سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

چند رباعی
برای سعید جانِ یوسف


اسماعیل خویی


• نزدیک تر از تو هیچ کس با من نیست.
و هیچ حقیقتی چنین روشن نیست.

تو شیخِ منی، نه کیسه کش، جانِ سعید!
آن شوخ که می نمایی ام بر تن نیست. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٣ آبان ۱٣۹۴ -  ۱۴ نوامبر ۲۰۱۵


 
سعید جانِ بزرگوارم:

درود برتو.

این رباعی ات را:

"از حلقه ی عارفانِ حق طردم من
آیینِ مروّت چو رها کردم من

زین نا اهلی در گذر ای پیرِ طریق
گر شوخِ تو پیشِ چشمت آوردم من."

با این پانویس ات:

"و پس، لابد به آن تعبیرِ درویشانه: چون نیست مروّتیم ، نامردم من!"

برای خودم ، باز سرودم، چنین:



ای پیر! ز حلقه ات به حق طردم من،

آیینِ مروّت چو رها کردم من.

دانسته ام این که ناجوانمردم من:

چون شوخِ تو پیشِ چشم ات آوردم من.

و آن را به خود گرفتم تا- همراهِ دو رباعی ی دیگرت- انگیزه ای باشد برای سرودنِ این رباعی ها:

۱

نزدیک تر از تو هیچ کس با من نیست.

و هیچ حقیقتی چنین روشن نیست.

تو شیخِ منی، نه کیسه کش، جانِ سعید!

آن شوخ که می نمایی ام بر تن نیست.

۲

من نخل ام و هرگه هَرَس ام کردی تو،

از ریشه مرا به تیشه پروردی تو.

شوخی م که پیشِ دیده آوردی تو

بر من بنماید که جوانمردی تو.

٣

ای یوسفِ مهربان! دل ات چاهِ غم است

از این که جهان کوره ی داغِ ستم است.

آهنگرِ سرمایه نخواهد جُز سود:

در کار، شعارِ او"بمیر و بدم" است.

۴

در غربت اگر که از وطن مهجورم،

آنجا، به وطن، نیز، من از خود دورم.

میهن وگر آنجاست که مانیم در آن،

می یابم اش آن زمان که در...در گورم.


با درود و بوسه برای هایده خانم ودختران تان،
قربانت بروم ،
اسماعیل

بیست ودوم آذرماه۱٣۹٣،
بیدرکجای لندن


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست