سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

سه شعر: هنوز، توپ، زبان


یوسف صدیق (گیلراد)


• نه‌ "مادر" گورکی زنده است
که زخم‌هایم را پانسمان کند؛
نه‌ زمستانی که عمرم را گداخت، ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۵ اسفند ۱٣۹۲ -  ۲۴ فوريه ۲۰۱۴


 "هنوز "
نه‌ "مادر" گورکی زنده است
که زخم‌هایم را پانسمان کند؛
نه‌ زمستانی که عمرم را گداخت،
از من "فولاد آبدیده" ساخت.
اما هنوز و هماره،
صدای گلی را می‌‌شنوم
که زمزمه ی سرخی برلب داشت
و پیش از آنکه پرپر شود،
به شبنم‌ها گفته بود:
باید که دوست بداریم یاران...

"توپ"
سگ ولگرد.
کنار توپ مرواری چرت می‌‌زند.
هیچکس
به مردی که درد بواسیرش را
در‌ های هوی " مرگ بر هدایت خائن "،
پنهان کرده، توجهی ندارد؛
مگر همان سگ ولگرد.

"زبان"
یک بار در مصاحبه‌ای گفتم: من شعر هم می‌‌نویسم !
شنونده چشم‌های بادامی‌‌اش را به نرمی بست !
و من، روی دو خط سازه ی کوتاه، چین خوردم.
از آن پس تنها بخش چپ ذهنم را به نمایش گذاشتم.
زبان مصاحبه اغلب، زبان آدمیزاد را می‌‌بلعد.
--------------------------------------------------
* سگ ولگرد و توپ مرواری، نام دو کتاب داستان از صادق هدایت.
* باید که دوست بداریم، سطری از شعر: "سرود پیوستن" سروده ی خسرو گلسرخی.
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست