سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تاوان ۴۴۴ روز


محمد شوری


• وقتی انقلاب ۵۷ در ۲۲ بهمن، متولد شد، آبستن بود. ۹ ماه بعد فرزند نامشروع معجونی از گروه ها و افراد ناهمگون، متناقض و متضاد، در ۱۳آبان ۱۳۵۸ بدنیا آمد، خمینی به فرزندی آنرا قبول کرد و «انقلاب دوم» را بر وی نام نهاد! ۴۴۴ روز با لقمه حرام، گوشت و پوستش شکل گرفت. دور باطلی از زایش نامشروع، تولید مثل شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ آبان ۱٣۹٣ -  ۴ نوامبر ۲۰۱۴


وقتی انقلاب ۵۷ در ۲۲ بهمن، متولد شد، آبستن بود. ۹ ماه بعد فرزند نامشروع معجونی از گروه ها و افراد ناهمگون، متناقض و متضاد، در ۱٣آبان ۱٣۵٨ بدنیا آمد، خمینی به فرزندی آنرا قبول کرد و «انقلاب دوم» را بر وی نام نهاد!
۴۴۴ روز با لقمه حرام، گوشت و پوستش شکل گرفت. دور باطلی از زایش نامشروع، تولید مثل شد:
صدور انقلاب، ٨سال جنگ، ترور و تسویه سیاسی، تحریم، انرژی هسته ای حق مسلم ماست! و...
مردم و انقلاب۵۷، تا همین الآن تاوان تله اشغال سفارت آمریکادر تهران را می دهند. حرکتی (شاید میمون) و (سمبولیک) که با یک روز و چند ساعت می بایست خاتمه پیدا می کرد، با هدایت و نقشه (شاید از پیش ترسیم شده) ۴۴۴روز زمان بُرد و همان، سرآغاز تسویه حساب در بازی سیاست (بدلیل اختلافات قدیمی در قبل از انقلاب)، و بدست آوردن قدرت سیاسی شد.
۱٣ آبان ۱٣۵٨، سفارت آمریکا در تهران توسط چند دانشجو و غیردانشجو (که بعد نام «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» را برخود گذاشتند) سقوط و کارکناش به گروگان و اموالش غصب شد.
اولین کلنگ گروگان گیری و اولین خشت کج، انقلاب۵۷ را تا ثریا بُرد کژ!
«دانشجویان مسلمان پیرو خط امام»- علیرغم تکثر و انشقاق فکری و عملی که بین آنها در این سال ها بوجود آمد-همچنان در پُستهای حساس مدیریتی، و حرفه های امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و انتظامی و نیز مطبوعاتی، کم و بیش حضور دارند!
هر انقلاب که تغییر ماهوی در ساختار را خلق کند، بی شک در سال و شاید ٣ سال نخست، با ناهمگونی در اداره واحد مدیریت روبروست. و هنگامی که آنرا هم ایدئولوژیک کنیم، ماهیت جهت دار آن، اختلاف و شکاف را خود جوش می آفریند و در صورت فقدان مدیریتی پاک و صحیح، سریع شکننده خواهد شد؛ و شکست انقلاب ۵۷
هم با تولد «انقلاب دوم» آغاز شد.
می پذیریم که بلبشو و نوعی آنارشیسم خاصیت هر انقلاب است؛ که اگر به تصرف سفارت آمریکا در تهران هم با حُسن ظَن نگاه شود، پاسخی است به مطالبات مردم ایران به سالها مداخلات آمریکا در این سرزمین؛ اما ۴۴۴ روز کِش دادن و گِره زدن آن به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پیروزی جمهوری خواهان (ریگان) و معامله (در واقعه مک فارلین) و ادامه همان روند تا الان با گِره زدن توافق (و عدم توافق) هسته ای به انتخابات در آمریکا (شاید باز هم جمهوری خواهان)! نه تنها «انقلاب دوم» مردم ما نبود، بلکه افتادن در تله ای بود که همان آمریکای امپریالیست جهانخوار در پی بدست آوردن و حفظ امنیت و منافع ملی خود در سراسر جهان، توسط زُبده ترین کارشناسان سیاسی، فکری و نُخبه خود دائم در حال کار کارشناسی ست!
وقتی به رویدادهای همان سال تولد «انقلاب دوم» نگاه شود، متوجه می شوید هنوز سخنی (با شدّت و جهت دار) در مورد «صدورانقلاب»* نبود. تصرف سفارت آمریکا در تهران، کلنگ «صدور انقلاب» را زد و علاوه بر این، آنرا حکومتی هم کرد! و با شروع «جنگ» آتش آن را افروخته تر و دامنه را گسترده تر...
ترور، خودی و غیرخودی شدن نیروها، همه زائیده همان «انقلاب دوم» است.
وقتی اسناد سفارت (اگر همه آنرا حمل برصحت کنیم!) فقط در راستای سقوط دولت «بازرگان» و افشاگری بر علیه افرادی خاص بیرون کشیده شد؛ و در مَحکمه ای که قاضی آن، شور و هیجان بود؛ مردمی که هیچ چیز نمی دانست و فقط اعتقاد و باور ماورای الطبیعه غیبی قلبی فرهنگ دینی سنتی اش آنرا معتقد کرده بود که عکس خمینی در ماه است... به قضاوت نشست!
بعد از هر جنگی فاتحین به تقسیم غنایم می پردازند و هر که در این فرایند تدبیرش (باضافه تدابیر ماکیاولیستی هدف وسیله را توجیه می کند) گرفت، غنایم بیشتری می برد.
انقلاب ۵۷ پیروزی مردمی بود بر سلطنت فردی و خودکامه بر سرنوشت کشور؛ اما این مردم نمی دانستند چه می خواهند و چه باید بکنند و چه بگویند و چه شعار بدهند؛ از بلندگو هر صدایی که زورش بیشتر بود، همانرا انعکاس می دادند؛ و این چنین توی دهان مردم انداختند که بگویند: چه می خواهند و چه باید بکنند!
هر که کاردش تیزتر، بُردش بیشتر!
سفارت که به تصرف درآمد، تدابیر ماکیاولیستی در تهییج مردم، آنچنان کاردش تیز شد که توانست همه را به خیابانها بکشاند و بر علیه آمریکا و سیاست های امپریالیستی و غیره اش فریاد بزند! از افراد درجه یک حکومت و نظام، تنها «آیت الله منتظری» با شجاعت تمام اقرار کرد: «حادثه اشغال سفارت اشتباه بود»!
«انقلاب دوم» مثل خُوره به جان درخت انقلاب ۵۷ افتاد و چون موریانه، ساختار دمکراتیک آنرا که در دو کلمه «استقلال» و «آزادی» هویت پیدا می کرد، به «استبداد و بَردگی مدرن» تبدیل کرد!

درحاشیه:
* «صدور انقلاب» با تصرف سفارت آمریکا در تهران علنی و در ادامه، توسط برخی در معامله و بازی سیاست، مسخ و استحاله شد. برخی جهت دار و با منظور و نیّت خاص، «صدور انقلاب» را مُضرترین مَفسده انقلاب
۵۷ می دانند و با این کُبرا، که صُغرای آنرا هم «محمد منتظری» و «سیدمهدی هاشمی» به رهبری «آیت الله منتظری» می دانند، سپس نتیجه گرفته اند که همه بدبختی و فساد بعد از این، ناشی از آن است! درحالیکه این صغری و کبری از اصل معیوب است!
درست است که «محمد منتظری» و برخی دیگر، بدلیل آشنایی و سابقه تاریخی (قبل از انقلاب)، در پروسه صدور انقلاب فعالیت بیشتری از خود نشان دادند و همین نیز خود خاصیت ایدئولوژیک بودن انقلاب بود، ولی این شور و هیجان کاذب و غیرکاذب بعد از تصرف سفارت آمریکا بود که همه را و از جمله مرحوم «محمد منتظری» را به واکنش هایی (و گاه شاید غیر واقع بینانه) وادار کرد! و گرنه «محمد منتظری» عمرش کفاف نکرد که الآن بشود قضاوت سر راست کرد! همینطور، جانشین وی، «سیدمهدی هاشمی» (از نزدیکان آیت الله منتظری) - که
خود جزو فرماندهان عالی سپاه پاسداران بود- که با تاسیس «واحد نهضت های آزادیبخش» در سپاه می خواست به پروسه صدور انقلاب بپردازد! اما همان تضادها، مناقشات سیاسی و تسویه هاو حساسیت های پس از تصرف سفارت، و شروع تقسیم شدن نیروها به «خودی» و «غیرخودی»، به ایشان هم زمانه وفا نکرد و جانش
را هم حتی در همین راه از دست داد! و این مجلس شورای اسلامی بود که وارد این بازی می شود، و در این بازی تصیمم می گیرد «واحد نهضتهای آزادیبخش» سپاه را منحل و همانرا (و نیروهای آنرا) در اختیار واحد «روابط بین الملل سپاه» به ریاست «محسن میردامادی» (از اعضای دانشجوی مسلمان پیرو خط امام و نیروی تصرف
کننده سفارت) قرار دهد!
در واقع پروسه «صدور انقلاب» از سال ۶۲ دیگر در دست طیف وابسته به آیت الله منتظری نبود و فقط تا سال ۶۵ یک شیر بی یال و کوپالی که همه آن در یک موسسه انتشاراتی جمع شده بود، فعالیت نه چندان رسمی می کرد! (که همه آنهم تحت الشعاع جنگ عراق با ایران قرار داشت)! از این جا به بعد پروسه «صدور انقلاب» در اختیار حکومت و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی و سپاه پاسداران می باشد.
با قلب این استراتژی، سرنوشت صدور انقلاب و مبارزه با امپریالیسیم و صهیونیزم و مثل آن، به دست افرادی چون «سعید امامی» می افتاد؛ و تمامی معاملات پنهانی مثل «جریان مک فارلین» و باقی قضایا، که تا الآن «دایه های مهربانتر از مادر» و «ابن الوقت های انقلاب»؛ تمام توانشان در مبارزه با آمریکا!! را به «توافق نرسیدن» در موضوع «انرژی هسته ای» گِره زده اند!

محمد شوری - نویسنده و روزنامه نگار


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست