یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

mosaed840503.htm


ژیلا مساعد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣ مرداد ۱٣٨۴ -  ۲۵ ژوئيه ۲۰۰۵


 
از آسمان کوفته خواهد باريد
ژيلا مساعد
 
دوشنبه ٣ مرداد ١٣٨۴ – ٢۵ ژوئيه ٢٠٠۵
از آسمان
کوفته می بارد
پنجره ها را ببنديد
شترها دروغ بالا می آورند
 
زين پس از آسمان کوفته خواهد باريد
نه برای شکم گرسنگان
فقط برای اينکه
دروغ درختی شده
که در باغ و باغچه
در ايوان و زيرزمين
در تاقچه و بقچه ی ابنای فراموشکار  بشر
ريشه دوانده
و مرتب بزرگ می شود
نه باران
نه تگرگ
نه برف و نه آيه های
ريز و درشت
نه
 از آسمان
کوفته
سنگ ريزه
براده ی آهن می بارد
دروغ دو جنسی است
هم تخم می گذارد و هم می زايد
امروز
از زير عبای آخوند يک دهکده ی گرسنه
هزاران جنين ناقص الخلقه
به مستراح ريخته شدند
نگران نباشيد
تخم گذاری دروغ
در دهان آخوند بلافاصله به کار افتاد
هيچ کس نمی داند
چگونه اين لکه ی بد رنگ را
از روی پوست زمان
پاک کند
 
آه  ِ چه کسی ما را گرفته است
در تاريخ
 
 
چشم هايی که نادر درآورد
پشته هايی که آقا محمد خان ساخت از کشته
ما که کنار ايستاده بوديم
و خون گريه می کرديم
ما که قاتق نانمان
ترس بود
و مهر نمازمان وحشت
گفته بودند کسانی
در قصه ها
راوی ها
وقتی که دروغ
آتش را بکشد
از آسمان کوفته خواهد باريد
نه اسب سفيدی لنگ لنگان
سوار مصروع گم شده ی يازده ساله ر ا
خواهد آورد
و نه سوشيانت
در درياچه های پر از نطفه
ظهور خواهد کرد
از آسمان
کوفته
کوفت
گدازه های آتش
خواهد باريد
عبای تان را جمع کنيد
آتش می گيريد
جنس اعلای کشمير است
نگاهتان را
از روی پستان زنان بيوه بر گيريد
و دستتان را
از زير دامن دخترکان نه ساله
بيرون بکشيد
 
فوت کنيد
فوت کنيد
تا آنهمه نفت
که زير دامن عبای خود
پنهان کرده ايد
محترق نشود
 
گوشت انسان چه مزه ای دارد
شماکه همه چيز خواريد
و هر چيز را بر ديگران
حرام می دانيد
بگوييد خدايتان در کجای آسمان پنهان شده
با کدام حوری در عشرت است
که صدای ما را نمی شنود
چگونه رويش می شود
باز هم پيامبر صادر کند
 
از آسمان
از زمين
اين بار بايد کسی را
از اعماق خاک
از زير زمين علم کند
زيرا نه آنکه صعود کرد
و نه آنکه در چاه گم شد
هيچ کدام جز توهمی بيش نبودند
 
اما خوب بازی می کنيد
بلديد  گول بزنيد
حتا خودتان هم گاهی در آينه
در ضمير شايد گاهی زنده ی
ناخود اگاهتان
دچار وحشت می شو يد
اما به گمانم ديگر حنای تان  رنگ ندارد
جامعه از نوجوان قُل می زند
جلوی سيل را نمی شود گرفت
سونامی انسانی
خواهدتان برد
خواهدتان شست
شما زخميد بر چهر ه ی زمين
جذاميد بر اندام بی گناه خاک
تنها راه سلامت دو باره ی اين بانو
نبود شماست
شما نبايد باشيد
حتا کلمه ی مرگ برايتان زيادی ست
 
منتظر باشيد
از آسمان به زودی
کوفته خواهد باريد.
 
ژيلا  مساعد   ٢١   جولای ٢٠٠۵
 
بازگشت به صفحه نخست
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست