سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شب و سکوت و سه تار


احمد رضا الیاسی


• شب‎ و‎ سکوت ‎و سه ‎تاری که لال مانده، منم
بیا کمی بنوازم، بیا کمی بزنم!

نه چنگ شور و جنونی، نه پنجه ی گرمی
اسیر غربت بی انتهای خویشتنم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٣۰ مهر ۱٣٨۵ -  ۲۲ اکتبر ۲۰۰۶


 
شب‎ و‎سکوت ‎وسه ‎تاری که لال مانده، منم
بیا کمی بنوازم ، بیا کمی بزنم!

نه چنگ شور و جنونی، نه پنجه ی گرمی
اسیر غربت بی انتهای خویشتنم

و در میان کویری که باغ نامش بود
به زخم زخم تبر شاخه شاخه می‏شکنم

دوباره می نگرم نقش خویش را بر آب
چنان غریبه که باور نمی کنم که منم

ببین چه بر سرم آورده عشق و با اینحال
نمی توانم از این ناگــزیر دل بکنم

چنان زلال تو را تشنه‏ ام در این دوزخ
که از لهیب عطش گر گرفته پیرهنم

غزل غزل همه ام را وداع می کنم آه
به دست آتش و بادند پاره های تنم

سکوت می وزد و در کنار تنهاییم
نشسته‏ ام به تماشای شعله ور شدنم

مجال پر زدنم نیست، بعد از این شاید
به آسمان برسد امتداد سوختنم


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست