سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

دینی که، به راستی، نبردآیین است


اسماعیل خویی


• یارا! دهی ام پند کز اسلام مگو!
از دین سخنی به توده ی عام مگو!

بیماری ی خلق را شناسا شده ام:
با من گویی که با کس اش نام مگو؟! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۱ تير ۱٣۹۴ -  ۱۲ ژوئيه ۲۰۱۵


 
پیشکش به احمد جانِ کریمی حکاک،
که این گونه شعرهایم رماندش از من، دریغ!

۱
یارا!دهی ام پند کز اسلام مگو!
از دین سخنی به توده ی عام مگو!
بیماری ی خلق را شناسا شده ام:
با من گویی که با کس اش نام مگو؟!

۲
در شرقِ میانه جمله کین است که هست.
در میهنِ ما، به ویژه،دین است که هست.
و، تا که تو کاری نکنی کارستان،
خواهی ش و نخواهی ش، همین است که هست.

٣
امروز، به خاکِ میهن ام گر گذرید،
وایرانِ خمینی زده را در نگرید،
گورستان ها به گوش تان خواهد گفت
کز حنظلِ اسلام چه برها ببرید!

۴
اسلام به راستی اگر یک دین است،
تاریخ اش، پس، چرا چنین خونین است؟!
دینی که به شمشیر بتازد به جهان،
دین نیست،به راستی ،نبردآیین* است.

۵
اسلام یک آیینِ نبرد است، آری:
از بهرِ جهان گیری و کشور داری.
آن را تو اگر دین بشناسی، باید
یاسای مغول را هم دین بشماری.

۶
فریاد!که"جمهوری ی اسلامی"ی ما،
سرچشمه ی ناکامی و بدنامی ی ما،
کرده ست چنان ذلیل ما را،کامروز
گشته ست سرِ جهانخوران حامی ی ما!

۷
زشت است و جوازِ زشتکاری هم هست.
گرگی بُوَد و دچارِ هاری هم هست.
تنها نه روا دارِ جنایت، کاین دین
پروانه ی شومِ برده داری هم هست.

٨
زن برده ی مردِ خویش در این دین است:
دردا! که سخن فراتر از"تمکین" است.
پُرسید اگر از "حقوقِ زن در اسلام"،
"فرخنده" **نمادِ" زن" در این آیین است.

۹
هر جا که شمایید هلاکستان است:
گورستانی میانِ خاکستان است.
هرکاو به"لیاری"***ی مسلمان گذرد،
بیند چه مبالی ست که"پاکستان" است!

۱۰
گر کارِ جهادیان تان کرده شود،
وَ آرزوی شما برآورده شود،
از نوعِ بشر، هر که،به هر جای جهان،
زنده ست،به درگاهِ شما، بَرده شود.

۱۱
کشتارِ جهانیان چو آیینِ شماست،
هر دل به جهان شعله ور از کینِ شماست.
هر جُرمِ شما جوازِ دینی دارد؛
وانگیزه ی هر جنایتی دینِ شماست.

۱۲
"فرخنده" زنی فرشته خو را کُشتید!
آزاده زنی گشاده رو را کُشتید!
زین کار،خدای تان به گورش لرزید:
یعنی که شمایید که او را کُشتید.

۱٣
دینی که تنورش از خُمینی شد گرم،
بر زشتی ی خود داشت حجاب از آزرم.
اکنون، که شده ست قدرتی، آمده است
از پرده برون، به نامِ"داعش" ، بی شرم.

۱۴
دین تان شده رهبرِ خرد، وای شما!
این رهبرتان ز ره بَرَد ، وای شما!
روپوشِ پلیدی اش بُوَد جهلِ عوام:
این پرده چو علم بر دَرَد ، وای شما!

هفتم اردیبهشت۱٣۹۴،
بیدرکجای لندن

*"نبردآیین"را من به معنای "استراتژی" به کار می برم.

**"فرخنده" نامِ بانویی جوان بود،در افغانستان، که،چندی پیش، نزدیکان اش او را، به گناهِ آزادگی ، به خاک وخون کشیدند.

***"لیاری" بخشِ فقیرنشینی ست از کراچی،پایتختِ پاکستان، که فاضلاب ندارد:یا،یعنی،"فاضلآب"هاش بر روی زمین جاری ست:در جویک هایی که از خانه ها بیرون می آیندو در کوچه ها به جویبارهایی می ریزند که،در خیابان ها ،در نهرهایی از گُه به هم می پیوندند که سرانجام،همه با هم، کانالی را پدید می آورند که در آن گندابی نفرت انگیز جاری ست و بر کناره هاش سنده کبابی ها وجگرکی ها وسیرابی فروش ها و همانندان شان، همه، زیرِ چترهای پرداری از مگس ، به سیرکردنِ شکمِ ژنده پوشان سرگرم اند.
من، خود، دوماهی در این "محله" زیسته ام؛ و خوب می دانم آدم چه می کشد،آنجا که،چه در خانه باشد و چه در خیابان،ناگزیر است از سرکردن در"هواهای عفن"با "آب های ناگوار".
ناگفته نمی توانم بگذارم که ، در"لیاری"،گدا فراوان است ومسجد نیز.
در این محله ی خدا زده ، گدایی دیدم که سرش به شانه اش چسبیده بود؛دیگری که پایش از پهلویش بیرون زده بود؛یا دیگری که پا نداشت و، با پایین تنه پوشی از چرم ، به راهِ خود می رفت،با دست هایی کفش دار،که کارِ پا را می کرد؛یا آن دیگری که... بگذرم . باری.
مسجدها ، در لیاری، شبانه روز مردم را بیدار نگاه می دارند:با بلندگوهای سرسام آور و قاریانی که با صداهای گوشخراش اذان می گویند و برای خدا قرآن می خوانند، بدان "نمط" که، سعدی اگر می بود، فریاد بر می آورد که:"برای خدا مخوانید!"
مسجدها ، امّا، برنامه ی دینکارانه تری نیز دارند:
"گداپروری"، به معنای واژگانی ی آن.
در کراچی، پدر مادرانی هستند که،به نذر یا از ناداری ، تنی از فرزندانِ خود را برخی ی مسجد می کنند. مسجد بانان،نخست، کاسه ای فلزی را، کلاه وار،بر سرِ هریک از این کودکان می گذارند که ، با بالیدنِ او، بر سرش خواهد چسبید و،در سراسرِ عمرِ کوتاه و دردناک اش،بخشی از سرِ او خواهد بود. این کودکانِ شوم بخت،سپس،به میانِ مردم فرستاده می شوندتا،با چهره های ترس آور و رحم انگیز، گدایی کنند و برای مسجد پول آورند.من، خود ، اگر چند تایی از این "فرزندانِ خدا" را به چشمِ خویش ندیده بودم، هرگز باور نمی توانستم کرد که دینکاران می توانند چنین و چندین سنگدل و جنایتکار نیز باشند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست