سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

زهر افعی نوفل لوشاتو بر تن اروپای خفته


سلام اسماعیل پور


• طنز تلخ قضیه آنجاست که اروپا و پاریس در همین روزهای خون و وحشت خود، میزبان سلسله مذاکرات فرسایشی و بی‌نتیجه‌ی غرب با محمدجواد ظریف، رئیس همان دستگاه دیپلماسی‌ای است که مهمترین ابداع آن اعزام تیم‌های تروریستی به خارج با استفاده از پاسپورت دیپلماتیک و تبدیل سفارتخانه‌ها به مقر و اطاق عملیاتی تروریست‌هاست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣۰ دی ۱٣۹٣ -  ۲۰ ژانويه ۲۰۱۵


حادثه‌ی تروریستی کشتار در دفتر مجله‌ی شارلی ابدوی پاریس و حوادث یکی دو روز پس از آن که سرتاسر اروپا را تکان داد و جهان را در بهت فرو برد، جدیت در مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی را بیش از پیش به عنوان یک ضرورت مطرح نمود.
اروپایی که هنوز در شوک ناشی از پس‌لرزه‌های این ترورهای زنجیره‌ای به سر می‌برد و از آن به عنوان "یازدهم سپتامبر فرانسه" یاد می‌کند، به هیچ وجه متفاوت از اروپایی نیست که سال‌هاست مماشات با تروریسم و افراط‌گرایی را در پوشش مناسبات سیاسی، اقتصادی و سیاست‌های مهاجرپذیری‌اش سرلوحه‌ی کار خویش قرار داده و سهل‌انگارانه چنین پنداشته است که بایستی چنین حوادثی را صرفاً در متن همان حادثه ارزیابی نماید و از ریشه‌یابی حقیقی آنها خودداری نموده است. شاید روزی که خمینی در زیر درخت سیب نوفل لوشاتو همچون قارچی سمی سر برآورد و جامعه‌ی سیاسی و روشنفکری غرب از او به عنوان "روح یک جهان بی‌روح" یاد کرد و چهره‌اش را در ماه دید، هرگز نمی‌دانستند اینک که در سایه‌ی دمکراسی جمهوری پنجم فرانسه، غولی را در هیأت یک فرشته بزک کرده و مسیح دروغین مجهز به عصای موسی و طیلسان ابراهیم را از چراغ جادو بیرون کشیده‌اند، دانسته یا نادانسته اشعه‏ی خورشید را بر تن افعی سیاه یخزده‌ای تابانده‌اند که در مدت کوتاهی تنها بلعیدن کل جهان وی را سیر خواهد نمود و به زودی سراغ خود آنان نیز خواهد آمد. زمانی که این مسیح مجسم در ذهن امثال میشل فوکو از منبر جماران به جهانیان هشدار می‌داد که: "اگر به دینمان تعرض کنید، به تمام دنیایتان تعرض خواهیم کرد" این هشدار وی جدی گرفته نشد، فتوای قتل سلمان رشدی نیز تلنگری بر حسگرهای سیاسی آنان وارد نیاورد و غافل از آن بودند که مگسک تیربار روح‌الله جمارانی تمام دنیایشان را که همانا امنیت، آزادی‌ و حاکمیت ملی آنهاست، نشانه رفته است. در همین فرانسه، مهد دمکراسی غرب بود که جلادان اعزامی از طرف خلخالی دژخیم، شهریار شفیق را به پیشگاه مولایشان قربانی کردند و کسی دم برنیاورد. چند سال بعد، قصابان افعی جماران در همین پاریس شاپور بختیار را مثله کردند و چندی نگذشت که علی وکیلی راد، قاتل وی پیروزمندانه و فارغ‌البال همچون امامش از دالان هوایی پاریس ـ تهران به آشیانه‏ی تروریسم بازگشت و مقامات وزارت خارجه‌ی رژیم همچون یک دیپلمات قهرمان از وی استقبال نمودند تا همچون انیس نقاش، یوسف امین، عباس راحل، کاظم دارابی، جعفری صحرارودی و بسیاری از دیگر آدمکشان اسلامی از موهبت‏های سازش نکبت‏بار دمکراسی و تروریسم بهره ببرد. از نگاه بسیاری از ما کردها که دو رهبر بزرگ بخون خفته در پرلاشز پاریس و بسیاری از مبارزان راه آزادی خود را در راه این مماشات غرب با تروریسم دولتی و بنیادگرایی دست‌پرورده‌ی اروپا و پاریس از دست داده و قصه‌ی پرغصه‌ی اسکورت دیپلماتیک تروریست‌ها به سوی تهران را با تمام وجود لمس نموده‌ایم، کشتار شارلی ابدو کمترین فرجام و تنها قله‏ی کوه یخ فاجعه‌ای است که اروپای سر فرو برده به زیر برف کوته‌نظری‌های اقتصادی بایستی انتظار آن را داشته باشد. اروپایی که بستر مخملی دمکراسی خویش را بهشت تروریست‌ها و فرش قرمز زیر پای بنیادگرایان نموده است، یقیناً باید بداند که اگر به خود نیاید، قضیه با گفتن و نوشتن "من شارلی هستم" و برافروختن شمعی و ریختن اشکی فیصله نخواهد یافت.
در همین چند روز اخیر واکنش وزارت خارجه‌ی رژیم تهران به این مسائل نشان داد که زمامداران تهران علیرغم محکوم نمودن ظاهری این جنایت، مدام از گوشزد نمودن این نکته‌ی تهدیدآمیز غافل نشده‌اند که غرب اگر خواهان تکرار و گسترش چنین فجایعی نیست، بایستی بپذیرد که قربانیان این ترورها مرتکب فعل مجرمانه‌ شده‌‌اند (و لاجرم همانند موارد مشابه، مهدورالدم تلقی می‌شوند) و نبایستی به بهانه‌ی آزادی بیان اجازه داد هرکسی هرچه دلش می‌خواهد بگوید و بنویسد! اگر این را در کنار تیترها و مطالب مندرج در روزنامه‌هایی همچون"کیهان" و "یالثارات" به عنوان منعکس‌کننده‌ی دیدگاه‌ بیت رهبری رژیم و جریانات نزدیک به خامنه‌ای قرار دهیم، در می‌یابیم که ایران در میان کشورهای اسلامی تنها کشوری است که حکومت آن می‌کوشد در محکومیت این عملیات تروریستی شک نموده و آشکارا یا تلویحاً از آن به عنوان مجازات شرعی یاد کند. لیکن هنوز نشانه‌ای از اینکه غرب و فرانسه اشاره‌های ضمنی نهفته در این موضعگیری‌ها را دریافته‌ باشند، به چشم نمی‌خورد و طنز تلخ قضیه آنجاست که اروپا و پاریس در همین روزهای خون و وحشت خود، میزبان سلسله مذاکرات فرسایشی و بی‌نتیجه‌ی غرب با محمدجواد ظریف، رئیس همان دستگاه دیپلماسی‌ای است که مهمترین ابداع آن اعزام تیم‌های تروریستی به خارج با استفاده از پاسپورت دیپلماتیک و تبدیل سفارتخانه‌ها به مقر و اطاق عملیاتی تروریست‌هاست. رسانه‌ها و محافل سیاسی غرب هنوز به غلط می‌خواهند بین جمهوری اسلامی و مولود خبیث آن یعنی افراط‌گرایی و تروریسم ملبس به جامه‌ی مذهب تفکیک قائل شوند. لذا در سایه‌ی این ظاهربینی‌ها و کوته‌نظری‌های غرب به نظر می‌رسد که کشتار پاریس هم برای رفع توهم خوش‏بینی به نرمش قهرمانانه‌ی رژیم و توفیق سیاست مماشات‌گرانه‌ی غرب با جمهوری اسلامی کافی نبوده و هنوز باید به تعبیر خمینی "خون‌ها ریخته شود و قلم‌ها شکسته شود" تا جهان غرب از خواب خرگوشی بیدار شده و برای مبارزه با خشونت بنیادگرایان اسلامی به جای اقدامات مقطعی بی‌ثمر علیه زیرشاخه‌های ترور، به ریشه‌یابی نظری و خشکاندن عملی سرچشمه‌های آن اقدام نماید.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۷)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست