سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ژانر نوآر، داستان سکس و جنایت یا روایت عصیان فریب خوردگان؟


انوشیروان مسعودی، کیومرث مسعودی


• فیلم نوآر، یک ژانر سینمایی است ، که در ابتدا برای توصیف فیلمهای جنایی دراماتیک هالیوود استفاده می شد. اکثر آنها بر روی مسئله سکس و جنایت توجه می کردند. پیدایش فیلم های کلاسیک نوآر هالیوود در سالهای ابتدایی دهه چهل آغاز و در سال های پایانی دهه پنجاه پایان یافت. کلمه نوآر از زبان فرانسه وارد زبان انگلیسی شده و معنای آن سیاه است ، پس فیلم نوآر به معنای فیلم سیاه است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۱ آذر ۱٣٨۵ -  ۲ دسامبر ۲۰۰۶


 
فیلم نوآر، یک ژانر سینمایی است ، که در ابتدا برای توصیف فیلمهای جنایی دراماتیک هالیوود استفاده می شد. اکثر آنها بر روی مسئله سکس و جنایت توجه می کردند. پیدایش فیلم های کلاسیک نوآر هالیوود در سالهای ابتدایی دهه چهل آغاز و در سال های پایانی دهه پنجاه پایان یافت. کلمه نوآر از زبان فرانسه وارد زبان انگلیسی شده و معنای آن سیاه است ، پس فیلم نوآر به معنای فیلم سیاه است.
" چیز هایی که باعث نوآر بودن یک فیلم میشود این هاست : غریبی ، خشم ، خشونت ، سکس ، زن اغواگر و جنایت" این اولین نقد از هزاران نقدی بود که راجع به فیلم نوآر نوشته شد ، این سخن را ریمون برد ، منتقد فرانسوی در سال ۱۹۴۱ در کتاب noir américain   Panorama du film زد.
ژانر نوار انواع ژانر ها را شامل می شود ، از فیلم وسترن و فیلم های پلیسی تا فیلم هایی که قصد انعکاس مشکلات اجتماعی را دارند. هنگامی که برخی از منتقدان ترجیح دادند این فیلم ها را ژانر بنامند ، بسیاری کار آنان را نادرست تشخیص دادند. اما مسئله اینجا بود که نوآر همواره مربوط به یک شهر بود ، یا بستر آن همواره یک فضای شهری بود   به طور مثال بسیاری از فیلم کلاسیک نوآر ، بستر فیلم را مکانی وسیع در شهری کوچک قرار میدهند یا یک جاده بزرگ یا حومه شهرها ، اما این مکان ، یک مکان ثابت نبود مثل فیلم های وسترن ، پس این سیستم ملاکی برای ژانر بودن نوآر نبود ، البته یکی از شاخصه های این ژانر ، شهری بودن آن است ، اما به علت متغیر بودن فضای فیلم ، ملاک خوبی محسوب نمیشد. شاخصه های دیگر این فیلم زنان اغواگر و سکسی به عنوان شخصیت های اصلی بودند ، این شاخصه در دیگر فیلم ها کمتر تکرار شده بود ، اما به تنهایی نمیتوانست بار ژانر بودن را بر دوش بگیرد ، پلسی و جنایی بودن فیلم نیز مسلما نمیتوانست عامل تشخیص این ژانر باشد ، چرا که در همان دوره ما شدهر فیلم های پلسی بوده ایم ، نقش موسیقی ، نیز در این فیلم ها مشهود است ، اما باعث موزیکال خواندن ژانر فیلم نمیشود ، چرا که موسیقی در خدمت محتوای فیلم است و نه محتوا در خدمت موسیقی ، اما مسئله ای که این فیلم ها را کاملا از دیگر فیلم ها جدا می کرد ، شخصیت اصلی مرموز ، ساکت ، تودار و عجیب بود . این شخصیت ها پیش از این در هیچ جا دیده نشده بودند ف شخصیت هایی که به زنان بی توجهند ، کارهایی عجیب و فراتر از جامعه انجام میدهند و تنها هستند . در مجموع ، تمامی شاخصه ها به کمک شخصیت اصلی باعث شدن ، برخی این قبیل فیلم ها را ژانر بنامند . البته هنوز هم برخی از تاریخ سینما نویسنان و منتقدین این سینما را ژانر نمی خوانند ، به طور مثال توماس شاتز ، آن را یک استیل میداند .آلنسیلور که از برجسته ترین منتقدان آمریکایی است آن را در حد و اندازه ژانر نمیداند ، بلکه ملغمه ای از ژانر ها میخواند و بسیاری از منتقدان فرانسوی و آمریکایی که آن را یک جریان ، دوره سینمایی ، حرکت ، حالت و سری فیلم میدانند. اما امروزه اکثر منتقدان نوآر را ژانر میدانند.
تکنیک های تخصصی سینما در ژانر نوار فیلمهای نوآر تنها منبابعی سینمایی نیستند ، بلکه هنر های مختلفی در آنها نمود پیدا میکنند. یکی از اولین شاخصه های برجسته تکنیکی ژانر نوآر ، نورپردازی سایه روشن آن است . در این نورپردازی کنتراست بسیار بالاست ، سایه های بزرگ و نورهای سیاه و سفیدی که بسیار مربوط به سبک باروک و منریسم مبیاشند. نورپرداز و کلا بسیاری از شاخصه های این ژانر وام گرفته از   مکتب اکسپرسیونیستی آلمان هست ، این مکتب که ابتدا در سال های بین ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ شکل گرفت در بسیاری از هنرها نظیر ، عکاسی ، نقاشی ، معماری و ...   گسترش یافت ، و نور های بلند نیز از شاخصه های این مکتب است ، دور دوم اوج گرفتن این مکتب از دهه بیست آغاز شد و این بار در سینما ، این بار سینماگران با الهام گرفتن از شاخصه های اصلی این مکتب و وارد کردن آن به سینما ، مکتب جدیدی را در سینما پایه ریزی کردند ، فیلم های پابست ، مورنائو و فریتز لانگ در دهه بیست از این دسته است . در دهه سی نیز این مکتب به رشد خود ادامه داد و این بار در آثار لانگ ، میشل کورتیز و رابرت سیودمک نمود پیدا کرد ، صحنه پردازیها ، نورپردازیها و شخصیت سازیهای ژانر نوآر به شدت تحت تاثیر آثار فریتس لانگ و به خصوص فیلم ناطق او ام میباشد . حتی برخی این فیلم را آغازگر ژانر نوار خوانده اند ، اما اکقر منتقدین نزدیکی این فیلم را چه از نظر زمانی (۱۹٣۱) و چه از نظر تکنیک های سینمایی به سینمای اکسپرسیونیستی آلمان نزدیک تر دیده اند نا ژانر نوار ، اما شاخصه هایی نظیر جنایت ، فضاهای شهری ، صدا ، شخصیت مرموز را ژانر نوآر از این فیلم وام گرفته ، البته در این فیلم ما شاهد زن اغواگر ، سکس ، و پایان غمبار نیستیم ، که همین ها این فیلم را به سینمای اکسپرسیونیستی منتسب میکند. . . همچنین دیگر فیلم های آلمانی نیز تاثیر زیادی بر این ژانر گذاشته اند ، اما استارت اصلی این ژانر با فیلم همشهری کین (۱۹۴۱) اثر اورسن ولز زده شد ، با اینکه ولز نیز در اثرش برخی از شاخصه ها را نیاورده اما بیشترین نزدیکی را به این ژانر دارد . به طور کلی نورپردازی های سایه روشن ، خیابان های باران زده و خیس ، حرکات آرام دوربین ، صدا های خارج از متن که به فضا حالت خاصی میدهند ، نماهای باز ، از شاخصه های فنی این ژانر هستند.
فیلم های کلاسیک ژانر نوار آمریکا
در سالهای بین ۱۹۴۴ تا ۱۹۵٨ ، فیلمسازان آمریکایی با الهام گرفتن از فضای کشور و به خصوص مشکلاتی که جنگ برای مردان آمریکایی به وجود آورده بود و انواع جنایات و فقر و بی عدالتی ها ، فیلمسازان در تقابل با اندیشه سنتی خوشبینانه هالیوود دست به سخت فیلم های نوآر زدند ، در این زمینه شاهین مالت ، ساخته جان هیوستون اولین فیلمی است که تمامی شاخصه های این ژانر را همراه داشت ، البته پیش از این فیلم چند فیلم دیگر نیز بودند اما شاخص ترین فیلم شاهین مالت بود ، پس از این فیلم و استقبال از این فیلم ، دیگر فیلمسازان نظیر اورسن ولز و بیلی وایلدر نیز به سراغ این ژانر رفتند و همچنین آلفرد هیچکاک ، اما هر یک قسمتی از این ژانر را وام گرفتند ، به طور مثال هیچکاک بیشتر بر روی جنایات و شخصیت های زن تاکید داشت و اورسن ولز مسئله اش چیز دیگری بود و هیچیک در حد هیوستون به این ژانر وفادار نبودند. در این بین فیلم غریبه ولز بیشترین نزدیکی به این ژانر را پس از هیوستون دارد ، فیلم مهم بعدی این ژانر جنگل آسفالت ، ساخته جان هیوستون است ، این فیلم از تمامی شاخصه های این ژانر بهره گرفته ، شخصیت مرموز مرد اصلی ، دزدی و جنایت ، فساد موجود در پلیس ها و سیاستمداران ، خیابان های مه گرفته و البته شهر که در این فیلم با وجود نبود تاکید تصویری اما از لحاظ ذهنی کاملا نقش تعیین کننده دارد . در این دوره فریتس لانگ و سیودمک هم دست به ساخت فیلم های نوار زدند که ناموفق بود. فیلم هایی نظیر قاتل و تب سفید . از لحاظ محتوایی نیز ، برای جان هیوستون و ولز ، صرفا مسئله یک جنایت و دزدی مطرح نبود و مسائلی نظیر عدم امنیت ، فساد موجود در جامعه و سیاست نیز مد نظر است ، چیزی که برای هیچکاک مهم نیست. اما از لحاظ شاخسه های تکنیکی ، اکثر فیلمسازان آن را رعایت میکردند ، نورپردازی های سایه روشن ، صدای خارج از محدوده ، کم بودن دیالوگ ها و ... .
 
●   ژانر نوار در خارج از آمریکا
 
برخی از منتقدین آمریکایی نظیر آلن سیلور و الیزابت وارد ، معتقدند " ژانر نوار نیز مانند وسترن تنها مختص آمریکا بود ، با آن زاده شد و در همان جا مرد." اما برخی از منتقدین نیز با توجه به موضوع این فیلم ها و وضعیت مشابه دیگر کشور ها در زمینه فقر ، بحران اقتصادی ، جنایات ، دزدی و ... . معتقدند که این ژانر یک ژانر بین الملل است ." و جالب اینکه اگر سینمای آلمان د ), ر دهه سی را سینمای اگسپرسیونیستی بدانیم ، درسالهای سی و هفت و سی     Pépé le Moko (۱۹٣۷), و هشت در کشور فرانسه ، فیلم هایی شبیه به فیلم های نوآر ساخته شده بود ، فیلم هایی که اگر همه شاخصه های ژانر را نداشتند اما به این ژانر نزدیک بودند
این فیلم توسط ژول دوویه ساخته شد .   همزمان با ساخت فیلم های نوآر در آمریکا ، در دیگر کشور ها و به خصوص در فرانسه نیز این ژانر شکل گرفت ، در کشور فرانسه ژول داسن ، فیلمساز آمریکایی الاصل فرانسوی ، با ساخت فیلم هایی و به خصوص فیلم معروفش ریفیفی (۱۹۵۵) توانست این ژانر را بین المللی سازد ؛ فیلم های دیگر مطرح نوار کلاسیک در فرانسه این فیلم ها بودند: Quai des Orfèvres (۱۹۴۷) and Les Diaboliques (۱۹۵۵), both directed by Henri-Georges Clouzot ; Casque d'or (۱۹۵۲) and Touchez pas au grisbi (۱۹۵۴), both directed by Jacques Becker ; and Ascenseur pour l'échafaud (۱۹۵٨), directed by Louis Malle . French director Jean-Pierre Melville is widely recognized for his tragic, minimalist film noirs— Quand tu liras cette
lettre (۱۹۵٣) and Bob le flambeur (۱۹۵۵), from the classic period, were followed by Le Doulos (۱۹۶۲), Le Samouraï (۱۹۶۷), and Le Cercle rouge (۱۹۷۰).
آخرین فیلم های نوار کلاسیک توسط ژان پیر ملویل ساخته شد که از مطرح ترین فیلم های این ژانر چه در آمریکا و چه در فرانسه هستند ، چه ملویل و چه داسن ، با توجه به اوضاع فرانسه پس از جنگ و باز هم وجود دزدی و کلاهبرداری و انواع جنایات و حس نا امیدی که مردم این کشور را فرا گرفته بود ، با تیز هوشی به این ژانر روی آوردند و حتی چیز هایی به این ژانر افزودند ، به طور مثال ، کم حرف بودن شخصیت اصلی فیلم از همین جا شکل گرفت و شاخصه هایی مثل خیابان های ابری نیز در همین جا نقش بیشتری پیدا کرد.البته برخی منتقدان برخی از فیلم های ویسکونتی یا کوروساوا را نیز جزو این فیلم ها میشمارند اما طبق گفته خود ویسکونتی " سبک فیلم ها را نه فیلمساز بلکه شرایط اجتماعی کشورش و مردمش تعیین میکنند و شرایط کشور من متفات با فرانسه و آمریکاست ، مردم من فقیر تر و عامی تر هستند و همچین فیلمهای سنگینی به کارشان نمی آید .    
                    
● ژانر نئو نوآر
 
این ژانر پس از یک وقفه ده ساله پدید آمد ، نه اینکه ژانر نوآر فعال نبود ، بلکه بین نوآر بودن و غیر نوآر بودن دست و پا میزد ، البته این مربوط به آمریکا است و در فرانسه ، این ژانر تا سال ۱۹۷۰ ادامه یافت و سپس دیگر به پایان رسید ، اما در امریکا بین سالهای ۶۰ تا ۷۰ ساکت بود ، چرا که شرایط اجتماعی تغییر کرده بود ، از جنگ جهانی دور شده بودند ، کشور ثبات اقتصادی پیدا کرده بود و جنایات به گستردگی پیش نبود ، اما پس از ده سال ، پس از جنگ بیست ساله با ویتنام ، باز هم شرایط پس از جنگ به وجود آمد و همان بیماری هویت آمریکایی و بیکاری و فقر اقتصادی ، در این دوره رومن پولانسکی و مارتین اسکورسیسی دو تا از مطرح ترین فیلم های ژانر نوآر را ساختند که با ژانر نوآر تفاوت داشت ، راننده تاکسی و محله چینی ها ،   این بار فلاش بک ، منولوگ و واقعگرایی بیشتری دیده میشد ، از آن پس به این قبیل فیلمها که برخی شاخصه های فیلم های نوآر را داشتند اما خود نیز جدا بودند ، نئو نوآر گویند. در این فیلم ها مسائل سیاسی عریان تر مطرح میشوند ، شخصیت ها دزد نیستند بلکه آدم هایی عادی هستند که عصیان میکنند ، نور پردازی ها به اندازه گذشته اغراق آمیز نیست ، اما شهر نقش خود را کاملا یافته است ، این فیلم ها نیز پایان خوشتری نسبت به فیلمهای نوآر دارند ، اما شخصیت زن سکسی و مرد مرموز همچنان حفظ شده است. امروزه فیلم هایی نظیر فارگو و قاتلین پیرزن در هجو این فیلم ها ساخته میشود و همچنین فیلم هایی نیز با الهام از این فیلم ها ساخته میشود .ر
 انوشیروان مسعودی ، سینماگر
 کیومرث مسعودی: نویسنده و پژوهشگر شهری
این مقاله بخشی از مقاله بلندی است به نام "شهر در سینما" که در دست چاپ است.   


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست