سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با گام های سنجیده به سوی تشکیل نهاد  ملی


ماشاالله سلیمی؛ منوچهر مقصودنیا


• به باور ما نهاد ملی، نهادی است که باید از (چه از لحاظ کمی و چه کیفی) حداقل بخش وسیعی از نیروهای اپوزیسیون و از نحله های گوناگون نظری – سیاسی شکل گیرد. شامل نیروهای دمکرات متشکل از طیف چپ و راست جامعه؛ از تشکل ها و شخصیت های اقوام و همینطور باشرکت بخش های فعال جنبش های دمکراتیک ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱٣ آبان ۱٣٨۵ -  ۴ نوامبر ۲۰۰۶


 
جنگ اسرائیل با حزب الله لبنان و نقشی که جمهوری اسلامی در آن بازی کرد ، پیش از پیش این موضوع را نشان داد که رژیم در کلیت آن در پی استقرار یک امپراتوری اسلامی در منطقه است .
علاوه بر سلاحهای پیشرفته ای که رژیم بطور رایگان در اختیار حزب الله لبنان قرار داده بود ، تصویب بودجه کلان برای بازسازی ویرانیهای حاصل از بمباران و پخش دلارهای حاصل از درآمد نفت میان خسارت دیدگان جنگ و تبلیغاتی که رسانه های جمعی تحت کنترل دولت برای شیخ حسن نصرالله به راه انداختند بطور آشکار بیانگر این امر است که حکومت اسلامی منافع ملی کشور مانرا قربانی خواسته های بنیادگرایان اسلامی در منطقه می کند .
تلاش رژیم برای دستیابی به سلاح هسته ای ، که یکبار دیگر با انتشار نامه خمینی در زمان بسر کشیدن جام زهر آشکارتر شده است ، از این زاویه قابل درک است .  به همین دلیل است که بدون توجه به پاکت پیشنهادی اروپا و قطعنامه شورای امنیت ، نه تنها به تعلیق غنی سازی گردن نگذاشت ، بلکه واحد جدیدی را برای این امر اختصاص داده و به صراحت اعلام نمود که در هیج حالتی غنی سازی را متوقف نخواهد کرد . رژیم  همان روندی را طی میکند  که  کره شمالی تا دستیابی به بمب اتمی ، آنرا  به پایان رسانده است . و آن هم چیزی جز خرید زمان لازم برای ساخت سلاح هسته ای نیست.  
رژیم برای این سیاست ضد ملی و ضد بشریت ترقی و آزادیخواه ایران وجهان با تاراج ثروت ملی کشورمان حامیان نیرومند بین المللی وداخلی نیز بدست آورده است . در شرایط کنونی علاوه بر حمایت آشکار دولتهای روسیه وچین و حمایت پنهانی اتحادیه اروپا، سه نیروی  « ضد امپریالیسم » نیز در عمل متحد رژیم ارتجاعی هستند . این سه نیرو عبارتند از :
بنیادگرایان اسلامی ، چپ سنتی ( چه حاکم و چه غیر حاکم ) و فاشیست های کشورهای اروپائی .
 به موازات این سیاست ضد ملی در بعد خارجی ، رژیم درداخل نیز دست به محدود کردن بیشتر فضای سیاسی زده است . تعقیب ، دستگیری و شکنجه مبارزین سیاسی را شدت داده و در چهارچوب یک « انقلاب فرهنگی » حساب شده و گزینشی ، شروع به پاکسازی استاتید سکولار و اخراج دانشجویان فعال سیاسی در دانشگاه ها ومراکز آموزشی کرده است .
تلاش برای حل هویت ایرانی در یک ایدئولوژی اسلامی - شیعی ، تبدیل ایران به  کشوری نظیر مصر از دیگر برنامه های حکومت اسلامی است ، که این روزها جنبه های آشکارتری بخود گرفته است . در این رابطه کاری را که خلفای عرب طی سده ها حکومت در ایران نتوانستند از پیش ببرند ، حکومت اسلامی در پی تحقق آن است . روزنامه ، تلویزیون و رادیوهای دولتی همگی شبانه روز در خدمت تحقق هدف فوق هستند .
سخنرانیهای خامنه ای و رئیس جمهور و اعلام جنگ آنها علیه لیبرالیسم و سکولاریسم ، علاوه برنشان دادن ضدیت این آقایان با دمکراسی و حقوق بشر ، برای هموار سازی برنامه محو هویت ایرانی در فرهنگ اسلام طالبانی است . بنابراین علاوه بر استقرار دمکراسی در ایران ، نجات هویت ایرانی از دست این ایرانی نمایان مرتجع اهمیت ویژه ای را در شرایط کنونی کشورمان پیدا کرده است .
مورد اخیر به تنهائی دلیل کافی برای وفاق تمامی نیروهای میهن دوست و دمکرات کشورمان می باشد . امری که با وجود تلاشهای بسیار هنوز در مرحله جنینی خود می باشد .
ما بارها در باره ضرورت و موانع امر ائتلاف گسترده صحبت کرده و نوشته ایم . از این رو این بار تنها به ذکر موارد مهم آن بسنده می کنیم .
۱ - تفاوت در سیاست ها در برابر رژیم جمهوری اسلامی ( اصلاح رژیم از درون یا برکناری آن ) . در این رابطه  باید به روشن نبودن صف اپوزیسیون واقعی با شبه اپوزیسیون تاکید کرد.
۲  - عمده کردن شکل نظام پارلمانی و تبدیل آن به مرکز دعواها ( جمهوری پارلمانی یا پادشاهی  پارلمانی ) .
٣  - اختلاف نظر بر سر چگونگی حل مساله اقلیت های قومی ( ملی ) .
۴  - خود محوری و انحصار طلبی ها  بین احزاب و جریانها و نیز شخصیت های مطرح سیاسی .  
۵  - وجود دشمنی و کینه های به یادگار مانده از سیاست های گذشته احزاب و سازمانهای سیاسی و نیز شخصیت های سیاسی  ، اجتماعی و فرهنگی کشور. 
۶  - عمده و اصل قرار دادن سمت گیری های اجتماعی – طبقاتی .
۷  - اختلاف نظر در مورد سیاست خارجی و صف بندی های جهانی . و در این رابطه قرار نگرفتن اصل مصالح و منافع ملی برای تعین سیاست .
٨  - کم بها دادن فعالین سیاسی داخل کشور به نقش اپوزیسیون در خارج . با توجه به  حاکمیت رژیمی فاشیستی درایران  که هر گونه فعالیت متشکل اپوزیسیون را در داخل به شدت سرکوب می کند ، باید توجه داشت که  سازماندهی و هماهنگی اپوزیسیونی با برنامه و پروژه سیاسی تحول گرا ،  اساسا در گام اول در خارج از کشور قابل شکل گیر ی  و عملی است . البته با تاکید بر حداکثر هماهنگی و همراهی ممکن با داخل کشور .
۹  - وبالاخره بر همه اینها باید نبود یک جنبش عمومی ونیرومند در داخل کشور را نیز اضافه کرد . در این رابطه باید تاکید داشت که ، علیرغم نارضایتی شدید مردم از حاکمیت و نیز وجود اعتراضات پراکنده ، مشخصه اصلی جنبش در داخل کشور رکود می باشد  ، و پر واضح است که در شرایط رکود تفرقه و پراکندگی از یک سو به سهولت گسترش می یابد و از طرف دیگر غلبه بر آن امری دشوار می باشد .
  مدتهاست که از سوی پاره ای از احزاب و فعالین سیاسی از جمله توسط ما ، اعلام شد ه که مبارزه با رژیم شبه فاشیستی جمهوری اسلامی ، توسط یک گروه یا یک حزب عملی نبوده و این مهم تنها با اتحاد تمامی نیروهای دمکرات جامعه حول شعار دمکراسی و حقوق بشر ، وشکل گیری یک آلترناتیو ملی  عملی می باشد .
 
طی سالهای اخیر ما شاهد تلاشهای متعددی از سوی نیروهاو جریانهای سیاسی گوناگون بودیم که در راه شکلگیری یک نهادگسترده تلاش کرده اند. اتحاد جمهوری خواهان ، ائتلاف جمهوری خواهان لائیک - دمکرات  ، کنگره بروکسل ، نشست برلین و تداوم آن نشست لندن از آن جمله اند .
اتحاد جمهوری خواهان و نیز ائتلاف جمهوری خواهان لائیک - دمکرات  و کنگره بروکسل متاسفانه به دلایل گوناگون نتوانستند چندان موفقیتی داشته باشند !
در مورد دلایل عدم موفقیت نسبی این سه تشکل علاوه بر موانع کلی که در فوق آمد می توان نکات زیر را نیز افزود :
 ۱ – هر سه تشکل با وجود اینکه هدف خود را اتحاد وسیع و گسترده ( البته با شعارهای متفاوت ، اتحاد جمهوری خواهان یا اتحادگسترده حول دمکراسی و حقوق بشر ) اعلام کردند ، اما در عمل به درجات مختلف سمت گیری یک ساختار حزبی را در پیش گرفتند و به این ترتیب از هدف اعلام شده شان دور شدند .
۲ – سازمانها و احزاب سیاسی اپوزیسیون یا به نقش نظاره گری خود در این امر هم ادامه دادند و یا به حمایت کم رنگ از برخی از این تلاشها و در مواردی نیز به مخالفت خوانی جدی با برخی دیگر پرداختند .
٣ – تلاش زود هنگام و اراده گرایانه برای تبدیل این تشکل ها به یک نهاد سیاسی با هدف رهبری اپوزیسیون در خارج از کشور ، از یک سو منجر به تولید نیروی مقاومت در برابر آنها شد و از سوی دیگر اجبارا این تشکل ها را بیشتر به سمت ساختار حزبی سوق داد .
بدین ترتیب بود که تشکل ملی بروکسل خود را رسما منحل شده اعلام نمود ، اتحاد جمهوری خواهان با ریزش جدی نیرو روبرو شده و با بحران ساختاری و برنامه ای روبرو گشته و ائتلاف جمهوریخواهان لائیک – دمکرات نیز با بحران هویتی - برنامه ای و ساختاری روبروست .
در چنین شرایط پیجیده و دشوار، برای آماده سازی زمینه جهت غلبه بر این همه نابسامانی و پراکندگی، جمعی از فعالین سیاسی کشور از نحله های مختلف فکری حول شعار دمکراسی و حقوق بشر نشست برلین و لندن را برگزار کردند ، که قرار است نشست بعدی آن در پاریس تشکیل گردد .
حال سوال اینجاست که چه باید کرد که سرنوشت نشست برلین و لندن در ادامه خود ، مشابه سه تشکل دیگر نشود ؟
به عبارت دیگر چه تدابیری باید اندیشید تا به دشواری های موجود بر سر راه  ائتلاف گسترده ملی – دمکراتیک در راستای ایجاد یک نهاد ملی ، برای رهبری مبارزه جهت بر کناری رژیم و استقرار دمکراسی در کشور غلبه کرد ؟
بهره وری و بکار گیری از تجارب بدست آمده از این سه پروژه در موفقیت نسبی نشست پاریس اهمیت ویژه ای دارد !
از این رو حرکت فراگروهی ، فراایدئولوژیک و پرهیزاز  تبدیل نشست پاریس به یک سازمان سیاسی جدیدوپرهیز از عجله در تبدیل آن به یک نهادملی بدون پایگاه لازم و داشتن صعه صدر و بردباری و حرکت با گام های سنجیده برای گسترش کمی و کیفی آن ، مواردی هستند که می توانند ادامه کاری موفقیت آمیز آنرا تا حدود بسیار زیادی تضمین کنند .
اگر چه نشست برلین و ادامه آن نشست لندن  خود را نه ائتلاف و نه اتحاد جبهه ای اعلام داشت و به صراحت بیان کرد که  قصد تشکیل حزب و یا سازمان سیاسی جدیدی را ندارد و هدف  اصلی خود را آسان سازی امر ضروری همکاری و همسوئی آزادیخواهان طرفدار استقرار دمکراسی بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر اعلام کرد . ولی گرایشی در میان فعالین نشست لندن وجود دارد که می خواهد ، به هر ترتیبی شده در نشست پاریس تشکیل یک نهادملی را اعلام نماید .
این گرایش با عمده کردن وضعیت حاد سیاسی کشور و خطرات احتمالی بین المللی ، بدون اینکه به وضعیت موجود  اپوزیسیون و موانع و مشکلات بر شمرده در بالا توجه لازم را داشته باشد ، فکر می کند با اعلام صرف تشکیل یک نهادملی ، بر مشکل پراکندگی در اپوزیسیون غلبه خواهدکرد . حاملین این گرایش توجه ندارند که چرا اتحاد جمهوری خواهان در برلین باشرکت  بیش از ۷۰۰ نفر ازفعالین باسابقه سیاسی شروع شد ، ولی در نشست دوم خود نتوانست    نصف  این جمعیت را هم بسیج نماید . و یا چرا ائتلاف جمهوری خواهان در پاریس با بن بست روبرو شده  و چرا کنگره ملی بروکسل منحل گردید ؟
آیا نباید در چرائی این موضوع کنکاش وبا استفاده از این تجارب برنامه ریزی کرده و سپس تصمیم گرفت ؟
نشست برلین و لندن تا کنون موفق شده موضوع ائتلاف گسترده حول دمکراسی و حقوق بشر را نه تنها به گفتمان مسلط در جنبش سیاسی کشور تبدیل نماید ، بلکه  گام عملی هم در این راستا برداشته است . به عبارت دیگر امر ائتلاف گسترده با مضمون یاد شده  ، امروز دیگر یک بحث صرف نظری نیست ، بلکه جنبه عملی نیز بخود گرفته است !
بسیاری از شخصیت های فرهنگی ، سیاسی ، برخی از نهادها و جریانهای سیاسی با گرایشات متنوع نظری - سیاسی  تلاش مشترکی را آغاز کرده اند تا ظرف مناسب ایجاد نهاد ملی را پیدا کنند . در این رابطه طرح های مختلفی ارائه گردیده ، که از آن جمله می توان به طرح های تشکیل پارلمان در تبعید،  کنگره ملی و طرح رفراندم اشاره کرد !
گرچه تصویب هر کدام از این طرحها ، روی فعالیت بعدی تلاشگران ائتلاف گسترده ، تاثیر جدی خواهد گذاشت ، اما مساله مرکزی در حال حاضر این نیست که کدام طرح ؟
 آیا صرف تصویب یک طرح  به معنای تحقق آن است ،  یا اینکه تایید طرحی را فقط باید نقطه آغازی دانست که به اجرا درآوردن و تداوم موفقیت آمیز آن ، گام های سنجیده  و فکر شده  تر را می طلبد .
 مساله عمده در صورت تصویب یکی  و یا تلفیقی از آنها ، چگونگی اجرائی کردن آن و به عبارت دیگر زمینی کردن آن است .
درست در همین بخش است که باید تامل کرد و شتاب نداشت ! زیرا ظرف نهاد ملی هر چی نامگذاری شود ، محتاج این است که از محتوی غنی برخوردار بوده و شرکت و پشتیبانی وسیع ترین بخش های اپوزیسیون را کسب نماید .
برای حصول چنین نتیجه ای است که ما اصرار داریم ضمن دوری از اراده گرائی ، به گفتگوها ، ایجاد رابطه ها با احزاب ، سازمان ها اعم از سراسری و محلی ، و نیز با نیروهای سیاسی منفرد ، وسعت و شدت داده و از پاسخ احتمالی منفی نهراسیده و بدون خستگی به این تلاش ها ادامه دهیم !
آنچه که مارا امیدوار می سازد تا به این تلاش ها ادامه دهیم این است که ، روانشناسی مسلط بر جامعه سیاسی مخالف رژیم ، روانشناسی اتحاد گسترده است . این سخن به این معنی نیست که مابه پراکندگی ، عدم اعتماد ، و حتی خصومت ها بی توجهیم و یا به آنها کم بها می دهیم . بلکه به این معناست که اگر چه راه کار اصلی  ، سمتگیری بسوی یک اتحاد گسترده است ، ولی موانع و سدهای پیش رو را باید شناخت و تلاش کرد تایکی یکی بر آنها فائق شد!
از این رو باور داریم اگر دچار عجله و نیز سرخوردگی نشده با صبر و بردباری به راه آغاز شده ادامه دهیم ، خواهیم توانست بر دشواری های موجود بر سر راهمان غلبه کنیم.
 لازم است تا دراین جا علاوه بر موارد ذکر شده که می تواند شکل گیری یک نهاد ملی را با ناکامی مواجه سازد ، به یک اشتباه و انحراف دیگر هم پرداخته شود . اخیرا تفکری به این صورت نمود پیدا کرده است ، که اگر یک شخصیت سرشناس سیاسی گام به پیش گذاشته ودر راستای ایجاد یک ثقل سیاسی حرکت نماید، بسیاری از نیروها را می تواند حول خود جمع کرده و هسته واقعی نهاد ملی را تشکیل دهد . چنین فکری این ارزیابی را دارد که در آنصورت یا بقیه نیروها به این ثقل خواهند پیوست و یا اینکه منزوی می گردند . چنین ارزیابی  را کم و بیش آن سه حرکت هم داشتند  ، و دیدیم که با واقعیت همخوانی نداشته است . به باور ما چنین فکری نیز ضررش کمتر از عجله و سر خوردگی در راه تشکیل نهاد ملی نیست . باید گفت که این تفکر از جمله ، تفاوت های اساسی جامعه سیاسی ایران را با دوران فاجعه آمیز انقلاب بهمن نادیده می گیرد .
در آن دوره  جامعه تقریبا از احزاب و جریانهای سیاسی متعددی که تاثیر گذار باشند خالی بود .
تقریبا تمامی مخالفین جدی شاه مساله مرکزی شان دمکراسی نبود ، و اساسا بر سر دو مساله در عمل متحد بودند : مخالفت با شاه و دشمنی با امپریالیسم جهانی بویژه امریکا ! 
علاوی بر این تنها نهادی که آزادانه می توانست نارضایتی مردم را بازتاب دهد روحانیت بود که مساجد را در اقصی نقاط کشور در اختیار داشت ! به همین دلیل وقتی بر آمد توده ای رخ داد ، روحانیت براحتی توانست سوار بر موج شده و تحت رهبری بلامنازعه خمینی ، ارتجاع سیاه را بر اریکه قدرت نشاند !
آیا شرایط سیاسی امروز ما با آن دوران قابل مقایسه است؟ امروزه اما شخصیت های متعدد سیاسی ، احزاب و سازمانها و نهادهای مترقی و دمکرات ،  به درجات مختلف برای نجات جامعه از دست حکومت دینی تلاش می کنند و به اندازه توانشان بر اوضاع سیاسی کشور تاثیر می گذارند !
 در چنین شرایطی شخصیتی هر چند  هم که شناخته  شده باشد ، نمی تواند به تنهایی تبدیل به محور یک ائتلاف گسترده شود . بنابراین طرح چنین فکری نه تنها به سود اتحاد دمکراتیک نیروهای گوناگون سیاسی نیست ، بلکه بر پراکندگی موجود دامن نیز خواهدزد و از همه مهمتر در ایجاد نهاد ملی ای با مضمون دمکراتیک ، خلل وارد خواه دساخت .
از این رو ما طرح چنین مسائلی را به سود جنبش و نیز به سود ائتلاف گسترده نمیدانیم . البته این به معنا ی این نیست که نقش شخصیت های دمکرات و مترقی شناخته شده در جامعه سیاسی ایران را نادیده گیریم و یابه آنها کم بها دهیم .
اتفاقا چنین شخصیت هائی اگر بدرستی مورد توجه قرار گیرند ، و به نحو جدی در ایجاد نها ملی گام به پیش بگذارند ، می توانند در تسریع و نیز موفقیعت ایجاد نهاد ملی تاثیر بسزائی داشته باشند .
 بنابراین با توجه به تمامی مسائل و مشکلاتی که برشردیم ، ما از همه دست اندرکاران و سازمان دهندگان و نیز شرکت کنندگان نشست آتی انتظار داریم که علیرغم تنوع نظرات ، به پیام اصلی نشست لندن که مضمون آن در زیر خواهد آمد ، وفادار مانده و از طرح مسائل فرعی و غیر ضرور دوری جویند :
 نشست لندن نه ائتلاف و نه اتحاد جبهه ای است و نه درصدد تشکیل حزب و سازمان سیاسی جدیدی است و نه ادعای رهبری دارد . هدف اصلی آن آسان سازی امر ضروری همکاری و همسوئی آزادیخواهان طرفدار استقرار دمکراسی در ایران است .
 این نشست بخشی از یک پروژه سیاسی است ؛ پروژه سیاسی شکل گیری یک نهاد ملی که توان و امکان آن را د اشته باشد تا اهداف بیان شده را متحقق نماید .
  نهاد ملی چگونه نهادی است ؟
به باور ما  نهادملی ، نهادی است که باید از ( چه از لحاظ کمی و چه کیفی ) حداقل با شرکت بخش وسیعی از نیروهای  اپوزیسیون و از نحله های گوناگون نظری – سیاسی شکل گیرد . شامل نیروهای دمکرات متشکل از طیف چپ  و راست  جامعه ؛ از تشکل ها و شخصیت های اقوام و همینطور باشرکت بخش های فعال جنبش های دمکراتیک  .
در مجموع چنین نهادی باید امر توافق در گستره ملی ، حول دمکراسی و حقوق بشر را سازمان دهد. چنان ترکیب و توافقی که مشروعیتش در عرصه داخلی وبین المللی مورد حمایت جدی قرار گیرد .
ارزیابی ما این است که در شرایط کنونی این نهاد می تواند با شرکت فعالین نشست لندن ، با طیف های گوناگون آن ، حزب دمکرات کردستان ایران ، کومله و نهادها و تشکل ها و شخصیت های اقوام دیگر ، حزب مشروطه ایران ، شخصیت ها و افراد مستقل سیاسی و روشنفکران مترقی  پایه گذاری شود .  
بنابراین ما ( نشست لندن ) باید  بسهم خودحداکثر تلاش را برای رفع اختلافات و سوء تفاهمات موجود بین این جریانات و طیف های مختلف سیاسی کرده تا امکان توافقی ملی بر سر عامترین مسائل جامعه  بوجود آید !
البته ما بر این نظر نیستیم که سایر نیروها نباید و یا نمی توانند در ایجاد و پایه گذاری نهادملی شرکت کنند ، بلکه مقصود ما این است که برای رسیدن به یک ائتلاف بزرگ باید از قابل دسترس ترین امکانات شروع کرد .
زیرا به باور ما ،علیرغم مشاهده گرایشات مثبت ، هنوز تمایل جدی میان جریان های چپ ، نظیر سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت ) ، اتحاد فدائیان خلق ایران و نیز اتحاد جمهوری خواهان و جمهوری خواهان لائیک – دمکرات برای یک ائتلاف گسترده با ترکیب گوناگون مشاهده نمی شود .
بعد از پایه گذاری نهاد ملی باید تمامی تلاش خود را بکار گیرد تا این نیروها را نیز بسوی یک ائتلاف بزرگ سیاسی در کارزار مبارزه علیه جمهوری اسلامی و استقرار دمکراسی در ایران جذب کند !
                    
 
 
                                                        ماشاالله سلیمی و منوچهر مقصودنیا                               ۰۴.۱۱.۲۰۰۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست