سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

یونان : نه "سازش محترمانه" و نه "گسست اتفاقی" (۶)
استاماتیس کاراجیانوپولوس
عضو کمیته مرکزی سیریزا از گرایش کمونیستی


پروین اشرفی


• برای تحکیم دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی، ضروری است یک رژیم سیاسی واقعا دموکراتیک اساسا متفاوت ایجاد نمود. دولت چپ باید به حذف قدرت سیاسی از بورژوازی بپردازد. استبداد کنونی و دستگاه فاسد دولت بورژوایی باید با مردم کارگری که بطور دموکراتیک سازمان یافته اند، جایگرین شود. نمایندگان و قضات انتخاب خواهند شد و قابل فراخواندن در هر زمان می باشند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۴ خرداد ۱٣۹۴ -  ۴ ژوئن ۲۰۱۵



چرا "توافق موقت" لغو شد؟
زمانی که این کلمات نوشته میشود، "مذاکرات"، یا اخاذی مداوم دولت از سوی طلبکاران، در مهمترین مرحله خود است. تحمل دولت یونان، امروز رو به پایان است. بنا به ارقام رسمی دولتی، ما با دو میلیارد یورو کسری در پایان سه ماه روبرو خواهیم شد. به این پول نیاز است تا از یک سناریو جلوگیری شود . جایی که تعلیق بخشی از پرداختی ها به طلبکاران از دولت و به کسانی که ذینفع اند و غیره، به تعلیق حقوق کارمندان دولت، بازنشستگان و به پرداخت مبالغ قسط بندی شده به طلبکاران، تعمیم یافته است.   
تا همین اواخر، دولت در انتظار امضاء یک "توافق موقت" بود. این توافق شامل برخی از اقدامات خفیف تر میشد که از سوی طلبکاران درخواست شد تا اینکه اقدامات سخت تر، مانند کاهش حقوق بازنشستگی و آزاد سازی بازار کار، تا رسیدن به یک توافق جامع، بتواند به تعلیق بیافتد. توافق ماه ژوئن – در واقع یک تفاهم نامه جدید – خلاء مالی را تا سال 2017 پر خواهد کرد. این خلاء تا 25 الی 30 میلیارد یورو تخمین زده شده است.
اما همانگونه که در مقاله قبلی پیش بینی کردیم، طلبکاران نشان میدهند که نمیخواهند با این چنین "تفاهم موقت" پیش بروند که دولت را مجبور به تمرکز مستقیم بر یک توافق "جامع" در ماه ژوئن مینماید. آقای شویبل و بقیه دارودسته "شرکا" که دولت را در موضع دفاعی قرار داده اند، هیچ دلیلی برای شرکت در یک "توافق موقت" برای خود نمی بینند. اگر قرار بود آنها به دولت یونان مبلغ کمی وام بدهند، این مبلغ فقط به یک فضای "تنفس" اجازه میداد. دولت میتوانست از این فضا برای یک مراجعه به نظرسنجی و یا همه پرسی استفاده کند. یک انتخابات جدید یا رفراندوم میتواند عواقبی بی ثبات و نتیجتا عواقب دائما نامطلوبی برای طلبکاران داشته باشد.
به نظر میرسد آنچه که همه طلبکاران میتوانستند مورد بحث قرار دهند، یک توافق اولیه بر روی برخی از اقدامات بود. اما همانگونه که توسط نمایندگان کمیسیون اروپا دقیقا خواسته شده است،این اقدامات قرار است یک "هزینه سیاسی روشن" داشته باشد. این نوع توافق، به معنای اقدامات ریاضت کشی و سیاست های ضد کارگری خواهد بود. در مقابل، دولت یونان هیچ پولی بعنوان وام دریافت نخواهد کرد، بلکه از بانک مرکزی اروپا مقداری مهلت در محدوده اوراق بیمه خزانه داری کسب خواهد نمود. به عبارت دیگر، طلبکاران نشان دادند که بیشترین چیزی که آنها میتوانند تحمل کنند "دوز خوبی" از تحقیر سیاسی سیریزا است در عوض پولی که دولت خودش از بانک های یونان قرض خواهد کرد، یعنی از تنها خریداران امروز اوراق خزانه داری .
از نقطه نظر دولت، رسیدن به یک "توافق موقت" با این شرایط عملا راحت است. دولت به این نیاز دارد که یک توافق کلی را به مجلس و اعضاء حزب ارائه دهد. تا آن زمان، و برای برآوردن نیازهای فوری مالی، دولت امیدوار است که طلبکاران بیانیه ای صادر کنند مبنی بر اینکه "صحبت ها خوب پیش میرود". این بیانیه به مثابه سیگنالی به بانک مرکزی اروپا خواهد بود تا به استقراض لازم از طریق اوراق خزانه داری تا 3 الی 5 میلیارد یورو اجازه دهد. اما هیچ تضمینی نیست که چنین سخاوتی بدون عقب نشینی تحقیر آمیز دولت وجود داشته باشد.

"ورشکستگی در درون یورو" به چه معناست؟
طلبکاران به هر طریق ممکن نشان میدهند که آنها یک خط سفت و سخت را تا آخر پی خواهند گرفت و تا رسیدن به تحقیر مطلوب سیریزا درنگی نخواهند داشت. به زبان سرد مالی، آنچه که به اصطلاح ارزیابی پنجم ناتمام خوانده میشود و همچنین ذخیره اقساط، در عمل راهی برای هل دادن یونان به سوی خروج از منطقه یورو می باشد.
در روزهای اخیر، گزینه ورشکستگی یونان که در درون یورو بسیار مورد بحث قرار گرفته است، بمثابه یک امکان، در بیانیه های رسمی طلبکاران پذیرفته شده است و در همین رابطه باید مورد بررسی قرار گیرد. ساده لوحی معینی خواهد بود اگر تصور شود که این بیانیه ها، امنیت مفروض موضع کشور در منطقه یورو را حتی پس از ورشکستگی، مجددا تأمین خواهد ساخت. زمانیکه خروج وسیعی از سرمایه رخ میدهد و همه منابع "نقدینگی" از طرف طلبکاران به شدت بسته میشود، ورشکستگی یونان در درون یورو، به معنای بودن در منطقه یورو فقط در تئوری است.
این امر ادامه خواهد یافت تا دولت مجبور به این تصمیم شود که آیا برقراری مجدد واحد پولی کشور را با رضایت و یا به کمک طلبکاران انجام دهد یانه. احتمال دیگر این است که دولت قرارداد ی را بر پایه اقدامات ریاضت کشی احتمالا سخت تر و کاهش بیشتر، بپذیرد، یا اینکه بسادگی قدرت را ترک کند تا با دولت بورژوایی دیگر طرفدار تفاهم نامه، جایگزین شود. بنابراین مرحله "ورشکستگی در درون یورو"، نشاندهنده مرحله ای است با حتی فشار بی امان بیشتر از سوی طلبکاران، امری که نهایتا چشم انداز ترک منطقه یورو را نزدیک تر میکند.

رفتار دولت، "خطوط قرمز" و حدود آن
دولت با توافق بر تعویق نامحدود اجرای برنامه ای که بخاطر آن انتخاب شده و به قدرت رسید، اکنون به تکرار اینکه "خطوط قرمز" را زیرپا نخواهد گذاشت محدود شده است. میتوان این امر را اینگونه خلاصه کرد: "رد هر اقدامی که مزد و حقوق بازنشستگی را کاهش دهد". البته این مهم است بخاطر بیاوریم که کارگران در روز 25 ژانویه برای چنین "خطوط قرمز"ی رأی ندادند، بلکه به لغو ریاضت کشی و فسخ تفاهمنامه رأی دادند. اما حتی همین "خطوط قرمز" محدود تصمیم گرفته شده دولت هم در تضاد آشتی ناپذیر با واقعیت بحران عمیق سرمایه داری یونان و سیاست خلل ناپذیر تحقیر سیزیزا توسط طلبکاران می باشند.
در مواجهه با این واقعیت، دولت متوجه میشود که حتی این "خطوط قرمز" محدود هم با یک توافق ناسازگار است. دولت با اینکه شکست همه انتظارات مذاکره را دیده است، یک انزوا را از سوی دولت های بورژوایی اروپا تجربه میکند، متوجه میشود فقط یک قدم از عدم پرداخت بدهی و خروج از یورو فاصله دارد، و مهمتر از همه بدون اراده و یا نقشه ای برای گسست از طلبکاران در راستای منافع مردم کارگر، همچنان بشدت به دنبال یک توافق است. ضمنا بنا به اظهارات خود نخست وزیر، او امکان فرار از مسئولیت از هرگونه تصمیم سیاسی از طریق یک رفراندوم احتمالی را درنظر دارد.
دولت روز به روز و ساعت به ساعت توهمات خود را رها میسازد و به نظر میرسد گاها بیشتر و بیشتر واکنش نشان میدهد. تاکتیک هایش توسط فروپاشی استراتژی اش تعیین میشوند، مثلا استراتژی مذاکره، زمانی که طلبکاران به صورت یک بلوک مجرد و متمرد به نظر میرسند. در مواجهه با این واقعیت، استراتژی دولت فروپاشیده است. در نتیجه، یک تاکتیک فی البداهه به پیش کشیده شده است. این تاکتیک، به مثابه جنبش های خجول و نامنظمی ظاهر میشود که یک شکست نامنظم را پیش گویی می کنند. کناره گیری آقای واروفاکیس و تغییر در ترکیب تیم مذاکره، بخشی از این رفتار عمومی است. نقض "خطوط قرمز" مفروض، آدمهای خود را می طلبد.
مهم ترین سئوال در حال حاضر این است که محدودیت های واقعی امتیازات دولت چیست، با در نظر گرفتن "خطوط قرمز" محدود که با یک توافق ناسازگار است؟ پاسخ نمیتواند به درستی مشخص شود. بستگی دارد به قدرت نسبی فشارهای مختلفی که دولت در آن قراردارد. متغیر اصلی، توازن قدرت بین گروه های مختلف درون دولت و شیوه ای است که تیم رهبری سیریزا وضعیت را ارزیابی می کند.
فشار طلبکاران و طبقه حاکم یونان برای عقب نشینی تحقیرآمیز و امضاء یک سازش، بطور وحشتناکی بر روی نخست وزیر، به مثابه یک "فرد کلیدی" متمرکز است. فشار در جهت مخالف ضعیف تر شده است. تظاهرات های توده ای تحت شعار "نه یک قدم به عقب" دیگر وجود ندارند، زیرا عقب نشینی های دولت تاکنون بسیار بوده و موضع سیاسی آن، روحیه حمایت عمومی فعال را الهام نمی بخشد. سردرگمی و انفعال در روحیه توده ها غالب شده است. در چشم های اکثر توده ها، گسست از طلبکاران به مثابه یک ماجراجویی درک شده است که باید از آن اجتناب ورزید، با در نظر گرفتن عدم حضور یک طرح آلترناتیو رادیکال متمایز.
رهبری "پلاتفورم چپ" تاکنون امتیازات بسیاری داده است (دولت با یونانیان مستقل، رئیس جمهور راست گرا، تعویق برنامه تسالونیکی و غیره). علیرغم مخالفت آشکار آنها با هر گونه تجاوز به "خطوط قرمز"، آنها هیچ ابتکار عملی ای بخرج ندادند که بتواند مانعی در مقابل سیاست "مصالحه" ایجاد نماید. و بالاخره اینکه گروه مسلط سیاسی در دولت، از جمله نخست وزیر، هیچ تمایلی برای گسست از طلبکاران نشان نمیدهند، زیرا آنها تحت تأثیر معاون فعلی رئیس جمهور حکومت و معاون وزیر سابق دولت ائتلافی با دمکراسی نو در سال 1989 ، آقای دراگاساکیس می باشند. گروه مسلط میترسد که یک گسست، به معنای مدیریت عواقب آن باشد. عواقب اصلی البته وظیفه انقلابی حمایت از استانداردهای زندگی توده ها می باشد.
با در نظر گرفتن این موقعیت، به همراه فشارها و توازن نیروهای دولت و حزب و همچنین رفتار خجولانه هسته اصلی تیم رهبری، گزینه های دولتی میتواند شامل امضاء فوری یک قرارداد تحقیرآمیز، تا تصمیم به یک رفراندوم به منظور گذاشتن مسئولیت سازش بر روی شانه های توده های سردرگم و هراسان باشد.
بنابراین، در عین حال و با توجه به تأخیرها، "گسست" ناشی از یک "اتفاق" هم میتواند رخ بدهد. این امر از نقطه نظر دولت مطلوب نخواهد بود. با در نظر گرفتن وفاداری دولت به دفاع از "سازش محترمانه"، بعید به نظر میرسد که یک چنین "گسستی" رهبری را به توسل به راه جسورانه حمایت از مردم کارگر و انجام اقدامات رادیکال بکشاند. برعکس، احتمال دارد که رهبری راه بی ثمر مذاکرات جدید به سوی حتی قرارداد تحقیر آمیزتر را دنبال بنماید، یا به دنیال نوعی از دولت ائتلافی برود که مطلوب طبقه حاکم و طلبکاران است.


همه پرسی : تبدیل مردم به همدست ریاضت کشی
مردم یونان در انتخابات 25 ژانویه خواست روشنی را ازائه دادند: و آن اینکه تفاهم نامه و ریاضت کشی باید فورا متوقف شود. اما، پس از 4 ماه، میتوانیم ببینیم که چگونه همان مسائل سیاسی ای که انتخابات بر آن مصمم بود، اکنون به صورت معضل "آری یا نه به توافق با طلبکاران" باز میگردد. این امر تنها به اهداف سیاسی ارتجاعی خدمت میکند و نه لزوما به مردمی که بطور دمکراتیکی خواسته های خود را ابراز می کنند.
مراجعه به همه پرسی در مورد یک توافق جدید، در واقع ابزار ارتجاعی باج خواهی و انقیاد مردم است، البته در پشت "حجاب دموکراتیک" و به دلایل زیر:
1. این چنین همه پرسی ای بعید است که با یک طرح آلترناتیو برای گسست، از سوی دولت همراه باشد. به همین جهت، در اذهان مردم عملا معضل "ثبات یا هرج و مرج" ظاهر خواهد شد. به این لحاظ، مردم به نام "ثبات"، اجبارا به همدست ریاضت کشی تبدیل خواهند شد.
2. این همه پرسی بعید است در شرایط دموکراتیک انجام بشود. همه پرسی در یک فضای هیستریک در حمایت از "آری" صورت خواهد گرفت. رسانه های بورژوایی و احراب بدون شک کمپین فراگیری را به نفع رأی "آری" با تعداد بسیار کمی مخالف، براه خواهند انداخت.
3. همه پرسی همچنین به احتمال زیاد طبقه کارگر را مصنوعا به حامیان یورو یا حامیان دراخما تقسیم بندی خواهد کرد، درست در زمانی که معضل واقعی تاریخی و سیاسی، "بربریت سرمایه داری یا سوسیالیسم" می باشد.
4. نتیجه "آری" در تحت چنین شرایطی، از سوی کسانی که با هرگونه جنبش توده ای بر علیه ریاضت کشی و سرمایه داری، مخالفت میورزند، بیشرمانه بعنوان یک "استدلال" مورد بهره برداری قرار خواهد گرفت.
چرا علیرغم سرشت ارتجاعی همه پرسی در تحت چنین اوضاعی، توسل به یک همه پرسی از سوی طلبکاران و بورژوازی یونان مورد مخالفت قرار میگیرد؟ مخالفت آنها، درجه بالای عکس العمل آنها، ناامنی و همچنین انزوای اجتماعی آنها را بازتاب میدهد. طلبکاران از این میترسند که مبادا یک همه پرسی سرمشقی برای مردم دیگر اروپا بشود و آنها ریاضت کشی و سیاست های سرمایه داری اروپا را به زیر سئوال ببرند. در رابطه با بورژوازی یونان نیز آنها میترسند که همه پرسی از سوی رهبری سیریزا از این نظر به کار گرفته شود که خود را در دولت محکم نماید. این امر شانس تشکیل یک دولت "اتحاد ملی" را پایئن می آورد، دولتی که کنترل آن برای بورژوازی آسانتر خواهد بود. در نهایت اینکه بورژوازی یونان با همه پرسی مخالفت میورزند زیرا میترسد که این امر باعث تأخیر بیشتر در رسیدن به یک توافق با طلبکاران گردد. تأخیری که میتواند سبب "حادثه" ای افزون بر صدمه بیشتر بر رابطه بین "کشور" و طلبکاران بشود.
بهمین دلیل، مخالفت تاکتیکی طلبکاران و بورژوازی یونان با یک همه پرسی ، به منزله هیچ دلیلی برای طبقه کارگر و چپ میلیتانت نیست که از همه پرسی حمایت کنند. تکرار می کنیم : در تحت چنین اوضاعی، یک همه پرسی، وسیله ای است ارتجاعی، جهت مشروعیت مردمی بخشیدن به مصالحه فاجعه بار با طلبکاران. با این حال، چنانچه قرار باشد رفراندوم اعلام شود، ضروری است جناح چپ درون سیریزا و حزب کمونیست بطور وسیع در مورد رأی "نه" و نیاز به یک طرح آلترناتیو جهت یک گسست سوسیالیستی تبلیغ نمایند. لازم است بر روی جذب بخش بزرگی از کارگران در رابطه با دفاع فعال از یک چنین طرحی متمرکز شد.

آینده تیره در سرمایه داری ، حال با واحد پولی یورو یا با ارز ملی
گرایش کمونیستی سیریزا، از همان زمان آغاز خود، مرتبا استدلال کرد که هیچ تفاوت واقعی بین یک یونان سرمایه داری در درون یورو و یا یونانی که به پول ملی برگشته است، وجود ندارد. مشکل طبقه کارگر و افشار فقیر جامعه، سرمایه داری است و نه پول رایج. به همین جهت، باقی ماندن یونان در منطقه یورو، به معنای ادامه وخامت استانداردهای زندگی طبقه کارگر و لایه های فقیرتر جامعه از طریق توافق ناپایدار با طلبکاران است. هدف همه این توافق ها، انداختن هزینه بحران ها بر روی دوش توده ها از طریق فقر و بیکاری، می باشد.
از این لحاظ، امضاء یک قرارداد با طلبکاران به نام ماندن در منطقه یورو، عملا به پذیرش چشم انداز دهه ها ریاضت کشی و تفاهم نامه می انجامد. در ضمن همانگونه که بارها توضیح دادیم، بحران کنونی آنچنان عظیم است که هیچ توافقی قادر به تضمین نیست که یونان میتواند در میان "باشگاه" قوی ترینها در منطقه یورو باقی بماند. بدهی عظیم عمومی، "پای ضعیف" سیستم بانکی بیش از اندازه مقروض یونان (کاملا وابسته به نقدینگی بانک مرکزی اروپا)، بحران اقتصادی دایم و رکود اقتصادی عمومی اروپا و جهان، همه این ها فاکتورهایی هستند که در یک نقطه ای، بطور اجتناب ناپذیری یک "حادثه" را سبب میگردند. این حادثه باحتمال زیاد به بازگشت به واحد پولی کشور منجر میگردد، حال چه در توافق با طلبکاران و یا چه براساس اینکه بورژوازی یونان اینگونه میخواهد.

از سوی دیگر، خروج از منطقه یورو بر اساس سرمایه داری، به معنای وخامت تمرکزیافته بر استانداردهای زندگی طبقه کارگر است که بهرحال رو به خرابی گذاشته است. ماندن در میان منطقه یورو به معنای زوال بیشتر، اما کمتر ناگهانی، می باشد، و این در صورتی است که ما احتمال خرابی بیشتر در اقتصاد جهانی را نادیده بگیریم. یک یونان سرمایه داری با یک واحد پولی ملی، یعنی اینکه علاوه بر سختی های موجود، مانند خروج ناگهانی سرمایه به همراه بسته شدن هزاران محل کسب و کار، افزایش تورم و کمبود در کالاها، سختی های بیشتری بر دوش مردم یونان افزوده خواهد شد.
طبیعتا غیر ممکن است که اقتصاد سرمایه داری یونان در هر دو حالت شروع به رشد بکند (مثلا با پول یورو یا با یک واحد پولی ملی). چنانچه اقتصاد اروپا و اقتصاد جهانی قادر به اجتناب از رکود اقتصادی بیشتر در آینده نزدیک بشوند، برای یک سرمایه داری شکننده یونان در درون یورو، یا برای یک سرمایه داری بسیار فقیر یونان با واحد پولی ملی خود نیز ممکن خواهد بود که رشد تولید ناخالص داخلی را تجربه کند. با این وجود، بعید است که این امر زندگی طبقه کارگر و اقشار فقیر جامعه را بهبود بخشد. این واقعیتی است که سیریزا موظف است برای مردم توضیح بدهد. از این نظر و نه از روی هیچ گونه به قول معروف "دگماتیسم" است که کمونیست ها از چشم انداز سوسیالیستی، به مثابه تنها راه حل مترقی برای توده های طبقه کارگر، مصرانه دفاع می کنند.

چه باید کرد؟ تنها راه ، یک دولت چپ مدافع یک گسست سوسیالیستی است
مدافعین سیاست "سازش محترمانه" ، کمونیست های سیریزا را استهزاء می کنند، آنها را متهم به این می کنند که در این لحظات مهم فاقد یک برنامه هستند. آنها کمونیست ها را متهم می کنند که همه چیز را به دوره انقلاب کارگری و سوسیالیسم ارجاع میدهند. گذشته از عدم توانایی درک منتقدین ما بر اینکه زمان کنونی بسیار نزدیک تر از دوره گذشته انقلاب سوسیالیستی است که آنها بتوانند تصورش را بکنند، آنها متقلب هستند. گرایش کمونیستی نه تنها یک طرح آلترناتیو را ارائه داد، بلکه این طرح همچنین تنها راه حل واقعی برای طبقه کارگر و اقشار فقیر جامعه را بیان مینماید.
بنابراین در این لحظات مهم کمونیست های سیریزا چه طرحی دارند؟ رهبری حزب باید واقعا بپذیرد که استراتژی مذاکره بی ثمر بوده و به بن بست رسیده است. باید به آنچه که از نظر تئوری دفاع می کند، محکم عمل نماید. یعنی اینکه باید قدم هایی جهت اولویت بندی نیازهای مردم بردارد و باید فوری پرداخت به طلبکاران را به تعلیق اندازد.
به منظور پاسخ روشن به تعهدات به مردم یونان در 25 ژانویه در رابطه با از بین بردن قراردادهای تفاهم نامه و ریاضت کشی، رهبری سیریزا باید همه اقدامات لازم را به کار گیرد تا یک دولت واقعی چپ را تشکیل بدهد. باید ANEL (مثلا "یونانیان مستقل") و همه حامیان دیگر "سازش محترمانه" را از دولت کنار بزند. به جای ANEL باید در پی تشکیل دولت ائتلافی با حزب کمونیست باشد تا یک برنامه برای گسست سوسیالیستی را اجرا نماید و یا حداقل از حزب کمونیست بخواهد که به یک چنین سیاستی رأی تحمل بدهد.   
بعنوان یک حسن نیت عملی و تغییر سیاسی، رهبری باید در پارلمان از طرح حزب کمونیست برای از بین بردن تفاهم نامه و قوانین مربوط به آن، حمایت نموده و به آن رأی بدهد. بر پایه این چنین تغییر سیاست عملی و صادقانه، رهبری حزب کمونیست نمیتواند رأی تحمل را رد کند. اگر رهبری حزب کمونیست در صورت بعید و کاملا متضاد با اراده اعضاء خود، این امر را نپذیرد، آنوقت سیریزا باید به یک انتخابات جدید متوسل شده و خواهان تعهد اکثریت دولت چپ به گسست سوسیالیستی گردد.
اولین اقدام دولت چپ باید پاسخ فوری به یافته های ممیزی بدهی ها توسط پارلمان باشد. اقدامی که ویژه گی انگلی و غارتگرانه بدهی را به نمایش میگذارد و باید مستقیما به سوی لغو بدهی پیش برود. امری که قدرت ادامه باج خواهی طلبکاران از مردم کارگر کشور را، از آنها سلب میکند.
بلافاصله پس از آن، دولت چپ باید شروع به اجرای همه رفورم های برنامه تسالونیکی نماید، برنامه ای که تا همین حالا هم بخاطر "مذاکرات"، بطور نامحدودی به تأخیر انداخته شده است. اما انجام چنین اقداماتی به تأمین فوری منابع مالی قوی نیاز دارد، منابعی که نه از طریق مالیات و نه البته توسط منابع بیرونی، تأمین نمیشود. بعلاوه، رفورم های تسالونیکی ، رفورم هایی هستند که توزیع منصفانه تر ثروت را تضمین مینمایند. شما نمیتوانید دارایی ای را که نه کنترلی بر آن دارید و نه مالک آن هستید، منصفانه توزیع نمایید، یا طرحی برای بهبودی آن بدهید. به همین جهت، ثروت کشور باید به مالکیت اجتماعی در آید.
برای تحقق این هدف مهم، رفورم های تسالونیکی باید لزوما با یک برنامه رادیکال و ضد سرمایه داری تکمیل گردد. مانند برنامه ای که توسط گرایش کمونیستی در کنگره بنیانگذاری و کنگره کمیته مرکزی سیریزا پیشنهاد گردید. این امر برای یک اقتصاد برنامه ریزی شده دموکراتیک، از طریق اجتماعی کردن سیستم بانکی، صنعت، املاک بزرگ، منابع معدنی، شرکت های بزرگ تجاری و حمل و نقل طرح میریزد. این فرایند مستلزم تحول سوسیالیستی جامعه است. امری که در اصول بنیادی و اعلامیه های سیریزا گنجانده شده است و تنها راه برای دورشدن دائمی از ریاضت کشی و پیاده کردن تعهدات انتخاباتی میباشد.   
بدیهی است که اقتصاد دوره تحول سوسیالیستی، نمیتواند یورو را بعنوان واحد پولی حفظ کند. دراقی و شویبل بخاطر اعتقادات چپشان برای تأمین مالی یک اقتصاد دموکراتیک نقشه مند شناخته شده نیستند.... فقط خود اعلام رفورم های سوسیالیستی فوری، یونان را از ارز یورو حذف میکند. بنابراین، مسئله ارز کشوری، از سوی دولت چپ اجتناب ناپذیر و اجباری است.
در این مرحله لازم است به این نکته اشاره شود که وعده دولت، مبنی بر اینکه تعهدات انتخاباتی و برنامه تسالونیکی میتواند "در یک چارچوب زمانی 4 ساله"، بر پایه سرمایه داری و به دنبال یک "سازش محترمانه با طلبکاران" صورت پذیرد، یک دروغ آشکار است. همانگونه که بارها توضیح داده ایم، و همانگونه که هر کارگری میتواند بسادگی از تجربه خود در طول 4 ماه گذشته استنتاج کند، طلبکاران و طبقه حاکم یونان هرگز پیاده سازی سیاست های ضد تفاهم نامه سیریزا را نخواهند پذیرفت. علاوه بر این، بحران سرمایه داری یونان فوق العاده عمیق است. این بدان معناست که احتمال بهبود اقتصادی در آینده نزدیک، که به دولت اجازه پیش بردن تعهدات پیش- انتخابی خود را خواهد داد، وجود ندارد.
به عبارت دیگر، این هم نادرست است که برنامه تسالونیکی با ترکیبی از صدور فوری واحد پولی کشور و ملی کردن بانک ها و عدم پرداخت بدهی میتواند متحقق شود، بدون اینکه یک برنامه تحول کامل سوسیالیستی لازم آید، آنگونه که رهبران "پلاتفورم چپ" بطور ضمنی اشاره می کنند. سیستم بانکی ثروت تولید نمیکند و اسکناس بخودی خود ارزشی ندارد. بدون اجرای فوری یک برنامه تحول سوسیالیستی، هیچ بهبود اساسی ای در استاندارد زندگی مردم نمیتواند رخ بدهد. مسئله مردم کارگر امروز فقط گسست ساده از طلبکاران در چارچوب سرمایه داری نیست، بلکه گسست از خود سرمایه داری می باشد. این به معنای گسست کامل سوسیالیستی است.

یک راه آسان؟
جاده گسست سوسیالیستی جاده آسانی نخواهد بود. در راه بازسازی سوسیالیستی جامعه، موانعی وجود خواهد داشت. سرمایه، داخلی و خارجی آن، با استفاده از کلیه ابزار سیاسی و اقتصادی قابل دسترس، به جنگ با دولت سوسیالیستی خواهد پرداخت. واحد پولی جدید، در ابتدا از ارزش کمی برخوردار خواهد بود. تورم بناگریز ظاهر خواهد شد و همچنین کمبود کالاهای وارداتی وجود خواهد داشت. یونان نه تنها به خروج از منطقه یورو، بلکه به خروج از اتحادیه اروپا هل داده خواهد شد. همه قراردادهای تأمین مالی توسط اتحادیه اروپا، حذف خواهد شد. فرار گسترده سرمایه، اعتصاب سرمایه گذاری ها، اعتصاب کارفرمایان، نافرمانی از اجرای قوانین مالیاتی به نفع کارگر، خرابکاری با استفاده از مقامات ارشد دستگاه دولتی و تلاش برای بسیج اقشار خورده بورژوازی و عناصر لومپن در خیابان ها، جزو ابزاری هستند که سرمایه داران توسط آنها واکنش خشمگین خود را بروز میدهند.
همه این موانع بر سر راه مردم کارگر، برای شکستن زنجیرهای بردگی بدهی و تفاهم نامه و ایجاد جامعه ای خالی از فقر و استثمار، اجتناب ناپذیر می باشند. هیچ طبقه حاکمی بدون یک نبرد سخت از قدرت بزیر کشیده نشده است. با این حال، میتوان براین موانع اجتناب ناپذیر نیز از طریق نشان دادن عملی برتری اقتصاد نقشه مند و خود- سازمانی و بسیج طبقه کارگر برای دفاع از دستاوردهای غلبه بر آن، بطور نسبتا سریعی فائق آمد.
برنامه ریزی اجتماعی و دموکراتیک اقتصاد میتواند تضمین کند که همه کالاهای ضروری و خدمات تولید شده در کشور، برای مردم کارگر قابل دسترس باشد. استفاده از ساعات کار متغیر ، مثلا کاهش ساعات کار بطوریکه همه نیروی انسانی در دسترس، در اقتصاد مورد استفاده قرار بگیرد. این امر به همراه اجرای برنامه های متغیر عمومی و کارهای اجتماعی، صدها نفر از بیکاران را به کار میگمارد. این سیاست، باعث تقویت عظیمی در اقتصاد میشود، آنرا در مسیر رشد شدید قرار میدهد. میوه این توسعه، به همراه تولید و توزیع متعلق به جامعه، دیگر به فوق-سود برای سرمایه تبدیل نخواهد شد، و نه تنها خیلی زود اجرای سیاست اجتماعی برنامه تسالونیکی ، بلکه اعتلای بی سابقه و وسیع استانداردها و کیفیت زندگی برای طبقه کارگر و اقشار فقیر را نیز ممکن میسازد.

ضرورت بسیج طبقه کارگر، ایجاد قدرت جدید و همبستگی بین المللی
بسیج طبقه کارگر و جوانان از طریق خود- سازماندهی در محل های کار و محله ها میتواند خرابکاری اقتصادی را به سادگی شکست داده و از هرج و مرج ساختگی، که بورژوازی تلاش میکند بوجود بیاورد، جلوگیری می نماید.
برای تحکیم دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی، ضروری است یک رژیم سیاسی واقعا دموکراتیک اساسا متفاوت ایجاد نمود. دولت چپ باید به حذف قدرت سیاسی از بورژوازی بپردازد. استبداد کنونی و دستگاه فاسد دولت بورژوایی باید با مردم کارگری که بطور دموکراتیک سازمان یافته اند، جایگرین شود. نمایندگان و قضات انتخاب خواهند شد و قابل فراخواندن در هر زمان می باشند. مردم کارگر همچنین کنترل ارتش و نیروهای امنیتی را بعهده گرفته و به مقامات دولتی باندازه کارگر ماهر مزد خواهد پرداخت.
برای خلع سلاح هرحریف خارجی یونان سوسیالیستی، و برای غلبه فوری بر دوره گذار اجتناب ناپذیر از یک انزوای معین بین المللی در محیط خصمانه سرمایه داری، دولت چپ باید همبستگی طبقه کارگر اروپا و جهان را فرا بخواند. ضمنا نمونه یک گسست سوسیالیستی از ستمگران، اثرات دومینو واری از یک مبارزه متحد بین المللی جنبش کارگری و جوانان برای سوسیالیسم در اروپا و سرتاسر دنیا، بسرعت خلق خواهد کرد.
این تنها راه رو به جلو برای طبقه کارگر و اقشار فقیر است. تمام جاده های دیگر سرمایه داری، چه با موافقت نامه های شکننده و تفاهم نامه در درون منطقه یورو، و چه با واحد پول ملی و همان الیگارشی سرمایه و ثروت که بر مردم کارگر مسلط بوده و آنها را استثمار می کنند، همه نسخه تنفرآمیز تر کابوس کنونی بدبختی توده می باشند.

به سم ناباوری، شک و تردید و بدبینی نه بگویید
با گرایش کمونیستی سازماندهی شوید
انواع ناباوران، شکاکان و افراد بدبین، با همان کلمات آشنای ناباوری در باره این راه گسست سوسیالیستی صحبت می کنند: "اتوپی های یک گرایش کوچک!"
آنهایی که متعلق به محافل تیم رهبری و هواداران آنها هستند، روزمرگی بوروکراتیک و تمایل خود به دفاع از امتیازات جدیدا کسب شده را به سادگی بازتاب میدهند. برخی از فعالین که با تجربه شکست های مبارزه طبقاتی بر علیه تفاهم نامه و همچنین از انحطاط سریع سوسیال دموکراتیک رهبری سیریزا به کجراه رفته و گیج شده اند، ممکن است به آنها بپیوندند. آنها این کار را از موضع "چپ" انجام میدهند و ادعا می کنند که "مردم نمیخواهند بجنگند و نمیفهمند".
گرایش کمونیستی سیریزا از همان لحظه زیست خود آگاهانه تصمیم گرفت تا از سم ناباوری، شک و تردید و بدبینی به دور باشد. گوش های ما بر آنانی که در حال حاضر از شکست و انفعال صحبت می کنند، بسته است. مارکسیسم انقلابی برای ابراز تأسف های آنها نه جا دارد و نه وقت.
این کاملا ممکن است که در دوره بعد، ایده های گسست سوسیالیستی توده ها را تسخیر کند و در عمل اجرا شود. کارگران و جوانان میتوانند این سیاست را بفهمند و برای آن مبارزه کنند، زیرا این تنها گزینه ای است که در واقعیت با نیازهای آنها جور در می آید. تنها چیزی که وجود ندارد فاکتور ذهنی است که آنها را سازمان داده و راه را به پیروزی هدایت کند. برای ایجاد آن در اسرع وقت، فقط یک راه موثر برای مبارزین سیریزا، جنبش کارگری و جوانان وجود دارد: حمایت و تقویت صدای تنها گرایش درون حزب که برای چنین سیاست ضروری ای مبارزه می کند. سازماندهی با گرایش کمونیستی !
• نه به "سازش محترمانه" تحقیرآمیز!
• پرداخت به طلبکاران را متوقف کنید – قرض را انکار کنید!
• برای یک کنفرانس ضرب العجل سیریزا جهت اتخاد یک سیاست گسست سوسیالیستی!
• برای یک دولت چپ که یک برنامه سوسیالیستی را به اجرا در خواهد آورد!
• برای یک یونان سوسیالیستی و اتحاد سوسیالیستی اروپا!
• با گرایش کمونیستی سیریزا سازماندهی شوید!

ادامه دارد....
منبع : www.marxist.com
parvinashrafi@hotmail.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست