سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جمهوری اسلامی هر سه سال
فاجعه ای به ابعاد کشتار ۶۷ می آفریند


سهراب مبشری


• هر سال صدها نفر در آنچه رژیم جمهوری اسلامی مبارزه با مواد مخدر می نامد، به چوبه های دار آویخته می شوند. این کارزار حکومت ایران از انقلاب تا کنون ده ها هزار قربانی گرفته است. در این سه دهه بحران اعتیاد در ایران پیوسته حادتر شده است. اما آنچه برای آمران و گردانندگان ماشین سرکوب اهمیتی ندارد، کارآیی روشهای آنهاست. آنچه مهم است این است که چرخهای این ماشین از حرکت بازنمانند و کماکان از کشته پشته بسازند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۲ شهريور ۱٣۹۴ -  ۱٣ سپتامبر ۲۰۱۵


در میان سخنرانی ها و مقالاتی که به مناسبت سالگرد کشتار 1367 انتشار یافته اند، میزگردی که دویچه وله فارسی با شرکت منیره برادران و فریبرز رئیس دانا برگزار کرده است، از این جهت متفاوت است که توجه را به رابطه ای جلب می کند که میان یادآوری فجایع دهه 60 و مسائل امروز ایران وجود دارد:
dw.com
رئیس دانا در این میزگرد یادآوری می کند که آمار اعدامهای سالانه در ایران به هزار مورد رسیده است. وی این اشاره درست را نیز می افزاید که تقریبا همه کسانی که اعدام می شوند، از محرومترین و آسیب پذیرترین اقشار جامعه اند.
به عبارت دیگر، ماشین کشتار جمهوری اسلامی همچنان مشغول به کار است و با آهنگ فعلی، تقریبا هر سه سال فاجعه ای به ابعاد کشتار 67 می آفریند. همین واقعیت امروز جامعه ایران است که یادآوری قتل عام زندانیان سیاسی دهه 60 را به مسائل امروز متصل می کند.
عادتی دیرینه وجود دارد که به زندان سیاسی، منفک از کل دستگاه سرکوبی نگاه شود که شمار قربانیان آن از ابعاد کل جامعه سیاسی ایران فراتر رفته است. زندان، شکنجه و اعدام، پاسخ حکومت ایران به نابسامانی های اجتماعی است. در پدید آوردن نابسامانی هایی مانند اعتیاد، خشونت و بزهکاری، جمهوری اسلامی نقش اصلی را دارد. همین حکومت، برای حفظ قدرت خود، به ماشین سرکوبی نیاز دارد که هرگز از کار نیافتد. در دهه 60، هزاران زندانی سیاسی قربانی این ماشین سرکوب شدند. این ماشین پس از تار و مار کردن نسل سیاسی برخاسته از 25 سال مبارزه ضددیکتاتوری شاه و انقلاب نیز پابرجا ماند. در 27 سالی که از کشتار بیش از سه هزار زندانی سیاسی و خالی کردن زندانها از آنان می گذرد، ماشین سرکوب جمهوری اسلامی هرگز از کار نیافتاده است.
عادتی دیگر نیز وجود دارد که برای نشان دادن پیوستگی کارکرد ماشین سرکوب جمهوری اسلامی در دهه 60 و دهه های پس از آن، تنها به قربانیانی اشاره کنیم که این ماشین در دو و نیم دهه اخیر از جامعه سیاسی ایران گرفته است. این عادت، در ذهن مخاطب ناخودآگاه تصویری کاذب می آفریند. این تصویر کاذب، از این قرار است که سال 67، اوج فاجعه آفرینی ماشین سرکوب جمهوری اسلامی بود، و پس از آن، از رد خونین این ماشین بر پیکر سرزمین ایران، چیزی دیده نمی شود جز قتلهای زنجیره ای، یورش به دانشگاه، سرکوب 88 و ادامه جنایات رژیم در کردستان.
اما زخمهایی که دستگاه زندان و شکنجه و اعدام جمهوری اسلامی به پیکر جامعه ایرانی وارد می آورد، ابعادی بسیار فراتر از سرکوب سیاسی دارد. این دستگاه در گزینش قربانیانش، رویکردی طبقاتی دارد. قربانیانش را از میان اقشاری بر می گزیند که از همه بی دفاع ترند، «داغ لعنت»خورده هایی که ولایت سرمایه دارانه پیوسته در ابعاد میلیونی تولید می کند. محکومیتهای جنایی در دادگاه های ایران، تقریبا بدون استثنا مستنداتی جز اقاریر به دست آمده زیر کتک و شکنجه یا مدرک سازی هایی که نیروهای سرکوب برای نشان دادن کارآیی خود بدان متوسل می شوند، ندارند. در ایران، جرایمی مشمول مجازات اعدام اند که در اکثر کشورهای دیگر یا اصلا جرم نیستند یا مجازات زندان برای آنها پیش بینی شده است. برخی اعضای شورای حقوق بشر سازمان ملل، از جمله کشورهایی که هرگز رابطه بدی هم با جمهوری اسلامی نداشته اند، از حکومت ایران خواسته اند لااقل در مورد جرایم مربوط به مواد مخدر، به اعدامها پایان دهد. هر سال صدها نفر در آنچه رژیم جمهوری اسلامی مبارزه با مواد مخدر می نامد، به چوبه های دار آویخته می شوند. این کارزار حکومت ایران از انقلاب تا کنون ده ها هزار قربانی گرفته است. در این سه دهه بحران اعتیاد در ایران پیوسته حادتر شده است. اما آنچه برای آمران و گردانندگان ماشین سرکوب اهمیتی ندارد، کارآیی روشهای آنهاست. آنچه مهم است این است که چرخهای این ماشین از حرکت بازنمانند و کماکان از کشته پشته بسازند. سهلترین شکارهای این ماشین، مردمی از فقیرترین اقشار، از مهاجران افغان، ساکنان محرومترین مناطق و در یک کلام، آنهایی اند که می توان بر آنها انگ زد، «پایینی تر» هایی که حتی نفرت پایینی ها را نیز می توان علیه آنها برانگیخت.
فجایعی که ماشین کشتار جمهوری اسلامی کماکان می آفریند، از جنایات رژیم در دهه 60 جدا نیست، یک آبشخور دارد و در خدمت یک هدف است.
دریافتن این حقیقت، کمک می کند به مقابله با این جعل که یادآوری سالانه فاجعه 67، تنها مناسکی آیینی است برای بازماندگان نسل سیاسی تار و مار شده برخاسته از مبارزه ضدشاه و بخش سرکوب شده نسل انقلاب 57. کمک می کند به درک اهمیت امروزی یادآوری فجایع دهه 60 به مثابه هشداری پیوسته و هرگز کهنه نشده. آن کسان که نمی گذارند این هشدار کهنه شود و 67 به تاریخ بپیوندد، حکام جمهوری اسلامی اند که امروز نیز به همان سیاق بیست و هفت سال پیش حکومت می کنند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست