یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

mosaed820920.htm


ژیلا مساعد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ آذر ۱٣٨۲ -  ۱۱ دسامبر ۲۰۰٣


 
مانيفست کودکی دوازده ساله
ژيلا مساعد
پنجشنبه ٢٠ آذر ١٣٨٢ – ١١ دسامبر ٢٠٠٣
 
پدرم هر شب
با اسلحه ای کوچک
در زير بالش اش می خوابد
و مادرم
با نارنجکی
که به پستان سومش شبيه است
در اتاق راه می رود
من هرگز کودک نبوده ام
هرگز سير نبوده ام
در تنهايی گاهی
دست و پای خيالی می سازم
از گل
از تف
از خمير
برای بچه های خيابانی
که هرگز بازی نکرده اند
کاش آخوندی که بوی گند و دروغ می دهد
و خدايش را روزی هزار بار
فريب می دهد
می توانست برای نمايش هم شده
با فوتی
همه ساخته های مرا
واقعی بکند.
کاش پرنده ها محکمتر رفتار کنند
و اينقدر بی خودی
چهچه نزنند
آن ها که می بينند من از گرسنگی
روزی دوبار بيهوش می شوم
و خواهرم هنوز نمی داند
که چهار مزه ی متفاوت وجود دارد
من دلم می خواهد
حتی کبوترها هم
مثل شيرها نعره بزنند
آن ها که از آن بالا می بينند
غول هايی که دندان هايشان
از تسبيح ساخته شده
و نفسشان بوی ودکا و قل هو الهه می دهد
چگونه آدم های خوب را
لای لقمه هايشان می چپانند و می بلعند.
ما منتظر انفجاريم
من و خواهرم
بالاخره پدر روزی
اسلحه اش را بايد
روی غول ها نشانه بگيرد
و مادرم برای خريد به بازار برود
تا خودش را در ميان آن همه خوردنی
تکه پاره کند
ديشب قبل از آن که خواهرم آجر را ليس بزند تا خوابش ببرد
به او قول دادم
شادی را روزی
برايش معنا کنم
من خيال دارم
بعد از انفجار هم
زندگی کنم.
گوتنبرگ – ۱۰ – ۱۲ - ۲۰۰٣
ساير نوشته های ژيلا مساعد در آرشيو اخبار روز
 
بازگشت به صفحه نخست


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست