سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

با استناد به بررسی هفت فیلم سینمائی و چهار سریال تلویزیونی
غیبت «زن» در سینما و تلویزیون ایران


آتوسا صاد


• صنعت فیلم در ایران به هر دلیلی صنعتی مردانه و مربوط به جهان خارج از حوزه و علایق زنان است. در اینجا منظورم از غیبت زن/زنانگی/زنانه، بازآفرینی دوقطبی آشنای مرد-زن و حمایت از زنان در برابر مردان نیست. بلکه می گویم غیبت زنانگی در تصاویری که هر روزه از رسانه ها می گیریم اندک اندک یک قسمت از وجودمان را می خشکاند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٨ خرداد ۱٣۹٣ -  ٨ ژوئن ۲۰۱۴


اخبار روز- تست بچدل (Bechdel test) معیاری جهانی برای ارزیابی حضور زنان در فیلم های سینمایی است. تست این گونه است که اثر مورد نظر باید بتواند به سه سوال ساده پاسخ مثبت دهد:

۱-آیا فیلم حداقل دو شخصیت زن با نام های مشخص دارد؟
۲-آیا این زنان با هم صحبت می کنند؟
٣-آیا موضوع صحبت این زنان امری غیر از مردان است؟
جالب است بسیاری فیلم های ایرانی در این تست رد می شوند. جواب «بله» به این سه سوال به معنای اهمیت دادن به زنان و علایق آن هاست، چیزی که متأسفانه از اغلب فیلم ها و سریال های ایرانی غایب است. در اینجا می خواهم تعدادی از محصولات برتر و پر ببیننده ی سینما و تلویزیون ایران را که در تست بچدل «رد» می شوند بررسی کنم و بگویم مشکل این نیست که عده ای آن بالا نشسته اند و نمی خواهند درباره ی زنان حرفی زده شود (بله سیاستگذاری هم بسیار مهم است) اما مشکل این هم هست که مخاطب فرهنگی فیلم های ایرانی هنوز «مردان» هستند و سینمای ایران هم چنان بر زندگی، علایق و خواسته های آنان متمرکز است. سیاستگذاری قوی می تواند این فرهنگ را تغییر دهد، لیکن در حال حاضر که چنین سیاستی وجود ندارد آگاهی فرهنگی هم شاید بتواند همان کار را در قطع کوچکی انجام دهد.
صنعت فیلم در ایران به هر دلیلی صنعتی مردانه و مربوط به جهان خارج از حوزه و علایق زنان است. در اینجا منظورم از غیبت زن/زنانگی/زنانه، بازآفرینی دوقطبی آشنای مرد-زن و حمایت از زنان در برابر مردان نیست. بلکه می گویم غیبت زنانگی در تصاویری که هر روزه از رسانه ها می گیریم اندک اندک یک قسمت از وجودمان را می خشکاند، قسمت زنانه مان را که مانند مردانگی و صفات دیگر بخشی از معجون انسانی ماست. در این معجون هر صفتی از جمله زنانگی برای بقا نیاز به تقویت، تفکر و تجسم خلّاق دارد. زنانگی در اینجا آن قسمت از وجود است که سریان و انعطاف دارد و معیّن و ساختارمحور نیست. معجون انسانی ما تحت ساختارهای غالب فرهنگی، سنتی، دینی، سیاسی و غیره تک عنصری و تک بعدی می شود و تصاویر معیوب و کلیشه ها جایگزین انسان های چند بعدی. همه خوب می دانیم که زنِ صد در صد «زن» یا مردِ صد در صد «مرد» وجود خارجی ندارند، مگر در سینما و تلویزیون عامه پسند که کلیشه سازهای تصویری اند. درست است که بدن برای هر جنس تجربیات (فنومنولوژی) خاصی را رقم زده (مثلن تجربه ی بارداری مختص بدن زن است) با این وجود بدن به تنهایی بر اجتماع و فرهنگ نمی چربد و این اجتماع و فرهنگ هستند که در نهایت زن و مرد را به گونه ای خاص (مرد، زن، دو جنسی، خنثی) تعریف می کنند (در اینجا می توان قدرت افراد را برای تعریف جنسیت خود نوعی کارکارد مثبت فرهنگی تصور کرد).*
سینمای به لحاظ جنسیتی موفق، به نظر من سینمایی است که با درک عمیق از روان و عملکرد شخصیت ها، ساختارهای جنسیتگرا را کمرنگ و دغدغه های فردی ـ اجتماعی را جایگزین کلیشه های فرهنگی ـ روانی جامعه سازد
تست بچدل با همین دغدغه وارد عرصه شده و هدفش یافتن بدن های زنانه در سینما است. بچدل اصل را بر این می نهد که بدن زنانه که آن را در عرف «زن» می نامیم با حضورش در سینما می تواند دغدغه های فردی ـ اجتماعی زنان را منعکس کند و کنشگری فعّال زنانه بیافریند. این برداشت یادآور موج دوّم فمینیسم است که هنوز هم با شرایط رسانه های مردمحور دنیای امروز تناسب دارد. این تست از سال ۲۰۱۰ وارد حوزه ی نقد عمومی شده است و منتقدان سینما برای درک میزان زن گریزی و زن دوستی سینماگران از آن استفاده می کنند. با گذشت زمان متغیرهایی چون زمان هم به تست اضافه شده، مثلن مکالمه ی بین دو شخصیت زن باید ۶۰ ثانیه یا بیشتر طول بکشد. هم اکنون سینما و تلویزیون برخی کشورهای اسکاندیناوی از این تست برای ارزیابی آثار تولید شده استفاده می کنند.**
واژه ی «بچدل» بر گرفته از داستان مصوّر «مواظب لزبین ها باشیم» (۱۹۸۵) اثر نویسنده ی آمریکایی آلیسون بچدل است. در بخشی از داستان یکی از شخصیت های زن به دیگری می گوید فقط وقتی به سینما خواهد رفت که در فیلم «دو شخصیت زن باشند که در مورد چیزی غیر از مردان صحبت می کنند.» این دیدگاه در سینما با دیدگاه ویرجینیا وولف در ادبیات همخوانی دارد و گفته می شود بچدل ایده را از وولف به عاریت گرفته است. وولف در «اتاقی از آن خود» (۱۹۲۹) می نویسد: «روابط میان زنان در آثار ادبی بسیار محدود است… زنان کمتر به عنوان دوست و غمخوار یکدیگر و بیشتر در نقش مادر و همسر و دختر ظاهر می شوند. داستان زندگی آن ها همیشه در ارتباط با مردان معنا می یابد [در حالی که داستان زندگی مردان با یا بدون حضور زنان با معناست]. تا به امروز اکثر شخصیت های بارز زن ادبیات انگلیسی یادآور مردی در کنار خود بوده اند… این گونه تصاویر واقعن چند درصد زندگی واقعی زنان را نشان می دهد؟». دغدغه های وولف امروز هم باقی است، و با وجود آن که تعداد زنان در تمام عرصه ها و رسانه ها از جمله ادبیات بسیار بالا رفته، متاسفانه عمق و بعد این حضور همان قدر محدود و تک بعدی است که در زمان وولف ـ یعنی روی کمیّت حضور زنان کار شده و روی کیفیّت خیر. سینمای امروز هم چنان به عمق زندگی، روابط و خواسته های فردی زنان ‌نمی پردازد. به نظر شما سینمای امروز ایران و جهان آماده ی موضوعات جدی و واقعی شهروندی و پذیرفتن مسوولیت خطیر فرهنگ سازی است یا به سرگرم و دلخوش کردن مخاطب عام خصوصن در کشورهای در حال توسعه رضایت داده است؟

تست بچدل و فیلم های برگزیده ی جشنواره فجر
جشنواره بین‌المللی فیلم فجر مهم ترین جشنواره ی سینمایی ایران است که از سال ۱۳۶۱ تاکنون هر سال در تهران برگزار می‌شود. تاکنون سی و دو دوره از این جشنواره برگزار شده که آخرین آن در بهمن ماه سال ۱۳۹۲ بود. از آنجا که فیلم های جشنواره ی اخیر هنوز روی پرده نرفته اند بحث را با بررسی هفت فیلم برنده در جشنواره قبلی یعنی ۱۳۹۱ ادامه می دهم. ۱ـ فیلم تاریخی «استرداد» به کارگردانی علی غفاری، نویسندگی علیرضا طالب ‌زاده و تهیه‌کنندگی محسن آقاعلی‌اکبری در ۴ بخش (بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین تدوین، بهترین جلوه‌های ویژه) برنده ی سیمرغ بلورین جشنواره فجر شد. «استرداد» فیلمی تاریخی ـ سیاسی درباره ی مسائلی است که پای نیروهای متحدین و متفقین را به ایران باز کرد. داستان مربوط به مقطع زمانی ۱۳۳۲ است. (فیلم پس از اکران آماج انتقادهای جدی تاریخی قرار گرفت که موضوع بحث این نوشتار نیست). شخصیت نقش اصلی زن داستان با نام غزال همسر یک ژنرال ایرانی است. نقش غزال را بازیگر روسی آلیسا کاچر بازی می کند تا بتواند نقش دختر بی حجاب پیش از انقلاب را به راحتی (به دور از قیدهای وزارت ارشاد) ایفا کند. انتخاب زن روسی در نقش زن ایرانی خود حکایت از محدودیت حرکت و تنانگی هنرپیشگان زن ایرانی در چهارچوب های بسته ی سینمای جمهوری اسلامی دارد. با این وجود، ایرانی نبودن هنرپیشه ی زن در ماهیت فیلم تغییری ایجاد نمی کند و «استرداد» در تست بچدل رد می شود. دیالوگ های فیلم اغلب بین مردان و گاه بین زن و مرد صورت می گیرد و دیالوگی بین دو زن خارج از موضوع مردان وجود ندارد. کاملن مشهود است که حضور زن فقط برای درام کردن فیلم بوده است و در آوردن آن از حالت روایی ـ تاریخی محض.
۲ـ فیلم «دربند» که برنده ی سه سیمرغ بلورین از جشنواره است (بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش مکمل زن، بهترین فیلم برداری)، می توانست در تست بچدل موفق شود. «دربند» داستان زندگی دختری شهرستانی است که در دانشگاه تهران قبول و با دختری دیگر همخانه می شود. فیلم دیالوگ های زیادی بین شخصیت های زن با نام های مشخص دارد که موضوع همه ی آن ها مردان نیستند، اما همه ی آن ها کوتاه تر از ۶۰ ثانیه اند و اغلب با وقایع و دیالوگ های دیگر قطع می شوند.
۳ـ فیلم «دهلیز» برنده ی دو سیمرغ (بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول زن) است. این فیلم داستان پسربچه ای است که با مادرش زندگی می کند و پدرش به زندان افتاده است. «دهلیز» در تست بچدل رد می شود چون زنان هیچ دیالوگی خارج از موضوع مردان ندارند و دغدغه ی اصلی فیلم ترسیم رابطه ی والد ـ فرزندی (والد مذکر ـ فرزند مذکر) است.
۴ـ فیلم «گناهکاران» برنده ی سیمرغ بلورین جایزه ی بهترین بازیگر نقش دوم مرد است. این فیلم هم با وجود این که داستان زندگی و قتل یک زن خیابانی را دنبال می کند و تعداد زیادی شخصیت زن پر قر و قمیش را نشان می دهد در تست بچدل رد می شود. در پایان داستان قاتل مذکر از داستان مقتول مونث پر رنگ تر می شود.
۵ـ فیلم «قاعده تصادف» داستان گروه تئاتری است که می خواهد برای اجرا به کشوری خارجی سفر کند ولی با مخالفت پدر یکی از دختران از مسافرت باز می ماند. تعداد شخصیت های مرد و زن فیلم تقریبن برابر است اما چون دیالوگ ها بسیار کوتاه و منقطعند (اغلب بین هیچ دو شخصیتی طولانی و عمیق نمی شوند) فیلم در تست رد می شود.
۶ـ فیلم «آسمان زرد کم عمق» که سیمرغ بلورین بهترین تدوین را دریافت کرده داستان زندگی و خاطرات پر حسرت یک زوج جوان است. دیالوگ های بین زن و مرد جوان به ویژه مونولوگ های شخصیت زن طولانی هستند، اما فیلم به خاطر نداشتن مکالمه ای خارج از موضوع مردان رد می شود.
۷ـ فیلم «حوض نقاشی» برنده ی ۴ جایزه فجر (بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، بهترین طراحی صحنه و لباس، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین فیلمبرداری) داستان زندگی یک زوج عاشق ناشنواست که برای ایجاد رابطه ی عاطفی با فرزند پسرشان تلاش می کنند. «حوض نقاشی» در تست بچدل رد می شود چون تقریبن هیچ دیالوگی بین دو شخصیت زن ندارد. تمام این فیلم ها نبود دیالوگ های زنانه یا چرخش آن ها حول محور ثابت مردان را تایید می کند. قطع ارتباط کلامی در سینمای ایران که نوعی خندق احساسی را میان زنان تصویر می کند، می تواند نماد ایزوله شدن افراد جامعه و تنها شدن انسان های ایرانی باشد (البته به نظرم این روش از ترفندهای حکومت برای ثبات قدرت است).***

تست بچدل و سریال های صدا و سیما
از آن جا که بررسی تمام سریال های تلویزیون ایران در این مجال کوتاه ممکن نیست، برای ایجاد تصویری اجمالی از حضور زنان در صدا و سیما فقط به بررسی چهار سریال نوروزی ۱۳۹۳ می پردازم که همه طنز هستند (ارجحیت ژانر طنز در تلویزیون ایران مقوله ای سیاسی ـ فرهنگی است که بررسی آن نوشتاری جدا می طلبد).
۱ـ سریال «پایتخت ۳» داستان خانوادگی فردی به نام نقی است. شخصیت های داستان نقی، همسر و دو دخترش، پدر و خواهر و شوهر خواهرش، و پسر خاله اش ارسطو و همسر اوست. می توان گفت شخصیت های کلیدی داستان همان نقی و ارسطو هستند که کل داستان حول زندگی و خواسته های فردی آن ها می چرخد؛ من باب مثال عروسی و طلاق و نامزدی مجدد ارسطو و افسردگی و کشتی گرفتن نقی تم های اصلی داستان هستند. سایر شخصیت های فیلم من جمله زنان و کودکان فردیت و خواسته ی مستقلی ندارند و حتی در مکالمه های دو نفری، زنان مدام نگران وضعیت نقی و ارسطو هستند. حضور باقی شخصیت ها طفیلی وجود نقی و ارسطو است، و به ویژه طفیلی بودن دختران خردسال نقی مشهود است که نقشی تزیینی/عروسکی دارند و هیچ دیالوگ با معنایی برایشان تعیین نشده. هما همسر نقی زنی دست و پا دار و خوش سر و زبان است اما دغدغه ای جز نقی و خانواده ی مردانه اش (پدر و شوهر خواهر و پسر خاله ی نقی) ندارد.
۲ـ سریال «خوب، بد، زشت» درباره ی جوانی به نام بهادر است. بهادر سه خواهر دارد که دیالوگ های زیادی با همدیگر و زنان دیگر دارند، و موضوع اصلی این دیالوگ ها باز پدر، برادر، همسر، خواستگاران گذشته و آینده ی آن هاست. فیلم مردان را به عنوان قیّم و صاحب زنان تصویر می کند و مهم ترین خواست شخصیت های زن را ازدواج و پیوستن به مردان.
۳ـ مجموعه ی «روزهای بد به در» داستان زندگی مرد سرایداری است که پس از سی سال خدمت در آستانه بازنشستگی است و فرزندش در شرف ازدواج. همسر سرایدار کاراکتر مادر و همسر قوی و کارکشته ای را دارد که ورای همسر و فرزندان تعریف نمی شود. وی در دیالوگ های کوتاهش با سایر زنان دغدغه ای جز موفقیت و نشاط همسر و فرزندانش ندارد، در حالی که دیالوگ بین شخصیت های مرد اغلب به درازا کشیده و از سیر تا پیاز خواسته ها و لودگی های بی مزه بازگو می شود.
۴ـ سریال «ما فرشته نیستیم» در مورد چهار زندانی است که به مرخصی عید آمده اند. دیالوگ زنان در اینجا هم مردمحور است در حالی که دیالوگ های مردان عادی و روزمره است و حول موضوعاتی چون اشتغال، زندگی مجردی، خانواده، روابط پدر و پسری، نقد اجتماعی، و شوخی و خوش و بش می چرخد. تنوع شخصیتی در هیچ یک از این مجموعه ها به چشم نمی خورد و داستان شخصیت های مرد (که خود پردازش نارسی دارند) حرف اول و آخر را می زند. چهار مجموعه همه در تست بچدل رد می شوند. گویا داستان ها برای روایت شدن در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران باید چند ویژگی مشخص و محدود داشته باشند، و صاحبان داستان ها باید «مرد»، «ایرانی»، «فارسی زبان (با یا بدون گویش محلی)»، «مسلمان»، «شیعه»، «جوان یا میانسال»، «دگرجنسگرا»، «متأهل یا در فکر تأهل»، «سالم یا دارای سلامت نسبی»، «متعلق به طبقه ی متوسط رو به پایین جامعه»، «حکومت مدار یا بیطرف» باشند. لنز بسته ی تلویزیون جمهوری اسلامی اکثریت قریب به اتفاق جامعه ی ایرانی را بی صدا و از معادله حذف می کند؛ جمعیتی که در یک نگاه شامل «زنان»، «کودکان»، «افراد سالخورده»، «اقلیت های قومی مذهبی»، «مخالفان حکومت»، «همجنسگرایان»، «طبقات زیر خط فقر»، «بیماران یا افراد با بیماری های خاص»، «معلولان جسمی»، «معلولان ذهنی»، و «سایر ملیت های ساکن ایران» است.      

تست بچدل و موفقیت سینمای سانسور شده
جالب این است که آثار کارگردانان مطرود حکومت جمهوری اسلامی از تست بچدل موفق بیرون می آید. فیلم های جعفر پناهی مانند «بادبادک سفید»، «آینه»، «آفساید»، «دایره» و فیلم «کافه ترانزیت» کامبوزیا پرتویی همه شخصیت های زنی دارند که با هم بیش از یک دقیقه در مورد امور روزمره زندگی یا خاطرات فردیشان صحبت می کنند.


سخن آخر…

تست بچدل فقط نمایانگر حضور شخصیت ها و علایق زنانه در سینماست و نه بیشتر، یعنی با بچدل می توان گفت که فیلم زن گریزست یا خیر. زن گریز نبودن فیلم به معنای موفقیت آن از دیدگاه فمینیستی نیست؛ برای موفقیت فمینیستی معیارهای دیگری لازم است از جمله تم اصلی داستان، شخصیت پردازی، لحن مکالمات، نگاه شخصیت ها به یکدیگر، دکور و گریم، تکنیک های فیلمبرداری و الخ. این که اکثر تولیدات سینما و تلویزیون ایران در تست بچدل رد می شوند، نماد یکی از دو مورد زیر است:
۱ـ سینمای ایران هرگز فیلمی که زن گریز نباشد تولید نکرده و مشکل سینمای ایران مشکل فرهنگی است (در بخش قبلی نشان دادم که این گونه نیست).
۲ـ سینمای ایران فیلمنامه های زن دوستانه هم نوشته اما مجوز تولید یا پخش آن را نتوانسته بگیرد، با این توضیح مشکل سینما مشکلی سیاسی است. شما خواننده ی محترم چه طور، آیا به عنوان بیننده یا فیلمساز ایرانی فیلم ها یا سریال هایی (با و بی مجوز) دیگری سراغ دارید که در تست بچدل رد نشود؟ شما رد شدن یا نشدن فیلم را چگونه تعبیر می کنید؟

‫-------------------------------‬

*برای تحقیق علمی در مورد بی ارتباط بودن بدن با جنسیت مراجعه کنید به مستند بی بی سی «آیا مغز جنسیت دارد؟ Secrets of the Sexes: Brainsex».   

‬برای لیست فیلم های جهانی که در تست بچدل قبول یا رد می شوند مراجعه کنید به bechdeltest.com

‫***‬می توان مقوله هایی مانند زایمان، بارداری (ناخواسته)، سقط جنین و تجاوز (با معانی مختلف) را فیلم های زنانه تلقی کرد. با این وجود هم بسیاری از همین فیلم ها در تست بچدل رد می شوند. زنان به عنوان قربانیان جنسی معمولن در سینمای ایران یا شخصیت های ساکتند یا پارانوئید و در هر دو حال با کسی (زنان دیگر) در مورد مشکلشان صحبت نمی کنند و زندگیشان در خفا و پرده پوشی می گذرد. فیلم های «من ترانه پانزده سال دارم»، «سگ کشی» و «هیس دخترها فریاد نمی زنند» از این دستند.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست