یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

"روشنفکران دینی" و مشکلی بنام سکولاریسم


جلال رستمی


• جامعه سکولار قبل ازهرچیز خود را بر اساس دموکراسی واحترام به فرد بعنوان" انسان" ،تعریف می کند. جامعه ی سکولار نه تنها دشمن دین نیست بلکه به دین به عنوان یک نهاد جامعه ی مدنی و به مانند سایر نهاد های دیگرجامعه ی مدنی نگاه می کند. دین تازه آنهم مذهب شیعه اش تنها مذهب جامعه ی ایران نیست اگر چه ممکن است اکثریت مردم به آن منتسب باشند. مسلماً ادیان و مذاهب و گروهای دگراندیش فراوانی نیز در آن جامعه حضور دارند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ آذر ۱٣٨۵ -  ۱۵ دسامبر ۲۰۰۶


بگذار تئوری ها بجای انسان ها بمیرند
کارل پوپر
 
 
بریده هایی از یک گزارش ویک مقاله
 
گزارش سخنرانی دکتر سروش در منزل عبدالله نوری ؛ روشنفکری دینی همپای نهضت معتزله
 
 
     دو طایفه مخالفان روشنفکران دینی هستند : » یکی روحانیون سنتی که از هیچ‌گونه روشنفکری خشنود نیستند، علی‌الخصوص روشنفکری دینی که آن را بدعتی و انحرافی در دین می‌شمارند و یا رقیبی برای روحانیت می‌دانند .
 
طایفه دوم روشنفکران غیردینی‌اند که با دین سرآشتی و سازگاری ندارد و می‌خواهند روشنفکری دینی را با استدلالات مجعول و بی‌اساس از جامعه بیرون کنند. این دو طایفه ادله خود را دارند و من در مقام پاسخ گفتن آن ادله یا علل نیستم .
 
روشنفکری دینی هنوز بدل به یک سنت نشده است. این جنبش باید شاعران، نویسندگان، هنرمندان و فیلمسازان خود را داشته باشد. این جریان شایستگی این را دارد که شعر به پایش ریخته شود. این اندیشه‌ها باید به میان مردم برود و اذهان را بگیرد و رفته رفته به یک ادبیات و گفتمان وسیع تبدیل شود .«
                                                                           منبع خبر سایت امروز ۱۴.٨.۱٣٨۵
 
 
دفاع از شیعه ی مدنی
 
» اصلاح طلبان (وهمه ی مسلمانانی که به عزت وپیشرفت ایرانیان در جهان متلاطم ومدرن کنونی علاقه دارند) در دفاع از دین ودینداری در عرصه ی عمومی با دوعامل باز دارنده روبرو هستند. عامل اول به سوء استفاده ی مستمر سیاسی از دین مربوط می شود. وقتی تفسیر ایدئولوژیک از دین اسلام ومذهب شیعه با حمایت همه جانبه ی حکومت همراه شود ممکن است بنام دین افراد وگروها یی حضور مقبول خود را در مناصب حکومتی توجیه وتثبیت کنند .
ولی این سوء استفاده از دین این زمینه را نیز در میان اقشار مختلف جامعه خصوصاً اقشار تحصیل کرده وماهر، فراهم می کند که نابسامانی هایی را که مردم در زندگی روزمره باآن روبرو هستند به جای اینکه مربوط به بی تدبیری های خود ونهادهای عمومی وحکومتی بدانند به حساب دخالت دین در عرصه عمومی بگذارند .
عامل دوم که عامل اول زمینه ساز جدی آن است رونق گرفتن ایدئولوژی مبهم سکولارهای بنیاد گرا در فضاهای فکری جامعه است. مطابق این ایدئولوژی اصلی ترین علل نابسامانی های جامعه ی ایران عدم توقف دین در عرصه خصوصی ودخالت آن در عرصه ی عمومی است. این دو عامل موجب شده که اصلاح طلبان در تبلیغ دینداری وهویت یابی دینی در عرصه ی عمومی بااستحکام واستمرارلازم حرکت نکند وجوگیر شوند .«
                                                                          
نویسنده حمید رضا جلالی پور
                                                                          
منبع   سایت امروز ۱۷.۷.٨۵
 
 
چپ وفرو ریختن دیواربرلین
 
زمانی که دیوار برلین فروریخت و جمهوری های سوسیالیستی از هم پاشیده شدند بیشتر روشنفکران و نیروهایی که در طیف وسیع چپ قرارداشتند کم وبیش   با رویکردی انتقادی به بررسی منابع نظری خود پرداختند و بخشی از آنهاسعی بر آن نهادند ، تئوری مارکسیستی- لنینستیَ که سالیان درازی بدان اعتقادی جدی داشتند   وبرای متحقق ساختن آن رنجها و شکنجه ها کشیده و کشته ها داده بودند را، به نقد بنشینند .
 
گرایش جدی به دموکراسی و جمهوری خواهی، سکولاریسم، حقوق بشر، نقد حکومت ایدئولوژیک، توجه به بُن مایه های فکری- فرهنگی ِ بومی،   با تمامی ضعف ها وکمی ها وکاستی ها یی که دارند، امروزاز دست آوردهای این رویکرد می باشند .
 
 
روشنفکران دینی وفروریختن برج های مرکز تجارت جهانی
 
زمانی که برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک با حمله ها ی انتحاری اسلامی های افراطی تروریست در مقابل چشمان مردم جهان فرو ریختند وجان هزاران انسان درمدت زمان کوتاهی گرفته شد، این انتظار بوجود آمده بود که یک حرکت جدی برای بررسی ریشه های تفکری این جنایت فجیع توسط روشنفکران دینی در ایران آغاز شود اما بجای آن ما امروزشاهد هستیم که "روشنفکران دینی"هرچه بیشترمشکل خود را در روحانیت سنتی وسکولارها می بینند. آنها هیچ توجه جدی به جنایت عظیم ۱۱ سپتامبر و جنایت های فجیعی که هرروزه درعراق و افغانستان وپاکستان وهندوستان وسومالی و لبنان وفلسطین واسرائیل ...   که توسط گروهای مذهبی افراط   گرای اسلامی صورت می گیرد ، نمی کنند. آنها حتی می خواهند فراموش کنند ویا خود را به فراموشی بزنند که جمهوری اسلامی از بدو روی کار آمدنش تا کنون در مقابل چشمان آنها ویا با همکاری بخشی از آنها   چه جنایت هایی که انجام نداده است. آنها به این مسائل به عنوان یک معضل جدی تفکری وایدئولوژیک که ریشه در آموزش های دینی دارد نگاه نمی کنند.آنها می خواهندهمه چیز را به پای روحانیت سنتی وبرداشت غلط از اسلام و کار شکنی وسنگ اندازی سکولارها بر سرراه آنهابنویسند .
 
تلاش برای رفرم واصلاح دینی خیلی فراتر ازاین حرف هاست باید شهامت نقد ریشه های تفکری و پایه های اعتقادی راداشت . پایه های فکری - اعتقادی - ایدئولوژیک مذهبیَ که خیزشی استبداد مدارانه دارد ودر طلب قدرت سیاسی در جهت پیشبرد اهداف خود می باشد. آنهم نه ازطریق روش های معمولی حاکم بر جهان سیاست، بلکه از طریق رفتار وروش های خشونت آمیز وتروریستی وحذف مخالف به هر شکل و شیوه ای .
 
 
روشنفکران دینی وسئوال های پیش روی آنها
 
  بخشی ازروشنفکران که خود را روشنفکران دینی می نامند امروز با سئوال های جدی روبرو هستند ووظایف دشواری در پیش رو دارند که می بایستی بدان ها پاسخ گویند. اولین سئوال این است که چه اندازه خشونت و زور وتروروتنفرازدگر اندیشان، ریشه در بنیادهای نظری آنها وریشه درتفکردینی اشان دارد وبوسیله ی آن توجیه می شود .
 
  امروز بعد ازفاجعه ی ۱۱ سپتامبر بحث خشونت در ادیان بخصوص در اسلام بطور جدی درمحافل آکادمیک ادیان شناسی بخصوص در اروپا در جریان است وتزهای مختلفی از زوایای مختلف نیز درپاسخ به آنها وجود دارد. خشونتی که اولین زندگی انسانها باهم را در انجیل عبری با برادرکشی به تصویر می کشد. برادر کشی که ریشه ی دینی واعتقادی دارد. شرکت در این بحث ها برای روشنفکران دینی اولویت بیشتری دارد تا اینکه آنها آدرس مخالفان سکولار را نشانه بگیرند. مسئله ی بعدی روشنفکران دینی در پاسخ گویی به   تلفیق دین وحکومت است که پاره ای از آنهاامروز، بعد از تجربه کردن این همه سال ها حکومت جمهوری اسلامی به جدایی آنها ازیک دیگراعتقاد پیدا کرده اند، که این خود به خود پدیده ای است مثبت. چرا؟ چون بدون اعتقاد جدی به این مسئله صبحت از هرگونه رفرم واصلاحات دینی آب در هاون کوبیدن است. چون ما در تاریخ ادیان می بینیم که مشکل مسیحیت نه بااین تز مسیح شروع شد که:» در مقابل انسانهای ناباب وپلید نباید ایستاد و اگر کسی به گونه ی راست تو سیلی زد گونه چپ خودت راهم در مقابل آن قرار ده. « بلکه از آن زمان آغاز گردید » که دین مسیح توسط کنستانتین امپراطور روم در قرن چهارم میلادی به دین حکومتی تبدیل گردید و ازآن زمان، از این نحوه نگرش مسیح تفاسیر وتعابیر دیگری صورت گرفت .
با تلفیق دین وحکومت است که هر گونه گریز وعدم شرکت در جنگ تبدیل به یک استثناء می شود وبعداً نیز بطور کلی هرگونه سرباز زدن از جنگ ممنوع می گردد .   حتها پاپ ها بعدآ جنگ را بعنوان دفاع از زندگی ودارایی و گاها برای به زیر انقییاد کشیدن کافران ومرتدین تبلیغ می کردند. «۱
 
 
  رابطه ی"شیعه ی مدنی" و جامعه ی مدنی
 
این فرض کاملاً بجا خواهد بود که بدون جامعه ی مدنی وعناصر تشکیل دهنده ی آن حرف از "شیعه ی مدنی" زدن صرفاً آرزویی خواهد بود که ره بجایی نخواهد برد    
اگر هم شیعه بخواهد "شیعه مدنی" شود فقط در یک جامعه ی سکولار است که این امکان برای آن وجود دارد جامعه ی سکولاری که آزادی ادیان ومذاهب گوناگون در آن اصل است وقوانین آن را نمایندگان زمینی وانتخابی واقعی مردم وضع می کنند و در آن، حکومت ودین از هم جدا هستند وآزادی انتقاد و نقد ازهر دین ومذهب ومرامی هم در چارچوب قوانین آن، آزاد است .
جامعه سکولارقبل ازهرچیز خود را بر اساس دموکراسی واحترام به فرد بعنوان" انسان" ،تعریف می کند. جامعه ی سکولار نه تنها دشمن دین نیست بلکه به دین به عنوان یک نهاد جامعه ی مدنی و به مانند سایر نهاد های دیگرجامعه ی مدنی نگاه می کند. دین تازه آنهم مذهب شیعه اش تنها مذهب جامعه ی ایران نیست اگر چه ممکن است اکثریت مردم به آن منتسب باشند. مسلماً ادیان ومذاهب وگروهای دگراندیش فراوانی نیز درآن جامعه حضور دارند. به همین دلیل تمایل جامعه ی مدنی بیشتر به دین می بایستی در درجه ی اول به عنوان یک امر شخصی تلقی شود وهیچ گونه آپارتاید دینی ویا مذهبی وغیرمذهبی رانیزبرنتابد. 
 
فعالین "روشنفکر دینی" وتلاش برای خدماتی کردن دین درجامعه
 
این به عهده ی خود فعالین" روشنفکران دینی" است که آیا می توانند به دین به عنوان یک نهاد از نهادهای های جامعه ی مدنی، نقشی معتدل ومثبت بدهند؟ ووجه عملی آنرا در جهت نهاد های اجتماعی - خدماتی آنطور که امروز ما در اروپا شاهد آن هستیم درآورند یا نه .
این سئوال ها   را باید با صدای بلند از" روشنفکران دینی" پرسید: کدام بیمارستان، مدرسه ویا دانشگاهی توسط مراجع دینی ویا "آستانه ها" درایران که لبریزازپول هستند ومنابع مادی فراوانی در اختیاردارند برای استفاده ی عموم مردم ساخته شده اند. کدام وچند دفتر رسیدگی به وضیعت افرادتنگ دست یا کسانی که احتیاج به کمک های ضروری در زندگی روزمره ی خود دارند توسط نهاد های مذهبی مستقل خارج از حیطه ی قدرت سیاسی حاکمیت وبدون هرگونه چشم داشت وانگیزه شرکت درقدرت سیاسی وجوددارد. دادن خیرات و صدقه(آنهم با انگیزه ها ومنافع مختلف شخصی که در پشت آن خوابیده است) را که نمی توان یک خدمت رسانی اجتماعی با کارسامان یافته در یک جامعه ی مدنی دانست. جایگاه فرهنگ آموزش های معنوی وانسانی برای کمک های بدون چشم داشت وصرفاً با انگیزه های انسانی و یا حتها دینی به هرقوم وملت وانسان محتاجی، خارج ازهرگونه تعلقات دینی ومسلکی، درشیعه ی "مدنی" کجاست . امر   کمک های دواطلبانه ی انسانی بخصوص به غیرخودی دراسلام را درکجا باید دید. این مسئله آنقدر نادر است که اگرهم موردی وجود داشته باشد بصورت داستان وافسانه وروایت در آمده است .
چرا اینگونه است؟ وبرای آن چه باید کرد؟ پاسخ به این مسائل ودادن راه حل وظیفه ی روشنفکران دینی طرفدار شیعه ی" مدنی" است .
همه چیزرانباید درعقب ماندگی وقدرت زدگی روحانیت سنتی دانست. باید دید آنها قدرت خودرا بر اساس چه قوانین وچه سنت هایی برمردم تحمیل می کنند. آنها را نقد کرد .
 
 
" روشنفکران دینی" وهنر وادبیات
 
خارج از این که اصطلاح" روشنفکر دینی" اصطلاحی درست است یانه، توجه به فراخوانی که ایدئولوگ "رشنفکردینی"، دکترسروش در حوزه های هنری- ادبی به" روشنفکران دینی" می دهد قابل تعمق است. این رهنمود ما را به آدرس وتجربه چند دهه ی گذشته رژیم های استالینستی در شوروی و بلوک شرق وهمچنین انقلاب فرهنگی چین حواله می دهد. البته لزوماً نه   تنها به آدرس آنها بلکه، خیلی نزدیک تر به آدرس خود انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی. بدون شک با چنین طرزتفکری بوده است که آقای سروش درانقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی نقش بازی کرده، حال هر گونه که بخواهد آنرا توجیه کند. این رهنمود عقبه ی همان تفکر انقلاب فرهنگی است .
اینکه ادیان و مذاهب می توانند روشنفکران و تئورسین ها ومحقیقن ونظریه پردازان خود را داشته باشند یک حرف می باشد اما اینکه شعرباید به پای روشنفکر دینی ریخته شود ویا   روشنفکران دینی" باید" رمان نویس وفیلم ساز خاص خودشان را داشته باشند، حرف دیگری است .
ما ازابتدای انقلاب تا امروزهمین طور شاهد نویسندگان وهنرمندان اسلامی حتها از نوع خط امامی آن نیز بوده وهستیم و نتایج آنراهم دیده ایم دیگر لزومی به تاکید نیست. هنوزهم کم نیستندهنرمندان ونویسندگان ریز ودرشتی که برای حکومت جمهوری اسلامی شعرمی گویند ویاداستان می نویسند ویا فیلم می سازند. کافی است که دکمه تلویزیون را بزنید ویا پیچ رادیو را بگردانید. مردم از صبح تا شب شاهد حضوراین نوع شاعران ونویسندگان وفیلم سازان وهنرمندان دراین رسانه هاهستند کتاب ها وروزنامه ها ومجلات که جای خود. این ها هم روشنفکران دینی هستند ولی ازنوع دیگری که هنرخودرا نه به پاهای روشنفکران دینی مورد نظر آقای سروش بلکه به پاهای رقیبان آنها می ریزند. به نظرمی رسد عنوان کردن این مسئله بیشترطرحی برای رقابت است رقابت با روحانیت سنتی وسکولارها. دغدغه ی اصلی نقد پایه ای و اصلاح دینی نیست. بلکه ایجاد طرح آلترناتیو در تحولات آینده است. این را بخوبی می توان ازنحوه استدلال در مجموعه ی سخنرانی دریافت. وگرنه ادبیات وهنری که درخدمت یک گروه ویا یک حزب ویا حتها یک طبقه اجتماعی خاص باشد می تواند هراسم دیگری داشته باشد بجزادبیات وهنر .
 
۱- Terror um Gottes willen? Religionen und Gewalt Herausgegeben von Kurt- helmuth Eimuth und Lutz Lemhöfer Band ۱۹ S.۲۰


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست