سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مهندسی سرنوشت انقلاب - ۵۷ (۲)
توافق های پنهانی امریکا و آیت الله خمینی
برای انتقال قدرت با مدیریت نهضت آزادی


امیرهوشنگ اطیابی


• مهمترین نقش دولت روحانی، متحد و قانونمند کردن سرمایه داری عقب مانده، فاسد و بیمار ایران و تعامل آن با متحد طبیعی اش، سیستم نولیبرالی سرمایه داری جهانی، به منظور اجتناب از گسترش جنگ برسر حوزه های نفوذ در منطقه است. البته اگر قدرت اصلی، یعنی فاسدترین و مافیایی ترین بخش سرمایه داری حاکم بگذارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ فروردين ۱٣۹٣ -  ۲۲ مارس ۲۰۱۴


سیر حوادث، پتانسیل عظیم انقلاب و قدرت نیروهای انقلابی آنچنان بود که خمینی در عمل یا نمی توانست یا نخواست به بخش مهمی از توافقات انجام شده با امریکا و غرب به موقع عمل کند؛ مصداق های نقض توافق ها و تفاهم های انجام شده توسط خمینی، برخلاف انتظار امریکا و مقامات نظامی-امنیتی شاه، این موارد را شامل می شد:

·      اخراج ده ها هزار مستشار امریکایی و بستن پایگاه های جاسوسی رصد و شنود در مرزهای اتحاد شوروی؛[26]

·      خروج از پیمان های نظامی منطقه ای مرتبط با ناتو (سنتو) و پیوستن به سازمان کشورهای غیرمتعهد؛

·      اعدام های انقلابی و تعقیب مقامات رژیم سلطنتی (از جمله طرف های مذاکراه با اعضای شورای انقلاب)؛

·      صدور انقلاب به کشورهای اسلامی وابسته به امریکا و همچنین آموزش نظامی نیروهای اسلامی مخالف در این کشورها؛

·      ملی کردن برخی صنایع، همه ی بانک ها و تجارت خارجی (البته بعد ازجنگ به نفع مقامات و موسسات اقتصادی و مذهبی تحت کنترل ولایت فقیه «اختصاصی» شدند)؛

·      مصادره ی اموال شاه، درباریان، سرمایه داران و مالکان بزرگ و شرکت های غربی (البته بعد ازجنگ به نفع مقامات و موسسات اقتصادی و مذهبی تحت کنترل ولایت فقیه «اختصاصی» شدند)؛

·      اشغال سفارت امریکا و به گروگان گرفتن همه ی کارمندان آن و انتشار اسناد محرمانه و فوق سری کشف شده؛

·      به تعویق انداختن سرکوب و غیرقانونی کردن حزب توده ایران تا سال ٦١ و ٦٢.[27]

·      تصویب قوانین متعددی در جهت حمایت از بخش عمومی و تعاونی اقتصاد، کارگران، دهقانان، زحمتکشان و حقوق ملیت ها (که همگی آن ها با گردش به راست بعدی لغو یا به ضد خود بدل شدند یا عملا اجرا نشدند)؛

·      عدم توافق با دولت موقت (به مثابه برآمد طبیعی توافق های انجام شده و همچنین دربرگیرنده ی رابطین، مشاورین و معتمدین مورد قبول امریکا در مقامات کلیدی). نتیجه، استعفای دولتی بود که به توافقات پنهانی انجام شده در پاریس و تهران متعهد بود؛ به حفظ ساختارهای نظام سلطنتی و اجرای قوانین آن نظام معتقد بود؛ و ضمنن به شدت از انقلاب و کمونیست ها واهمه داشت.

این سرپیچی های خمینی و پیروانش موجب شد که امریکا و غرب با همدستی طیفِ سلطنت طلبان، پس از سقوط دولت موقت و فروریختن امیدهای شان، همه ی امکانات یا «گزینه های دیگر روی میز»[28] را برای کنترل اوضاع به کارگیرند. آن ها با استفاده از نفوذ گسترده و دیرینه ای که در کشور داشتند از جمله این اقدامات را در سال های ٥٨ تا ٦٧ انجام دادند:

·      نفوذ ساواکی ها (شش هزار کارمند رسمی و حدود صدهزار خبرچین و منبع[29]) در ساختار های حکومت جدید بخصوص سازمان های نظامی-امنیتی. ساواکی ها هیچگاه رسما افشا نشدند. به جز فراری ها، بخش مهمی، بخصوص اداره ی هشتم آن، توسط دولت موقت و دولت های بعدی رسما به کار گرفته شدند. بسیاری در حکومت جدید با انواع پوشش ها ناپدید شدند. بالاترین مقام به کارگرفته شده در نظام جدید ارتشبد فردوست بود.

·      انزوا، حذف و ترورهای حساب شده ی عناصر نامطلوب و اطرافیان رادیکال تر خمینی (معروف ترین، محبوب ترین و دمکرات ترین آن ها آیت الله طالقانی بود[30] که روابط خوبی هم با سایر نیروهای انقلابی داشت)؛

·      ایجاد تشنجات ملی-قومی و جنگ های داخلی (در ترکمن صحرا، کردستان، بلوچستان، آذربایجان و خوزستان)؛

·      تشدید درگیری ها و اختلافات بین نیروهای انقلابی و همچنین بین آن ها و حکومت؛

·      تجاوز عراق و تداوم جنگ با کمک های نظامی به هردو طرف جنگ؛ شرکت مستقیم در جنگ برعلیه ایران قبل از برقراری صلح.[31]

·      ارسال اطلاعات به حکومت در مورد نیروهای انقلابی و دگراندیش به منظور تحریک برای سرکوب و کشتار آن ها؛[32]

·      تدارک کودتاهای متعدد با کمک نظامیان طرفدار سلطنت (کودتای نوژه، کودتای قطب زاده و شرکا) و حمله های نظامی مستقیم (عملیات نجات گروگان ها همراه با کودتا)؛[33]

·      تحمیل بازار سیاه و اقتصاد دوگانه با اجرای انواع تحریم های حساب شده برای فاسد کردن مقامات و بلعیدن منابع کشور با نرخ های چندین برابر قیمت های معمول در معاملات پنهانی کالا و اسلحه همراه با انواع رانت خواری؛

·      گسترش نفوذ و افزایش تعداد پایگاه های نظامی در منطقه ی خاورمیانه به بهانه ی خطر ایران با توسل به انواع تندروی های حکومت اسلامی بخصوص در سیاست خارجی.

از سوی دیگر نهضت آزادی تا به امروز نسبت به این توافقات و ارتباطاتش با امریکا وغرب صادقانه پایدار مانده است. مسئولین آن به استناد اسناد کشف شده و انتشار یافته از سفارت امریکا به این ارتباطات پنهانی در داخل کشور ادامه دادند- بخصوص در جلوگیری از تعمیق انقلاب، حفظ ساختارهای نظام سلطنتی، مقابله با توده ای ها و تحکیم قدرت خود. درست قبل از اشغال سفارت امریکا مهدی بازرگان، عباس امیرانتظام و دکتر یزدی دو تماس متوالی با مامورین سیا داشتند. امریکا، برای کمک به تثبیت و تقویت دولت موقت، اطللاعاتی دقیق در باره حمله عراق به ایران در اختیار آنان می گذارد. اینها پس از استعفای دولت موقت از دادن این اطلاعات به دولت بعدی و مقامات حکومتی خودداری می کنند و کشور با حمله ی عراق غافلگیر و بی دفاع می ماند و گرفتار بزرگترین فاجعه ی تاریخ معاصر خود و طولانی ترین جنگ قرن بیستم می شود.[34]

یکی از دلایل ناامید شدن امریکا از تحقق توافقات این بود که آیت الله خمینی و پیروانش، برای سوار شدن بر امواج انقلاب و منزوی کردن مجموعه ی نیروهای انقلابی، همکاران خود در این تماس های پنهانی (دولت موقت، نهضت آزادی و مجموعه ی ملی گرایان) را قربانی کردند تا نقش خود در این ارتباطات و توافقات پنهانی با امریکا را فاش نکنند و حکومت انحصارطلبانه شان را تحکیم کنند. گذشته از اسناد فوق محرمانه ی سفارت که پس از مخابره نابود می شدند و یا در جریان حمله به سفارت پودر شدند تا برخی عوامل و منابع اصلی سیا همچنان پنهان بمانند، اسناد رشته رشته شده ی بازیافتی و منتشر شده تحت عنوان «اسناد لانه ی جاسوسی»[35] شاملِ آیت الله خمینی و روحانیون پیروش در شورای انقلاب نشده است.[36] گرچه مسئولین نهضت آزادی اینجا و آنجا به افشاگری شفاهی[37] در این موارد پرداخته اند، ولی این اولین بار است که اطلاعاتی مستند و مدون از جزئیات این مذاکرات، در دفاع از خود، منتشر می کنند که با شواهد و قرائن دیگر نیز تطبیق می کند.[38] آنچه هنوز در اختیار نیست سند های رسمی امریکایی ها از این مذاکرات است که به جز مواردی محدود انتشار نیافته است؛ به نظر می رسد پروژه ای دراز مدت در جریان بوده است تا راه هرگونه تحول ملی-دمکراتیک برای دهه ها مسدود و ریشه کن گردد: پروژه ای متناسب با وسعت و عمق انقلاب ضد سلطنتی ایران.

سرانجام با ممنوعیت و سرکوب همه ی نیروهای انقلابی و ضدسلطنتی، نابود کردن پتانسیل انقلابی مردم در قتلگاه های جنگ و تکمیل روند گردش به راست حکومت در سال ١٣٦٧، در عرصه ی داخلی هم ثبات مطلوب طرفین (غرب و حکومت اسلامی) با این اقدامات برقرار می شود:

·         پذیرش صلح با عراق؛

·         قتل عام هزاران زندانی سیاسی؛

·         وجه المصالحه شدن نیروهای مجاهدین با حمله ی بدون پشتوانه به غرب کشور و متلاشی شدن واحد های نظامی شان؛

·         برکناری و حصر آیت الله منتظری؛

·         مرگ آیت الله خمینی و تشکیل حکومت هاشمی-خامنه ای؛

·         کنترل و خنثی کردن کامل جناح چپ حکومت؛

·         تعدیل اقتصادی و ورود به صندوق بین المللی پول برای پیوستن به سیستم سرمایه داری جهانی؛

·         شروع «اختصاصی» سازی صنایع و بانک های ملی شده در جریان انقلاب به نفع مقامات حکومتی و موسسات و سازمان های تحت کنترل ولایت فقیه؛

·         سیاست درهای باز متناسب با سوء استفاده ی مقامات حکومتی ضمن حفظ اقتصاد دوگانه؛

·         خارج شدن عظیم ترین موسسات اقتصادیِ تحت کنترل ولایت فقیه از هرگونه کنترل مجلس و دولت؛

·         وارد کردن نیروهای امنیتی-نظامی به غارتگری های اقتصادی با امتیازات ویژه (معافیت از کنترل دولت و مجلس) و ترک رقابت های معمول اقتصادی؛ ....

همه ی این اقدامات موجب می شود که غرب حکومت را قابل قبول بداند و آشکارا آغوش بگشاید. ضمن تداوم ارتباطات پنهانی رژیم با امریکا، روابط اقتصادی و سیاسی با متحدین امریکا (انگلستان، اتحادیه اروپا، کانادا و استرالیا) به شدت افزایش می یابد- البته بدون کنترل و نظارت نهادهای انتخابی نظیر مجلس. روابط آنچنان حسنه است که جامعه ی جهانی دربرابر قتل عام هزاران زندانیان سیاسی کاملا سکوت می کند. همچنین رژیم این امکان را می یابد که با گسترش شبکه های اطلاعاتی اش و همکاری با سازمان های اطلاعاتی غرب، ترورهای مخالفین در خارج از کشور را بدون هیچ مشکل و پیامدی سازمان دهد. تنها پس از رسوایی ترور رهبران کرد در رستوران میکونوس برلین[39]، اینگونه عملیات در اروپا و امریکا محدود می شود؛ ضمن آنکه کار اطلاعاتی در انواع پوشش های دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی-اسلامی ضمن استفاده از نیروهای غیرایرانی همچنان ادامه می یابد.

علیرغم پذیرش صلح با عراق، فاجعه ی برنامه ی سری و نظامی-امنیتی برای دستیابی به سلاح اتمی آغاز می شود و عملا سیاست «جنگ جنگ تا پیروزی»، در جنگی پنهان تداوم می یابد. تجاوز به افغانستان (سپتامبر2001 یا شهریور١٣٨٠) و به عراق (مارس 2003 یا فروردین ١٣٨٣)، نیروهای امریکایی و ناتو را برای استفاده از «گزینه های دیگر روی میز» با ایران همجوار می کند. این جدی ترین هشدار به حکومت ایران بود. جمهوری اسلامی بلافاصله مذاکرات و هماهنگی های مستقیم با امریکا و ناتو را، برای تسهیل عملیات اشغال این دوکشور، آغاز می کند. جرج بوش و حزب جمهوریخواه، علیرغم تبلیغات پر سروصدا برعلیه ایران به عنوان یکی از «محورهای شرارت»، با خریداران پنهانی میلیاردها دلار تسلیحات (در دوران جنگ ایران وعراق) و همسنخ های ایرانی خود به مدت سه سال بر سر میز مذاکرات نشستند. ضمن اینکه این حملات، درعمل، فرصتی برای تعامل پایدار با جمهوری اسلامی بود با دادن این بزرگترین هدیه ها به آن:

·         حذف رژیم های دشمن صدام و طالبان؛

·         تسهیل گسترش نفوذ و حضور نظامی-امنیتی ایران در دو کشور همسایه؛

·         و خلع سلاح و انتقال عمده ترین نیروی ضد رژیم (شورای ملی مقاومت) در عراق ضمن تسهیل کشتار مجددشان.

این بار امریکا و غرب، با زمینه سازی برای معامله های جدید، تسخیر کامل و بازگشت ناپذیر بازارهای ایران را می خواستند- البته با اولویت دادن به گزینه ای با حداقل ریسک و هزینه: تعامل و همکاری به منظور استحاله ی قدرت حاکمی که جاده را برایشان صاف کرده درجهت نیازهای غرب.

اما با افشای برنامه ی پنهان اتمی ایران پس از پانزده سال (در 2004 یا ١٣٨٣)، تحقق آرزوهای غرب، آنچنانکه به نظر می رسید، آسان نبود. دور جدیدی از تلاش برای «به سر عقل آوردن» حاکمیت ایران آغاز می گردد. ضمن آنکه برنامه ی اتمی ایران فرصتی استثنایی فراهم می کند برای تشدید فروش تسلیحات، حضور نظامی امریکا در منطقه و گسترش جنگ های فرقه ای بین قدرت های شیعه و سنی در سراسر خاورمیانه. رژیم ولایت فقیه این برنامه ی نظامی-امنیتی را به نحو ابلهانه ای غنی سازی برای تولید انرژی هسته ای جلوه می دهد تا بتواند آن را توجیه کرده و به هرنحو ادامه دهد. همزمان دولت خاتمی به عنوان چهره ی آبرومند در روابط خارجی و مذاکرات حساس اتمی کارآیی و صلاحیتش را برای نظام از دست می دهد. جنبش اصلاح طلبی سرکوب می شود. نظامی-امنیتی ها، بعد از ورود به فعالیت های اقتصادی در دوران رفسنجانی، اینبار با انتخاب احمدی نژاد وارد میدان سیاست هم می شوند تا برای گسترش نفوذ و قدرت اسلام شیعی در منطقه و حفظ رژیم برنامه ی اتمی ادامه یابد. در نتیجه، بار دیگر کشور در پرتگاه فاجعه ی توقف سرمایه گذاری های حیاتی (در زمینه های صنایع بنیادی و زیربنایی بخصوص بهره برداری از منابع وافر نفت، گاز و انرژی سبز)، گسترش تحریم ها، رکود مزمن و سرانجام فروپاشی اقتصادی قرار می گیرد. در اثر تحریم ها و خرید تکنولوژی و تجهیزات اتمی به ده ها برابر قیمت معمول، غارت منابع کشور در بازارهای سیاه و مافیایی داخلی و خارجی تشدید می شود.

انتشار خاطرات دکتر یزدی همزمان با گفته های رفسنجانی در مورد «موافقت امام»، در آستانه ی برقراری تماس های رسمی با امریکا به بهانه ی برنامه ی اتمی ایران، می تواند به مشروعیت این تماس ها نزد هواداران تندروی سلطان خامنه ای و به دولت روحانی کمک کند. ارتباطات پنهانی «امام خمینی» با «شیطان بزرگ» و تحقق بخش مهمی از توافقات اولیه با امریکا طی سی سال گذشته می تواند بسیار راهگشا باشد. اکنون که همه ی نیروهای سیاسی دگراندیش از ملی گرا و مسلمان تا چپ گرا، از جنبش اصلاح طلبانه تا جنبش سبز و هرگونه جنبشی برای تحولی ملی-دمکراتیک قربانی شده اند، هردو سو شرایط را برای گسترش علنی روابط براساس سیستم نولیبرالیستی سرمایه داری جهانی مناسب و امن می بینند. تعامل با رژیمی جنایتکار، سرکوبگر، ارتجاعی، به شدت فاسد و مافیایی (حتی با همان معیارهای سرمایه داری جهانی) ادامه می یابد. در این راه نیروهای خلع سلاح شده ی مجاهدین در عراق با تروری فجیع و با انتقال از مرزهای کشور محو می شوند تا برای آغاز مذاکرات «هویجی» به تندروان رژیم ولایت فقیه بخورانند. البته همزمان با حذف آن ها از لیست سازمان های تروریستی، «چماقی» هم نشان داده می شود.

مهمترین نقش دولت روحانی، متحد و قانونمند کردن سرمایه داری عقب مانده، فاسد و بیمار ایران و تعامل آن با متحد طبیعی اش، سیستم نولیبرالی سرمایه داری جهانی، به منظور اجتناب از گسترش جنگ برسر حوزه های نفوذ در منطقه است. البته اگر قدرت اصلی، یعنی فاسدترین و مافیایی ترین بخش سرمایه داری حاکم بگذارد.[40] در حال حاضر، سوریه، لبنان، فلسطین، عراق و افغانستان عرصه ی شدیدترین جنگ پنهان ایران با امریکا و اسرائیل بر سرِ حوزه های نفوذ هستند- البته با استفاده از نیروهای واسطه و به قیمت فاجعه آفرینی برای دیگران. کشور تنها یک قدم با فاجعه ی جنگ فاصله دارد. بدیهی است که بخش مهمی از مردم ایران هرگونه تلاش واقعی دولت روحانی برای تحقق سرمایه داری قانمونمند و روابط بین المللی آشکار، شفاف و صلح آمیز را به سرمایه داری مافیایی-گانگستری و روابط خارجی متشنج، خصمانه و درعین حال پنهانی ترجیح می دهند. لازم به ذکر است که برقراری روابط شفاف و علنی با امریکا و غرب، با نظارت نمایندگان مردم و براساس منافع متقابل، هیچگاه مورد مخالفت نیروهای سیاسی انقلابی و دگراندیش نبوده است؛ چون در چارچوب منافع ملی کشور بوده و هست. ولی تاریخ نشان داده است که نیروهای راست و مرتجع حاکم بر کشور، با برقراری روابط پنهانی و درعین حال متشنج نگاه داشتن روابط رسمی برضد منافع ملی عمل کرده، به انواع رانت خواری ها و سوءاستفاده ها برای غارت ثروت کشور پرداخته اند. آن ها عملا موجب گسترش نفوذ امریکا و گسترش پایگاه های نظامی آن در کشور و منطقه شده اند. هیچ حکومت وابسته و دست نشانده ای نمی توانست با چنین ابعادی موجب تسهیل چنین روندی بشود.[41]

تحولات واقعی درمورد روابط ایران و امریکا بیش از همه در پشت پرده با عملیات سازمان های اطلاعاتی و مراکز آن ها در کشورهای ثانوی در جریان است. همچنانکه بدون تماس های پنهان نمایندگان سلطان خامنه ای با مقامات سیاسی-امنیتی امریکایی در سلطان نشین عمان، مذاکرات اخیر برسر برنامه ی اتمی ایران و لغو تحریم ها انجام نمی شد. شرایط حاضر نتیجه ی تداوم استراتژی پنهانی خمینی برای ایجاد رژیم ولایت مطلقه فقیه حتی به قیمت از دست دادن استقلال و تمامیت ارضی، نابودی وحدت ملی، محاصره ی نظامی و فروپاشی اقتصادی کشور است. روند طی شده برای رسیدن به این هدف به شکل سرکوب وحشیانه ی نیروهای ملی-دمکراتیک کشور بوده است. تداوم این روند عملا به مشارکت غارتگران داخلی و خارجی در تسخیر بازارهای منابع طبیعی، کار، تولید و توزیع کشور برای غارت هرچه بیشتر منجر شده و خواهد شد-چه با مذاکره، چه با جنگ و چه با «گزینه های دیگرِ روی میز». این بار به جای شاه و دربار، نیروهای راستگرا و مرتجع اسلامی به رهبری سلطان خامنه ای، امریکا و متحدینش و سازمان های اطلاعاتی شان با نفوذ گسترده در ارگان های حاکم، ابتکار عمل را در بالا به دست دارند. طیفی از سلطنت طلبان و سرمایه داران هم آماده ی بازگشت، شراکت و سرمایه گذاری در این روند، برای کسب سودهای نجومی هستند؛ تنها مشارکت و عمل آگاهانه و سازمان یافته ی توده های مردم می تواند این روند را از پایین متوقف کند.

امیر هوشنگ اطیابی

اول فروردین ١٣٩٢ برابر با 21 مارس 2014

[26]. تعداد مستشاران نظامی آمریکایی در آستانه انقلاب حدود 50000 نفر ذکر شده است. با در نظر گرفتن مستشارانی در زمینه های امنیتی، اقتصادی و برنامه ریزی و غیره رقم تعداد امریکایی های مامور در ایران ممکن است بیشتربوده باشد. کلیه ی کمک ها نظامی امریکا و حقوق و هزینه های مشاوران پس از افزایش درآمدهای ایران از صدور نفت (پس از 1969) به طور کامل توسط ایران پرداخت می شد. به عنوان مثال به این منبع تحقیقی کتابخانه ی کنگره امریکا مراجعه کنید:

www.country-data.com

در این منبع (Federal Research Division of the Library of Congress) آمده است: «به لحاظ تعداد پرسنل، مستشاری نظامی امریکا در ایران، در سال 1357 بزرگترین در جهان بود. پرسنل وزارت دفاع امریکا در ایران به 1500 نفر بالغ می شد، ضمن پذیرش رقم کوچک آن در مقایسه با 45000 شهروند امریکایی که بیشترشان نظامی و تکنیسین های غیر نظامی بودند که با بستگانشان در ایران زندگی می کردند...»

[27]. گرچه یکبار در سال 58 به دفاتر این حزب حمله شد و روزنامه ی آن چند ماهی توقیف شد و دولت بازرگان هم تلاش نافرجامی کرد که آن را با توسل به قانون ضد کمونیستی 1310 رضاشاه غیرقانونی کند. همچنین در سال 60 تمام دفاتر علنی آن بسته و روزنامه های آن نیز توقیف شدند. تا قبل از سرکوب و غیرقانونی کردن این حزب، رسانه های مخالف برون مرزی کارزار تبلیغاتی وسیعی راه انداختند و آیت الله خمینی و پیروانش را به توده ای بودن متهم می کردند، زیر عمامه اش داس وچکش می دیدند و از سوی دیگر به رهبر این حزب لقب «آیت الله کیانوری» داده بودند. این همه به این منظور بود که آیت الله خمینی را برای سرکوب هرچه زودتر این حزب و اجابت خواست جناح راست حکومت تحت فشار بگذارند.

[28]. امروزه در همه ی رسانه ها به «گزینه های دیگرِ» آمریکا و غرب اشاره می شود. مقامات آمریکایی بارها گفته اند که «گزینه های دیگر روی میز است». برای پی بردن به اینکه این گزینه ها چیست؛ چگونه اجرا می شود؛ استراتژی نهایی آمریکا در برابر ایران چیست و اینکه چگونه جمهوری اسلامی در طول حیات خود، آگاهانه یا ناآگاهانه، هرچه بیشتر به پیش بردن این گزینه ها کمک کرده است، مهم ترین و معتبر ترین سند را می بایست در اندیشکده ی بروکینگز واشنگتن جست. این اندیشکده در بیستم ژوئن 2009 میلادی (1388 سی ام خرداد) با بررسی جامعی از تاریخ روابط ایران و امریکا پس از انقلاب، استراتژی نوینی را برای ارائه به دولتمردان امریکایی و دولت اوباما منتشر کرد. در این سند همه ی گزینه ها به طور مفصل بررسی شده و نتیجه گرفته شده که همه ی این گزینه ها به طور موازی و همبسته می بایست به کار گرفته شود تا هدف نهایی یعنی بازگرداندن ایران به حوزه نفوذ و همجهت با منافع منطقه ای امریکا میسر شود. این سند توصیه می کند که براساس رفتار ایران، شرایط بین المللی، مواضع متحدین امریکا، امکانات موجود و سیر وقایع در هر زمان معین یکی از گزینه ها عمده شود؛ درحالیکه هیچ یک از گزینه های دیگر نباید متوقف یا کنار گذارده شود. این سند مدعی است که دولت امریکا هیچگاه استراتژی مدون و پیگیری در رابطه با ایران نداشته است و به همین جهت تلاش کرده است که این کمبود را برطرف کند.

گزینه هایی که در این سند به تفصیل بررسی شده اینهاست:

·         منصرف کردن تهران: گزینه های دیپلماتیک:

1.       پیشنهادی که ایران نتواند رد کند:اقناع؛

2.       وسوسه کردن تهران: گزینه ی تعامل مستقیم؛

·         خلع سلاح تهران: گزینه های نظامی:

3.       رفتن تا آخر خط: تجاوز نظامی؛

4.       گزینه ی تموز 1(راکتور آب سبک عراق): حمله ی هوایی؛

5.       واگذاشتن به بی بی (نام مستعار بنیامین ناتانیاهو): اجازه یا تشویق به حمله ی اسرائیل؛

·         سرنگون کردن تهران: تغییر رژیم:

6.       انقلاب مخملین: حمایت از خیزش توده ای؛

7.       برافروختن شورش های مسلحانه: حمایت از اقلیت های ملی-قومی-مذهبی و اپوزیسیون ایران؛

8.       کودتا: حمایت از حرکت نظامیان برعلیه رژیم

·         گزینه ی تحذیر یا بازداری تهران: تحدید

9.       پذیرش ناپذیرفتنی: تحدید

این سند به زبان انگلیسی در اینجا قابل دسترسی است:

www.brookings.edu

(The Saban Center at The Brookings Institution, Whic h Path to Persia? Options for a New American Strategy toward Iran)

[29]. ساواک تبدیل به گسترده ترین و بزرگترین نیروی اطلاعاتی منطقه بود که با کمک امریکا و اسرائیل در سال ١٣٣٦ برای سرکوب و مقابله با توده ای ها و ملی گرایان ایجاد شده بود که بعدها به قدرتمندترین و بیرحم ترین نیروی امنیتی تبدیل شد که همه ی جامعه را تحت نظر داشت. در آستانه ی انقلاب تعداد ماموران تمام وقت ساواک در منابع مختلف از پنج تا پانزده هزار ذکر شده اند. تعداد منابع، خبرچین ها و ماموران پاره وقت آن تا صدهزار نفر برآورد شده است. به ساواک می بایست سازمان بازرسی شاهنشاهی به سرپرستی فردوست و رکن ٢ ارتش را نیز اضافه کرد. مهمترین کار ویژه ی سازمان بازرسی نظارت بر ساواک و جلوگیری از دسیسه های نظامی بود. رکن ٢ علاوه بر گردآوری اطلاعات سری نظامی، ساواک و سازمان بازرسی را زیر نظر داشت. به این منابع مراجعه کنید: یرواند آبراهامیان، ایران بین دوانقلاب، نشرنی، صفحه ٥٣٦-٥٣٧؛ وزارت اطلاعات و امنیت: یک گزارش، از سوی فدراسیون دانشمندان امریکایی و کتابخانه ی کنگره ی امریکا؛ عباس میلانی، نگاهی به شاه؛ و منابع معرفی شده در ویکی پدیا (Wikipedia)



[30]. ولادیمیر کوزیچکین مامور کا گ ب در سفارت شوروی در تهران، که فرار کرد و به سازمان اطلاعاتی انگلستان پیوست، در کتاب خود این ادعا را مطرح می کند. رادیو مسکو هم طی گزارشی در سال 1362 به مناسبت سالمرگ آیت الله طالقانی ادعا کرد که وی توسط مامورین سیا به قتل رسیده بود. همچنین به گفته های مجتبی طالقانی که مرگ پدرش را «حداقل مشکوک» می داند (دقیقه ی 25 به بعد این ویدیو) مراجعه کنید:

https://www.youtube.com/watch?v=jvIFAmllFc0

[31]. از موارد فاش شده و شهرت جهانی یافته در نوامبر 1986، رسوایی عملیات سری ایران-کنترا (Iran-Contra) بود. در این عملیات سری، امریکا از طریق اسرائیل و واسطه ای بنام منوچهر قربانی فر به ایران اسلحه می فروختند. پرداخت های ایران از طریق سرهنگ اولیور نورث در شورای امنیت ملی امریکا به شورشیان راستگرای نیکاراگوا داده می شد. دولت ریگان از این طریق با پول های ایران شورشیان راستگرایِ ضد کمونیست (کنترا) را برعلیه دولت ساندینیست ها تقویت می کردند. همچنین دولت امریکا امیدوار بود با این کار جناح رفسنجانی یا «میانه روها» را، که برای تماس با امریکایی ها تلاش می کرد، در حکومت ایران تقویت کند تا گروگان های امریکایی در لبنان با کمک آن ها آزاد شوند. فروش اسلحه به ایران از ماه اوت 1385 (١٣٦۴) تا اکتبر 1386 (١٣٦٥) یکماه قبل از افشای این عملیات سری ادامه یافت. اصل برنامه فروش اسلحه به ایران از زمان کارتر با استفاده از جاسوس دوجانبه دکتر سیروس هاشمی شروع شده بود (اسلحه در برابر آزادی گروگان ها در ایران)- به این مقاله و مقاله های مربوط به ایران کنترا در مجله ی (Executive Intelligence Report) در اینجا مراجعه کنید:

Steinberg, Jeffrey, Documents show Carter sanctioned Iran arms sales; Executive Intelligence Report, Volume 14, Number 13, March 27, 1987; www.larouchepub.com

همچنین به منابع ارائه شده در ویکی پدیا ( en.wikipedia.org ) مراجعه کنید.

شواهد مهمی وجود دارد که نشان می دهد که ریگان-بوش در جریان مبارزات انتخاباتی خود با مقامات ایرانی نزدیک به خمینی به توافقاتی رسیدند و آن ها را متقاعد ساختند که با جمهوریخواهان بهتر می توانند کنار بیایند و به تسلیحات مورد نیاز دست یابند. درست قبل انتخابات امریکا و پیروزی ریگان، ملاقات های مهمی با کمک عوامل واسطه (سیروس و جمشید هاشمی) بین مامورین سیا (Mr Casey) با مقامات ایرانی (مهدی کروبی، حسن کروبی) یکبار در مادرید و بار دیگر در پاریس انجام می شود. در این ملاقات ها آزادی گروگان ها به تعویق می افتد و در مورد ارسال اسلحه نیز توافقاتی صورت می گیرد. به همین جهت آزادی گروگان ها تا پیروزی ریگان به تعویق افتاد و درست در روزآغاز به کار وی گروگان ها آزاد شدند. همچنین مشخص شده است که از سال 1980 به بعد اسرائیل با هماهنگی امریکا مشغولِ ارسال اسلحه به ایران بوده است. بنا به شهادت آری بن مناشه (Ari Ben-Menashe) مامور سابق موساد و دیگران، برای ارسال اسلحه به ایران از سال 1980، در اسرائیل کمیته ی مشترک ویژه ای تاسیس شد (the Joint Committee-officially, the Joint Israeli Defense Force Military Intelligence/ Mossad Committee for Iran-Israel Relations) که تعداد زیادی شرکت و عوامل واسطه در اختیارش بود. میزان فروش اسلحه در سال های جنگ ایران وعراق به میلیاردها دلار می رسیده است. به مجموعه ی مدارک کنگره امریکا در مورد گروگان گیری و معاملات اسلحه و تماس ها با ایران در اینجا مراجعه کنید:

https://www.fas.org/irp/congress/1992_cr/h920205-october-clips.htm

امریکا هم از موقعیت نیروهای عراقی در زمان دولت موقت (به ایران) و هم از موقعیت نیروهای ایرانی در سال های پایانی جنگ (به عراقی ها) اطلاعات می دادند. با استعفای دولت موقت، براساس مقابله با دولت بعدی ایران، فروش تسلیحات نظامی به عراق توسط امریکا و غرب آغاز شد تا در ضمن جای پای اتحاد شوروی را در عراق بتدریج پرکنند. در دوسال آخر جنگ، امریکایی ها مستقیما برعلیه ایران در خلیج فارس و تنگه ی هرمز وارد جنگ شدند بخصوص در جنگ نفتکش ها. این هشداری بود به ایران برای پذیرش صلح.

[32]. زمینه سرکوب و غیرقانونی کردن حزب توده ایران با فرار یکی از مامورین کا گ ب از سفارت شوروی در تهران (١٣٦١) و پیوستنش به سرویس اطلاعاتی انگلستان (MI6) میسر شد. نام وی ولادیمیر کوزیچکین بود و نویسنده ی کتاب «درون کا گ ب: افسانه و واقعیت» (Veladimir Kuzichkin, Inside KGB: Myth and Reality). بعد از فرار وی، توسط سازمان سیا و سرویس اطلاعاتی انگلستان، اطلاعاتی سرهم بندی می شود و از طریق پاکستان در اختیار حبیب الله عسگراولادی و جواد مادرشاهی - مشاور امنیتی آیت‌الله خامنه‌ای – گذارده می شود. این همکاری اطلاعاتی زمینه ی ساختن پرونده ی کودتا و جاسوسی برای این حزب در همان سال می شود.

قبل از آن پرونده ی جاسوسی برای سازمان مجاهدین خلق فراهم شد آن هم با افشای تماس محمد رضا سعادتی از رهبری مجاهدین با سفارت شوروی. این موجب دستگیری (١٣٥٨) و سرانجام اعدام محمد رضا سعادتی می شود. دستگیری و اعدام سعادتی که مخالف قیام مسلحانه ی سازمان بود خود موجب تشدید اختلافات سازمان تقویت آن بخش از رهبری که موافق اقدام مسلحانه بود می شود.

ضربه های وارد شده به سازمان های مخفی اکثریت و اکثریت کشتگر در سال های ١٣٦۴ و ١٣٦٥ نیز پس از همکاری های سازمان اطلاعاتی آلمان با وزارت اطلاعات ایران و ردگیری تماس های تلفنی این سازمان ها در دوکشور بود. آنچه که دستگیر شدگان به آن واقف بودند.

[33]. در همه ی این کودتاهای نافرجام، کشتار توده ای ها جزئی از برنامه ی کشتارهای وسیع (بمباران ها و عملیات نظامی) برای به دست گرفتن قدرت و احیای نظام سلطنتی بود. عملیات نجات گروگان ها همراه با تلاش برای کودتا به دلیل حادثه برخورد هواپیماها و هلیکوپتر های امریکایی در بیابان طبس نافرجام ماند و عوامل کودتا عمدتا نا شناخته ماندند.

[34]. به مقاله ی تحقیقیِ مارک گازیوروسکی در جلد 66 شماره ی 4 مجله ی خاورمیانه، پاییز 2012، «کمک های اطلاعاتی امریکا به ایران از ماه مه تا اکتبر 1979(اردیبهشت تامهر ١٣٥٨)»، مراجعه کنید.

Gasiorowski, Mark; The Middle East Journal, Volume 66, Number 4, Autumn 2012, pp. 613-627 (Article); US Intelligence Assistance to Iran, May–October 1979

www.questia.com

این مقاله با استفاده از منابع متعدد، اسناد لانه ی جاسوسی شماره های 10، 16، 24، 27، 31، 34، 55 و 56 و بخصوص مصاحبه هایی درسال 2010 با مقامات و مسئولین مختلف امریکایی که در این ملاقات ها دخیل بوده اند یا در اسناد از آن ها نام برده شده نوشته شده است. دکتر یزدی در یکی از این تماس ها با مامورین سیا حضور داشته و در دیگری غایب بوده است. مصطفی چمران هم قرار بوده در هردوی این ملاقات ها در تهران حضور یابد ولی یکبار به دلیل جنگ در کردستان بوده و بار دیگر به دلیل زخمی و بستری بودن نتوانسته شرکت کند. البته دکتر یزدی، چمران و مهندس بازرگان در اول نوامبر 1979 در الجزایر با زبییگنیو برژینسکی، که مشغول سازماندهی نیروهای اسلامی منطقه برعلیه اتحاد شوروی و دولت افغانستان بوده، هم ملاقات می کنند.

هردو ملاقات (٣١ مرداد و ٢٣ مهرماه ١٣٥٨) را امیرانتظام که به دلیل سفارتش در سوئد امکان تماس بهتری داشته سازمان می دهد و خود نیز برای شرکت در این جلسات به تهران می رود. به دلیل مسائل امنیتی امریکایی ها اطلاعاتشان در مورد حمله به عراق را تنها به صورت شفاهی ارائه می کنند و حاضر نمی شوند اسنادی در اختیار آن ها بگذارند. همچنین گزارشات این ملاقات ها پس از ارسال به امریکا بلافاصله نابود می شود تا ردی در سفارت نماند. پس از افشای این تماس ها با اشغال سفارت، بازرگان شجاعانه همه ی مسئولیت این تماس هارا به عهده می گیرد تا بار امیرانتظام سبک شود. بنا به ادعای این مقاله با وجود این هیچیک از کسانی که در این ملاقات ها شرکت داشته اند پس از برکناری از قدرت حاضر نشدند اطلاعات مربوط به تدارکات نظامی عراق برای حمله به ایران را در اختیار مقامات حکومتی قرار دهند. در زمان ریاست جمهوری بنی صدر زمانیکه عراقی ها حمله می کنند (شهریور ١٣٥٩)، درست در همان محورهای حمله ای که امریکایی ها از آن اطلاع داشتند، نیروها و تجهیزات دفاعی ایران به حداقل ممکن کاهش یافته بوده، درنتیجه عراقی ها برق آسا صدها کیلومتر در خاک ایران پیش روی می کنند. حدود یک میلیون از ایرانی ها و عراقی ها در این جنگ کشته، زخمی و ناپدید می شوند.

[35]. به زیرنویس 8 مراجعه کنید.

[36]. برای نمونه به صفحات 290، 291 و 292 خاطرات مراجعه کنید:

«متأسفانه در میان اسناد لانه ی جاسوسی که دانشجویان خط امام آنها را منتشر ساخته اند، گزارشی از این تماس ها وجود ندارد. همان طورکه در متن توضیحات بالا آمده است، نماینده دولت آمریکا، مطالب و پیام های خود را از روی نوشته و تلکس می خواند و قطعاً رونوشتی از آن مطالب و همچنین گزارش های این شخص به سفارت آمریکا در تهران فرستاده می شده است. انتشار آنها بدون شک در روشن شدن هر چه بیشتر زوایای رویدادهای تاریخی کشورمان در آن مرحله حساس موثر خواهد بود. به خصوص گزارشهای مربوط به تماس های هایزر با نظامیان و غیرنظامیان ایران و ملاقات های سران ارتش با اعضای شورای انقلاب.»

«سولیوان هم به مذاکرات تهران بین مقامات سفارت آمریکا در تهران با اعضای شورای انقلاب اشاره میکند و هم نشان میدهد که از مفاد مذاکرات پاریس آگاه بوده است. اما در اسنادی که دانشجویان پیرو خط امام منتشر کردند هیچ سندی از مذاکرات پاریس یا مذاکرات مرحوم دکتر بهشتی با آمریکائیها منتشر نشد.»

[37]. به زیرنویس 10 مراجعه کنید. همچنین یک نمونه از این افشاگری ها در میتینگ سال ١٣٥٨ در ورزشگاه امجدیه (شهید تختی فعلی) بود که مهندس بازرگان پس از استعفا از نخست وزیری به نقش خود و یکی از اعضای روحانی شورای انقلاب در مذاکرات با ژنرال هایزر و امرای ارتش برای جلوگیری از کودتا و حفظ ارتش اشاره می کند. به اینجا مراجعه کنید:

www.youtube.com

[38]. به زیرنویس 11 مراجعه کنید.

[39]. صادق شرفکندی، فتاح عبدلی، همایون اردلان و مترجمشان نوری دهکردی با مقامات سوئدی برای کنگره جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات در برلین بودند. آن ها در رستوران یونانی میکونوس (Mykonos) قرارملاقاتی ضمن شام داشتند که در هفدهم سپتامبر 1992 (٢٦ شهریور ١٣٧١) ترور می شوند. جالب این است که درست قبل از ترور، نخست وزیر سوئد کارل بیلت از مقامات سوئدی (اینگمار کارلسون، مونا سالین و پیر شوری) تلفنی می خواهد که فورا برلین را ترک کنند و برای این ملاقات شام حاضر نشوند. بهانه این بوده که اوضاع اقتصادی سوئد وخیم است. این نشان می دهد که یا مقامات غربی از این ترور اطلاع داشته اند یا از طریق رابط هایشان در جمهوری اسلامی مطلع می شوند و برلین را ترک می کنند. دادگاه میکونوس حجت الاسلام علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت را به عنوان دستور دهنده ی ترور محکوم می کند و برایش حکم دستگیری بین المللی صادر می کند. حکم دادگاه حاکی از آن است که این ترور با اطلاع رفسنجانی و خامنه ای انجام شده است. دولت آلمان دو تن از عاملان اصلی ترور، کاظم دارابی و عباس رایل را پس از پنج سال آزاد کرده وبه ایران و لبنان می فرستد.

[40]. به این مقاله درمورد انتخابات و موضوع محوری آن مراجعه کنید: www.akhbar-rooz.com

[41]. به این مقاله مراجعه کنید: www.akhbar-rooz.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۶)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست