سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

خورشیدوَش


اسماعیل خویی


• وجدان اش آسمان زلالی ست، آبی است:
زیرا، چو نور، زندگی اش آفتابی است.
نُه تویه ای سیاه، چو شب، نیست بودن اش:
خورشیدوَش، درخشش اش از بی نقابی است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ فروردين ۱٣۹۵ -  ٨ آوريل ۲۰۱۶


 در ستایش ابراهیم جان گلستان،
دوست و استاد بزرگ و بزرگوارم



وجدان اش آسمان زلالی ست، آبی است:
زیرا، چو نور، زندگی اش آفتابی است.
نُه تویه ای سیاه، چو شب، نیست بودن اش:
خورشیدوَش، درخشش اش از بی نقابی است.
وَر غم دل اش به سایه بَرَد، باز دیدن اش
دیدارِ باشکوهِ شبی ماهتابی است.
دریادلی ست کاو نکند رو به زودیاب:
داند که ارج-مایه ی دُر دیریابی است.
کارَش نشان دهد که هنرسنجه های او،
در محتوا، «تعهد» و، در شکل، «نابی» است.
سبک اش عیان کند که هنرمند را، به کار،
بینش بُوَد غریزی و دانش کتابی است:
یعنی، در این زمینه، ز بینش که بگذریم،
بایسته های دیگر او اکتسابی است.
باید که ریز بینی و از دور، در هنر:
همچون نگاهِ او، که نگاهی عُقابی است.
وانگه، به کاربُردِ زبان، امتیازِ اوست
آهنگِ ویژه ای که خطابی-عتابی است.
آموختم از او که، در آرایشِ سخن،
والاترین فضیلتِ ما بی شتابی است.
بس کار از او که شکلی از آتشفشانِ سرد
بخشد به محتوا، که به جوش از مذابی است.
او را گزیر نیست ز پیوسته نو شدن:
جان و زبان او، به گُهر، انقلابی است.
ما را فرا برد هنرِ هوشیارِ او
زاکنون مان، که برزخِ بیدارخوابی است.
این گونه می شود، به نوشتن، که واژه را
پیکانی است تیزی و تندی شهابی است.
وین گونه آفرید توان طُرفه منظری
کان واقعی نماید، اگر هم سرابی است.
وجدان اش آسمان زلالی ست: آری، او،
همچون فروغ، زندگی اش آفتابی است.


پاسرود:
ور پرسی: این سروده بُوَد نظم یا که شعر،
تنها جواب روشن من بی جوابی است!
داور، در این زمینه، خداوندِ داوران،
سَروَر براهنی ست؟ نه! دکتر مجابی است!


۱۵ فروردین ۹۵،
بیدرکجای لندن


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست