سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

درسهائی در باره ی دموکراسی و حقوق بشر (۳)
Western Democracy and Human Rights


آراز. م. فنی


• جمهوریخواهان توسعه گرا اولین بار بنیادهای فکری اشان به شکل وسیع و عمیقی در نوشته ها و تئوری های مارسیلیوس پادوآئی متبلور است. این نظریات به شکل تکامل یافته تر و وسیع تر در نوشته های ژان ژاک روسو فیلسوف و متفکر و معلم مارکس در قرن هفدهم میلادی خودش را نشان می دهد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱٣ آذر ۱٣٨۵ -  ۴ دسامبر ۲۰۰۶


جمهوریت: آزادی، استقلال و شهروند فعال
یعنی نظام سیاسی که در آن انسان مدنی و شهروند یونانی و رمی   که در Homo politicus
اکثرعرصه های سیاسی اجتماعی شرکت می کرد، همانطوریکه سریع آمده بود سریع هم از صحنه ی   سیاست اجتماع یونان و رم باستان خارج شد. توضیح کامل علت این تغییر و تحولات دریک مقاله ی کوتاه قدری مشکل است ولی می شود گفت که با شیوع مسیحست در رم و سایر نقاط اروپا جای دولتشهر و شهروندان آن را، انسان الهی و یا مذهبی   یعنی
  گرفت. بجای انسانی که حق نظر و داوری داشته و مشکلات اجتماعی روزمره Homo credence
را خود حل می کرد بدیگر بیان انسانیکه تابع چهار چوب ونظام ساخته ی پرداخته ی خود بود به انسانی که سرنوشت وآینده ی او در دست خالق شهر و اجتماع معنوی/الهی که توسط نمایندگان روح القدس یعنی پاپها، اسقفها و کشیشان رقم می زد، جای عوض کرد.
 
در برابر اعتقاد به پلیس و مشارکت فعال در جمهوری های آتن ورم، اعتقاد به خدا، داوری وقدرت بی منازع خدا جایگزین شد. اعتقاد به عظمت و خلاقیت خدا، اطاعت از قوانین آسمانی و پیاده کردن آئین های الهی در بین معتقدان و باورمندان، یعنی زمینی کردن این باورها، مشغله ی فکری متفکران وسیاستمداران را پر کرد. احکام مسیحیت که توسط پیروان مسیح تبلیغ می شد به آئین های سیاسی و عملی تبدیل شدند. آنچه که مسلم است مسیحیت نمی توانست بعنوان مذهب جهانی عمل کند اگر آن باورهائی که به گونه ای توسط فیلسوفان و سیاستمداران چون افلاطون وارسطو بعنوان محور های زندگی سیاسی تدوین شده بود درخود جای نمی داد.
 
در چنین شرایطی برابری شهروندان در نظام دولتشهران و یا جمهوری هایشان را، بندگان جدید که در برابر خدای خالق زمین و انسان حقوق مساوی داشتند جایگزین شد. به جای داشتن موقعیت برابر در انتخابات و اجرای قوانین مدونه انسانی، پیروان مسیح اعم از پیر و جوان، زن و مرد، ثروتمند یا فقیر در برابر نظام الهی باصطلاح به یک چشم دیده می شدند.
 
(در باره ی شهر خدا) کتاب آگوستینو یکی از مهمترین تفسیر ها و نوشته هائی De civitate Dei است که تا قرون بعد بعنوان سند و ماخذ داوری و همچنین زیربنای علمی/عملی خادمین کلیسا را تشکیل می داد. این کتاب که تقریبن همزمان با سقوط امپراطوری رم نوشته شده، نیاز و حسرت در مقابل مایحتاج و زینت الات مادی را نهی کرده، در مقابل ریاضت کشی، عبادت و جستجو جهت رسیدن به دروازه های شهر خداوندی و بهشت را الگوی عمل باورمندان قرار داد.
 
به باور آگوستینوانسان معتقد، با خدا و واقعی نبایست به نعمت های مادی و این جهانی دل به بندد. راه خدا و آنچه که در کتاب خدا آورده شده است معیار تمایز انسانها از همدیگر است و نه آن ساخته ها و ارزش ها و معیار های ضد خدایان مادی گرا. ناگفته نماند که فساد، ارتشا، لهو و لعب و جنگ و کشتار در اواخر امپراطوری رم چنان اوج گرفته بود که نظریات آگستینو و کشیشان مسیحی تنها راه حل برون رفت و رهائی از دست نظامیان وکارکنان جمهوری از محتوا تهی شده ی رم بنظر می رسید.
 
این توضیحات و نظریات برای ما که در جامعه ی ایران و خاورمیانه بزرگ شده، زندگی کرده و شاهد فرم گرفتن، استحکام و تسلط نظام دینی و اسلام در اواخر رژیم سلطنت پهلوی بوده ایم بسیار آشنا است. اگر چه در درون نیروهای سیاسی و باورمند به اسلام سیاسی نظریات گوناگونی نسبت به درجه ی علاقه به دنیا و استفاده از مادیات وجود دارد، در نهایت این شهر آخری و بهشت است که می بایست محور کارهای دنیوی باشد. شایعاتی در باره ی نزدیکی دوران قیامت، ظهور مهدی قائم، چاه جمکران و غیره نشانی از این نوع تفکر می باشد.
 
خیلی از جامعه شناسان وفیلسوفان ایرانی و خارجی که تکامل و یا حرکت سیاسی اجتماعی کشورهای موجود در خاورمیانه و شاخ آفریقا را مطالعه می کنند تشابه آئین ها و نظام های اجتماعی مسلط روز در این مناطق را با قرون وسط و یا اوایل رنسانس در اروپا که به تجدید حیات سیاسی/فرهنگی و قرار گرفتن انسان در محور تکامل اجتماعی جامعه بود نزدیک به هم ارزیابی می کنند. با این اختلاف که در آن دوره نمونه های سیاسی را یونان و رم باستان تشکیل می داد امروزه نظامهای بورژوازی و لیبرال دموکراتیک مسلط در غرب و سایر مناطق تحت نفوذ غرب بعنوان الگو و مدل قرار دارند. مدرنیته در جامعه شناسی و دموکراسی درعلوم سیاسی و توسعه اقتصادی و فرا روئی از تولید سنتی به صنعتی از واژه هائی است که پروسه یت کاملی در کشور های در حال توسعه را تصویر وبیان می کند.
 
باری، در حدود سالهای هزار میلادی فرهنگ جدیدی در اروپا فرم گرفت که بطور بنیادی با   تکامل اروپای دوره ی بعد از میلاد مسیح، دوره ی تفتیش عقاید و گسترش قدرت کلیسا فرق داشت. جریان اصلی این فرهنگ در طول سالها مبارزه بین خادمین کلیسا و مسیحیت از یک طرف و نظرات مخالف تکامل دموکراتیک شکل گرفته بود. تنگ نظری کلیسا و رد سایر نظرات و راه حل ها ی ارایه شده جهت گشودن مشکلات روزمره ی مردم نمی توانست با گسترش علم، افزایش جمعیت و ارتباطات جدید غرب با سایر نقاط دنیا تطابق داشته باشد. تغییرات بنیادی دستور جلسات سیاسی این نواحی را پر می کرد.
 
سه راه حل وجود داشت: راه حل رفرم در مفاهیم وآئین های کلیسائی و همراه شدن کلیسا با نظریات جدید که به تقسیم قدرت کلیسا در اداره ی مادی و معنوی جوامع تحت نفوذ با پیروان نظریات جدید که دنباله و تکامل حرکت های سیاسی اجتماعی یونان و رم باستان بودند و اداره ی مشترک جوامع توسط طرفداران رفرم و کلیسا نتیجه ی این سازش بود. سناریوی بعدی پافشاری روی حفظ مونوپول روی تفسیرمتون مذهبی و اداری اجتماعی و قوانین مسیحیت ارتدوکسی، رد نظریات مقابل و مبارزه تا آخرین سنگر برای حفظ قدرت بلامنازع بر نظریات مردم و حاکمان عصر بود. و سومین بدیل ادامه ی پیش برد سنت و رفرم همزمان راه حل مناسبی تشخیص داده شد.   کلیسا هر سه سناریوی موجود را آگاهانه و یا ناآگاهانه پیش برد. آن جائیکه فشار مخالفین زیاد بود به تقسیم قدرت تن داد. جائیکه توپ رفرمیست ها پرتر بود با رفرم و البته با اکراه همراهی نمود. هنوز مناطقی و کشورهائی وجود دارند که کلسیا و خادمان آن هنوز هم با قدرت در کنار سلطنت و یا سایر اشکال حکومت به اجرای قوانین و احکام خود دست می یازد. لهستان در اروپای شرقی و آمریکا نمونه های جالبی از این نوع هستند.
 
نقطه عطف و اوج این مبارزه بین قرون دهم تا آوایل قرن شانرده میلادی بود. دراین سالها کفه ی ترازو به نفع رفرمیست ها و همچنین نظریات مخالف کلیسا چرخید. رکوداقتصادی/سیاسی که توام بود با مبارزه پی گیرهنرمندان، دانشمندان و فیلسوفانی چون بوردونو جردانو، میکل آنژ، آکینو، مارسیلیوس ...   وانتشار نظریات آنها در بین مردم نقش مهمی دراین چرخش داشت. دراین دگرگونی دوران ساز قدرت گرفتن عثمانی ها در ترکیه ی فعلی (بیزانس) نقش خاصی را بازی کرد. من اگرچه معتقد به جبریت در حوادث تاریخی نیستم و یا به اتفاقی بودن وتاثیر حوادث تاریخی غیر پیش بینی شده در ساختن تاریخ هم اعتقاد ندارم و همچنین در صدد این نیستم که از گمانه زنی ویا احتمالات در این مورد استفاده کنم ولی تاکید این مورد را ضروری می دانم که انحراف در یک جریان، مسیر ونوع تکامل اجتماعی می تواند تاثیرات خاص خود را بر روی تکامل تاریخ کشورها و جوامع انسانی داشته باشد. از آن جمله بود تکامل و قدرت گرفتن اسلام عثمانی سقوط استانبول (قسطنتنیه، کنستانتین) و مهاجرت آرشتیکت ها، فیلسوفان، ریاضی دانان و هنرمندان از این منطقه به ایتالیا و سایرمناطق اروپائی. کشف تکنیک چاپ، استفاده از نیروی بخار، ساختن چرخ ابزار ماشینی، استفاده از کاغذ، باروت، حمل نقل دریائی، نزدیکی کشورهای اروپائی به هم دیگر که امر انتقال دانش و تجربیات تکنیکی را تسهیل می کرد و همچنین انباشت تولیدات کشاورزی که استوار بود به وجود خاک و آب و هوای خوب و در نهایت رقابت در دست یابی به منابع معدنی ونیروی انسانی جدید.
 
در همین زمانها بازگشتی دوباره به نظریات سیاسی، اجتماعی و علمی پیش از مسیحیت وکشف دوباره ی آن ها در دستور روز قرار گرفت. یکی از این مفاهیم اجتماعی/سیاسی نظم و آئین سیاسی جمهوری وجمهوریت بود. جمهوری به آن نظام سیاسی دموکراتیکی که در شهرهای مهم یونان باستان و همچنین رم قدیم وجود داشت اطلاق می شد. به دیگر بیان نوع حکومت سیاسی حاکم بر دولت شهرهای یونان جمهوری نام داشت.
 
مفهومی که در این دوره زیاد استفاده میشد و متفکرین همچون آکینو مارسیلیوس و ماکیاولی تاکید زیادی هم در تعریف یک شهروند آتنی، رمی یا جمهوری های دوره ی رنسانس داشتند واژه ی "تعهد اجتماعی" و یا وظیفه ی سیاسی شهروندان بود. این متفکرین از جمهوری خواهان کلاسیک از قبیل   سالوستیوس، سیسرو و لیویوس برای اثبات نظرات خود و هرچه بهتر جلوه دادن نظام جمهوری رم قدیم استفاده می کردند.
 
جمهوریت وانتخاب نمایندگان در یونان قدیم و رم باستان در آثار ونوشته های نویسندگان، هنرمندان و سیاستمداران   همعصر   خود جاودانه شد و به نسل های بعدی و مناطق دیگر به غیر از این مناطق پراکنده شد. در این فصل من در صدد این هستیم که حرکت تکاملی شهروند فعال را با آوردن مثال هائی از متفکرینی چون آکینو، ماکیاولی، منتسکیو، روسو، جان لاک، بنتهام، استوارت میل پدر و سایرین دنبال کرده و در قسمت های بعدی ترکیبی از مقایسه ی این نظریه ها با حرکت جمهوری خواهانه و دموکراتیک معاصر ادامه دهیم.
 
بررسی رابطه بین نظام مادی/زمینی و حقوق معنوی الهی توسط آکینو دوباره زنده شده و مورد پژوهش مجدد قرار گرفت. اکینوکه در بین سالهای ۱۲۷۵-۱۲۲۵ زندگی می کرد آثار ارسطو را که از عربی به لاتین در آمده بودند کشفی دوبار کرده و به بررسی تاریخ نظام های سیاسی یونان باستان پرداخت. از جمله ی این نظریات، طرح هائی است در توضیح و امکان محدود کردن قدرت سلطنت توسط آکینو می باشد.
 
انتخابات و راهکارهای انتخاباتی:
طرفداران دموکراسی حمایت گر براین باور بودند که مشارکت مردم در کارهای سیاسی یکی از پیش شرط های ضروری در ارتقا زندگی عمومی شهروندان و کسب آزادی و یا پیش شرط اولیه ی جوامع در راه رسیدن به دموکراسی می باشد. یک جمهوری مستقل و یا خود مختار بدون مشارکت مردم غیر ممکن بنظر می رسید. در این مورد ماکیاولی باری معتقد بود که رسیدن به نظام جمهوری وجود رهبری اقتدارگرا را ضروری می کند. ساورن بودن مردم و استقلال حکومت (جمهوری) آن تضادی بود که نظام جمهوری باید سعی در گشودنش بکند.  
 
در جواب این سئوال که چرا شهروندان می بایست در امور سیاسی و اجتماعی جمهوری شرکت داشته باشند؟ وجود علایق شخصی و مادی شهروندان و رعایت این منافع از طرف حاکمان جوابی بود که توسط متفکرین این دوره ارایه می شد. این تاکید در نوشته های روسو بطور آشکاری توضیح داده شده است. بهر جهت شهروندانی که مالیات بر املاک خود را پرداخته ودر ضمن ساکن ویا متولد در شهر مورد نظر بودند برای انتخاب مسئولین شهر مراحل زیر را در پروسه ی انتخابات پیش بینی کرده وبه مرحله ی عمل در می آوردند:
 
* برای ایجاد نظام اداری جمهوری، شهروندانی که حق رای داشتند به حکم قرعه کسانی را که قرار بود در شورای شهر انجام وظیفه بکنند، انتخاب می کردند.
* در اکثر مواقع نمایندگان واعضای شورای شهر هم به حکم قرعه انتخاب می شدند. گروهی که بعنوان کمیته ی انتخابات (تعداد تا بیست نفر) تعیین شده بودند وظیفه داشتند لیست افرادی که می بایست شورای شهر را هدایت کنند با مشورت کاندید می کردند.
* در مرحله ی آخر اسم سه نفر کاندیدا را برای اداره ی شهر، به شورای شهر ارایه که تصمیم نهائی جهت انتخاب مسئول و کارمندان عالیرتبه با شورای شهر بود.
 
در یک مقایسه ساده جمهوری ها ویا نظام سیاسی حاکم بر ایتالیا با جمهوری های یونان قدیم در نگاه اول این جمهوری ها ویژه گی خاصی نداشته   و نوآوری خاصی هم در این نظام ها دیده نمی شود. اما با توجه به ساختار قدرت حاکم   یعنی نظام فئودالی ایتالیا و اورپا، نقش مسیحیت، وجود سازمان های بسیار پیچیده ی مذهبی و حوزه های   عمل مراکز قدرت در آن زمان، این پروسه ی اجتماعی بعنوان پدیده ی خاصی جلوه گر می شود.
 
به چالش کشیدن دانشمندان و مخالفین کلیسا، قدرت نظام کلیسائی و آن تصویری که از مذهب داده شده بود با توجه به حمایت افراد صاحب نفوذ جامعه از حاکمیت کلیسا، اهمیت مبارزه ی دگراندیشان را نشان داده و حائز ستایش است. در این مرحله رشد نیروهای سرمایه، پا گرفتن پیشه وران، روشنفکران و طبقه ی کارگر در رشد حکومت های نیمه دموکراتیک و انتشار آن در سایر نقاط اروپا از ویژه گی های اجتماعی هستند که در دوره های سابق وجود نداشتند. (نگ. به کوینتین شینر،۱۹۹۲: ص ۵۷)  
 
همانطوریکه در آتن هم متداول بود دموکراسی و جمهوریهای شمال ایتالیا کلوب سیاسی ثروتمندان و مالکانی بودند که در جستجوی یافتن راه حل های جدیدی برای توسعه و حفظ منافع خود و رفع مشکلات اجتماعی بودند. تصمیم گیری روی اداره امور شهر، دستورجلسات و سئوالات و مشکلات مورد نظر هم توسط همین افراد فرموله شده و در جریان اجرا قرار می گرفت.   علیرغم راهکار نسبتن دموکراتیک انتخاباتی هنوز استفاده از واژه ی مردم سالاری متداول نبود. ولی با دوباره زنده شدن و گسترش نظریات ارسطو و افلاطون که توسط متفکرین شرقی و اسلامی حفظ شده و به لاتین ترجمه شده بودند واژه دموکراسی دوباره زنده شده و رواج تازه ای پیدا کرد.
 
لازم به یادآوری است که ارسطوهمچون افلاطون و معلمش سقراط از دموکراسی همان برداشت را ارایه میدادند که برای مثال الیگارشی و یا دیکتاتوری. لبه ی تیزحمله ی این فیلسوفان بیشتراز سایر انواع حکومتها روی دموکراسی جهت گیری شده بود. این واژه بدلیل راه دادن مردم عادی در سیاست بعنوان نوعی تغییر ساختار سیاسی را در بر داشت که گونه ای به حفظ سنت های مذهبی منتج شده و در نهایت به هرج و مرج ختم میشد. آنارشی سیاسی آن چیزی نبود که نخبگان فکری لازم داشتند.
 
بهمین دلیل هم پاره ای از گرایش های سیاست مردم سالارانه ی دوره رنسانس رنگ و بوی اشرافی داشت تا رنگ و بوی دموکراتیک. جمهوری حاصل این نوع سیاست جمهوری اشراف بود. جوهر اساسی جمهوری خواهی دوره ی رنسانس یک سازمان سیاسی غیر متمرکز بود که شهروندان و یا فعالین سیاسی در آن در مقابل نیرو و یا سازمان بالاتری مسئول نبودند. به بیان بهتر شهر هائی که در آن راهکار انتخاباتی وجود داشت خودمختار بودند و سیستم مرکزی که بصورت هیرارکی   و عمودی هدایت سیاسی این شهر ها را بعهده داشته باشدهنوز شکل نگرفته بود. برای تکامل و شکل گرفتن دولت های ملی جنگهای داخلی درانتظاراروپا بود و همچنین رقابت های نیروهای تازه پا گرفته ی سرمایه داری. اعتقاد بر این بود که حکومت خود مختار پاساژی است بسوی آزادی که با مشارکت شهروندان در تدوین قانون اساسی که تقسیم رل در بین افراد و نیروهای با نفوذ جامعه را تدوین می کند راه خواهد یافت.
">www.akhbar-rooz.com
برای دیدن نمودار کلیک کنید




بر طبق این تعریف آزادی شهروندان در گرو این سیاست قرار می گرفت که مانعی در رسیدن به اهدافی که نمایندگان آنها و یا خود آنها در برهه هائی از تکامل جمهوری فرم گرفته بود، نباشند. بالاترین ایده آل سیاسی آزادی   شهروند ی است که به خودمختاری خلق منتهی شود. جامعه بعنوان یک جوهر کل بایست بالاترین مرجع تصمیم گیری باشد. و این واحد های مختلف جمهوری هستند که به قدرتمندان خود این امکان بدهد تا   به بهترین شکل قوانین تصویب شده را به قوه ی اجرا بگذارند.   (نگ. به دیوید هلد، ۲۰۰۵: ص ۶۴). ناگفته معلوم است که دربین منافع مردم و منافع گروهی که بعنوان رهبران انتخاب شده بودند تضاد وجود داشت ویا بوجود می آمد. این تضاد در نوشته های مارکسسیت ها که به نقد دولت ملی وارتباط آن با سرمایه پرداخته اند به تفسیرتوضیح داده شده است.
 
جمهوری حمایتگرا و توسعه گرا
در جمهوری های نیمه دموکراتیک دوره ی بعد از رنسانس دو راهکار سیاسی موازی و بعضی وقتها تکمیل کننده ی همدیگر شکل گرفته و رشد داشتند. پاره ای از این جمهوری ها دموکراسی آتن را بعنوان الگو و مدل خود انتخاب کردند، آن دیگریها تجربیات جمهوری های رم باستان سمبل سیاسی آن ها را در مرکز توجه قرار دادند. این جمهوری ها در انتقاد به مدل آتنی که حاوی رگه هائی از بی ثباتی، تزلزل و ضعف درونی را بهمراه داشت، امپراطوری رم را که به نظر آنها همراه بود با تعهد سیاسی، آزادی و قدرت بسیار بالای نظامی بعنوان بدیل سیاسی/اجتماعی انتخاب کردند. البته خوانندگان آشنا به تاریخ دنیای قدیم می دانند که یونان قدیم هم سیاستمدارانی داشت که بالاترین قدرت نظامی و به گونه ای ثبات سیاسی (اگرچه کوتاه مدت) را در تکامل سیستم خود رشد داده بودند. اسکندر (آلکساندر) کبیر که تا دروازه های هندوستان را تسخیر کرد نمونه ای است از تشابه این دو سیستم در ساختار سیاسی خود. در هر صورت طرفداران نظام سیاسی رم، استدلال می کردند که رم با سیستم جمهوری خود که همراه بود با مشارکت فعال شهروندان، قدرت نظامی منظم و بالا، وسعت و بزرگی جمهوری با سلطنت و یا حکومت های شاهان بزرگ قابل رقابت بود.
 
سنتهای جمهوری خواهی دوره ی رنسانس همچون سایر جریان های سیاسی پیش از پیدایش و قدرت گرفتن دولت های ملی در اروپا، تقریبن ساده و عمومی بنظر می رسند. دو حوزه ی فکری و عملی مختلف در راستای تحلیل عمومی از این جریانها می تواند به شکل زیر باشد:
 
۱- روشی که می توان از آن بعنوان جمهوریخواهی انسانگرا نامبرد
۲- و دیگری جمهوریخواهی شهروندی و یا کلاسیک می تواند لقب مناسبی باشد (نگ. به شینر، ۱۹٨۶ در هلد ۲۰۰۵: ص ۶۶)
در این مقالات ضمن حمایت از دیوید هلد با عنوان های " جمهوریخواهی توسعه گرا و جمهوریخواهی حمایت گر استفاده خواهد شد. دلیل انتخاب این دو پارادیگم ساده است، چرا که این دو مفهوم با امتیاز های زیاد هم آزادی سیاسی ومشارکت سیاسی را در خودش جای میدهد و هم جمهوری خواهان و لیبرال ها را در توضحیات خود در بر می گیرد. و همچنین اختلافات کیفی که در درون این دو جریان وجود دارد به خوبی نشان می دهد.
 
معتقدین به جمهوری توسعه گرا تاکید روی ارزش درونی/ذاتی مشارکت سیاسی فعال شهروندان را در رشد عمومی و انسانی جامعه مورد نظر دارند، در حالیکه چشم انداز جریان دموکراسی حمایتگرا بیشتر به ارزش وسیله ای دموکراسی که در حمایت از هدف و تلاش در رسیدن به هدف شهروندان دارد. به بیان دیگر این جریان به رشد فردی شهروندان نظر دارد تا توسعه ی عمومی جامعه. زیر بنای تئوری جمهوری خواهان توسعه گرا به اجزائی از تکامل سیاسی جمهوری خواهی یونان کلاسیک و فیلسوفان دولت شهرها مخصوصن ارزش ذاتی مشارکت سیاسی شهروندان در امور دولتشهر همچون وسیله ای برای تحقق ارزش انسانی استوار است. از این زوایه مشارکت سیاسی برای یک زندگی خوب ضروری است
 
خواستگاه جمهوری خواهی حمایتگر که ریشه در تئوری ها، تاریخ نویسی وعمل اجتماعی جمهوری های رم دارد، به آسیب پذیری و شکننده بودن تعهد و وظیفه ی اجتماعی نظام توسعه گرا در مقابل ارتشا ادرای دارد. آنها می گویند؛ اگر مبنای کار تعهد، مشارکت یک گروه مشخص است، فرقی نمی کند که این تعهد/مشارکت همه ی مردم در مد نظر داشته باشد یا اشراف و سلطنت را.   بدین ترتیب جمهوری خواهان حمایتگر تاکید داشتند که مشارکت و تعهد مردم زمانی اهمیت دارد و واقعی است که آزادی فردی آنها   تامین کند. یکی از مهمترین نظریه پردازان جمهوری خواهان حمایتگر ماکیاولی است اگر چه این نظریات توسط منتسکیو و مادیسون آمریکائی در سطح وسیع تری پخش شد. من در صفحات بعدی شمائی از نظریات این نحله را مختصرن توضیح خواهم داد.
 
جمهوریخواهان توسعه گرا اولین بار بنیادهای فکری اشان به شکل وسیع و عمیقی در نوشته ها و تئوری های مارسیلیوس پادوآئی متبلور است اگر چه این نظریات به شکل تکامل یافته تر و وسیع تر در نوشته های ژان ژاک روسو فیلسوف و متفکر ومعلم مارکس یعنی در قرن هفدهم میلادی خودش را نشان می دهد. این همزمان است با انتشار نظریات یکی از اولین متفکرین سیاسی زن، ماری ولستن کرافت. نظریات انتقادی ماری که در آنها مشارکت زنها در امور سیاسی لازمه ی دموکراسی محسوب گردید نوآوری داشت
 ">www.akhbar-rooz.com
برای دیدن نمودار کلیک کنید




شمای بالا اولین راهنمای تقسیم بندی مکتب های جمهوری خواه و دمکرات و افراد کلیدی دوره های بعد از قرون وسطی و دوره ی رنسانس در اروپا را نشان می دهد. آنچه که باید تاکید شود این است که این ساختار و مرزبندی ها، مرزبندی های دقیقی نیستند. تاثیر این مکتب ها و نمایندگان فکری آن روی هم دیگر و تداخل تئوری های آنها در حوزه ی کاری شان امر غیر قابل اجتنابی است. آگر نظرات نویسندگان و پژوهشگران بالا دقیقن بررسی شود امکان اینکه نویسنده ای در بین هر دو گروه جای گیرد غیر ممکن نیست. ولی این بدین معنی نیست که اختلافات ایدئولوژیکی و تئوریک دربین آنها غیر قابل تشخیص است.
اقتباس و برگرفته شده از اشکال دموکراسی نوشته ی دیوید هلد چاپ سوم ۲۰۰۵.
 
مارسیلیوس پادوائی: جمهوری خواهی توسعه گرا، اداره ی جامعه توسط انتخابات و استقلال مرد


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست