سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جمهوری اسلامی؛ امکان و ابعاد تغییر در آن!
بخش دوم از ۳ بخش - اصلاح طلبان و تغییر نظام!


منوچهر مقصودنیا


• تا کی می توان از یک سو خود را اصلاح طلب دانست و از سوی دیگر یکی از ارتجاعی ترین قوانین اساسی دنیا را "..میثاق گرانسنگ ملت" و "چارچوب حقوقی مناسبی برای به رسمیت شناخته شدن حقوق پایه شهروندان و آزادیهای مدنی و اصل برابری حقوقی" ارزیابی کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ آذر ۱٣۹۴ -  ۱۱ دسامبر ۲۰۱۵


در بخش اول به مواردی از قبیل:
ــ تحلیل از نظام جمهوری اسلامی؛
ــ بررسی و شناخت از ظرفیت ها و محدودیت های قانون اساسی و دیگر قوانین نظام برای پذیرش تغییر، و مقایسه آن با قوانین اساسی کشورهای دمکراتیک، پرداخته شده است.
در بخش دوم به بررسی نیروهای موسوم به اصلاح طلب و ملی ــ مذهبی پرداخته شد.
3 ــ بررسی برنامه نیروهای اصلاح طلب حکومتی.
نیروهای معروف به "اصلاح طلبان حکومتی" از سازمانها و احزابی مانند، مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت اسلامی، جامعه روحانیت مبارز،ملی ــ مذهبی ها و .... ؛ منفردینی مانند آقای خاتمی، و .... را شامل می شوند. با نگاه به اسناد سازمانی و سخنان مسئولین و افراد تعیین کننده شان به بررسی نقطه نظرات این نیروها می پردازیم. آن بندها و مواردی که از اساسنامه ها و برنامه های ای نیرو، که برای مستدل کردن این مقاله موردنیاز بود را در زیرنویس مشاهده می کنید. *

1 ــ 3 ــ مبانی مضمونی آمده دراساسنامه ها ــ
ــ این اساسنامه ها، درکلیت خود نشاندهنده تشکلاتی باساختار ایدئولوژیک و فرقه ای هستند. ایدئولوژیک هستند، چرا که همه آنها از اعضایشان نه تنها مسلمان بودن، یعنی باورمند بودن به دین (ایدئولوژی) خاصی را طلب می کنند، بلکه حتی عدم انجام فرائض دینی می تواند منجر به اخراج شان ازحزب شود. فرقه ای هستند چرا که، تنها باورمندان به اسلام (می توان حدس زند منظور تنها مسلمان شیعه اثنی عشری می باشند.) می توانند عضوشان شوند. چند نمونه برجسته از اساسنامه ها را مورد توجه قرار می دهیم:
ــ اعتقاد به دین مبین اسلام و التزام به احکام آن (حزب مشارکت اسلامی)؛
ــ ب ــ ماده 2: ساختار سازمان بر مبنای ارزشهای اسلامی همچون شورا، امر به معروف و نهی از منکر، تواصی به حق و صبر، تعاون بر خیر و تقوی، ولایت مومنانه نسبت به یکدیگر در روابط متقابل اعضا باهم و حاکمیت اخلاق اسلامی و احکام شرعی شکل می‌گیرد، ازفصل سوم: عضویت ﻫ : عمل به فرائض دینی و دارا بودن صلاحیت‌های اخلاقی لازم (اساسنامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران)؛
ــ اعتقاد و التزام عملی به اسلام و قانون اساسی و اصل ولایت فقیه. تبصره 1- هویت اسلامی «مردم سالاری» و اصول مرامنامه به هیچ وجه قابل تغییر نیست. (حزب مردمسالاری)؛
ــ هر مسلمان ایرانی که اساسنامه، مرامنامه و خط مشی را بپذیرد و عضو حزب دیگری نباشد می‌تواند با رعایت ماده7 قانون احزاب به عضویت حزب درآید. ماده8 (وظایف حوزه الف) تقویت بینش اسلامی،سیاسی، اجتماعی،فرهنگی و ارتقاء معنوی اعضاء با استفاده ازشیوه‌ها آموزشی مناسب. (حزب اعتدال و توسعه).
اگر چه احزاب جدیدتر مانند حزب اعتدال و توسعه تلاش داشته اند تا از بار ایدئولوژیکی و فرقه ای در حزبشان بکاهند، اما اساسن هنوز درهمان چارچوب ایدئولوژیک ــ فرقه ای (اسلامی ــ شیعه ای) باقی مانده اند. شوربختانه، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران و حزب مردم سالاری تا آنجا پیش رفته که چاره ای جزء تفتیش عقاید اعضای خود و مداخله و تجسس در رفتار آنها حتی درخانه و زندگی خصوصی هایشان ندارند، هرآنگاه که بخواهند انجام وظایف مذهبی اعضای خود، یعنی"عمل به فرائض دینی" را کنترل نمایند و یا از آنها خواهان "التزام عملی به اسلام" شوند. درآنصورت لاجرم باید اعضای خود را تحت نظر داشته که آیا مثلن 5 وعده نماز روزانه را بجا می آورند یا نه؟ چنین ساختاری تنها ره به تشکلی بسته، متمرکز، غیردمکراتیک و درنهایت توتالیتر خواهد برد. همانند دیگر تشکل های سیاسی ــ ایدئولوژیکی شناخته شده درتاریخ احزاب دنیا، مانند احزاب بسته کمونیستی ــ استالینی.
آنها که تنها مسلمانان، آنهم معتقدین به فرقه شیعه اثنی عشری، در حزبشان می توانند عضویت یابند، ناچارن باید قبول داشته و بپذیرند، که احزاب "مسلمان غیر شیعه و دگر فرق اسلامی" و یا "مسیحی" و .. هم می باید وجود داشته باشند. یعنی در عمل بر اساس و به تعداد عقاید و فرقه های مذهبی موجود در هر کشور حزب تشکیل شود. بجای اینکه سازماندهی براساس انگیزه های طبقاتی و براساس منافع مشرک شان تشکیل و با دیگر اقشار جامعه به گفتگو، تفاهم و یا به رقابت بپردازند. آیا این خود نمی تواند زمینه ساز جنگ های فرقه ای حیدری ــ نعمتی شود؟ هر آنگاه که هر فرقه و گروه برای پیشبرد برنامه سیاسی خود تلاش نماید تا اعتقادات و باورهای خود را به دیگران دیکته کند؟ بشر تجربه کمی در گرفتار شدن به منجلاب جنگهای فرقه ای ــ ایدئولوژیک ندارد. تجربه ای که موجب مرگ میلیونها انسان شده است. تجربه ای که پیامد خشونت هایش هر یک داغ ننگی برتارک بشریت می باشد. گروه بندی و سازماندهی انسانها در غالب های مذهبی ــ فرقه ای، به گذشته ماقبل مدرن و قبل از شکل گیری پدیده دولت ــ ملت تعلق دارد. حقوق انسان مدرن در درجه اول و بیش از همه در حقوق و آزادی های فردی متجلی می شود. آنهم انسانی بدون هرگونه پسوندی مانند، انسان مذهبی، انسان اسلامی یا مسیحی ... و یا انسان ایرانی، آسیائی و یا اروپائی. و هر آنجا که در عصر مدرن سازماندهی انسانها درتشکل های مذهبی ـ فرقه ای و یا ایدئولوژیک صورت گرفت، شاهد جنگهای خونین و بیهوده فرقه ای ــ مذهبی بوده ایم. پدیده ای که هم اکنون بخصوص در کشورهای اسلامی و درخاورمیانه سالانه هزاران قربانی می گیرد.
هرحزبی که بر مبنای ایدئولوژی پای گرفت و شرط عضویت را پذیرش ایدئولوژی خاصی قرارداد، وقتی به قدرت رسید ره به توتالیتاریسم برد. چه احزاب سکولاری مانند، کمونیست ها و یا فاشیستها و چه احزابی که ایدئولوژی شان مذهب بوده است. نه کمونیست های "برابری خواه و عدالت جو" مستثنی بودند و نه آنها که به "اسلام رحمانی" باور دارند مستثنی هستند. درنهایت هرفرقه ایدئولوژیک، دیریازود باید با فریاد بلند به دیگران بگوید که، تنها فرقه اوست که به اندیشه "ناب و یا علمی" مجهز بوده و مثلن تنها اوست که "مارکسیست تمام عیار" است و دیگر مدعیان "نمایندگان بورژوازی و خرده بورژوازی" و محکوم به مرگ. این باور از مرامنانه حزب مردم سالاری که می گوید "اعتقاد راسخ به دین مبین اسلام به عنوان جامع‌ترین مکتب الهی" {و اگراجازه بدهید، می توان اضافه کرد که؛ تنها تفسیر آنها از اسلام واقعی و اصولی بوده و دیگران، زندیق ، معتزله، منافق و یا کافر هستند.} گویای روشنی از درستی چنین ارزیابی ی می باشد. و وقتی فرقه های دیگر هم اعلام نمایند که نه این "باور به مسیحیت و یا یهودیت" است که "جامع ترین مکتب" می باشد، آیا تصور اینکه اینچنین تفکرات جزمی و مطلق به جنگ با یکدیگر بپردازند، دور از ذهن است؟ مگر همین تراژی را اکنون درسناریوی ایدئولوژی اسلامی اش درجهان اسلام نمی بینیم؟ مگر مشاهده نمی شود که چگونه، حتی فرقه های مختلف اسلامی هر یک خود را "مسلمان اصلی" و "اعتقادشانرا جامع ترین مکتب" دانسته و دیگران را "کافر" و "غیر مسلمان" و مستحق مرگ؟ و نتیجه چنین افکار فرقه گرایانه، یعنی مرگ صدها هزار و آواره شدن میلیونها نفر، هم اکنون درپیش چشم ما در سوریه مشاهده می شود. و در بعد بین المللی هم نمونه جنگ بین دولت های "دینی" اسرائیل و فلسطین که دهها سال با یکدیگر جنگیده و هزاران نفر قربانی داده اند، برجسته است.

2 ــ 3 ــ مبانی مرامنامه ای و برنامه ای ــ
با هم نگاهی به پاره ای از اصول اساسی و پایه ای مرامنامه های احزاب اصلاح طلب می اندازیم:
ــ پاسداری از اصول، ارزش‌ها، آرمان‌ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی .. ؛ تداوم، گسترش و تعمیق انقلاب اسلامی در ایران و جهان. .. ؛ تحقق جامعه‌ای آباد، آزاد، مستقل و عاری از ستم، استثمار، استضعاف، شرک و نفاق. (سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی)؛
ــ "نیروی حیاتی انقلاب پس از موفقیت عظیم خود درانهدام نظام استبدادی و وابسته سلطنت و تاسیس و تثبیت نظامی نوین" ؛ "قانون اساسی میثاق گرانسنگ ملت و حاصل خون شهیدان و مجاهدات مردان و زنان شریف ایران سرفراز است که برپایه مواضع بنیادین انقلاب..". (برگرفته از مرامنامه جبهه مشارکت اسلامی)؛
ــ اعتقاد راسخ به دین مبین اسلام به عنوان جامع‌ترین مکتب الهی.، اعتقاد جدی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مبانی نظم اجتماعی. اعتقاد عمیق به آ‌رمان‌های والای امام خمینی (ره) و اصل ولایت فقیه به عنوان محور مشترک تمامی فعالیت‌ها. اعتقاد ثابت به حاکمیت مردم و عدم تقابل آن باحاکمیت الهی.". (برگرفته از مرامنامه حزب«مردم‌سالاری» از فصل مبانی فکری و اعتقادی)؛
ــ انقلاب اسلامی به رهبری کم‌نظیر امام خمینی (ره) و پشتوانه مکتب انسان ‌ساز اسلام از زمره درخشان‌ترین رویش‌های دوران معاصر است. قانون اساسی که سند میثاق ملی ما است، بر حقوق ملت تأکید کرده است. اصل ولایت‌فقیه را به‌عنوان یکی از اصول اساسی و محوری نظام و ضامن امنیت و وحدت ملی می‌دانیم. جایگاه ولایت‌فقیه در قانون اساسی ضامن حفظ موازین و چارچوب‌های اسلامی و انقلابی نظام اسلامی است.". (برگرفته از مرامنامه حزب ندای ایرانیان.)؛
ــ اعتقاد راسخ به قانون اساسی با عنایت به اصول خدامحوری و مردم¬سالاری. پیروی از اندیشه‌های پویای بنیان‌گذار انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره ). گسترش اخلاق و آموزه‌های دینی و تقویت عناصر و اجزاء فرهنگ ملی. ارتباط موثر و فعال با احزاب و مجامع سیاسی بین¬المللی و اسلامی در جهت معرفی جایگاه واقعی تمدن ایران اسلامی با حفظ منافع و مصالح ملی". (برگرفته از مرامنامه¬ حزب اعتدال و توسعه)
وقتی که به برنامه ها و مرامنامه های این نیروها (که مختصرن در بالا آمد.) دقت کنیم، مشاهده می شود که پایه های فکری آنها در 3 زمینه اسیرتارهای عنکبوتی جزمیت ایدئولوژیک و فرقه است.
الف ــ قبول آیت الله خمینی، بعنوان رهبرعظیم الشانی که از دوران 10ساله ولایت فقیه اش بعنوان دوران طلائی یاد می شود و تلاش برای بازگشت به آن دوران وحشت، ترور و کشتار را راه حل خروج ار معضلات کنونی دانستن؛ "حضرت امام خمینی (ره) " را مراد و راهنما دانستن"؛ وخمینی را در شکل "فرشته ی که جایگزین دیو شده"؛ "اعتقاد عمیق به آ‌رمان‌های والای امام خمینی" و "پیروی از اندیشه‌های پویای بنیان‌گذار انقلاب اسلامی"و "اعتقاد عمیق به آ‌رمان‌های والای امام خمینی (ره) و اصل ولایت فقیه به عنوان محور مشترک تمامی فعالیت‌ها."؛
ب ــ انقلاب اسلامی 22 بهمن را، انقلابی شکوهمند ارزیابی کرده که می باید برای بقا و دوامش کوشید و قانون اساسی برآمده ازاین انقلاب را "میثاق گرانسنگ ملت" و "چارچوب حقوقی مناسبی برای به رسمیت شناخته شدن حقوق پایه شهروندان و آزادیهای مدنی و اصل برابری حقوقی دانسته و حفظ دستاوردهای انقلاب عظیم اسلامی را وظیفه دانستن؛ اعتقاد راسخ به قانون اساسی با عنایت به اصول خدامحوری و مردم¬سالاری؛ سودای احیا تمدن بزرگ اسلام را با "{اعتقاد و التزام} به احکام اسلامی و قانون‌اساسی جمهوری اسلامی ایران که به منظور احیاء تمدن بزرگ اسلام " درسر می پرورند.؛
ج ــ دستیابی به توسعه، رفاه ملی و مقابله با فساد، فرصت طلبی و تبعیض سیاسی و اقتصادی و گام گذاشتن درمسیر مردم سالاری را، بر مبنی "اسلام ناب" و نه بر مبنای اندیشه ها و دستاوردهای بشری، بخصوص تجارب بشر در 3 قرن گذشته عملی می دانند.
آنها با چنین پایه هائی برای تفکر و سیاست ورزی در جهان معاصر؛
الف ــ دایره اندیشه و عمل شانرا محدود کرده و خود را از شناخت، درک و بکارگیری اندیشه های مدرنیته و دمکراتیک محروم می کنند؛
ب ــ وارد بازی در چارچوبی می شوند که ضوابط و معیارهایش توسط مرتجع ترین نیروهای درون جامعه تدوین شده و اجرا می گردد؛
ج ــ به همین دلیل ناچارن مجبور به خودی و غیر خودی کردن احاد جامعه شده و تنها بخش خاصی را مخاطب خود قرارمی دهند.

علاوه برآن، این طیف با بستن پسوند "دینی" و یا "مذهبی" بدنبال نام شان، ناچارا در تنگنای بسته و محدود دین و شریعت، قوانین الهی، سنت و ... جای گرفته و در نتیجه عبور از این تنگناها و رسیدن به عقل خودبنیاد را برای خود عملن غیرممکن کرده اند. چگونه می توان "روشنفکر دینی" و یا نیروی سیاسی "ملی ــ مذهبی" بود و مثلا سیاستی اتخاذ کرد که مغایر وحی الهی "قانونی غیرقابل تغییر" و یا مغایر سنت ها و احادیث دینی ای که مفسرانش فقهای دین هستند، باشد؟ آنها درمقابل سوالاتی که توسط توده مردم مذهبی طرح می شوند خلع السلاح خواهند شد. نمی توان از یک سو خود را "روشنفکر دینی" یا "ملی ــ مذهبی" دانست و از سوی دیگر به سوالات روز با خرد خود بنیاد پاسخ داد. چنین معجونی از استحکام و ارتباط ارگانیک درونی لازم برخوردار نمی باشد. ولی درمقابل پاسخ روحانیت و یا طرفداران سنتی دین برای مردم قابل قبول و ملموس تر از پاسخ کسانی خواهد بود که با قرار دادن پسوند هائی مانند، دینی و یا مذهبی، هنوز تفکرشان اسیر چارچوب های وحی الهی و احادیث بوده و درنهایت پاسخ شان ملغمه ای درهم و برهم از "سنت های مدهبی" و "تجدد" می باشد. اندیشه هایی چنین مختلط برای پیداکردن راهکار سیاسی و پاسخ به مسائل و سوالاتی جامعه مدرن قرن 21 که روز به روز جهانی تر، درنتیجه مسائل و پاسخها هم جهانی تر شده است، راهی جز آنچه که تاکنون طی کرده، یعنی یافتن پاسخی سردرگم، کلی و مخشوش درچارچوب وحی و سنت ندارد. تلاشی که تاکنون نتیجه ای نداده است.
این حکم سازمان مجاهین انقلاب اسلامی، وقتی که می گوید "... معارف اسلامی و منبعث از وحی که نمایندگان آن فقها، حکما، و عرفای بزرگ اسلامی می‌باشند." کاملن درست است. این "فقها، حکما، و عرفا" یعنی دستگاه دین است که نمایندگی دین در این دنیا را عهده دار می باشد. دراروپا هم، این دستگاه عریض و طویل واتیکان است که نمایندگی دین در دنیای مسیحی را بعهده دارد. و در دیگر ادیان هم همچنین.
می توان دیندار بود ولی اندیشه سیاسی ای بر اساس عقل خود بنیاد و دستاوردهای اندیشگی و فکری بشر داشت. اما نمی توان، و تاکنون هم کسی نتوانسته، حکومتی دمکراتیک و مبتنی بر منشورجهانی حقوق بشر را مستقر کند که پایه و اساس آن از وحی الهی و سنت های دینی منتج شده باشد. اگر کسی بخواهد چنین حکومتی را مستقر نماید، راهی جز اتکا به عقل خود بنیاد و دستاوردهای مدرن و دمکراتیک بشر مترقی نداشته و درنتیجه برای یافتن و پیاده کردن راه کار، دیگر نیازی به "دین" و "مذهب" درحیات سیاسی روزمره و این دنیائی نیست.
متاسفانه در جهان اسلام، بخصوص بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی، (تنها حکومت اسلامی ای که درچند قرن گذشته درسطح بین المللی قدرت بازی داشت.) روند بازنگری در اندیشه های اسلامی بعد از 12 قرن، با هدف "وفق دادن" و "هماهنگ کردن" آن با جهان مدرن شکل گرفت. دراین روند پاره ای از اندیشمندان تلاش کردند تا هر آنچه را که جهان مدرن با استفاده از عقل خود بنیاد کشف و بکار بسته بود، از دین اسلام و متون اسلامی بیرون بکشند. همه ما با معجون هائی نظیر؛ مشروعه در مقابل مشروطه؛ ملی ــ مذهبی در مقابل ملی؛ سوسیالیست های اسلامی و یا سوسیالیست های خداپرست در مقابل سوسیالیسم؛ دمکراسی دینی و یا اسلامی در مقابل دمکراسی؛ حقوق بشر اسلامی در مقابل منشور جهانی حقوق بشر؛ جمهوری اسلامی در مقابل جمهوری عرفی؛ مجلس شورای اسلامی در مقابل مجلس شورای ملی؛ مدینتی النبی در مقابل جامعه مدنی؛ روشنفکر اسلامی در مقابل روشنفکر، آشنا هستیم . و برای ما که 37 سال زیر تیغ نظامی که پاره ای از این پسوندها را بدنبال خود یدک می کشد زندگی کرده ایم، نتایج عملی ناشی از آنها روشن است. و بر این اساس و تجربه بجرات می توان گفت که دیگرانی که فکر می کنند "قرائت" دیگری از اسلام "رئوف" و "انساندوست" دارند، وقتی وارد عمل شوند، راهی جز ادامه همین 37 سالی که جمهوری اسلامی طی کرده است را نخواهند داشت. نمونه "دولت اسلامی" ترکیه اردوکان، که بسوی نظامی توتالیتر و مستبد خیز برداشته، جلوی چشم ماست.
این دوستان با چنین برنامه های سیاسی ــ گفتمانی، نه تنها به مسیر درست جدائی دین از دولت کمکی نکرده، بلکه به برگرداندن و بازنشاندن روحانیت درجایگاه واقعی شان، یعنی حوزه های دینی هم کمکی نمی کنند. دین و هرگونه باوری، موضوعی شخصی است. هر کسی حق دارد باور خودش را انتخاب نماید و یا با خدای خویش رابطه برقرار کند. و از جمله از دستگاه دین و نماینده اش روحانیت، برای برقراری رابطه با خدای خود استفاده کند. جامعه ای با چنین ساختار را جامعه سکولار نام نهاده اند. ولی اگر هر یک از این دستگاه های دینی، و یا دیگرانی که به باوری خاص اعتقاد دارند، بخواهند باور خود را "جامع ترین" معرفی نمایند و بر اساس این باور جامع به مسائل روز سیاسی و اجتماعی پاسخ گویند، سر از آنجائی درخواهند آورد که نظام جمهوری اسلامی و هر نظام توتالیتر دیگر سر برآورد.
نکته مهمی که باید بدان توجه کرد، اینکه این سازمانها و احزاب خواهان "اصلاح نظام حاکم"، تاکنون به جامعه سیاسی کشور در هیج سند و برنامه سیاسی ای، اصلاحات مورد نظر خود را بیان نکرده اند. اینکه چه نوع اصلاحی را مد نظر دارند؟ آیا مثلن خواهان کاهش قدرت ولی فقیه هستند؟ اگر آری کدام یک ازستونهای استبدادی ــ قدرتی ولی فقیه را می خواهند حذف نمایند؟ آیا حقوق شهروندی و فردی مندرج در قانون اساسی را کامل می دانند؟ اگر نه؛ الف ــ کدامین از این فصول و مواد قانون اساسی و یا دیگر قوانین جاری در ایران را مغایر حقوق شهروندی دانسته؛ ب ــ بجایش چه پیشنهاداتی را برای تغییر قوانین نادرست، ارائه می دهند؛ ج ــ و چگونه و با چه راه کاری می خواهند این جایگزینی را عملی نمایند؟ با چه برنامه و راه کاری می خواهند از انباشت قدرت اقتصادی، سیاسی، امنیتی و نظامی در چنگال های اختاپوس گونه سپاه بکاهند؟ آیا در قوانین ایران، زنان ازحقوق برابر با مردان برخوردار هستند؟ اگرجوابشان منفی باشد، در آنصورت چه تبعیض هائی را مشاهده کرده و با چه برنامه و راه کاری خواهان رفع این تبعیض ها هستند؟ آیا تبعیض اتنیکی را در قوانین قبول دارند؟ اگر آری چه برنامه و تغییری را پیشنهاد دارند؟ به این لیست می توان موارد زیاد دیگری اضافه کرد. آنچه که تاکنون از اسناد و برنامه های سیاسی این نیروها مشاهده می شود، تاسف برانگیز است. یعنی اینکه این نیروها نه تنها هیج برنامه و راه کاری برای برون رفت از ساختار سیاسی موجود، ساختاری استبدادی و توتالیتر ارائه نداده اند، و نه تنها برای "اصلاح" آن برنامه ای ندارند، بلکه هنوز بر "پاسداری از اصول، ارزش‌ها، آرمان‌ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی"؛ با "اعتقاد جدی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مبانی نظم اجتماعی"؛ و "اعتقاد راسخ به قانون اساسی با عنایت به اصول خدامحوری و مردم¬سالاری؛ سودای احیا تمدن بزرگ اسلام را...." و "معتقد و ملتزم به احکام اسلامی و قانون‌اساسی جمهوری اسلامی ایران.. به منظور احیاء تمدن بزرگ اسلام .."را در سر پرورانده و متاسفانه درعمل برحفظ و تداوم این نظام با تمام ابعاد استبدادی اش پای می فشرند.
آنهائی که خود را "اصلاح طلب" دانسته و دیگرانی را که با مبارزه ای مسالمت آمیز و بدون خشونت، خواهان تحول و تغییر بنیادین سیاسی در راستای استقرار سیستمی دمکراتیک بر پایه منشور جهانی حقوق بشر و ضمائم اش می باشند را "برانداز" می شناسند، به عقل و تجربه شناخته شده بشریت و انسان های آزاد ایرانی توهین می کنند. تا کی می توان از یک سو خود را اصلاح طلب دانست و از سوی دیگر یکی از ارتجاعی ترین قوانین اساسی دنیا را "..میثاق گرانسنگ ملت" و "چارچوب حقوقی مناسبی برای به رسمیت شناخته شدن حقوق پایه شهروندان و آزادیهای مدنی و اصل برابری حقوقی" ارزیابی کرد. اگر چنین ارزیابی ای از قانون اساسی نظام حاکم، توهین به شعور بشر متمدن و مدرن نیست، پس چیست؟

3 ــ 3 ــ ملی ــ مذهبی   
بدلیل ویژگی هائی که ملی ــ مذهبی ها دارند، بررسی آن بصورت جداگانه انجام شد. **
ملی مذهبی ــ مذهبی ها، جز در 2 سال اول بعد انقلاب و در زمان دولت موقت، در دولت شرکت نداشته و دربیشتر دوران فعالیت ساسی شان خارج از دولت و در رل منتقد آن نقش بازی کرده اند.
نفوذ اندیشه های "سوسیالیستی" و عدالت جویانه در طیفی از این نیرو (بخصوص در نیروهای جوان آن)، بعلاوه بسنده نکردن به اندیشه های مذهبی و استفاده از گنجینه اندیشه های مدرن، این نیرو را با دیگر نیروهای "اصلاح طلب" دولتی متفاوت ساخته است.
به همین دلیل است که مثلا در این متن "برنامه گونه" سمت گیری هائی مثبت و مترقی و بدور از اندیشه های خشک مذهبی مانند؛ "سایت ملی – مذهبی تلاش می کند به دور از دسته ‌بندی‌های مذهبی – غیرمذهبی، اصلاح‌طلب – تحول‌خواه، کندرو و میانه‌رو و تندرو، لیبرال – سوسیالیست و … هم زمان نظرات همه را بازتاب دهد و همه آنها را فرزندان ایران‌زمین و سازندگان «ایران فردا» بداند." و یا در ادامه آمده است؛ "سایت ملی – مذهبی هر چند از آرمان‌های سوسیال – دموکراتیک حمایت می‌کند اما دیگر دوران عام‌گرایی و کلی‌گویی را سپری شده می‌داند و معتقد است هم نگاه فراگیر و ملی و هم آرمان‌های عام و مشترکی هم چون حقوق بشر و آزادی، دموکراسی، عدالت و… باید اینک متعین و مشخص و مطالبه‌گرا شود."، مشاهده می شود.
این سمت گیری را می توان مثبت ارزیابی کرده و تفاوت جدی ای را بین آنها با نیروهای اصلاح طلب دولتی دید. اگرچه هنوز گفته نشده است که چگونه می خواهند "حقوق بشر و آزادی،دموکراسی، عدالت و…" را متعین و مشخص کنند؟ امیدواریم که برنامه شان تنها به "درونی و ملی" کردن این ارزشهای عموم بشری محدود نباشد.
اما آنچه که ناروشنی دارد برنامه های سیاسی این نیروست. از یک سو قابل درک است که این نیرو برای اینکه صاحب برنامه روشن و صریحی شود مشکل دارد. چون، مادام که نیروئی خود را یا هویت "ملی ـ مذهبی" شناخته و شناسانده، درخود تناقض را حمل می کند. بخصوص وقتیکه ما با حاکمیت تمامیت خواه و با ایدئولوژی مذهبی مواجه باشیم. آنهم حاکمیتی که در بوق و کرنا فریاد بر می دارد که براساس اندیشه های مذهبی، شیعه اثنی عشری حکومت می کند، و بی ربط هم این ادعا را ندارد. چگونه می توان مذهبی بود و با احکام صادره و عملی شده چنین دولت مذهبی ای به مخالفت برخواست؟ چگونه می توان هم طرفدار مصدق که سیاسمتمداری دمکرات و لیبرال بود و هم اندیشه های شریعتی ی که ضد لیبرالیسم و تفکری توتالیتر داشت را سرمشق قرار داد؟ مثلا اگر من چپ از یک سو خود را چپ و دمکرات بدانم و ازسوی دیگر طرفدار لنین، دچار تناقض نخواهم شد؟ چپ مادام که خود را لنینیست می دانست، ارزشی برای دمکراسی قائل نبوده و آنرا پدیده ای بورژوازی ارزیابی کرده و در مقابل از دیکتاتوری پرولتاریا دفاع کرده است. حداکثر می توان امید داشت که این تناقضات دوره برزخ گذر از تفکر بینابینی و {برزخ تفکری توتالیتر به تفکری دمکراتیک}، درپایان به نفع دمکراسی به پایان برسد. تجربه چپ های دمکرات که این دوره برزخ را طی کرده اند می تواند مورد استفاده این نیرو قرار گیرد. ما از یک سو با گذشته خود، گذشته ای با تفکر استبدادی و توتالیتر م ـ ل فاصله گرفته، ولی از سوی دیگر هنوز چپی با آرمانهای عدالت خواهانه و بشر دوستانه اش باقی مانده ایم. از دیکتاتوری پرولتاریا دور و به دمکراسی نزدیک شده ایم. این دوستان هم می توانند بر باورهای مذهبی خود باقی مانده ولی به مسائل روز و عرفی این دنیا با عقل خود بنیاد و با استفاده ازتجربه بشر مدرن و مترقی پاسخ گویند. نه اینکه بر این توهم ؛ "که اسلام فقاهتی ..... {که هنوز تمام نشده و عقب نمانده است}" باقی ماند و منتظر شد تا فقها سرانجام خود را، "با اعلامیه حقوق بشر هماهنگ نمایند و اگر این هم ممکن نشد" ، با جایگزینی عرفان به جای فقه" ***، بر مشکلات غلبه کرد. خوشبختانه دربین نیروهای فعال سیاسی با باورها و پیش زمینه های مذهبی، نیروها و افراد زیادی مشاهده می شود که این راه را طی کرده و به سهم خود گامی مهم و تاریخی در روند دمکراتیزه کرده جامعه مان برداشته و برمی دارند.
علاوه براین، ازنظر این نیرو "شرایط بسیار دشوار و خطیر داخلی و بین‌المللی که مردم و میهن‌مان دچارش شده‌اند"، نه با انقلاب اسلامی 22 بهمن و مستقر شدن نظام مستبد جمهوری اسلامی، بلکه با"حاکمیت نظامی – امنیتی .... به وجود آمده ‌است.". با چنین تحلیلی، اگر حاکمیت نظامی ــ امنیتی (احمدی نژاد) ازبین برود (که دیگر بر سرکار نیست.)، "شرایط بسیار دشوار و خطیر" هم به پایان رسیده و مشکلی وجود نخواهد داشت؟ با چنین دیدگاهی، این نیرو چه بخواهد و چه نخواهد، و باتمام هزینه هائی که در مقابله با نظام مستبد حاکم داده و می دهد، به تداوم نظام توتالیتر و سرکوبگر جمهوری اسلامی کمک می کند. بدون اینکه به نقش مثبت این نیرو در روند تحولات سیاسی کم بها داده شود، باید هشدار داد که با چنین برنامه و راه کار ناروشن و پرتناقض، بر تاثیر منفی آنها در روند تغییر و تحول دمکراتیک هم نباید چشم بست. مادام که آنها ازیک سو؛ نظر صریح و روشنی درارتباط با انقلاب ارتجاعی ــ اسلامی 22 بهمن و نتیجه بلافصل آن نظام مستبد و توتالیتر جمهوری اسلامی بیان نکنند و از سوی دیگر؛ نوع نظام جایگزین (اگر خواهان گذر از این نظام توتالیتر باشند، وگرنه باید به صراحت آنرا بیان نمایند.) را مشخص ننمایند، مردمی که دولتی مذهبی را در بیش از 36 سال با تمام گوشت، پوست و جان خود مزه مزه کرده، چشیده، خورده، هضم کرده و در انتظار زمان مناسب برای دفع آن بسر می برند، از این نیرو سوال خواهند کرد، شما که هویت تانرا از جمله با مذهب عجین کرده اید، کدام حکومت مذهبی ای دیگری را می خواهید برای فردای ایران ما به ارمغان بیاورید؟
توهم و خیالی بودن برنامه سیاسی این نیرو آنجا خود را بهتر نشان می دهد که می خواهد، "آرمان‌های فراگیر بشری چون آزادی، عدالت و … {با چند نقطه ای که این دوستان آورده اند، اجازه خواهیم داشت که مفاهیمی مانند، دمکراسی، منشور جهانی حقوق بشر و ضمائم پیوست آنرا به آزادی و عدالت، اضافه نمائیم.}.. درونی و بومی" کند. و این یعنی بریکی از اصلی ترین دستاوردهای بشر مدرن آزاداندیش و لیبرال خط بطلان کشیدن. تمام تلاش اندیشمندان عصر روشنگری این بود که بر گروه و دسته بندی کردن بشر بر اساس، مذهب، فرقه، نژاد، ملیت و یا .. پایان داده و وجود و خود بشر را در مرکز توجه قرار دهند. و براین اساس به حقوق بشر، پسوند و یا پیشوندی مانند، حقوق بشر اسلامی، مسیحی، بودائی ... و یا حقوق بشر آسیائی، آفریقائی، و طبقاتی، یا ملی و بومی اضافه نکنند. اندیشمندان این دوره حقوق بشر را تفکیک ناپذیر دانسته اند. چنین حقوق و آرمانهای انسانی جهانشمول بوده و به همین دلیل هم از سوی تمامی نیروهای آزادیخواه جهان مورد قبول واقع شده است. درونی و بومی کردن این مفاهیم و ارزشهای جهان شمول و عموم بشری، تنها بسود نیروهای مستبد بوده و پوششی خواهد بود برای پوشاندن چهره استبدادی شان.
شما در کدام جهت و سمت سیاسی ای می خواهید این آرمانها را "بومی و دورنی" کنید؟ آیا براساس همان پایه های فکری که از خود تعریفی ارائه داده اید، یعنی بر پایه های تفکر ملی ــ مذهبی تان؟ آیا از این دو پایه تفکر می توان سابقه ای از دمکراسی و حقوق بشر مترقی و مدرن نشان گرفت؟ پایه تفکر ملی مان، یعنی اندیشه ایرانی، اساسن با استبداد خشن فردی و از نوع شرقی اش نشانه گذاری شده است. در ویترین تاریخ اندیشه ایرانی (بخوان ملی) مان تنها ساختار استبدادی و متمرکز، و دیکتاتوری فردی است که عرضه می شود. البته در بیشتر زمان همراه و هماهنگ با اندیشه های خشک و تعصب آمیز مذهبی، چه از نوع اسلامی و چه غیر اسلامی اش. دربعد دیگر یعنی مذهبی هم کالای قابل فروشی برای این عصر، دیده نمی شود. و هر آنجا و هر زمانی که این دو ساختار سیاسی ــ اندیشگی با هم به توافق و ائتلاف رسیده اند، تاریخ مان شاهد بدترین دوران استبداد از نوع شرقی ــ مذهبی اش بوده است. دورانی که هر متفکر دیگراندیشی با انگ هائی مانند، مزدکی، مانوی، زندقی، اشعری ، معتزله و ....   در نطفه خفه شده و زبان و قلم شان بریده، جانشان سوخته و درنهایت با فجیعترین شکلی جان باختند.   
با شناختی که ما از این دوستان داریم، امیدواری زیادی وجود دارد تا بر تناقضات فکری ـ سیاسی حاکم بر اندیشه شان غلبه نمایند. اما هنوز سوالات زیادی در ذهن خطور می کند که به پاسخگوئی نیاز دارند. شما چگونه می خواهید مفاهیمی مانند آزادی، عدالت و حقوق بشر را "درونی و بومی" نمائید؟ مثلا من ایرانی همان آزادی ی را خواهم داشت که انسان آزاد اروپائی؟ اگر آری دیگر درونی و بومی کردن آزادی معنی ای نخواهد داشت. و اگر نه، چه شرطی برای تحدید آزادی من بوجود می آورید؟ مثلا من آزاد هستم پوشش خود را انتخاب نمایم؟ آزادی برای بیان اندیشه خود دارم؟ آزادی برای انتخاب شدن و انتخاب کردن چطور؟ آیا حقوق های فردی شناخته شده درمنشور جهانی حقوق بشر مانند، برابرحقوقی زن و مرد، عدم تبعیض های، نژادی، جنسی، قومی، فرهنگی و یا عقیدتی شناخته شده در منشور جهانی حقوق بشر مورد قبول شما است؟ اگر نه و خواهان "بومی و درونی کردن" آنها می باشید، چه تفاوتی را باید بین شما و دیگر تحدید کنندگان آزادی قائل شد؟
با توجه به تجربه بشری و تجربه ما ایرانیان بعد از چند دهه حکومت توتالیتر اسلامی، این کافی نیست که بگوئید "به دور از دسته‌بندی‌های مذهبی – غیرمذهبی" بوده و یا "نیاز به بسترسازی فرهنگی و توجه به بحث‌های تئوریک و نظری را نیازی اساسی" دانسته و "نوزایی فرهنگی {را} نیاز مستمر جامعه" بدانید. آیا بشر مترقی و مدرن دست به نو سازی و نوزائی فرهنگی و سیاسی زده است؟ آیابشر در دوران مدرن زندگی می کند یا عصر حجر؟ آیا بشر مدرن اندیشه های گذشته استبدادی و ارتجاعی خود را نوسازی نکرده است؟ اگر پاسخ آری است، در آنصورت این نوسازی های فرهنگی، سیاسی، حقوقی و ... در کدام سند و مدرکی متجلی و فورموله شده است؟ آیا در منشور جهانی حقوق بشر و ضمائم پیوست آن چنین نوسازی هائی را مشاهده می کنید؟ اشتباه نمی کنیم، اگر ازسوی شما پاسخ آری بگوئیم. چرا که شما در کوران تند چند دهه فعالیت های سیاسی خود، با استبداد مذهبی ــ عقیدتی جمهوری اسلامی، با سپری کردن سالیان طولانی از عمرتان در زندان های این نظام، آشنائی کافی دارید. شما قاعدتن باید بارها این منشور را خوانده و بر روی آن بحث کرده باشید. ولی در "سندسیاسی تان" حتی یک بار هم از سند منشور جهانی حقوق بشر نام نبرده اید. ولی واقعا چرا نخواستید ازچنین سند مهم بین المللی که چکیده اندیشه های انسان مدرن برای تامین آزادی و دمکراسی و رفع تبعیض است، نام ببرید؟ شما کجای این سند را می خواهید"درونی و بومی" کنید؟
آیا شما خواهان "بومی و درونی کردن" دمکراسی هم هستید؟ اگر آری چگونه؟ آیا دمکراسی ازنظر شما دستاوردی بشری است؟ یا آینکه دمکراسی توسط انسانهای اروپائی پیدا و تئوریزه شده و برای همان انسانها قابل پذیرش و اجرا؟
تجربه نشان داده که تنها با تفتیش عقاید، سرکوب دگراندیشان، برپائی اردوگاهای کار، ساختن زندانها و اعمال شکنجه، که خودشما هم از مخالفین جدی چنین رفتارهای مستبدانه ای هستید، "آرمانهای فراگیر بشری درونی و بومی" شده است. اگر شما تجربه دیگری را از بشریت دیده که ما مشاهده نکردیم، خوشحال خواهیم شد تا از آن اطلاع حاصل نمائیم. دوستان گرامی، هر آنجا و هر نیروئی که خواست تا این حقوق را "بومی و درونی کند" ره به توتالیتاریسم برده است.

بخش اول
www.akhbar-rooz.com

www.kar-online.com

پایان بخش 2 ــ 20 آذر 1394 منوچهر مقصودنیا

* با پوزش ازخوانندگان به دلیل وجود بخشهای زیادی از برنامه و اساسنامه دراین مقاله. برای بررسی و نقد برنامه ها و باورهای این نیرو بدون فاکت های مستند و بررسی آنها امکان پذیر نبوده و نقدبدون ارائه مدرک و سند، ارزش زیادی نخواهد داشت.
ــ جبهه مشارکت ایران اسلامی
"جبهه مشارکت راه دشوار کارسیاسی در ایران
الف ــ در آذرماه سال 77، صد و ده نفر از فعالان سیاسی بیانیه ای را انتشار داده و طی آن از آغاز به کار یک حزب در عرصه سیاسی ایران خبر دادند. فرازهایی از بیانیه اعلام موجودیت جبهه مشارکت ایران اسلامی اینگونه بود:
" نیروی حیاتی انقلاب پس از موفقیت عظیم خود در انهدام نظام استبدادی و وابسته سلطنت و تاسیس و تثبیت نظامی نوین، امروز به نشاط و سرزندگی ایران اسلامی معطوف شده است و انگیزه های مشارکت جویانه مردم را به سوی طرح خواسته های صریح و مستقیم سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی سوق می دهد.
از اینرو در آغاز دهه سوم انقلاب اسلامی ، وظیفه مبرم و عمل صالح ، ساماندهی فضای سیاسی ، اجتماعی و سازماندهی نهادها و قالب هایی است که این مطالبات بی واسطه را پالایش کرده و در خدمت فرآیند تصمیم گیری کلان کشور قرار دهد .
امروز بقا و دوام شور انقلابی و تضمین انگیزه مشارکت جویی مردم در گرو تاسیس و تقویت نهادهای مدنی ، تعمیق بنیادهای نظری مشارکت اجتماعی و گسترش زمینه های عملی این مشارکت ، قانونمند کردن رقابت های سیاسی ، عرضه چهره ای جذاب و مقبول از نظام مبتنی بر اسلام ناب ، انتقال حافظه تاریخی و تجارب سیاسی به نسل دوم انقلاب و سامان دادن نظام توزیع قدرت در میان مردم می باشد ."
" قانون اساسی میثاق گرانسنگ ملت و حاصل خون شهیدان و مجاهدات مردان و زنان شریف ایران سرفراز است که برپایه مواضع بنیادین انقلاب اسلامی «استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی » قرار دارد و چارچوب حقوقی مناسبی برای پاسخگویی به این ضرورت است. به رسمیت شناخته شدن حقوق پایه شهروندان و آزادیهای مدنی و اصل برابری حقوقی راه را برای توسعه و نوسازی سیاسی ایران هموار می سازد و اینک فعلیت یافتن تمامی ظرفیت های نهفته در قانون اساسی، نیازمند تلاش دسته جمعی و سازمان یافته نیروهایی است که ریشه در انقلاب اسلامی، دل در گرو ایران زمین و چشم به افق روشن آینده دارند."
norooznews.org
ب ــ اساسنامه جبهه مشارکت ایران اسلامی
فصل اول : کلیات
ماده 1: نام
حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی که دراین اساسنامه به اختصار جبهه نامیده می‌شود..
ماده 3: هدف
ایجاد زمینه مناسب برای مشارکت ملت ایران در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی که منجر به دخالت مستقیم آنان در سرنوشت سیاسی نشان می‌گرددبه منظور حفظ دستاوردهای انقلاب عظیم اسلامی و تداوم آرمانهای حضرت امام خمینی (ره)
فصل سوم : عضویت
ماده 26: شرایط عضویت
اشخاصی که دارای شرایط زیرمی‌باشند می‌توانند متقاضی عضویت جبهه شوند.
تابعیت جمهوری اسلامی ایران.
اعتقاد به دین مبین اسلام و التزام به احکام آن
تعهد به دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی و نطام جمهوری اسلامی ایران
التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و تقید به فعالیت در چارچوب قانون.
............................
این اساسنامه در 5 فصل، 36 ماده و 35 تبصره در تاریخ 12/7/80 به تصویب کنگره رسید واز این تاریخ بعنوان اساسنامه جبهه مشارکت ایران اسلامی لازم‌الاجرا می‌باشد.
سایت پایگاه اطلاع رسانی نوروز
ــ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
الف ــ مرامنامه¬ی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران تشکیلات عقیدتی – سیاسی علنی است که با اعتقاد به مکتب حیات¬بخش و ضرورت اجتهاد زنده و زمان¬شناس در تطبیق خلاق مکتب با نیازهای هر مرحله از زمان و مقتضیات آن و با تأکید بر معارف اسلامی و منبعث از وحی که نمایندگان آن فقها، حکما، و عرفای بزرگ اسلامی ( تاکید از ماست.)می‌باشند، بر اساس اصول مندرج در مرامنامه و در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با پذیرش اصل ولایت فقیه برای تحقق اهداف زیر تلاش می‌کنند:
الف: پاسداری از اصول، ارزش‌ها، آرمان‌ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی که از جمله¬ی آن نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی می‌باشد.
ب: تداوم، گسترش و تعمیق انقلاب اسلامی در ایران و جهان.
ج: رشد و ارتقاء سطح آگاهی¬های عقیدتی- سیاسی و تعالی اخلاقی و معنوی توده‌های مردم و سازماندهی و بسیج آنها به منظور شرکت فعال و واقعی در امور انقلاب، جامعه و سرنوشت خویش.
د: تحقق جامعه‌ای آباد، آزاد، مستقل و عاری از ستم، استثمار، استضعاف، شرک و نفاق.[5]
ما تاکنون موردی که نشاندهنده تغییراتی اساسی در بنیادهای فکر ی سازمان باشد مشاهده نکرده ایم. متاسفانه متن اصلی و تمام و کمال مرامنامه را نتوانستیم در جائی پیدا نمائیم به همین دلیل به نقل قولهائی که از سایت ــ پژوهشکده باقر العلوم ــ می باشد، بسنده کرده ایم.   **
www.pajoohe.com
ب ــ اساسنامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران

فصل اول : کلیات
ماده 1: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران که در این اساسنامه به اختصار سازمان نامیده می‌شود،......
ماده 2: ساختار سازمان بر مبنای ارزشهای اسلامی همچون شورا، امر به معروف و نهی از منکر، تواصی به حق و صبر، تعاون بر خیر و تقوی، ولایت مومنانه نسبت به یکدیگر در روابط متقابل اعضا با هم و حاکمیت اخلاق اسلامی و احکام شرعی شکل می‌گیرد. :
.....
فصل سوم: عضویت
ماده 24: رده های ارتباط با سازمان به شرح زیر است:
الف: مرتبط ب: عضو ج: کادر
ماده 25: مرتبط فردی است که دارای شرایط زیر بوده وتقاضای ارتباط وی با سازمان، براساس ضوابط به تصویب رکن مربوط رسیده باشد:
الف: ابراز التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
ب : پذیرش مرامنامه، اساسنامه، راهبردها و مواضع سازمان.
ج : ابراز التزام به همکاری در چارچوب آئین‌نامه‌ها و تصمیمات ارکان سازمان.
د :عدم مشاهده ترک واجبات شرعی از وی.   (تاکید از ماست.)
ه :عدم سوء شهرت.
............................
ب : التزام عملی به مرامنامه، اساسنامه، راهبردها و مواضع سازمان.
ج : التزام عملی به همکاری در چارچوب آئین‌نامه‌ها و تصمیمات ارکان سازمان.
د : داشتن سابقه ارتباط تشکیلاتی با سازمان و موفقیت در طی دوره های آموزشی مربوط.
ﻫ : عمل به فرائض دینی و دارا بودن صلاحیت‌های اخلاقی لازم.    (تاکید از ماست.)
................
این اساسنامه در 31 ماده و 36 تبصره براساس تغییرات اعمال شده توسط کنگره یازدهم، در تاریخ 25 مردادماه 1386 به تصویب رسید.
« مصوبه کنگره یازدهم - 25 مردادماه 1386»
kuroshesabz.mihanblog.com
ــ حزب«مردم‌سالاری»
الف ــ مرامنامه
مقدمه : انقلاب اسلامی ایران باهمت بلند مردم این سرزمین کهن و رهبری رادمردی از سلاله پاکان، حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی رسید و میزان شد رای ملت که «جمهوری اسلامی» را انتخاب کردند در این نظام مشارکت فعال و گسترده مردم در تمام مراحل تصمیم‌گیری‌های سیاسی و سرنوشت‌ساز به گونه‌ای فراهم می‌شود که همه افراد اجتماع در مسیر تکامل فردی و اجتماعی خویش دست‌اندرکار و مسوول رشد و ارتقا و رهبری گردند که این همان تحقق حکومت مستضعفین در زمین خواهد بود(ونریدان نمن علی الذین استضعفوافی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین)
مبانی فکری و اعتقادی:بی شک حفاظت و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی از راه انسجام و تشکل نیروهای معتقد به اهداف بلند این انقلاب امکان‌پذیر است. به همین منظور حزب مردم سالاری با عنایت به ضرورت دفاع از پیام حماسه‌هائی همچون دوم، سوم و پانزدهم خرداد و با تکیه به مبانی فکری و اعتقادی زیر تاسیس می‌شود.
1- اعتقاد راسخ به دین مبین اسلام به عنوان جامع‌ترین مکتب الهی.
2- اعتقاد جدی به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مبانی نظم اجتماعی.
3- اعتقاد عمیق به آ‌رمان‌های والای امام خمینی (ره) و اصل ولایت فقیه به عنوان محور مشترک تمامی فعالیت‌ها.
4- اعتقاد ثابت به حاکمیت مردم و عدم تقابل آن باحاکمیت الهی.
اهداف:
1- پاسداری از دستاوردها و ارزشهای انقلاب اسلامی.
.............
ب ــ اساسنامه
فصل اول- کلیات
ماده 1- حزب «مردم سالاری» تشکیلاتی است سیاسی، مستقل و برخاسته از متن عموم مردم که در این اساسنامه به اختصار«مردم سالاری» نامیده می‌شود.
ماده 3- تابعیت «مردم سالاری» ایرانی و مدت فعالیت آن نامحدود است.
ماده 4- «مردم سالاری» و اعضای وابسته به آن خود را ملتزم به رعایت قانون اساسی جمهوری اسلامی می‌دانند.
فصل دوم- عضویت
ماده 5- شرایط عضویت:
1-تابعیت جمهوری اسلامی ایران و حداقل داشتن 15 سال سن تمام.
2-اعتقاد و التزام عملی به اسلام و قانون اساسی و اصل ولایت فقیه.
3-عدم سوء شهرت.
..........
ماده 34- مرامنامه «مردم‌سالاری» مشتمل بر یک مقدمه و سه بخش مبانی اعتقادی و اهداف و اصول خط مشی و اساسنامه آن دارای چهار فصل، سی و چهار ماده و بیست و هفت تبصره می‌باشد و در تاریخ‌های 3/7/78 و 4/6/81 به تایید کمیسیون ماده 10 قانون احزاب رسید.
hezbemardomsalari.com
ــ حزب اعتدال و توسع
الف ــ اساسنامه
........
ماده3) تعریف
حزب اعتدال و توسعه، تشکیلاتی است سیاسی، عقیدتی و فرهنگی، معتقد و ملتزم به احکام اسلامی و قانون‌اساسی جمهوری اسلامی ایران که به منظور احیاء تمدن بزرگ اسلام، پاسداری از ارزش‌های انقلاب اسلامی، تحقق بخشیدن به امر توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، آبادانی ایران و رفاه اجتماعی و تامین آینده بهتر برای هر فرد و جامعه ایرانی در چارچوب اهداف و منافع ملی تشکیل می‌شود. هویت اسلامی و ایرانی حزب غیرقابل تغییر است.
ماده4) ارکان حزب
ارکان حزب عبارتند از: ......
ماده6) وظایف عضو
....... ماده5) شرایط عضویت
هر مسلمان ایرانی که اساسنامه، مرامنامه و خط مشی را بپذیرد و عضو حزب دیگری نباشد می‌تواند با رعایت ماده7 قانون احزاب به عضویت حزب درآید.
ماده6) وظایف عضو
الف) تلاش در جهت رشد و ارتقاء معنوی، افزایش آگاهی‌های اسلامی و آشنایی با تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور و جهان و اجرای برنامه‌های حزب در چارچوب اساسنامه و تصمیمات ارکان حزب.
ب) شرکت منظم و فعال در جلسات حزبی، ارائه طرح‌ها و پیشنهادات لازم، کوشش برای تکامل کیفی وکمی حزب، اجرای مصوبات حزب و پذیرفتن مسوولیت‌های لازم.
ج) کوشش در راه گسترش حزب از طریق جذب اعضاء جدید و طرفداران و ارتباط با شخصیت‌ها و افراد موثر با ارائه آگاهی‌های سازنده و جلب همکاری آنان با برنامه‌های حزب.
د) مشارکت در تامین هزینه‌های حزب از طریق پرداخت حق عضویت و کمک‌های فوق‌العاده.
...
ماده8) وظایف حوزه
الف) تقویت بینش اسلامی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ارتقاء معنوی اعضاء با استفاده از شیوه‌ها آموزشی مناسب.
این اساسنامه در 44 ماده و یک تبصره در تاریخ 10/4/1381 به تصویب رسید.
نقل از سایت ــ کانون جوانان حزب توسعه و اعتدال
etedaal.blogsky.com
الف: مبانی اعتقادی و فکری:
1،اعتقاد راسخ به قانون اساسی با عنایت به اصول خدامحوری و مردم¬سالاری.
2،اعتقاد بر مشی اعتدال در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور.
ب: اهداف:
۱- ایجاد بستری در جهت اعتلا بخشیدن به جنبه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه.
۲- بسترسازی در جهت مشارکت عمومی اقشار مختلف جامعه به منظور استیفای حقوق سیاسی، اجتماعی فرهنگی و اقتصادی خود و تعیین سرنوشت.
ج: سیاست‌ها و خط‌ مشی‌ها:
۱- فرهنگی:
•پیروی از اندیشه‌های پویای بنیان‌گذار انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره)
• ...............
•تلاش در جهت ایجاد وحدت و وفاق ملی با محوریت فرهنگ ملی و بسترسازی در جهت رشد فرهنگ و ادبیات قومی اقوام مختلف ایران.
……..
• ۳- سیاسی:
• دفاع از حقوق سیاسی مردم و آزادی‌های مطرح در قانون اساسی.
• ایجاد بستری مناسب در مشارکت‌پذیری مردم و ایجاد فضای رقابتی در فعالیت‌های سیاسی.
• تلاش در جهت تقویت وفاق ملی.
• تلاش در جهت نقش پیشرو و موثر در منطقه و کشورهای اسلامی و جهان سوم و بسط روابط همه¬ جانبه و دوستانه با کشورهای همسایه در چارچوب منافع ملی.
•تأکید بر حضور فعال ایران در عرصه¬ی جهانی و همکاری با سازمان‌های بین¬المللی و احزاب و مجامع غیردولتی.
• ارتباط موثر و فعال با احزاب و مجامع سیاسی بین¬المللی و اسلامی در جهت معرفی جایگاه واقعی تمدن ایران اسلامی با حفظ منافع و مصالح ملی.
• مقابله با هرگونه انحصارگرایی و زورمداری سیاسی.
۴- اجتماعی:
• تبیین و ترویج و حقوق بشر اسلامی و رعایت آن در حضور آحاد جامعه.
• بسط آزادی‌های فردی و اجتماعی در چهارچوب قانون اساسی و از طریق احترام به اندیشه و دفاع از آزادی‌های قلم و بیان.
• مشارکت فعال آحاد جامعه در عرصه‌های اجتماعی.
• تحکیم مبانی خانواده و ارتقاء اصول اخلاقی حاکم بر آن.
• تقویت تشکل‌های اجتماعی و صنفی.
• حمایت از نخبگان و فرهنگیان جامعه فارغ از وابستگی‌های گروهی و سیاسی.
• اصل تحمل و بردباری متقابل در تعاملات اجتماعی.
• لحاظ نمودن حقوق جوانان با رفع موانع تحصیلی، ورزشی، اشتغال، ازدواج، مسکن.
• تأکید بر ترویج رفتار سیاسی- اجتماعی، مبتنی بر اخلاق اسلامی و پرهیز از هتک حرمت اشخاص و گروه¬ها در برخوردهای اجتماعی و سیاسی.
• تلاش در جهت هم¬گرایی اجتماعی بین طوایف و اقوام مختلف با محوریت فرهنگ دینی و ملی کشور.
نقل از سایت ــ کانون جوانان حزب توسعه و اعتدال
etedaal.blogsky.com

**درباره ما
به نام آنکه جان را فکرت آموخت
دوره جدید سایت «ملی – مذهبی» دغدغه «ایران فردا » را دارد.
امروز ۲۹ اسفند ۹۰ سال روز ملی شدن صنعت نفت و «پیروزی نهضت ملی ایران» به رهبری دکتر محمد مصدق است. اینک حدود شش دهه پس از آن پیروزی،ابرهای تیره ای آسمان نوروزی میهن مان را فرا گرفته است.
دوره جدید فعالیت سایت ملی-مذهبی در شرایط بسیار دشوار و خطیر داخلی و بین‌المللی که مردم و میهن‌مان دچارش شده‌اند ؛ آغاز می‌شود. وظیفه شهروندی و ملی تک تک ایرانیان برخورد مسئولانه با این شرایطی است که حاکمیت نظامی – امنیتی اما متکی به رانت‌های برآمده از درآمد سرشار نفتی، با سرکوب فضای سیاسی – مدنی داخلی و سیاست های ماجراجویانه بین المللی ، به وجود آورده‌است.
سایت «ملی – مذهبی» مرحله مبارزاتی این دوران را «دموکراسی ملی» می‌داند ........
سایت ملی – مذهبی تلاش می کند به دور از دسته‌بندی‌های مذهبی – غیرمذهبی، اصلاح‌طلب – تحول‌خواه، کندرو و میانه‌رو و تندرو، لیبرال – سوسیالیست و … هم زمان نظرات همه را بازتاب دهد و همه آنها را فرزندان ایران‌زمین و سازندگان «ایران فردا» بداند.( پر واضح است که از زدن مطالبی که متضمن توهین، تهمت و افترا به اشخاص حقیقی و حقوقی باشد معذور است) ......
تبار و هویت این سایت ، «ملی – مذهبی» است یعنی به «هویت» دربرگیرنده تمامی تاریخ ایران ومردمان این سرزمین (که قبل و بعد از اسلام‌اش را تفکیک نمی‌کند و تکثر درونی ساکنانش را نادیده نمی گیرد ) ، و نیز «منافع ملی» اعتقاد دارد .....
سایت ملی – مذهبی هم چنین نیاز به بسترسازی فرهنگی و توجه به بحث‌های تئوریک و نظری را نیازی اساسی می‌داند. نوزایی فرهنگی نیاز مستمر جامعه ماست. بحث‌های بنیادی هم در عرصه فرهنگی و هم در عرصه سیاسی (و استراتژیک) می‌تواند روشنگر و راهگشا باشد. این سایت توجه به این مباحث را یکی از دغدغه‌های خویش می‌داند و به دور از حساسیت‌های مذهبی – غیرمذهبی آن را دنبال می‌کند. هر چند بنا به هویت اعتقادی و تبار تاریخی خویش و تحلیل استراتژیک خود نیاز مبرمی به نوزایی دینی در جامعه‌ای که بخش عمده‌ای از مردمان‌اش مذهبی‌اند می‌بیند و به درونی و بومی کردن آرمان‌های فراگیر بشری چون آزادی، عدالت و … معتقد است. سایت ملی – مذهبی سعی می‌کند در پیگیری این نوع مباحث نیز با سعه صدر و فراگیر و منصفانه عمل کند. ....
سایت ملی – مذهبی ضمن هویت ملی – مذهبی و استقلال حقوقی خود؛ اما در مرحله اول یک «رسانه» است. رسانه‌ای که می‌خواهد منصفانه و بی‌طرفانه بازتاب دهنده خبرها ونظرات و به ویژه صداهای محذوف و کمتر شنیده شده مردم‌اش و مبارزان راه آزادی و دموکراسی و طرفداران منافع ملی باشد. .........
........................................
سایت ملی – مذهبی نگاهی فراگیر به ایران و ایرانیان دارد. ایران جامعه‌ای متکثر از همه لحاظ ( طبقاتی، جنسی، قومی،‌ زبانی، مذهبی و… ) است. ساکنان این سرزمین کهن اعم از آنکه در خراسان یا آذربایجان، کردستان یا خوزستان، بلوچستان یا اصفهان و تهران زندگی کنند، هم‌وطنان ایرانی هم هستند و صدای فراگیر ملی، باید بازتاب‌دهنده نظرات و آرزوهای همه آنها باشد.
سایت ملی – مذهبی هر چند از آرمان‌های سوسیال – دموکراتیک حمایت می‌کند اما دیگر دوران عام‌گرایی و کلی‌گویی را سپری شده می‌داند و معتقد است هم نگاه فراگیر و ملی و هم آرمان‌های عام و مشترکی هم چون حقوق بشر و آزادی، دموکراسی، عدالت و… باید اینک متعین و مشخص و مطالبه‌گرا شود.
بر اساس دو محور بالا، سایت توجه ویژه‌ای به مطالبات جنبش زنان، دانشجویان، اقوام و اصناف (به ویژه زحمتکشان و مزدبگیران) دارد. و در همین راستا اینک از جنبش سبزدر فراخ ترین گستره آن حمایت می کند.
سایت ملی – مذهبی هم به خاطر ماهیت رسانه‌ای کار خویش و هم به لحاظ تعلقات تباری و هویتی خویش (که میراث از مصدق، شریعتی، طالقانی، بازرگان، نخشب، حنیف‌نژاد، سحابی و…) می‌برد، به برخورد «اخلاقی» در سیاست و فرهنگ معتقد است و پایبندی به ارزش‌های اخلاقی را بسیار بالاتر از پیشبرد اهداف خویش به هر طریق ممکن می‌داند."

melimazhabi.com
*** اسلام فقاهتی و روشنفکران مسلمان ــ تقی رحمانی
....
جریان روشنفکری به درستی نسبت به مسائل فقهی که با زمان همراه نیست اعلام نظر می کنند.خواستار تغییر در باورها وهم احکام فقهی مدنی می شوند و از ضرورت تغییر این احکام را سخن می گویند و راه حل های کلی ارائه می دهند. از قبیل هماهنگ شدن فقه با اعلامیه حقوق بشر یا جایگزینی عرفان به جای فقه یا در نظر گرفتن عدالت اجتماعی و حق آزادی بیان و امثالهم. این رفتار‌ها لازم است اما آیا کافی هم هست؟ سوال این است که چه مرجع حقوقی و فقهی باید به چنین کرداری اقدام کند. در خصوص روشنفکران ،جز دو مورد اعلام بحران و نظریه پردازی کلان ،عمل دیگری را شاهد نبوده ایم. اما روشنفکران مسلمان یا باید به محدودیت خود توجه کنند یا باید بتوانند این محدودیت ها را برطرف کنند.
با توجه به ویژگی روشنفکری و کار کلی بینی و کلان گویی این نحله، نمی توان جزء این رفتارها، وظیفه‌ای دیگر برای این جریان قائل بود. این جاست که مهم می شود که با انواع گرایشات دینی باید چگونه برخورد کرد؛ به خصوص با اسلام فقاهتی که حتی تعریف تحریف شده‌ای که از آن ارائه می شود، تعریفی که کامل و گویا نیست.
این رسم دیرینه ی سازمان رسمی دین است که دارای قدرت است و این رسم دیرینه ی سازمان رسمی دین است که دارای قدرت است و با انگ زدن و متهم کردن منتقدان، آنان را از سر راه بردارند یا به راه پرت و بی‌راهه بیندازند و بعد نفی و تکفیر آنان را اعلام کنند.
در پی این نتیجه گیری از ضروت وجود اسلام فقاهتی، پس نمی توان گقت که اسلام فقاهتی تمام شده وعقب مانده است و به جزء چند فقیه آن هم مرحوم شده، انتظاری از آن نمی توان داشت . این نوع سخن گفتن در مورد اسلام فقاهتی هم ایراد مبنایی دارد و هم ایراد راهبردی بر آن وارد است. {تاکید از نویسنده مقاله است.}
.....
melimazhabi.com
در بخش 3 بیشتر به این مقاله پرداخته می شود.
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست