سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شوخی نه چندان شوخی با ابراهیم خان نبوی!


سام الدین ضیائی


• موضوع کاملا جدی است. باور کنید استند آب شو نیست. خطبه های حسنی هم نیست. توبه نامه یس از زندان و شکنجه و تهدید هم نیست. از هیچ کس هم توصیه ای نگرفته ام. از هیچ چیز هم نترسیده ام. حالم هم خوب است و به کوری چشم آن اسکیموی ایرانی ساکن ادمونتون در سلامت کامل به سر می برم. در این انتخابات باید شرکت کرد و به فهرست اصلاح طلبان در شوراها و مجلس خبرگان باید رای داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ آذر ۱٣٨۵ -  ۱۵ دسامبر ۲۰۰۶


پیشنهاد می شود ییش از خواندن این مثلا طنز، متن اصلی کاملا جدی انتخاباتی آسید ابراهیم خان نبوی با عنوان ایران بر سردوراهی سرنوشت را بخوانید. با ذکر این نکته که در آن متن با کمی اغراق از نوع ابراهیمی اش صدبار «باید» به کار رفته است، «باید» ی در خواندنش در کار نیست!
 
موضوع کاملا جدی است. باور کنید استند آب شو نیست. خطبه های حسنی هم نیست. توبه نامه یس از زندان و شکنجه و تهدید هم نیست. از هیچ کس هم توصیه ای نگرفته ام. از هیچ چیز هم نترسیده ام. حالم هم خوب است و به کوری چشم آن اسکیموی ایرانی ساکن ادمونتون در سلامت کامل به سر می برم. در این انتخابات باید شرکت کرد و به فهرست اصلاح طلبان در شوراها و مجلس خبرگان باید رای داد. باید! باید! باید! هر چند جور دیگر هم گفته ام. اما بارها گفته ام و بار دیگر می گویم که:
 
اول: ایران در آستانه یک دوراهی سرنوشت ساز است، یک سوی این دوراهی جنگ جهان صنعتی برای حفظ ارزشهای بشری با دولت بی مسوولیت و بی لیاقت جمهوری اسلامی به رهبری احمدی نژاد است و سوی دیگر آن نشان دادن این واقعیت است که ایران احمدی نژاد نیست و مردم و نیروهای سیاسی ایران خودشان لیاقت و توانایی آن را دارند که جلوی یک دولت جنگ طلب و بی عرضه را بگیرند. ولایت فقیه هم پ شم است و اصلا ربطی به این دولت جنگ طلب و بی عرضه ندارد و اصلا هر چه سر هشت سال اصلاحات آمد تقصیر همین کوتاه قد بدترکیب احمدی نژاد بود نه بلا تشبیه آن سرو سهی قد ولایت فقیه!
 
دوم: به نظر من کسانی که احساس می کنند توانایی آن را دارند که حکومت جمهوری اسلامی ایران را از طریق نافرمانی مدنی یا انقلاب یا فشارهای بین المللی تغییر دهند یا نابود کنند، حتما تلاش شان را بکنند. در این یک سال و نیم همانطور که احمدی نژاد نشان داد که در حل مشکلات کشور بسیار ناتوان و در ایجاد بحران بسیار تواناست، اپوزیسیونی که قصد سرنگونی حکومت یا انقلاب یا تغییر اساسی حکومت را دارد نیز نشان داد که توانایی بسیار کمی برای اثبات مدعایش دارد. اپوزیسیون، با تعریفی که گفتم باید خفقان بگیرد! و یا مثل فرخ نگهدار عزیز عضو انجمن اسلامی کمونیست حرمت ولایت نگهدارد و فریاد کند که «در انتخابات شوراها دلم می‌خواهد دست فرشتگان و ملائک از آستین درآید و، هر آنجا که نامزدی مورد اعتماد و خادم هست، تمام صندوق‌های رای را بسودش پر کند. دلم می‌خواهد با صدای بلند آرزو کنم که، در تهران، فرشتگان و ملائک آنقدر رای بسود ائتلاف، به پیش کسوتی شیخ مهدی کروبی، به صندوق‌ها بریزند که تمام رقبا مایوس شوند.» اصلا مسعود رجوی و رضا پ هلوی هم باید بیایند و از آقا حمایت کنند. بنی صدر هم اطلاعیه بدهد بد نیست! از بس که این شیخ   آقاست و در آقایی دست خاتمی را از یشت بسته است.
 
سوم: وجود حکومت و دولتی یکپارچه و اقتدارطلب برای هرگونه تغییری خطرناک است. مصلحت دید چنین است که حتی اگر قصد برخورد انقلابی هم با حکومت را داریم، آن حکومت یکپارچه و یکدست نباشد. چرایش را خودم هم نمی دانم. لذا باید برای رسیدن به یک پیروزی درخشان که تنها با حضوری وسیع مقدور است، باید در انتخابات شرکت کنیم. باید!
 
چهارم: از نظر من تنها راه منطقی برای تغییرات در ایران، حضور نیروهای اصلاح طلب، میانه رو و مخالف جنگ در حکومت است. ما باید انتخابات شوراها را ببریم تا اصلاح طلبان و نیروهای میانه رو قدرت مواجهه در انتخابات سال آینده برای مجلس هشتم را داشته باشند. پیروزی در انتخابات مجلس هشتم این امکان را فراهم خواهد کرد که دولت احمدی نژاد تحت فشار مجلس قرار بگیرد و امکان پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری با حضور شخصی مانند خاتمی فراهم شود و من هم بتوانم سوژه های جدید داشته باشم. احمدی نژاد تمام شد.
 
پنجم: شرکت در انتخابات شوراها نیازمند کوششی دشوار است. دشوار از این رو که مردم ایران که از بسیاری عادات منطقی سیاسی فاصله دارند و به همین دلیل بسرعت بی انگیزه شده و یا بسرعت فعال می شوند. همه که مثل من منطقی نیستند. همه باید منطقی شوند. این کار یک عمل واقعا سیاسی است. باور کنید واقعا! هر کسی شخصا وظیفه همه ج وره شرعی و دینی و مذهبی و ملی و خدایی و خلقی و توده ای و چریکی دارد مانند یک حزب عمل کند، افراد را قانع کند که در انتخابات حضور پیدا کنند و سرنوشت کشور را تغییر دهند. مثل برادر عزیزمان فرخ نگهدار عضو انجمن اسلامی کمونیست های ایران. نام ایران، تاریخ کشورمان، حیثیت ایرانی، تمامیت ارضی و آزادی و عدالت در کشور ما بازیچه دست قدرت طلبان کوتاه قدی قرار گرفته است که ایران را برای رویاهای جهانگسترانه، ناممکن و غیرانسانی شان می خواهند. ما باید از این سرنوشت بیرون برویم و   با ولایت فقیه که این قدرت طلبان نوکرانش نیستند بیعت کنیم.
 
ششم: محمود احمدی نژاد در یک سال و نیم فقر و گرانی، ویرانی اقتصادی و اجتماعی، بی حیثیتی جهانی، ناامنی و بحران در روابط سیاسی، استبداد و انحطاط و تحقیر را برای جامعه ما به ارمغان آورده است. دروغ گویی و فریبکاری، شعار دادن هائی برای بازی با افکار عمومی، روش هائی بود که همین یک سال و نیم این موجود وارد جامعه ایرانی کرد و گرنه ما همه از دم فرشته بودبم و سزاوارش نبودیم. او سوار بر خر افکار عمومی برخی مسلمانانی که در جهان غرب زندگی می کنند، با صرف پول نفت و دادن شعارهای خطرناک کاری کرد که خود در موقعیت رهبری یک جریان متحجر و بنیادگرا قرار گرفته و سرمایه های ملی ایران هزینه خرید این موقعیت شد. موقعیتی که اکنون نه به سود کشورمان که کاملا به زیان آینده ایران است. از سوی دیگر تبلیغات صدا و سیما و رسانه های دولتی در این دو سه سال تلاش کرد تا به مردم ایران بگوید که شما ضد آمریکایی، مذهبی، شورشگر، رهبر دنیای اسلام و نجات دهنده دیگران هستید، در حالی که جامعه ایران هزاران مشکل دارد که باید ابتدا آنها را حل کند. کاری که در ۲۷ سال اخیر سابقه نداشت! ما باید برای مردم توضیح بدهیم که چهره واقعی این ملت [یعنی خودشان] چیست. چهره ی خودمان هم همین طور هر وقت یشت یک نقاب نو بماند و آنها را بخنداند بهتر است.
 
هفتم: سوراخ انتخابات خبرگان به دلایل مختلف به شدت تنگ شده است، در حالی که مجلس خبرگان در چند سال آینده نقش بسیار بزرگی در سرنوشت ایران دارد. انگشت شست به دندان گزیدن برای فرصت های از دست رفته، دردی را از ما درمان نمی کند، تنها می توانیم فشار بدهیم تا شاید یکی دو نفر را چیاندیم تو! از این رو معتقدم برای انتخابات خبرگان هرچه بتوانیم تعداد بیشتری از رازینی ها و واعظ طبسی ها و فاکرها و هاشمی شاهرودی ها و مشکینی ها و خرازی ها و محمدی گیلانی ها و قربانی ها و ... را توی سوراخ بکنیم به نفع آینده کشور است.
 
هفتم: یک سال و نیم قبل، مردم ایران با عدم مشارکت نیمی از جمعیت در انتخابات ریاست جمهوری سرنوشت تلخی را شاهد بود. عدم مشارکت نیمی از مردم، نه تنها باعث سقوط حکومت و ایجاد فشار جهانی بر حکومت نشد، بلکه باعث ایجاد فشار بیشتر استبداد بر ملت ایران شد. امروز ملت ایران یا آنقدر توانایی و عقلانیت دارد که بتواند از اشتباه نه چندان دور، اما بسیار بزرگش درس بگیرد. این درس بسیار ساده است؛ باید در انتخابات حاضر شد و جلوی رشد بیشتر استبداد و نابودی کشور را گرفت. استبداد را هم «باید» از رهبری و ولایت فقیهان جدا دانست.
 
فردا روز سرنوشت است. روزی که هیچ کس نباید در خانه بماند، چرا که دفتر سرنوشت ما را در خیابان می نویسند. یعنی نوشته اند! مثل همین مانیفست انتخاباتی من!


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست