سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

به خویش


ژیلا مساعد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۱ شهريور ۱٣٨۴ -  ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۵


 
 
اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه ٢١ شهریور ١٣٨۴ – ١٢ سپتامبر ٢٠٠۵
 
برای دیدن من
چشم هایت را بستی
بستی
بستی
بستی تا بهتر ببینی
برای باور بودم
بر عرصه ی نبود
هزار دروغ بافتی
افسانه گفتی
نوشتی
راز ها ساختی و پرداختی
نه
حضور نیافتم
هرگز
در هیچ کجا
که نبود من
عدم مرا باور نمی کنی
نشانه ها را
غلط معنا می کنی
می آفرینی ام
و گم می شوی
در حفره های وهم
در سوراخ تو در توی نیستی
چه اصراری داری
که ورای تو باشم
تا بنمایی که تو از منی.
 
گناه و عذاب
آفریده ی خود توست
دره در درون توست
خلوت تو
کابوس تو
رویای تو منم
من
خود توام
چرا جدایم می کنی.
 
نامی خوفناک بر  من نهادی
خدایم خواندی
فرستادی ام به کاینات
به وهم
به پوچ
به هیچ
و من اما هر بار
بر می گشتم
به تو
تو بودم
تو هستم
چرا خیال می بافی
به غیر از من
که توام
راز دیگری نیست
 تو فرستادی ام به آسمان
تا ستاره  ها معنا پیدا کنند
تا ابرها هدف
و تا باران تنزیل رحمت باشد
سرگرم شدی.
 
با آنچه که نبود
نرد عشق باختی
از آن که نبود
آبستن شدی
به غیر از من که توام
رازی نیست
راز دیرین خونیست
که بار اصل را
بار ابد را حمل می کند
ما جز این نقطه ی آبستن در خون 
نیستیم
خم شو
به روی سینه ی خود
نگاه کن
 ببین
مرا که  تو ام
ما را که خداییم
بیرون فقط وحشت است
بیرون فقط تنهایی است
حرکت بسوی هسته ی هیچ است
بالا همین سطح است
پایین همین جاست
ما  پاسخ هم دیگریم
وگر نه ملیون ها سال است
که همه چیز به دور خود
و به دور هیچ
در دوران است.
 
آواز دیگری بخوان
پایینم بکش از آن بالا
به غیر از ما در این برهوت
هیچ کس نیست
راه نجات یگانه بودن من و توست
باز کن آن حد قه ی دروغ ساز را
دست ما را بگیر.
 
 
بازگشت به صفحه نخست
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست