mosaed820326.htm
ژیلا مساعد
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۶ خرداد ۱٣٨۲ -
۱۶ ژوئن ۲۰۰٣
آزادی گاهی دشمن خويش می شود
تا چه اندازه می توان به آن ها که آزادی را از شهروندان غصب می کنند آزادی داد
ژيلا مساعد
دوشنبه ٢۶ خرداد ٢٣٨٢ – ١۶ ژوئن ٢٠٠٣
مفهوم روشنفکر در ايران هميشه مغشوش، ناخوانا و نارسا بوده است. به گمان من
هر آن کس که در سال دو کتاب خواند روشنفکر خوانده نمی شود
هر آن کس که چهار خط از ادبيات و تئوری های مارکس و لنين را خواند کمونيست ناميده نمی شود
و هر آن کس که حسين و محمد را با دارچين بر شله زردش نوشت مسلمان نيست.
ما در دادن القاب بی احتياط و بی تعمق عمل می کنيم و آن را نيز به سرعت پس می گيريم.
و بدينسان هميشه احساسمان سر منطق مان ر ا بريده است. حتا آن زمان که هر نوع تفکر منطقي، بدعتی کفرآميز شمرده می شد، و صاحب فکر را به سر دار می برد نيز ما به همين بيماری دچار بوديم.
از آن جا که قرن هاست تقيه دينی به تقيه فرهنگی و اجتماعی و حتا احساسی بدل شده است، پنهان کاری چنان با رفتار روزانه و افکار درونی مان بافته و عجين شده که خود از آن بی خبريم.
زمانی دروغ و خشک سالی بزرگترين مصيب ها بودند، سپس تبديل به زمان هايی شدند که پنهان کاری عادت اجتماعی جوامع ما شد و راست بودن و راست گويی قيمتی موحش داشت. و بدينسان بود که رندان به وجود آمدند. رندان کسانی بودند که درون خود را پاک نگاه می داشتند و رند بودن راه علاج راست گويانی چون حافظ شد. اما جامعه پنهان کار از حافظ عريانگر مهري، حافظ مسلمان می سازد تا باورش کند.
و اين بازی ادامه دارد. ما از خمينی ضدايراني، وطن پرستی شيفته در زير درخت سيب می سازيم و زير پايش گل می ريزيم
از مصدق وطن دوست انسانی بی وطن و ترسو می سازيم.
شاه بی خرد را با رای خويش بيرون می اندازيم و پسر بی تجربه و خامش را به صفاتی که ندارد مزين می سازيم. چرا آن چه را بر ما گذشت اسلام خمينی می ناميم و پسر خلف محمد را قبول نداريم.
ما در طول تاريخ خويش به سر اسکندر قسم خورده ايم. پسرانمان را چنگيز و هلاکو ناميده ايم. از نام عربی به نام علی به جای عصا استفاده کرده ايم و دختران پيرنمای دهاتی را وا داشته ايم تا چهره کندی را به نقش پاک و بومی قاليچه ها اضافه کنند.
هم اينک بيش از هر چيز به تعقل نياز داريم. دموکراسی هنوز مسايل ابدی حل نشدنی دارد. دموکراسی محتاج تعقل است و عدالت ميوه ی خردگرايی است. انتقام و خشونت قساوت آفرين است. چشم بينش را کور می کند. اين صفحه باز را ناخوانده ورق نزنيم وگرنه از ياد می بريم که کابوس سازان با چه حيلتی قدرت يافتند.
بازگشت به صفحه نخست
|