سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

توهمی به نام توهم


برزویه طبیب


• عده ای ترجیح می دهند طبقه کارگر، و نمایندگان سیاسی آنها، چه به اصطلاح بخش انقلابی و چه به اصطلاح بخش سازشکار آن، منقسم و بنابراین بلادفاع باقی بمانذ، ولی حب و پغض و کینه درونی آنها از فوران نیفتد، و سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی، بهانه ای برای این فوران است و بس ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۷ فروردين ۱٣۹٣ -  ۲۷ مارس ۲۰۱۴


هر از چند گاهی، به بهانه های گوناگونی، از جمله اعتراف و ابراز شرمندگی خانم دانشگری، مسئله توهم به ظرفیت های انقلابی جمهوری اسلامی، دوباره زنده میشود. و هنوز عده ایی خواهان اعتراف و ابراز شرمندگی مشابه ای از سوی کسانی هستند که در مقطع زمانی خاصی سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی را دنبال میکردند. از طرف دیگر عنوان میشود که که در فلان پلنوم یا در فلان مقاله، طرفداران سیاست فوق، قاطعانه این سیاست را نقد کرده اند و خواست ابراز اعترافات مشابه آنجه خانم دانشگری کرده است، بی مورد است . عده ای پا فراتر گذاشته حتی اعترافات ایشان را که به سبک اعترفات و ندامت نامه های دوران انقلاب فرهنگی چین تنظیم شده، کافی نمیدانند، و کسانی نیز این گروه را به جلادان بالقوه تشبیه میکنند . جالب تر اینست که کسانی خواهان ادامه این جدل بی معنا و بی فایده هستند.

در مقاله دسپوتیسم اسلامی دلایل خود را در مورد انتساب ماهیت سرمایه داری انحصاری دولتی و از نوع آسیایی آن، به حکومت فعلی، عنوان کردم . در همانجا و در مقاله استقلال، استقلال، جمهوری اسلامی، که هردو در سایت اخبار روز منتشر شده اند، آرایش طبقاتی و زیربنای اقتصادی این دولت را توضیح دادم . اینکه چگونه بی سازمانی طبقات اجتماعی، بویژه طبقه کارگر، کم بنیه بودن بورژوازی داخلی، نتایج اصلاحات ارضی انقلاب سفید، عمده بودن صنعت استخراج و صدور نفت و دیگر مواد خام، به استقرار دولتی دسپوتیستی آسیایی در فردای انقلاب ۵۷، که موجب هزیمت سرمایه انحصاری خارجی و عمال آن گردید، انجامید.

مشخصات چنین دولتی اولا ایستایی و مقاومت فوق العاده آن دربرابر نیروهای مخالف داخلی، و در عین حال انعطاف و نرمش آن در برابر نیروهای قاهر خارجی است . اوصافی که حکومت های مهاراجه های هندوستان را در ذهن نداعی میکند ، که صدها سال در عین اعمال بی رحمانه ترین فشار ها بر هندیان، در برابر هر گردن کش خارجی، از مغول ها گرفته تا نادرشاه و حتی انگلیسی ها مشغول سرکشیدن جام زهر و نرمش قهرمانانه بودند.

از دیگر مشخصات دولتی که برپایه شکل آسیایی روابط اقتصادی و اجتماعی، استقرار یافته است، رویکرد خاص آن به اتباع خویش است . این حکومت اتباع خویش را چون گله ای از حیوانات دوپا تصور میکند . بدین معنا که فردیت اشخاص، در چنین جامعه ای محو شده است . در چنین جامعه ای افراد نه بعنوان اشخاص مستقل، بلکه به عنوان اعضای جماعت، که دنباله رو اهداف هسته جمع هستند، وجود دارند . ارج و قرب هرکس براساس دوری و یا نزدیکی او به هسته مرکزی قدرت سیاسی تعیین میشود، زیرا قدرت سیاسی، تعیین کننده، تمتع اقتصادی است . چنین رویکردی نه تنها با دموکراسی سیاسی، که مستلزم به رسمیت شناختن فردیت اشخاص است، بلکه با آزادی های اجتماعی، ( شیوه پوشش، چه بخوریم یا نخوریم و غیره و غیره ) نیز متضاد است، زیرا تمام وجوه زندگی اتباع، باید نمودی از تعلق آنها به گله باشد . بدینسان، چنین حکومتی الزاما حکومتی شرعی ( این لغت بهتر از حکومت دینی مفهوم را میرساند ) است، زیرا تنها شریعت است که نافی کامل فردیت و ادغام شخص در جمع است.

تباین این حکومت با عزت بین المللی ایران، و نیز آزادی های سیاسی و اجتماعی ایرانیان، ذاتی است ، و با تحلیل ساختاری آن، این تباین مدلل، و بواسطه جمعبندی تجارب بیش از سی و چند سال زندگی تجت لوای آن، از نظر تجربی نیز اثبات میشود . بدین سان توهم نامیدن، سفسطه اصلاح پذیری این حکومت، خود یک توهم است، توهمی بنام توهم.

در حال حاضر، کسانی که به تبلیغ و ترویج چنین به اصطلاح توهمی مشغول هستند، آگاهانه و عامدا چنین میکنند، و توهمی در کار نیست . زیرا چنین کسانی نه بر اساس آنالیز ساختار این حکومت، و نه براساس جمعبندی از تجارب سی و چند ساله، به اصلاح پذیری آن نمی رسند، بلکه ترفندی بکار میبرند که میتوان آنرا، اصلاح مفهوم اصلاح پذیری نام نهاد . آنها زمانی که حکومت در مورد ایده ساختن بمب اتمی کوتاه می آید، آنرا نشانه ای از اصلاح، میدانند، درحالی که ایده ساختن چنین بمبی، پدیده ای برآمده از درون خود همان حکومت است . این شیوه برخورد مثل شیوه نگرش کسانی است که دلار هزار تومنی، ابتدا سه هزار تومن میشود، ولی چند هفته بعد که قیمت آن به دوهزار و پانصد میرسد، از نظر این خوشفکران، نشانه بهبود ا وضاع اقتصادی قلمداد میشود . در مورد مردم عادی نیز، که گاه به این و گاه به آن رای میدهند، نیز توهمی وجود ندارد . رفتار آنها براساس انتخاب هوشمندانه، از میان آلترناتیو های هرچند سر و ته یک کرباس حکومتی، در شرایط فقدان ( تاکید میکنم، فقدان) آلترناتیو مترقی و مردمی است.

از طرف دیگر کسانی وجود دارند که به امید نمایندگان سیاسی بورژوازی یا به اصطلاح طبقه متوسط !، که اکنون در جلد ملی مذهبی و یا ملی سکولار یا اصلاح طلبی رفته اند، نشسته اند، تا اگر هم شده آزادی های نیم بندی برقرار کنند، و آنگاه گویا نوبت به این طرفداران عدالت اجتماعی توام با آزادی های سیاسی خواهد رسید، تا شق القمر کنند . آیا این همان فرصتی نبود که بورژوازی در سال ۵۷ بدست آورد، و چنین سراسیمه از پر رو شدن طبقه کارگر، عنان اختیار خویش و مملکت را به دست اصحاب عمامه سپرد ؟ سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی، در اساس همان سیاست شکوفایی به اصطلاح طبقه متوسط بود و لاغیر . مسئله این نیست که ده یا سی سال پیش، چه کسی و چه سیاستی را پیش میبرده است وحالا چفدر شرمگین و یا سرافراز، است. مسئله اینست که آیا همان سیاست، با رنگ و لعاب دیگری، هنوز دنبال میشود، یا نه ؟ ممکن است هزار پلنوم انتقاد از سیاست شکوفایی برگزار کنند و یا چون خانم دانشگری ندامت نامه بنویسند، ولی تا زمانیکه سیاست شکوفایی این و یا آن طبقه فرادست را دنبال میکنند، و اسم آنرا، اینبار سیاست ورزی گذاشته اند، مفید فایده نخواهد بود.

از طرف دیگر نشان داده ام که یکی از عناصر پایه ای استقرار و استمرار حکومتی از نوع آسیایی ـ دسپوتیستی عصر جدید، فقدان طبقه کارگر متشکل، است . در شرایطی که حوایج اولیه طبقه کارگر، مورد تهاجم است، در شرایطی که سازمانیابی این طبقه، علاوه بر موانع متعدد دیگر، با مانع تسویه خرده و یا عمده حساب های گذشته کسانی که خود را به هرحال مدافع و همسنگر این طبقه فرض میکنند، مواجه است، رسم براین بوده است که این تسویه حساب ها و به اصطلاح دادخواهی ها، به تعلیق درایند، و همبستگی کلیه کارگران، به شکل حبهه متحد کارگری خود را نشان دهد . اتحاد کارگران هوادار احزاب کمونیست و احزاب سوسیال دموکرات، علیرغم مناقشه بر سر حمایت سوسیال دموکراسی از جنگ جهانی اول، و علیرغم اینکه کمونیست ها، سوسیال دموکراتها را شریک قاتلان رزا لوکزامبورگ ها میدانستند، در ذورانتاخت و ناز فاشیست ها، ذر اورپا مثال تاریخی چنین حرکتی است . و اقدام اخیر چپ های فرانسه در مورد اتحاد بر علیه نیروی راست افراطی در انتخابات شهرداریها نمونه معاصر آن .

ولی در ایران، کسانی وجود دارند که ترجیح میدهند، نقش دادستان و قاضی را در دادگاه بی وکیل مدافع، بازی کرده و فلانی را به لو دادن بهمانی متهم کنند، و بعضی دیگر که جرئت کافی ندارنذ، به کنایه و استعاره روی می آورند. آنها ترجیح می دهند طبقه کارگر، و نمایندگان سیاسی آنها، چه به اصطلاح بخش انقلابی و چه به اصطلاح بخش سازشکار آن، منقسم و بنابراین بلادفاع باقی بمانذ، ولی حب و پغض و کینه درونی آنها از فوران نیفتد، و سیاست شکوفایی جمهوری اسلامی، بهانه ای برای این فوران است و بس. جالب این است که علیرغم اشتراک در بسیاری مواضع، و عدم سابقه پیگیری سیاست شکوفایی در سابقه بخشی! از آنها، این ها یا منفردین هستند و یا جریاناتی در حال انشعابات بی پایان. انشعاب، جدایی و تفرقه به هر دلیل و هر بهانه ای، حتی چاپ فلان مقاله در فلان بخش و نه در فلان بخش دیگر، شیوه آنهاست، و تبدیل به بخشی از هویت آنها شده است.

اگر گروه اول با نقاشی چهره اصلاح پذیر از حکومت، موجب استمرار سلطه آن است، گروه دوم، از طریق تکرار واگذاری میدان به بورژوازی، به بازتولید دسپوتیسم در فردای هر بحران و بروز شکاف در آن، همت گماشته اند، و گروه سوم با پایدار کردن شکاف در بین طبقه کارگر، مانعی در برابر تبدیل نیروی بالقوه طبقه کارگر، به نیروی بالفعل از جا کندن این بختک فقر و بندگی است. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست