرافمان نگاه کنیم. تجارت سکس برای آن که زنده بماند از کجا سربازگیری می کند؟ غیز از این است که عمدتا مردم بی بضاعت، با دستمزدهای پائین، بیکار، بی خانمان و فقیر و گرسنه را مورد هدف خودقرار میدهد؟ آن هم در شرایطی که فقر و بیکاری در دنیای امروز زنانه شده است. زنان، فقیرترین و بیشترین تعداد بیکاران و کم درآمدترین افراد جامعه را تشکیل می دهند. بنابراین، زنان به عنوان شکار اول، مورد هدف تاجران و دلالان سکس قرار می گیرند.
تجارت سکس معامله ای است که یک طرف آن را افراد، گروه ها و یا دسته هایی تشکیل می دهند که بیشترین منافع را از وجود و گسترش آن می برند و در طرف دیگر آن، میلیون ها انسانی هستند که بیشترین لطمات را از آن می بینند و مورد شدیدترین استثمارها قرار می گیرند، تا سودآوری کلان دسته اول را تأمین کنند. این معامله در واقع مانند معامله ای است که دوطرف قضیه آن به هیچ رو برابر نیستند. و با هیچ حسابی هم نمی شود برابرشان کرد. این معامله دون شأن انسان است. این معامله، معامله ای است که رابطه نزدیکی با "درآمد کسب نشده" دارد که نقش آن در سرمایه و مالکیت خصوصی غالب شده است و علت وجودی آن را تضمین می کند. منظور من از "درآمد کسب نشده" همان چیزی است که به آن در حوزه اقتصاد Unearned Income می گویند. این ترم برای توضیح و تعریف درآمدی است که متعلق به سرمایه داران است، در حالی که خود آن ها برای کسب آن کار نکرده اند. دیگران کار می کنند، اما درآمد حاصل از کارشان به سرمایه داران تعلق می گیرد. این همان پدیده ای است که جنبه استثمار دارد و اساس سرمایه داری را تشکیل میدهد.
درآمد حاصله از تجارت سکس، درواقع "درآمد کسب نشده" ای را برای تاجران سکس به ارمغان می آورد، درآمدی که در ازای کار خویش کسب نمی کنند، بلکه از قبل کار دیگران ، یعنی کار کارگران سکس، تصاحب می نمایند.
از این که چه زمانی تجارت سکس به این صورت گسترده درآمده است، اطلاع دقیقی در دست نیست. اما این را می شود به جرئت گفت که اکثر کسانی که در این زمینه کار و تحقیق کرده اند، بر این امر تأکید دارند که صرفنظر از تفاوت در اشکال بروز تن فروشی در هر دوره تاریخی، تقریبا در تمام جوامع بشری، هر جا که دادوستد و خرید و فروش کالایی وجود داشته است، خرید و فروش سکس هم رایج بوده است.
کارگران سکس که معمولا با تحقیر و تاکید بر فرودستی آنان "فاحشه" خوانده می شوند، در طول تاریخ و در تمام جوامع بشری، همواره در یک وضعیت غیرعادی بسر برده اند. آنان بطور کلی به مثابه یک دسته بندی اجتماعی مطرح بوده اند؛ زنانی که به نُرم های رفتار جنسی "وفادار" نیستند! لذا، آنها به درون مدار اصلی جامعه راه پیدا نمی کنند و در حاشیه جامعه جای داده می شوند. کارگران سکس، صرفنظر از مواجهه با شرایط بردگی، مورد ستم های دیگری نیز قرار می گیرند؛ ستم هایی که در نفس خود مشابه ستم هایی است که توسط کارگرانی که در مشاغل پائین جامعه ، بخصوص در بخش های غیررسمی، کار می کنند، تجربه می شود. علت وجودی این واقعیت دردناک که وسیع ترین تعداد کارگران سکس را همواره زنان تشکیل می دهند را باید در بنیان جوامع طبقاتی، مبنی بر نابرابر و تبعیض، جستجو کرد.   
در نرُم های اجتماعی موجود، مردان همیشه "نان آور" خانواده محسوب می شوند و زنان به اصطلاح "نان خور" و "متکی" به مردان. تن فروشی از همین نقطه شروع می شود. زنان را به موجوداتی تبدیل می کنند که برای کسب امتیازات مادی، یا به عبارت بسیار ساده برای غذای به اصطلاح مناسب، برای نان، برای لباس و سایر نیازهای عمومی انسانی، تن خود را در اختیار کامل همسر خود قرار می دهند، آن هم بدون آنکه تمایلاتشان اصلا در نظر گرفته شود. یعنی زنان در یک رابطه نابرابر قرار داده می شوند. به دیده من، اولین حالت تن فروشی، در واقع همچون سایه ای از ازدواج رسمی، نمایان می شود. رسمیتی که در جهان پراز تبعیض و نابرابری، به عنوان یکی از راه کارهای قانونی، موجه، مردم پسند و غالب در روابط انسان ها، خود را به نادرست تحمیل کرده است. این سنت نادرست که زن در مقابل لذت بخشیدن جنسی به مرد، از حمایت اقتصادی وی برخوردار می گردد، از دیرباز از طریق قراردادهای رسمی جان گرفته و زواید و ضایعاتی را در طول تاریخ برای زنان بوجود آورده است که تن فروشی یکی از نمودهای بارز آن است.
تن فروشی از همین جا، یعنی بر بستر همین شرایط متکی و وابسته کردن اقتصادی زنان به مردان، از دیرباز آغاز گشته و تداوم یافته است. و نه تنها این، بلکه مترصد فرصت مانده که اگر چنانچه تعادل ازدواج "رسمی" بهم بخورد، از طریق راه کار دیگری – تن فروشی – زنان را همچنان وابسته به مردان نگاه دارد. این جا زنان وادار می گردند که خود را به مردان دیگری خارج از "ازدواج" بفروشند، تا باز هم این اتکاء و وابستگی حفظ گردد، تا زنان همچنان "نان خور" مردان باقی بمانند، تا به نابرابری و تبعیضی که در بالا سخن از آن رفت، خدشه ای وارد نشود. در این وضعیت، فحشاء و تن فروشی راهی می شود برای ادامه زندگی زنی که برای خود "نان آور" دائمی پیدا نکرده است. تاجر سکس بر چنین بستری است که سربازگیری می کند، سود تولید می نماید و بر ثروت خود می افزاید. یعنی بر بستر فقر، وابستگی زنان به مردان و نابرابری ها و تبعیض های اجتماعی و اقتصادی. تجارت سکس به سیر تسلسل این تبعیض و نابرابری خدمت می کند، تا زنان همچنان متکی به مردان باقی بمانند، حال یا به صورت ازدواج های رسمی و به اصطلاح برای تمام طول زندگی و یا به طور موقت و دوره ای. همین جا لازم است یادآوری کنم که مسئله صیغه که به دیده من بیان و مابه ازای تعریف اسلامی از فحشاء و تن فروشی است، نیز به همین پایه شکل می گیرد. به هر حال فحشا و تن فروشی به یک مفر و فرصت و راهی تبدیل می شود که به زنی که قدرت نان آوری و گذران زندگی به هر دلیلی از وی گرفته شده است، تحمیل گردد. زنی که برای مثال از تحصیل و کسب مهارت های کاری محروم شده است، یا از امکان کارآیی و نان آوری به دلیل سنت های مردسالارانه و نُرم های عقب مانده، بخصوص مذهبی، جا مانده است، زنی که فقر به عنوان یکی از شاخص های اصلی موقعیت اجتماعی اش تعریف می شود و روابط مردسالارانه حاکم بر جامعه شرایطی را بوجود می آورد که وی را به مرد متکی سازد، زنی است که می تواند به فحشا و تن فروشی کشیده شود. دقیقا به همین دلیل است که همواره فقر و بیکاری از عواملی هستند که در بروز تن فروشی و تسریع رشد آن که دلالان جنسی از آن سودهای کلان می برند، نقشی اساسی بازی می کند. توجه داشته باشیم که زنان متمول و دارا، زنان خانواده های بورژوا که از آنان حمایت همه جانبه اقتصادی اجتماعی می شود، کمتر به تن فروشی در شرایط مشابه زنان فقیر روی می آورند. تن فروشی در خانواده های دارا، شرایط و دلایل ویژه خود را دارد و عوارض آن هم کاملا متفاوت با عوارضی است که گریبان زنان فقیر جامعه را می گیرد.

جنگ و تجارت سکس

به هنگام بروز جنگ، فقر و بیکاری رشد می کند. و زنان به عنوان اولین قربانیان جنگ، مورد تعرض و سربازگیری تجارت سکس قرار می گیرند. طبق آمار "سازمان عفو بین الملل" دو هزار کارگر سکس در کوزوو به ۴۵ هزار سرباز سازمان ملل متحد در این منطقه، خدمات جنسی ارائه دادند. بالغ بر ۱٨ هزار کارگر سکس در خدمت ٨٣ هزار نظامی ایالات متحده که در کره مستقر هستند، قرار دارند. همچنین برآورد شده است که در سال های ۱۹٣۷ و ۱۹۴٨، ارتش ژاپن از ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار کارگر سکس استفاده می کرده است. در دوران جنگ، بخاطر رونق تجارت سکس، ایجاد و راه اندازی کلوپ های شبانه نیز در سطح وسیعی افزایش می یابد. گردانندگان سودجوی این صنعت، نه به این خاطر به آن دامن میزنند که لقمه نانی برای زنان بیکار و فقیر و جنگ زده فراهم شود، بلکه در ازای خرید و فروش سکس در این کلوپ های شبانه، نرخ سود خود را بالا می برند. آنها به سودآوری بیشتر می اندیشند، در حالی که زنان تن فروش هدفی جز تأمین و گذران زندگی خود و خانواده هایشان ندارند.
با این همه، هر دوی این پدیده ها، یعنی پدیده زن فقیر و نادار و پدیده تاجر سکس، در یک موضوع و امر، مشترک هستند، و آن هم موضوع و امر "مرگ و زندگی" است. زنی که فقیر و بیکار است، یا دستمزد ناچیزی دارد که کفاف مخارج حداقل زندگی خود و خانواده اش را نمی دهد، برای آنکه خود و فرزندانش را زنده نگاه دارد، به کار در تجارت سکس کشانده می شود. در چنین شرایطی، تن ندادن به تن فروشی، در حکم نابودی خود و فرزندانش است. منطقی ساده و به شدت انسانی در این کار وجود دارد. اما طرف دیگر این قضیه، یعنی صاحبان اصلی تجارت سکس، نیز برای زنده ماندن و برای تداوم موجودیت خود است که در کوره این تجارت می دمند. اگر این کار را نکنند، موجودیتشان از بین می رود. پدیده ای به نام تجارت سکس دیگر زنده نمی نماند، وجود خارجی پیدا نمی کند، در نتیجه زندگی انگلی این زالوصفتان سودجو نیز به پایان می رسد، زیرا که نفس و شیوه زندگی آنان، بر اساس این معامله، بر مبنای خرید و فروش تسلسلی و سودآوری کالای سکس استوار است. از این جهت است که گفتم "تن فروشی" و "تن خری" دو روی تجارت سکس هستند و نمی شود از تن فروشی سخن گفت، اما تن خری سودآور تاجران سکس را از دیده دور داشت.

توجیه بورژوایی تن فروشی

بورژوازی تلاش می کند که نشان دهد فحشاء یک پدیده پاتالوژیکی است و نتیجه باصطلاح "غیرطبیعی" و "غیرنُرمال" بودن زنان است. یعنی این که زنان فی نفسه "مجرم" هستند و براساس جنسیتشان بطور "طبیعی" روسپی می شوند. اگر راست می گویند، بیایند به مطالبات و نیازهای اقتصادی اجتماعی زنان پاسخ دهند، شرایط زیست زنان را تغییر دهند، وابستگی اقتصادی آنان را به آن به اصطلاح "نان آوران" پایان دهند، قوانین اجتماعی را به نفع زندگی سالم و خالی از خشونت تبعیض دگرگون کنند و انسان ها را از شرایط زیست برابر برخوردار نمایند، تا ببینند که چگونه ریشه تجارت سکس می خشکد؛ تا ببینند دلایلی که برای توضیح این پدیده به کار می گیرند تا چه اندازه از بیخ و بن بی اساس است؛ تا ببینند این نیمی از بشریت، "غیرطبیعی" که نیستند هیچ ، بلکه در کمال عقل و سلامت بسر می برند و از این شرایط زیست غیر انسانی ای که برای آنها به وجود آورده شده است نفرت دارند و عمیقا خواهان تغییر اساسی آن می باشند.
صنایع مختلف در خدمت صنعت سکس
تجارت سکس، تجارتی متکی به خود نیست. شرکای خود را دارد. صنایع و رشته های دیگر تجاری، بال و پر آن را می گیرند و برای رونق آن و سرازیر شدن بخشی از سود حاصل از آن به جیب خود، برایش راهگشایی می کنند. امروزه صنعت سکس محصول یک همکاری مشترک و همه جانبه بین المللی است. مثلا با صنعت توریسم گره خورده است و رابطه تنگاتنگی با شرکت های هواپیمایی و توریسم بین المللی پیدا کرده است. وضعیت طوری شده است که به بهانه "توسعه اقتصادی"، توریسم جنسی را در کشورهای مختلف گسترش میدهند.
صنعت سکس با صنعت مهمان داری و هتل داری زنجیره ای بین المللی درهم آمیخته است. گردانندگان میکده ها، کازینوها، بارها و کلوپ های شبانه، دانسینگ ها و باشگاه های عیش و عشرت، قمارخانه ها، دست اندرکاران مواد مخدر و حتی موزیک، ورزش، آگهی کالاهای تجاری، مجلات مختلف پورنوگرافی - که یک بازار ۵ میلیارد دلاری را تنها در آمریکا در اختیار خود دارد و از فیلم هیا پرسود پورنو و نمایش آن در اطاق های چنین هتل هایی سالانه درحدود ۱۷۵ میلیون دلار به جیب میزند - و بسیاری از صنایع، حرفه ها و رشته ها و بخش های دیگر، همه و همه به کمک تجارت سکس آمده اند و به عنوان زنجیره ای از مبادله سکس، از این صنعت سودهای کلان می برند. در همه این رشته ها، زنان و کودکان به کالاهایی با مشخصه سکس تبدیل شده اند. حتی اینترنت هم به وسیله ای برای تأمین سودآوری بیشتر در این صنعت تبدیل گشته است. همه حوزه ها و رشته ایی که در بالا از آنها نام برده شد، از کمک اینترنت در سازماندهی تجارت سکس بهره میگیرند. گزارش Internet or Intersex در اینترنت نشان میدهد که در فاصله یک سال (۱۹۹٨ تا ۱۹۹۹) نزدیک به ٣۰۰ میلیارد دلار تجارت در اینترنت صورت گرفته است، که از این مقدار بالغ بر ۲۲۶ میلیارد دلار آن در زمینه تجارت سکس بوده است. یعنی در واقع ۶۰ الی ۶۵ درصد این درآمد، حاصل از دادوستد در زمینه تجارت سکس بوده است (مندرج در "ماهنامه نگارستان"، پیش شماره اول، صفحه ۲٨). فقط در آمریکا بین یک الی دو میلیارد دلار از راه کارت های اعتباری برای به دست آوردن اطلاعات مستقیم جنسی از طریق اینترنت هزینه می شود. امروزه حتی ورزش هم که قرار است در خدمت سلامت جسم و روان مردم باشد، مورد استفاده تاجران سکس قرار می گیرد. برای نمونه، دست اندرکاران و گردانندگان بازی های المپیک آتن در صدد دایر کردن مراکز فحشاء برای ورزشکاران و توریست هایی که جهت تماشای مسابقات به یونان قرار بود بروند، بودند که البته این امر با واکنش شدید سازمان های مدافع حقوق زنان در یونان و در دیگر نقاط جهان روبرو گشت. این نمونه، خود نشان می دهد که چگونه رشته ها و صنایع مختلف جهان سرمایه داری در زمینه سودآوری به یک دیگر مرتبط می شوند.


قاچاق زنان

گلوبالیزاسیون به عنوان یک جنبه عملکرد سرمایه داری، تجارت سکس را هم گلوبال – جهانی - کرده است. صنعت سکس، امروزه صنعتی فراملی و جهانی است. برای این که این ادعا مستدل شود، کافی است نگاهی به قاچاق بین المللی انسانها و بخصوص زنان، و کشاندن آنها به تجارت سکس بیاندازیم. قاچاق انسان ها، یک تجارت سودآور است و خطر مورد تعقیب قرار گرفتن عاملین آن نیز بسیار کم می باشد. سالانه در جهان بیش از ۷۰۰ هزار انسان، که عمدتا زنان و کودکان هستند، از طریق قاچاق خرید و فروش می شوند. تجارت سکس، این انسان ها را در اسارت خود می گیرد و از طریق کار آنها، سالانه ۶ الی ۱٣ میلیارد دلار نصیب سازمان های مافیایی دست اندرکار این صنعت می کند. بنا به آمار، سالانه دو هزار زن و دختر جوان فقط از کشورهای اروپای شرقی، از طریق آلبانی و ایتالیا، به شکل قاچاق به اروپای غربی وارد شده و به تن فروشی وادار می شوند. دلالان کانادایی هشت هزار دلار برای قاچاق یک جوان آسیایی از فیلیپین، مالزی و یا تایلند می پردازند و سپس آنها را ۱۵ هزار دلار به موسسه های دست اندرکار تجارت سکس در کانادا میفروشند. Roy Carol در تحقیق خود در مورد وضعیت زنان تن فروش در ایتالیا می نویسد : "وسعت و اعتماد به نفس این بازار آنچنان است که گانگسترهای ایتالیایی سفارش تعداد مشخص و تیپ مشخصی از زنانی را که لازم دارند، برای همکارانشان در آلبانی میفرستند و آنها هم در مدت کوتاهی زنان مناسب را پیدا می کنند. نیم بیشتر ۵۰ تا ۷۰ هزار تن فروشی که در خیابان های رم زندگی می کنند، خارجی هستند و از کشورهای بالکان آورده شده اند. آنان را در اینالیا حراج میزنند."
قاچاقچیان، این زنان را به عناوین مختلف بخود مقروض می کنند. آن ها وانمود می کنند که چون برای مسکن، غذا، پوشاک و وسایل آرایش این زنان هزینه کرده اند، لذا این زنان به آنها بدهکار هستند و باید تا سرحد جان کندن خود کار کنند، تا بتوانند این به اصطلاح بدهی را بازپرداخت نمایند. در حالی که سودی که از قبل خدمات جنسی این زنان به جیب این مفتخورهای انگل می رود، به مراتب بیشتر از مخارجی است که آنها برای این زنان هزینه می کنند. کارگران سکس مهاجر و "خارجی" به ویژه، در بدترین و ظالمانه ترین شرایط ممکن زیست و در نازل ترین وضعیت بهداشتی کار می کنند. و از آنجایی که هیچ مدرک و هویت قانونی ای هم ندارند، مرتبا مورد تهدید قرار می گیرند که اگر به این شرایط تن ندهند، به حال خود رها خواهند شد، عقوبت خواهند دید و یا به پلیس تحویل داده خواهند شد؛ تهدیدی که آنها را حداقل با خطر دیپورت به کشور خود مواجه می کند. و این خود به تنهایی کافی است تا آنها را وادار نماید که به شرایط غیرانسانی موجود تن بدهند.
بنا برگزارش پارلمان اروپا، هر تن فروش به طور متوسط روزانه ٣۰۰ دلار درآمد دارد که فقط ۱۲ دلار آن به وی میرسد و بقیه را برده دارها به جیب میزنند.
تجارت سکس حتی به بخشی از بودجه برخی از دولت ها تبدیل شده است. مثلا در تایلند، تجارت سکس بین ۵۹ تا ۶۰ درصد بودجه دولت تایلند را تشکیل می دهد. طبق آمار آی ال او، این تجارت تا ۱۴ درصد مجموعه فعالیت های اقتصادی تایلند، اندونزی، مالزی و فیلیپین را شامل می شود. اصولا رابطه دولت های سرمایه داری با کارگران سکس، رابطه ای است بر مبنای سودجویی. دولت ها و کارگرازان عالی رتبه آن در اکثر کشورها، خود تاجران اصلی تجارت سکس هستند و از دیرایام هم از جمله باج بگیران آن بوده اند.
در این دور تسلسل تن فروشی و تن خری، زنان فقط می توانند یک جایگاه را اشغال کنند؛ و آنهم جایگاه تن فروشی است. در حالی که دلالان و تاجران سکس و قاچاقچیان دخیل در این کار، هم در جایگاه تن فروشی قرار می گیرند و هم در جایگاه تن خری. اینان، تن انسان های دیگر را هزاران بار می خرند و می فروشند، اما جایگاه آنان به عمد از دیده ها پنهان نگهداشته می شود و هیچ کس از آنان به عنوان تن فروش اسم نمی برد. در مقابل کارگران سکس با صفت تن فروش مشخص می شوند، انگشت ها به سوی آنان نشان می رود، و مورد تنفر افکار عمومی قرار می گیرند. "بدنامی" تن فروشی دامن کارگران سکس را می گیرد، در حالیکه عاملان اصلی این تجارت – یعنی خریداران و فروشندگان تن میلیون ها انسان – "خوشنام" و در امان می مانند، تا تن فروشی و تن خری آنها سیر تسلسل خود را ادامه بدهد. بیهوده نیست که قاچاق انسان – یا به عبارت دیگر برده داری دوران معاصر – که با تجارت سکس گره خورده است، امروزه سومین تجارت در جهان شناخته شده است و بعد از قاچاق مواد مخدر و قاچاق اسلحه، سالانه معادل شش میلیارد دلار عاید تاجران و دست اندرکاران آن می شود.

ابعاد اجتماعی تن فروشی

تن فروشی بُعد اجتماعی هم دارد. بنابراین باید در جستجوی ریشه های اجتماعی آن هم برآمد. تن فروشی، انتخاب آدم ها نیست. یک تحمیل اجتماعی – اقتصادی است. یک مصیبت اجتماعی است. یک اجبار است. به دیده من، علاوه بر نیاز اقتصادی شدید، شرایط اجتماعی – سیاسی و فرهنگی و سنتی موجود در کشورها نیز بر بروز و رشد تن فروشی تأثیر فاحشی می گذارد. مثلا در برخی کشورهای آسیایی، کودکان و بخصوص کودکان دختر را سنتا طوری بار می آورند و تربیت می کنند که نسبت به پدر و مادر خود احساس مسئولیت بنمایند و از همان اوان جوانی خود را موظف بدانند که در مقابل زحماتی که پدر و مادر برای بزرگ کردن، تعلیم و تربیت و آموزش آنها تحمل کرده اند، خود را بدهکار بدانند و در نتیجه، در سنین پیری پدر و مادر، به قول معروف عصای دست آنان بشوند. این مسئولیت بر روی دوش کودکان و نوجوانان دختر آنچنان سنگینی می کند که با در نظر گرفتن شرایط بالای فقر و بیکاری در این گونه کشورها، برای آنان راهی جز تن فروشی باقی نمی گذارد. این جا هم تن فروشی، انتخاب آزاد خود آن ها نیست و به آنها تحمیل شده است.
علاوه بر عامل فقر و گرسنگی و فلاکت عمومی و بیکاری، یا سطح پائین دستمزدها، توزیع نابرابر و تبعیض آمیز ثروت و منابع عمومی، عوامل اجتماعی و فرهنگی و سنتی دیگری را نیز می توانیم نام ببریم که بر زندگی زنان تاثیرات مستقیم و مخربی دارد و زمینه های به خیابان کشیده شدن آنان را فراهم می کند. امری که راه را برای بهره برداری کلان تاجران سکس هموار می کند و بر ابعاد تن فروشی می افزاید. از جمله این ها می توان به
عوامل زیر اشاره کرد:
خشونت در خانواده؛ زورگویی مردان خانواده. یعنی فشارهای روانی از سوی شوهر، پدر و یا برادر و دیگر اعضاء مذکر خانواده. عدم آگاهی والدین در تربیت و ارتباط با فرزندان؛ بیسوادی پدر و مادر و بدرفتاری آنها با فرزندان؛ سخت گیری های بیش از اندازه خانواده در مورد دختران؛ شکاف عمیق بین هزینه و درآمد به دلیل پرجمعیت بودن خانواده، یعنی نان خور زیاد داشتن و درآمد کم خانواده که کفاف مخارج آنها را نمی دهد؛ فضای مسکونی کوچک که جایی برای نفس کشیدن اعضاء خانواده باقی نمی گذارد؛ وجود دیدگاه های فرهنگی ای که زنان را به دیده تحقیر می نگرد، یعنی تبعیض و نابرابری اجتماعی بین دختر و پسر (در کشوری مثل ایران که آپارتاید جنسیتی حاکم است، این تبعیض صد چندان است)؛ سنت های عقب ماند که برای دختران هیچگونه ارزش اجتماعی قائل نمی شود؛ ازدواج های زودرس؛ ازدواج های اجباری دختران کم سن و سال با مردان بخصوص پیر (یعنی فروش رسمی دختران)؛ اعتیاد در خانواده؛ آزار جنسی در دوران کودکی از سوی مردان خانواده؛ فقدان امنیت و ثبات اجتماعی؛ تابو بودن رابطه جنسی که یک نیاز انسانی است؛ محدودیت در روابط معمول بین پسران و دختران (بخصوص این که از نظر برخی از مذاهب، از جمله اسلام، هر نوع رابطه جنسی خارج از ازدواج جرم و گناه و یا "زنا" محسوب شده، فحشاء خوانده می شود و مجازات مرگ به صورت سنگسار را به همراه دارد. در حالیکه فحشاء با رابطه ی برابر و دو جانبه دو انسان، حتی در خارج از ازدواج، متفاوت است. این یک رابطه انتخابی است، اما فحشاء یک رابطه اجباری و معامله تحمیلی را با خود حمل می کند)؛ حاملگی خارج از ازدواج و بدنامی آن در جامعه؛ سلب آزادی های فردی و اجتماعی زنان؛ عدم وجود دورنمایی روشن برای آینده؛ کمبود امکانات آموزشی لازم؛ و...

عوامل فوق از جمله عواملی هستند که به فرار زنان و دختران نوجوان از خانه و به سرگردانی آنها در خیابان ها و طعمه دلالان سکس شدن می انجامد. این عوامل، تأثیرات مخربی بر زندگی زنان و دختران نوجوان می گذارد و راه را برای سودجویی تاجران سکس باز می کند، تاجرانی که در کمین نشسته اند و آماده اند تا از بین این زنان و دختران نوجوان سربازگیری کنند. از آنجایی که دولت های سرمایه داری بودجه و امکانات لازم را برای مقابله با این گونه نابسامانی های اجتماعی تخصیص نمی دهند، این نابسامانی ها هر روز ابعاد گسترده تری می یابد و به نوبه خود به رونق بیشتر تجارت سکس می انجامد. کار وقتی وخیم تر از این هم می شود که دولت های سرمایه داری با قطع بودجه های رفاه اجتماعی، و با بیکارسازی های گسترده، بر فقر و فلاکت مردم می افزایند و با سیاست های خود زمینه های بسیار مناسب به خیابان کشانده شدن زنان و دختران نوجوان و رونق تجارت سکس را فراهم می کنند.

قانونی و یا غیرقانونی بودن تن فروشی

دولت های سرمایه داری می کوشند تا از تن فروشی یک امر "جنایی" بسازند و از کارگر سکس یک "جنایت کار". آن ها استدلال می کنند که می خواهند تن فروشی را غیرقانونی سازند تا مثلا جلوی گسترش بیماری های جنسی در جامعه را بگیرند. در حالی که اگر همین دولت ها، بودجه کافی برای آموزش سکس اختصاص بدهند و راه های جلوگیری از بیماری های جنسی را به مردم بیاموزند، نه تنها درصد بروز بیماری های جنسی در جامعه پائین می آید، بلکه هزینه این اقدام بسیار کم تر از آن هزینه ای خواهد بود که صرف دم و دستگاه های عریض و طویل جمع آوری کارگران سکس، بازداشت و محاکمه و.... آنان می شود. ضمن اینکه باید این مسئله اساسی را هم تأکید کرد که بگیر و ببند کارگران سکس که با خشونت وحشتناکی همراه است، بخودی خود امری جنایی است و نفس اعمال خشونت به کارگران را موجه می سازد. به طور معمول، دستگیری کارگران سکس توسط پلیس با بدترین فحاشی ها و بی احترامی ها همراه است. در زندان ها هم کارگران سکس حتی توسط خود گاردهای زندان و زندانبانان مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند. جنایی کردن تن فروشی، نه تنها دست پلیس و سایر باج بگیران را برای آزار و اذیت این کارگران باز می گذارد، بلکه آن ها را به کوچه پس کوچه های نا امن جامعه می کشاند، جایی که به آنها به شدیدترین وجه تجاوز می شود، جایی که امنیت شان بیشتر در معرض خطر قرار می گیرد. به علاوه، این امر کارگران سکس را وامیدارد که در صورت ابتلا به بیماری های مقاربتی که همیشه درصد بالایی از آن ها را تهدید می کند، امر درمان خود را پیگیری نکنند. مشکلات کارگران سکس به آن حد است که حتی زمانی که پای آن ها به مراکز درمانی هم می رسد، بعضا با بی میلی و برخوردهای ناشایست کادرهای این مراکز روبرو می شوند. حتی کارکنان مراکز درمانی هم می خواهند هر چه زودتر خود را از "شر" این کارگران "بدنام" خلاص کنند.
متأسفانه در بین خود نیروهای مدافع زنان نیز گروه هایی هستند که با دلایل مختلف، مستقیم و یا غیرمستقیم ، این کارگران را به حال خود رها می کنند و حقوق انسانی آن ها را نادیده می گیرند. یکی از بحث های رایج در این مورد این است که آیا اصولا باید تن فروشی را به عنوان یک حرفه برسمیت شناخت یا نه؟
برخی معتقدند که نباید به تن فروشی به مثابه یک حرفه نگریست، زیرا این امر مضر به حال جامعه است. اما به دیده من، مضر و یا غیر مضر بودن یک کار نمی تواند تعیین کننده آن باشد که آن کار اساسا رشته ای یا حرفه ای از یک صنعت است یا نه. اگر این دلیل را برای تعیین خصوصیات هر کار و حرفه دیگری بپذیریم، آن گاه در مقابل صنعت تسلیحات نظامی و ده ها صنعت دیگری که مضر به حال جامعه هستند و ده ها و صدها هزار کارگری که در این صنایع مشغول به کارند، چه تصمیمی می گیریم؟ تازه مگر جز این است که زیان و ضرر صنعت تسلیحات نظامی برای جامعه انسانی به مراتب بیشتر از حضور کارگران سکس در جامعه است. حقیقت امر این است که در این نظریه، آن چه عمل میکند جنبه اخلاقی حرفه تن فروشی است، جنبه ای که به ویژه از جانب کلیسا و مسجد و مبلغین و خادمین آنان در بوق می شود. گفته می شود که با آزاد ساختن تن فروشی، فحشاء ازدیاد می یابد و فاحشه گری در شأن انسانی نیست. ولی مگر کارمزدی در شأن انسان است؟ مگر نه این است که ما می خواهیم کارمزدی را از ریشه برکنیم؟ و مگر جز این است که می کوشیم در همین نظم سرمایه داری، و تا ریشه کن شدن کارمزدی، شرایط زیست و کار کارگران مزدبگیر را بهتر کنیم و حفاظت و امنیت کاری بوجود بیاوریم؟ پس چگونه است که کارگران سکس از این قاعده مستثنی می شوند؟
برخی بر این عقیده هستند که این مطالبه که کارگران سکس باید آزادانه و در شرایط امنی کار کنند، به این معنی است که می خواهیم برده داری را رواج بدهیم. ولی مگر خود سرمایه داری و مناسبات ناشی از آن، برده داری دوران معاصر نیست؟ مگر سرمایه داری کارگر را استثمار نمی کند؟ پس اگر می خواهیم شرایطی بوجود بیاوریم که کارمان را در ازای مزد بالاتری بفروشیم و درجه استثمار کمتری را متحمل شویم، این به معنای رواج کارمزدی و برده داری نیست؟
برای این که با فحشاء مبارزه کنیم، باید تمامی آن فاکتورهایی را که عامل بوجود آمدن این پدیده اجتماعی است، بشناسیم و مبارزه خود را علیه آن عوامل و شرایط متمرکز کنیم، نه علیه کارگران سکس و نه با ندیده گرفتن شرایط اسف انگیز کار و زندگی آنان و نه با رها کردن آنان در دست تاجران سکس. این مبارزه از همان خصلتی برخوردار است که مبارزه علیه کارمزدی را بوجود آورده است، مبارزه می کنیم و نه با کارگران مزدبگیر.
چه بخواهیم و چه نخواهیم، فروش سکس در جهان ما به یک حرفه تبدیل شده است. و ممنوعیت آن در چنین شرایطی فقط قربانیان آن را مجازات می کند و هیچ کاری به دلالان تن خر و تن فروش، یعنی تاجران خرید و فروش سکس، و ریشه های وجودی این پدیده ندارد. در مقابل این وضعیت، باید شرایطی فراهم کرد که از صدمات کارگران سکس کاسته شود و آنها در امان باشند. باید آن ها را به عنوان بخشی از نیروی کار محسوب کرد و این حرفه را مشمول خدمات تأمین اجتماعی گرداند. به محض اینکه این حرفه قانونی اعلام شود، امکانات بهداشتی و آموزشی و امنیتی لازم نیز باید برای این کارگران فراهم گردد تا سلامت آن ها حفظ شود، تا از زیر بار فشارهای اخلاقی و مذهبی خارج شوند، تا ازخشونت مشتریان و دلالان تجارت سکس در امان بمانند. کارگران سکس باید مرتبا و به طور رایگان تحت معاینات پزشکی قرار بگیرند و آگاهی آن ها از شیوع بیماری های موجود در این حرفه مرتبا افزایش بیابد.
کارگران سکس اگر چنانچه قادر به سازمان دهی خود گردند و تشکیلاتی برای حمایت از خود بوجود آورند، صد البته به حقوق خود بیشتر آشنا خواهند شد. امری که به نوبه خود باعث می شود دست پا اندازها از زندگی آن ها کوتاه شود و راه های سودجویی بر روی تاجران سکس مسدود گردد.
غیرقانونی ساختن حرفه تن فروشی هیچ گونه نقش اساسی ای در از بین بردن فحشاء نخواهد داشت. برعکس، آن را به صورت پیچیده تری در اعماق جامعه سازماندهی خواهد کرد. مسئله اصلی اما این است که باید آن شرایط اجتماعی اقتصادی که منجر به بروز این پدیده اجتماعی می شود را تغییر داد. تا زمانی که تبعیض ها و نابرابری های اقتصادی اجتماعی، که خود بستر اصلی زیست نظام سرمایه داری است وجود دارد و تا زمانی که بر همین بستر، مردان نان آوران اصلی در جامعه محسوب می شوند، اتکاء و وابستگی زنان به مردان همچنان حفظ می شود و شرایطی تولید و بازتولید می گردد که در متن خود امکان کشانده شدن زنان به تن فروشی را فراهم می آورد. این شرایط را باید از بیخ و بن دگرگون کرد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست