سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

امپریالیسم در روسیه!


اردشیر قلندری


• آیا امپریالیسم در روسیه وجود دارد؟. برپایه پاسخ به این پرسش ما می توانیم تاکتیک و استراتژیک خود را در برخورد با روسیه روشن نمایم. اگر سرمایه داری روسیه به مرحله امپریالیسم رسیده باشد، آنگاه باید در انتظار انجام یک انقلاب سوسیالیستی در این کشور بود. و اگر هنوز به این مرحله نرسیده باشد در این صورت نیروهای چپ باید در اتحاد با نیروهای پیشروی دیگر، بخشی از بورژوازی جهت مبارزه آزادیبخش ملی متحد گردند، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۶ مهر ۱٣۹٣ -  ۲٨ سپتامبر ۲۰۱۴



"رقابت آزاد خواص اصلی کاپیتالیسم و تولید کالا در کلیت آن است؛ انحصارات در تضاد مستقیم با رقابت آزاد می باشد، وهمین رقابت در برابر دیدگان ما با ایجاد تولیدات بزرگ، از میان بردن تولیدات خرد و با تبدیل بزرگ به بزرگتر به انحصارات تبدیل گشته است، تراکم تولید و سرمایه را تابجایی رسانده، که از آن انحصارات رشد کرده و رشد می کند: کارتلها، سندیکاتها، تراستها، با سرمایه میلیاردی دهها بانک یکی میگردند. همزمان با این، انحصارات از میان رقابت آزاد رشد نموده، آنرا از بین نمی برند، همراه و کنار آن وجود دارند، که مولد بسیاری از تضادها، اختلافات و درگیریهای حاد و شدید می گردند". (۱)
لنین در کتاب "امپریالیسم بمثابه عالیترین مرحله سرمایه داری" به ما مساله زیادی در مورد مشخصه های امپریالیسم در سده بیستم، پیدایش و شکلگیری آنرا آموخت. با این همه امروزه نیز ما در مورد امپریالیسم چه شکل و شمایلی دارد، شاهد نظراتی بسیار متنوع می باشیم.
آیا روسیه امپریالیسم است؟ یا در مرحله گذار به امپریالیسم قراردارد؟ البته این موضوع برپایه اندیشه های چپ ایرانی هنوز مورد توجه کافی قرارنگرفته است، و ما سعی می کنیم فصل جدیدتری در این مورد گشوده باشیم.
در مورد امپریالیسم آمریکا و اروپا سدها کتاب و نوشته چاپ شده است. بسیاری از نوشته ها در این مورد درست و بسیاری دیگر با افکار توجیهی اپورتونیستی، سوسیال-شونیستی و حتی با افکار ناسیونالیسم هار آغشته شده است. وظیفه ما درک تئوریک آن دسته از پدیده های اقتصادی و آنالیز جایگاه بین المللی آن، که در روسیه معاصر جولان می دهند می باشد، تا به این برایند برسیم که اصولا روسیه امپریالیسم هست یا نیست؟.
لنین مشخصه های امپریالیسم را برشمرده و نگارنده تلاش دارد در ذیل در مورد هرکدام تاحد ممکن و در جهت هرچه کوتاه شدن مقاله برای عدم خستگی خواننده به توضیح این موضوع بپردازد.
آیا امپریالیسم در روسیه وجود دارد؟. برپایه پاسخ به این پرسش ما می توانیم تاکتیک و استراتژیک خود را در برخورد با روسیه روشن نمایم. اگر سرمایه داری روسیه به مرحله امپریالیسم رسیده باشد، آنگاه باید در انتظار انجام یک انقلاب سوسیالیستی در این کشور بود. و اگر هنوز به این مرحله نرسیده باشد و تنها در مرحله سرمایه داری قبل انحصاری باشد، در این صورت نیروهای چپ باید در اتحاد با نیروهای پیشروی دیگر، بخشی از بورژوازی جهت مبارزه آزادیبخش ملی متحد گردند، نظری که بسیاری از کنشگران چپ در روسیه پایبند به آن می باشند.

تراکم سرمایه در روسیه
جهت درک این موضوع ابتدا باید دید که چگونه کاپیتالیسم در روسیه بوجود آمد؟. آیا سرمایه داری از خارج وارد روسیه شد، یا پیش زمینه های آن پیش از سالهای ۱۹۹۱ ظاهر گشته، و سرمایه داری بر پایه های مستقل خود تبیین گشت است؟. بسیار غیردیالکتیکی و نا عادلانه خواهد بود که بگویم، در دولت سوسیالیستی، نظام میرنده [سرمایه داری] را بشود از خارج وارد جامعه نمود. بدین ترتیب، باید پرسید که تا چه اندازه اقتصاد شوروی سوسیالیستی بوده، فرایند تبدیل به سرمایه داری چگونه بوده است؟.
اتحاد جماهیر شوروی اقتصاد دولت خودرا بر پایه نوعی سازش بین سوسیالیسم و شکل اقتصاد کالایی بنا گذاشته بود. توسعه آتی کمونیسم می بایست بطور کامل این شکل اقتصاد کالایی، مالکیت خصوصی را از میان بر می داشت. در این روند و در برخورد با مشکلات، مدیریت کشور راهی دیگر را در پیش گرفت، راه استفاده از شیوه های اقتصاد بازار. مطابق بینشهای اقتصادی کاسیگین معیارهای ارزیابی فعالیت های اقتصادی موسسات دگرگون شدند: حجم تولیدات ناخالص معیارهای اصلی گشته، و بهای فروش فراورده ها، سود، در تعداد شاخصهای برنامه ریزی شده بشدت کاهش یافت. برخوردهای اقتصادی مدیران و موسسات در بیشتر موارد به شرایط مطلوب آنها، یعنی افزایش انگیزهای مادی (پاداشتها) همراه گردید. بدین سان، پس از چند سال رکود، همزمان با رشد شدید اقتصاد سایه، همراه با "اصلاحات" گورباچف رشد عناصر سرمایه داری به فرجام رسید.
گورباچف فرایند عناصر سرمایه داری در اقتصاد سوسیالیستی را علنی نمود. "درمان" سوسیالیسم با امپول سرمایه داری با سرعت بی سابقه ای انجام گرفت. این "آمپول درمان" در پیدایش گسترده تعاونی های (شرکتها) سالهای ۱۹٨۶-۱۹۹۲ جلوه کرد. بروز شرکتها بدون قوانین متناسب با روابط بازار امکان ناپذیر گشت، به تبع آن، قوانین مربوط به بازار نیز تدوین گردید. قوانین مربوط به بازار که پس از این سالها تدوین شدند، اینک به قوانین سرمایه داری تبدیل گشته، نمی توانند اموال دولتی را به حال خود را رها سازند. برای مثال، عمده فروشی، فعالیتهای مستقل اقتصادی، تسهیل تنظیمات دولتی فروش کالا، سیستم قیمت گذاری و بسیاری دیگراز انحصار دولت خارج گردید. بدین طریق، برآیند "اصلاحات" گورباچف پیدایش بازار در شوروی شد، که بمثابه پایان مرحله گذار از سوسیالیسم به سرمایه داری گردید. در این مورد مصوبه شورای وزیران شوروی در مورد فعالیتهای ممنوعه ، فرمان در باره مالیات از درآمدهای اعضای شرکتها، که مطابق این مصوبه مالیات بندی تصاعدی از این درآمد ها به ۹۰% رسید. این امر در رویارویی شدید بین نیروهای مولد در حال رشد و مناسبات تولیدی واپسگرا رخداد. در پایان سالهای ٨۰ کاملان روشن بود که اقتصاد دچار بحران است، حل بحران به ضد انقلاب بورژوازی دهه ۹۰ منتهی گردید.
سرمایه داری غرب از فرصت بدست آمده بیشترین استفاده را برده، اما اگر بحران بوجود نمی آمد، دخالت خارجی نیز موثر واقع نمی شد.
با در نظر گرفتن روند رشد مستقل برخی عناصر سرمایه داری در شوروی از دهه سالهای شصت، سرمایه داری امروزین روسیه دارای استقلالی مشخص بوده، و فرآیند شکلگیری فاز امپریالیتستی بصورتی که در سده نوزدهم بروز نمود، در روسیه با درد زایمان کمتری روبرو شد. ازجمله می توان گفت که موسسات صنعتی بسیار بزرگ که در پروسیه طولانی مدت تحکیم تولیدات خرد بروز نمود، پس از فروریزی شوروی در میان سرمایه داران نوپا تقسیم گردید. مرحله تمرکز و تراکم درسیستم اقتصاد برنامه ریزی شوروی، بطرز قابل توجهی از سیستم جهانی سرمایه داری پیشی گرفت، و همین امر باعث شد که سرمایه داری روسیه پسا شوروی فاز رقابت آزاد را تجربه ننماید، و عملا سرمایه داری فوق انحصاری را سازمان دهد. برای مثال در برخی از رشته های صنعتی در رابطه با انحصارات، روسیه جلوتر از ثروتمندترین کشورهای سرمایه داری قرار دارد. در روسیه تابعیت سرمایه صنعتی به بانکها و پیوند متعاقب آنها نیز رخ نداد. در روسیه پس از فروریزی شوروی، سرمایه بانکی و صنعتی در پیوند با هم زاده شدند.
می گویند در روسیه انحصارات بطورکامل به غرب وابسته است. ولی این امر در رد این حقیقت نیست که روسیه در فاز امپریالیسم نباشد، ولو اینکه به دول بزرگ سرمایه داری وابسته باشد. مگر تا انقلاب بزرگ اکتبر امپریالیسم روسیه به امپریالیسم اروپا وابسته نبود؟ مگر این وابستگی صد در صد بود؟.
طبق آمار کمپانی RBK در سال ۲۰۰۶ تعداد کمپانی های بزرگ روسیه از ٨۰۰ بیشتر می شد. در زمینه صنعت نفت و گاز روسیه ده شرکت بزرگ از لحاظ درآمد وجود داشتند، که بیش از ٨۰ درصد تولید فراورده های این صنعت را کنترل می کردند. بطور مثال شرکت "لوک اویل" با درآمدی بیش از ۵۵۷۷۴ میلیون دلار، شرکت دولتی "گاز پروم" ۴٨۹۱۲ میلیون دلار درآمد، کمپانی "ترانس ناسیونال "TNK -BR" در آمد ۲۴٨۴۰ میلیون دلار ، شرکت دولتی "روس نفت" در آمد ۲٣۹۵۷ میلیون دلار ... این انحصارات (منوپلها) نه تنها بازار نفت و گاز روسیه، بلکه بازار نفت و گازسایر کشورهای مشترک المنافع را کنترل کرده، و حضور خود در کشورهایی دیگرمثل ایران (قراردادهای نفتی ) را نیزگستر ش می دهند.
درحوزه انرژی (برق)، ترانسپورت، ماشین سازی، پتروشیمی، صنایع فولاد، مخابرات، انحصارات بزرگ روسیه، غیر مستقیم با دستگاه دولت درهم تنیده، از منابع مالی هنگفتی برخورداند. برای مثال: "RAO "UES" با ۲۷۰٣٣ میلیون دلار و کنسرن دولتی "روس انرک اتم" ۲۵۱۱ میلیون دلار و "موس انرکو" ۲۵۱۰ میلیون دلار قرار دارند. البته در اینجا منوپل های دولتی ، دولت به معنای یک دولت ملی نیست، بلکه منظور دولتی ایست که در تملک الیگارشی قرار داشته و در راستای منافع گروهی محدود- الیگارشی عمل می کند. روند انحصاری سازی دولتی اقتصاد روسیه از دوران ریاست جمهوری پوتین آغاز گردید، و در واقع الیگارشی دولتی-پوتین جهت مهار آتی انگیزه های سیاسی همه را به طناب دولت بسته است. این گروه الیگارشی در راستای ایجاد دولت تمام امپریالیستی بوده، هدف نهایی آن ساختمان دولت امپریالیستی روسیه و مهار همه کروه های مالی-صنعتی و به خدمت گرفتن آنان در دولت آینده است.
آمار فوق الذکر بیانگر ارتباط شرکتهای مختلف نیست، برای نمونه، هولدینگ "AFC سیستم " که دارای ۵۰.۴% سهام بزرگترین اپراتور موبایل MTS است که بصورت "مادر" و "دختر" عمل میکنند. این امر در همه رشته های دیگر نیز صادق است. با مثالهای ذکر شده در بالا، و در ذیل خواهیم دید، که تمرکز و تراکم تولید و سرمایه در روسیه امروز به مرحله ای رسیده که سبب پیدایش انحصارات شده، حوزه های صنعتی را بین خود تقسیم نموده اند. فرایند انحصاری کردن هماکنون نیز ادامه داشته، بازار "ترکیب و ادغام" از مرز ۱۰۰ میلیارد دلار نیز گذشته است. با توجه به اینکه، انحصارات- هسته و پایه امپریالیسم است، پافشاری بر عدم وجود آن در روسیه ساده لوحی محض خواهد بود.
در چنین شرایطی هرچقدرهم به الیگارشی- پوتین به دیده یک سیاست "ملی" بنگریم که در برابر امپریالیسم غرب سینه سپرکرده، عملکردهای وی در راستای سیاستهای لیبرالی، خصوصی سازی، انحصاری کردن صنایع و فعالیتهای اقتصادی در کل، جهت تحکیم دولت سرمایه داری – امپریالیستی می باشد.
با این همه، یک واقعیت در روسیه رخ داده است، جای لفظ لیبرالی گذشته، شعار "آزادی"، توسط ناسیونال- پاتریوتها به شعار "ثبات" تبدیل گشته که فرقی در ماهیت ندارد. اگر این موضوع ناچیز را درک نکنیم از مارکسیسم به "پوتینیسم" خواهیم رسید. این نیز واقعیت است که اقتصاد روسیه به غرب وابسته است، ولی این امر نفی حقیقت اداره کشور توسط انحصارات، سرمایه مالی و الیگارشی نمی باشد. لنین مینویسد: "نه تنها دول کوچک، برای مثال، حتی روسیه، بطور کامل از نظر اقتصادی به قدرت سرمایه مالی کشورهای بورژوازی "ثروتمند" امپریالیستی وابسته است. ..."(۲) آیا لنین با این گفته خود وجود امپریالیسم در روسیه ۱۹۱۴ را نفی کرده است؟.

بانکها
موضوع دیگر در روسیه، موضوع بانکها است. تراکم تولید و سرمایه به پیدایش انحصارات – بزرگترین شرکت های سهام داری منتی میگردد. فعالیت سرمایه انحصاری بدون جلب وجوه نقدی اعظیم، پرداخت وامها میسر نمی باشد، بدین خاطر، در صف اول جامعه بورژوازی در عصر امپریالیسم بانکهای قرار می گیرند، که به شریان حیاتی زندگی مالی این یا آن دولت تبدیل می شوند. بدین ترتیب، امکان و ضرورت ائتلاف سرمایه بانکی با صنعت، و تنیدن متقابل آنها و ایجاد سرمایه مالی در شکل گروه های مالی- صنعتی فراهم میگردد. افزایش نقش بانکها در اقتصاد بیانگر یکی از فرآیندهای اساسی رشد کاپیتالیسم به امپریالیسم است.
بزرگترین و اصلی ترین بانک در فدراسیون روسیه بانک مرکزی می باشد. این بانک بنا بر ماهیت، وظایف و عملکردهای خود دارای طبیعتی دوگانه است: می تواند همچون یک سازمان اعتبارات، با چاپ پول ظاهر گردد و همزمان ارگان اجرایی دولتی در همه دیگر سازمانهای اعتباری عمل نماید. وجود چنین بانکی بیانگر عالیترین مرحله تراکم و تمرکز امور بانکی در این کشوراست. برای موجودیت سرمایه داری درکل چنین بانکی بسیار بزرگ و ویژه، دارای بالاترین اهمیت است.
از بزرگترین بانکها؛ پس از بانک ملی، بانک پس انداز روسیه (Sberbank) قرار میگیرد. این بانک بصورت شرکت سهامی عام (باز) مطابق قوانین روسیه شوروی سوسیالیستی در مورد "بانکها و فعالیت بانکی در روسیه شوروی سوسیالیستی " تاسیس گردید. موسس و سهامدار اصلی این بانک، بانک مرکزی روسیه می باشد که بیش از ۶۰% سهام سرمایه اولیه در دارا می باشد. همچنین بیش از ۲۰۰ هزار اشخاص حقوقی و حقیقی از سهام داران این بانک می باشند. بانک پس انداز روسیه در سال ۱۹۹۱ احیا گردید. امروز این بانک بیش از ٣۰% موجودهای سیستم اعتباری روسیه را کنترل می نماید. در سال ۲۰۰۶ این بانک در رتبه مجله «The Banker» رده ٨۲ با سرمایه ای بیش از ۲۵ میلیارد دلار را درمیان بانکهای قوی از آنِ خود نمود. پس از بانک پس انداز، "ونیش تورگ بانک" (بانک تجارت خارجی) قرار میگیرد که تقریبا با مشارکت ۱۰۰% بانک مرکزی می باشد. بعد از بانک تجارت خارجی "گاز پروم بانک" که بطور مستقیم با منوپل دولتی "گازپروم" پیوند خورده است. یکی از مهم ترین ویژگی های امپریالیسم رابطه بانکها با انحصارت می باشد. شرکتهای بزرگ، شرکتهای کوچک را می بلعند، با بانکها ائتلاف می کنند، پیوند می خورند و گروه های مالی-صنعتی واحد ایجاد می نمایند، و در همه شئون زندگی اجتماعی نفوذ می کنند.
در نیمه نخست سال ۲۰۱٣ موجودی بانکهای روسیه تقریبا به مرز ۵۰ تریلیون روبل رسید.
بدین ترتیب، همانطور که می بینید، پایان توسعه امور بانکی روسیه انحصارات است. بطوریکه چنین درجه ای از انحصاری شدن حتی در کشور انحصارات مثل آمریکا نیز دیده نمی شود.
   
سرمایه مالی در روسیه:
تمرکز تولید، انحصارات بوجود آمده از آن، ائتلاف بانکها با صنایع، اساس پیدایش سرمایه مالی، گروه های مالی-صنعتی و الیگارشی مالی می گردد. همه اینها ثمره تمرکز تولید می باشد، برای برخی از دست اندرکاران مساله اقتصادی در روسیه این مشخصه های امپریالیسم دارای اهمیتی برابر بوده، که باعث می شود روابط بین اصلی و فرعی را بسیار گیچ کننده توصیف نمایند، علت و معلول، چنین میشود که نبود یکی از مشخصه ها دلیل نبود امپریالیسم در کلیت خود گردد. در چنین مواردی بر مکانیسم اصلی شکلگیری گروه های مالی-صنعتی، الیگارشی، شگردهای آن، اندازه درآمدها، ارتباط با پارلمان و دولت سرپوش گذاشته شده و نادیده گرفته می شود. بدین ترتیب، با جملاتی از قبیل "مسئولیت" تجارت در برابر جامعه، به ستایس "قیمومیت" این یا آن الیگارش، کمکهای خیریه آنها به جامعه را که یک هزارم ثروت را بخشیده، در کنار قوانین آبگی محدودیت انحصارات می پردازند.
چگونگی بروز گروه های مالی-صنعتی در روسیه؛ در آواخر ۱۹۹٣ ضرورت تشکیل برخی از اشکال جهت ادغام شرکتها حیاتی شد، در سال ۱۹۹۵ دومای دولتی (مجلس روسیه) قانون تنظیم کار گروه های مالی-صنعتی را بتصویب رساند. شدت فرآیند شکلگیری گروه های مالی-صنعتی شدیدا نسبت به رشته های صنعتی متمایز بود. بیشترین فعالیت این پروسه در صنایع ماشین سازی (منجمله در اتومبیل و ابزار سازی) صورت گرفت. در پایان سال ۱۹۹۷ در شرکتهای ادغام شده گروه های مالی-صنعتی ۲۷% فراورده های رشته های فوق تولید گشته، که ۴۰% درآمد را برای گروه های مالی-صنعتی داشت. حجم استثنایی سرمایه و گرایش به انحصارات در صنایع ماشین سازی در شکلگیری سریع گروه های مالی-صنعتی خود نمایی کرد. اساس گروه های مالی-صنعتی بر سرمایه مالی بنا گشته، که در واقع سرمایه صنعتی تنیده در سرمایه بانکی می باشد. در ارتباط با اینکه با چه تناسبی این دونوع سرمایه در آمیخته اند، گروه های مالی-صنعتی به گروه های "صنعتی-مالی" و "بانکی" تقسیم می گردند. گروه های مالی-صنعتی بخش صنعت نوع کنگلومرا (شرکتهای مختلط) منجمله شرکا، امکانات گسترده ای در جهات وسیع فعالیتها را فراهم می آوردند. مشخصه این گروه های مالی-صنعتی تاحدی تمرکز زادیی مدیریت، درعدم رهبری کمپانیهای هلدینگ می باشد. در چنین مواردی منافع طرفین به کمک تملک متقابل سهام حول موسسات بزرگ مالی-اعتباری (بانکهای تجاری و سرمایه گذاری، شرکتهای بیمه) کسب می کردد.
کنگلومراهای صنعتی-مالی بیشتر اوقات در شکل گروه های بزرگ منطقه ای، بیانگر جهت فنی منطقه تنیده در ارگانهای دولتی مناطق ظاهر می گردد. برای نمونه، گروه های مالی-صنعتی "گروه شرق -سیبری" بطور کامل جهات فتی قدرت منطقه ایرکوسک را منعکس کرده، جایی که برق آبی پایه رشد مواد اولیه و ثانویه می باشد. در شرایط فعلی بیش از ٨۰% تولیدات ناخالص داخلی منطقه در چارچوب این گره مالی-صنعتی تولید میگردد. از این قبیل نمونه ها بسیار زیادند که از بردن نام آنها خوداری میگردد.
نوع دیگر گروه های مالی-صنعتی نوع بانکها می باشند. مرکز چنین گروه هایی در سازمانهای اعتبارات-مالی ، بیش از همه اتحادیه های هولدینگ، به مرکزیت بانکهای بزرگ تجاری قرار دارد. در شرایط حاضر، گروه های صنعتی –مالی بانکی دارای ساختار یکسان، که در ترکیب آنها شرکتهای سرمایه گذاری، شرکتهای صنعتی، تجاری، صندوق بازنشستگی، بیمه، شرکتهای تبلیغاتی و کنسالتینگ قرار دارند. تقویت و تثبیت سهامهای تجاری، صنعتی، شرکتهای حمل و نقل (بطور مستقیم ویا از طریق سازه های هولدینگ) کمپانیهای مالی هدفمندانه، به هسته این گروه های تبدیل می گردند. نقش اصلی تشکیل گروه های مالی-صنعتی این گروه (و همچنین گروه نخست) گروه به اصطلاح "سیستم مشارکت" ، یعنی زمانی که " شرکت-مادر" "شرکت -دختر" را کنترل کرده، و آنها نیز به نوبه خود نقش شرکتهای "نوه"را ایفا می کنند. بدین ترتیب، "شرکت -مادر" رشته های گسترده تولیدی را به کنترل خود درمی آورد. لنین در این مورد می گوید: "...سیستم مشارکت نه تنها در خدمت شدت افزایش قدرت انحصارات است، بلکه این سیستم، گذشته از این، اجازه می دهد از هرکارسیاه و کثیف بدون مجازات برای خود بهره برداری کرده وبه غارت توده ها بپردازد، چراکه، مدیران "شرکت-مادر" پاسخگوی "شرکت –دختر" نمی باشند، بهمین خاطر، آنها "مستقل" بنظر می رسند، و از طریق آنها می شود همه کار کرد". برپایه این آنالیز لنین "شفافیت" و غیر قابل کنترل بودن... گروه های مالی-صنعتی بسیار مسخره میباشد.
ابزار اصلی مدیریت گروه مالی-صنعتی "بانکی" اهرمهای مالی-اقتصادی می باشد. برای مثال گروه های مالی-اقتصادی گروه بانکی "Interros" که توسط "ONEXIM بانک" در سال ۱۹۹۵ تشکیل گشت (بعد از بحران سال ۱۹۹٨ جای خود را به روس بانک داد). در ترکیب این گروه شرکتهای مستقلی که در رشته های مختلف صنعتی فعالیت دارند، مثل RAO "نیگل نوریسک"، "Rusia Petroleum" ،Norilskgazprom"، (نفت و گاز) "LOMO" ، khimvolokno”"،" "Phosphorite (صنایع پتروشیمی) ... تعداد مشارکین از گروه مالی- صنعتی ٣۰ عدد، شرکتها ۱۱ عدد و چهار نهاد می باشند. بیش از ۵۰۰ هزار کارگر در این بخش فعالیت دارند.
گروه های مالی- صنعتی افقی با شرکتهای سرمایه گذار در مرکز نوع دیگری از گونه های گروهای مالی-صنعتی "بانکی" روسیه می باشد. در تمایز از گروهای مالی-صنعتی "بانکی" با کنترل صنایع کنگلومرا، گروههای افقی دارای جهات دقیقتری از رشته های صنعتی میباشد. نمونه چنین گروه مالی- صنعتی "Aerofin" است که گروه صنعتی فراملتی می باشد.
سازمانهای اصلی "Aerofin" شرکتهای هواپیمایی "Sakha-Avia"، "Baikal"، "Belavia" (بلاروس) ، "کارخانه تعمیر هواپیما ۴۰۶" (قزاقستان) می باشند. یکی از ویژه گی های این گروه دراین است، که شرکت مرکزی آن – شرکت بین المللی امور مالی "Aerofin" می باشد، که جهت این امور تاسیس نگشته، بلکه برپایه یک قرارداد به این امور پرداخته است.
یکی دیگرازگروههای مالی-صنعتی فراملتی "Nizhny Novgorod cars"، "کمپانی فراملتی آلمینیوم"("تاناکا")، گروه فراملتی مالی- صنعتی "اسلاویانسکایا بوماگاه" و غیره، که در حوزه های مجتمع انرژی گرمایشی، شیمی، متالورژی و صنایع اتمی ، صنایع کاغذ سازی و تولید الیاف شمیایی فعالیت دارند.   
در این گروه های بیش از ٣.۵ میلیون نفر به کار مشغول می باشند. تعداد کارگران در هرکدام از این گروه های مالی –صنعتی از ۱.۵ هزار تا ٣۰۰ نفر در نوسان می باشد ، همزمان تعداد شرکتها، بانکها کمی بیش از ۶۰ عدد است. از مجموعه ۲۰۰ بانک بزرگ روسیه ۴٨ بانک عضو گروهای مالی-صنعتی هستند. از ۲۰۰ شرکت بزرگ کشور ۱٣۰ شرکت به این گروه پیوسته اند. در ارتباط با میزان حجم معاملات گروهی، گروه مالی-صنعتی را میتوان بعنوان به بزرگترین با حجم معاملات بیش از یک میلیارد دلار، (۲٨%) متوسط از ۱۰۰ میلیون دلار (٣۲%) تا یک میلیارد دلار (۴۰%) و کوچک کمتر از ۱۰۰ میلیون دلار (٣۲%) تقسیم بندی نمود. با توجه به شرایط بالا اقتصاد روسیه هرچه بیشتر در سرمایه مالی پدیدار میگردد، که برآیند آن الیگارشی مالی می باشد. پارلمان و دولت سرمایه داران در هر کشوری تابع سرمایه می باشد. حزب "روسیه متحد" حزب سرمایه داری اتحصاری بوده، سیاست دولت را دیکته می نماید. این نیز بسیار طبیعی است، دولت بمثابه نهاد حاکم بر جامعه، و دموکراسی بمثابه شکلی از ساختار اجتماعی، یک مقوله ژرفا طبقاتی می باشند. دولت حاکم بر روسیه دولت دیکتاتوری بورژوازی است. دولتی لیبرال نسبت به سرمایه داران و دیکتاتور نسبت به اقشار زحمتکش. این در همه جا حتی در پیشرفته ترین کشورها صادق است. در چنین شرایطی اینکه، پوتین قدرت الیگارشی را در روسیه امروز طرد نموده، حقیقت ندارد چراکه، یک گروه مالی –صنعتی گروه دیگری را از پیش پای قدرت برداشته است، یک حزب برجای حزب دیگری نشسته است، لیبرالیسم جای خود را به ناسیونال –پاتریوتیسم داده است، ضمن اینکه، حزب سرمایه سکانهای قدرت را در مهار خود همچنان حفظ نموده است.
تفکیک مالکیت ازسرمایه جهت استفاده درتولید، گرایش ذاتی سرمایه داری میباشد. در شرایط امپریالیسم، روسیه نیز مستثنی نیست، این نوع تفکیکها به اندازه های غیر قابل تصوری رسیده است. ضرورت به بسیج و هدایت سریع سرمایه، درجاهایی که بهترین شرایط فراهم باشد، طبیعتا به توسعه بازارسهام منجر می گردد.
تاریخ بازار سهام روسیه به کمی بیش از ۱۵ سال می رسد. در این بازه زمانی بازار اوراق بهادار (یعنی ادعا برمالکیت، بر سرمایه) از مسیر چکهای مزایده ای تا ایجاد زیرساختهای بورسهای قدرتمند و پیشرفته، مستعد به سهم خواهی با دولتهای پیشرفته غربی را پیموده است.
در اقتصاد بازارهای غربی دارندگان اوراق بهادار کمتر از یک سوم جمعیت جامعه می باشند. شهروندان این کشورها در پی اشکال جایگزین سرمایه گذاری درآمدهای خود هستند. برخی به خرید اوراق خصوصی، برخی بر دپوزیتهای (سپرده) بانکی، برخی دیگر به خرید بیمه نامه ها و سهم صندوقهای بازنشستگی سرگرمند. که این امر چه بصورت خصوصی و دولتی در توان اقشار مرفه می باشد.
در روسیه در سال ۱۹۹۴ و آغاز ۱۹۹۵ در بازار اوراق بهادار رشد شدید قیمت رخداد، که در واقع، نخستین ارزیابی از بازار حقیقی بود نه بازار اسمی بهای سهام. در سال ۱۹۹۵ شرکت های خصوصی شده به انتشار تکمیلی سهام پرداخته، کمپانیهای سرمایه گذاری تشکیل شدند. میانگین گردش بازار سهام به ۱۶۰ میلیون دلار رسید. در سال ۱۹۹۷ حجم سالانه عملیات سهام به ۱۵ میلیارد دلار رسید. در اول ژانویه ۱۹۹٨ وزارت دارایی روسیه ۴۶۶ وام به مناطق و شهرها به مبلغ بیش از ۴۹ تریلیون روبل ثبت کرد. مرحله پایانی رشد نجومی بازار اوراق بهادار روسیه به بحران آسیا در سال ۱۹۹٨ ختم شد، که دلیل اصلی "ورشکستگی" ماه اوت گردید. امروزه در مغایرت با قوانین رشد بازار سهام در روسیه، سرعتی بیشتر نسبت به گذشته دارد.

صدور سرمایه
دست اندرکاران در روسیه بر این حقیقت اذعان دارند که خروج سرمایه از روسیه بطرز بی سابقه ای در جریان است، در همین حال، این کارشناسان مارکسیست –پوتینیست مخالفند که اقتصاد روسیه توسط منوپلها مدیریت میگردد، برهمین پایه صدور سرمایه از کشور بمنظور گسترش بازار فروش ، استثمار نیروهای کار ارزنتر و غارت منابع طبیعی دیگران بسیار طبیعی خواهد بود. هراندازه که قدرت منوپلها دراقتصاد قویتر و ژرفتر باشد، همان قدر نیز حجم صدور سرمایه بالاتر می گردد. این امر گرایشی شامل همه دولتهای امپریالیستی است. سرمایه توسط منوپلها صادر میشود، آنهم به جایی که سود بیشترباشد، سرمایه داری محلی ضعیف باشد، حقوقها پائین باشد، منابع طبیعی ارزان باشد. با این همه، از آواسط سده بیستم اینطوررسم شده که صدر سرمایه از کشورهای پیشرفته به کشورهای پیشرفته دیگر رواج گردد، برآیند آن "پیوند" روابط امپریالیستی کشورهای اروپا و آمریکا با هم دیگر گردید. نتیجه این جابجای سرمایه ها سبب توسعه شدید کمپانی های فراملتی، لیبرالزه کردن روابط اقتصادی داخلی (ایجاد جامعه اقتصادی اروپا، سازمان تجارت جهانی...) می باشد. از سالهای ۷۰ پیدایش "نئولیبرالیسم"، ایدئولوژی جدید سرمایه داری، بیانگر منافع انترناسیونالیستی سرمایه شد.
آنچه که به روسیه مربوط می شود، این است که در سالهای اخیر صدور سرمایه از روسیه در مقیاس بزرگی انجام می شود. بطور نمونه، "نیکل نوریل" با حجم فروش ٣٣۵۴ میلیون دلار در سال ۲۰۰۲ جهت خرید سهام Gold Fields (افریقای جنوبی) ٣۴۱ میلیون دلار هزینه نمود، شرکت "سِور استال" (Severstal ) با حجم فروش ۱۹۲۴ میلیون دلار، سهام کنترل Rouge Industry (آمریکا) را به ۲٨۰ میلیون دلار خریداری کرد. کمپانی "لوک اویل" حجم فروش ۱۶ میلیارد دلار سهام کنترل Beopetro (یوگسلاوی سابق) را ۲٣۲ میلیون دلار خریداری نمود. مجتمع "کارخانه های ماشین سازی" حجم فروش ۴٣۵ میلیون دلار با ۱۵۰ میلیون دلار سهام کنترل Skoda JS چک را کسب کرد. کمپانی "میچل" با حجم فروش ۵۹۴ میلیون دلار با ٣٣۴ میلیون دلار سهام کنترل S.C. Industria Sarmei S.A. (رومانی) را خریداری نمود. دادهای بالا نشان می دهد که خرید شرکتهای خارجی برای شرکتهای روسیه جهات اصلی سرمایه گذاری می باشد.
داده های بانک مرکزی روسیه نشان می دهد که از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ سرمایه گذاری مستقیم روسیه در خارج (صدرو سرمایه) از ۲۰۱۴۱ تا ۱٣٨٨۴۵ میلیون دلار رشد نموده، سرمایه گذاری مستقیم در داخل (واردات سرمایه) از ٣۲۲۰۴ تا ۱۶٨۹۵۰ میلیون دلار بوده است.
ارقام فون نشان می دهد که خرید شرکتهای خارجی توسط بسیاری از انحصارات روسیه جهات اصلی سرمایه گذاری گشته است ، این یعنی چه؟ برای مردم عادی این یک خرید ساده کمپانی های خارجی توسط الیگارش های روسیه به جای سرمایه گذاری در داخل است. برای یک مارکسیست، این یعنی، گسترش بازار فروش، حوزه سرمایه گذاری، استثمار طبقه کارگر خارجی، گسترش امپریالیسم در کل، تبدیل منوپلهای ملی به منوپلهای فراملی، تبدیل بورژوازی ملی روسیه به بورژوازی فراملی امپریالیستی، همراه با امپریلیسم آمریکا، اتحادیه اروپا و ژاپن که طبقه کارگر خود و دیگران را استثمار می نماید.
   
زمینه های گسترش روسیه به کشورهای سابق اتحاد شوروی.
در مورد گسترش منولهای روسیه از طریق صدور سرمایه به کشورهای دور توضیحاتی ارائه گردید. هماکنون به این گسترش به کشورهای مشترک المنافع می پردازیم. نیروی اصلی هموار نمودن این راه کنسرن دولتی ("گاز پروم" و سازمان برق) که در جای خود بوضوح تمام بیانگر ائتلاف طبقات الیگارشی مالی با دستگاه دولت در یک مکانیسم واحد دولتی –انحصاری می باشد. خریستیانکو معاون اول نخست وزیر به بهترین نحو گسترش دولت روسیه به کشورهای مشترک المنافع را ترسیم نمود: "در امر انتیگراسیون هیچ چیز درست تر از آغازبه تحکیم زیرساختها نمی باشد. این "استخوان بندی" است که همه ارگانیسم را حفظ می نماید. خوشبختانه تمامیت ارضی روسیه تنها به دلیل همین "استخوان بندی" حفظ شد، واز هم نریخت. هماکنون نیز در فضای پسا شوروی احیا میگردد. ... بدین خاطر همه آنچه که سازمان برق انجام میدهد، چه در زمینه گاز، در حوزه خط آهن، خط لوله ، از یک سو آماده سازی زمینه های عمیق تر برای انتیگراسیون، از سوی دیگر، همه این امور هماکنون ثمره انتیگراسیون می باشد." در نتیجه سازمان برق روسیه یعنی، تجاوز بی سابقه سرمایه روسیه بر فضای پسا شوروی، با خرید اموال سازمانهای برق کشورهای مشترک المنافع می باشد. تجاوز سرمایه روسیه تنها به همت فرایندهای انتیگراسیون اثربخش گردد. این تجاوز به شکلهای گوناکون از نوع "فضای اقتصادی واحد"، "اتحاد کمرکی"... در حال اجراء است.
در توجیه آنچه که امروزه در روسیه میگدرد، برخی بر این بارورند، که برروسیه سرمایه داری ضعیف حاکم است، که مورد هجوم غرب به سرکردگی آمریکا قرار گرفته است، اگر بپذیریم که درروسیه سرمایه داری ضعیف است، آنگاه باید همه دستاورد های شوروی را که رژیم کنونی میراث خوار آن گشته را یک سره تا عدد صفر تنزل دهیم. بدین ترتیب، شوروی پس از هفتاد سال در هیچ زمینه ای پیشرفت نداشته است، نه در زمینه صنایع سنگین، ماشین سازی، فضا، نظامی ... یک کشور سوسیالیستی عقب مانده، درعین حال پیروز درجنگ دوم جهانی، فروشنده پیچیده ترین ابزارآلات نظامی، فاتح رقابتهای فضایی، سازنده پیچیده ترین کارخانه ها، سازنده نیروگاه های اتمی برق، تکنولوژی استخراج نفت و گاز... که برمبنای همه اینها الیگارشی حاکم هر ساله بیش از ۷۰ میلیارد ارز خارج می نماید را بحساب "تلاشهای سازنده" غرب بگذاریم، غرب همت گماشته در طی ۲۰ سال گذشته همه این دستاوردهای علمی- فنی را برای روسیه به ارمغان اورد!.
البته برای کسانی که تلاش دارند چهره کریه وجود مرحله گذار به امپریالیسم در روسیه را توجیه کنند، ضعف سرمایه داری بهترین استدلال می باشد. ازطرفی واقعیت این است، که روسیه در درگیری با غرب به سرکردگی آمریکا، و در راستای فروکشیدن فیتله ویژه خواهی در باز تقسیم ثروت جهان دچار ضعف خواهد شد. آمریکا پس از پایان جنگ دوم به مهار غرب پرداخت، از آن بمثابه ابزاری در جنگ سرد استفاده کرد و اینک نیز در باز تقسیم ثروت جهان استفاده میکند. همین سیاست را در روسیه دنبال کرده است، که با مقاومت دولتمردان الیگارشی روسیه روبرو گردید. دو نیروی غارتگر چشم طمع به ثروت جهان دوخته اند. بر همین مبنا شاخ و شانه می کشند. آیا نیروهای مترقی می توانند، به حمایت یکی در برابر دیگری پرداخته، تا دست دیگری را درغارت ثروت ملی کشورها آزاد بگذارند؟. طرح شعارهایی از قبیل اینکه ، پوتین قصد داری اتحاد شوروی بسازد، کاملا ابلهانه است، ایشان در سر، توسعه روسیه تزاری را می پروانند.
نگارنده برپایه استدلالات بالا براین باور است، که روسیه در مرحله پایانی گذار خود به امپریالیسم قراردارد. وجود دولت ضدمردمی مدویدوف، این گذار را با تصویب قوانین ضد مردمی تسریع می کند. البته در انجام این فرایند، با کشیدن شدن پای روسیه در دخالتهای امپریالیستی ناتو در اکرائین و رویارویی با اهداف غارتگرانه ناتو ، دولتهای اروپا و آمریکا، در راستای حفظ منافع غارتگرانه منطقه ای خود، زمینه تحریمات اقتصادی غرب علیه روسیه فراهم گردید، فرایند امپریالیستی شدن کامل روسیه با چالشهایی روبرو شده است، از همین روی، سیر تکاملی مرحله گذار کامل، گند گردید. از طرفی، خروج سرمایه های در حال فرار از این محرکه، که شامل ارقام نجومی میشود روند تکامل صنایع انحصارات داخل را متوقف میکند، از طرفی سبب گستردگی فقر در کشور و از طرفی دیگر، باعث برخی سرمایه گذاری های مستقل در غرب خواهد شد، که در ارتباط با اقتصاد روسیه نخواهد بود. موضوع دیگراین است، غرب همآکنون راه تلاش جهت تلاشی روسیه به مثابه یک کشور را درپیش گرفته، اجرای این سیاست، ممکن است روسیه را بطور کامل از صحنه رقابتهای امپریالیستی جهانی برداشته، تبعات آن به جنگ سوم کشیده شود، که مهر پایان بر زندگی همه موجودات می باشد.


۱. لنین جلد ۲۲ ص ۲۵۲-۲۵٣ (چاپ روسی)
۲. لنین جلد ۲۰ ص ٣۷۱ (چاپ روسی)
در نگارش این مقاله از منابع مختلف روسی زبان بهره برداری فراوان شده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست