سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

غزل
توانی کرد کاری کز فلاتی کوه برخیزد:
یاد مسعود جان احمدزاده و امیر پرویزِ جان پویان


اسماعیل خویی


• توانی کرد کاری کز فلاتی کوه برخیزد:
خِرَد جان!چاره ای کن تا ز دل اندوه برخیزد.

به شادی خواری ار جانان نشیند با گرانجانان،
مرا خوشتر همانا آن که از تن روح برخیزد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۰ بهمن ۱٣۹۲ -  ۹ فوريه ۲۰۱۴



 یاد مسعود جان احمدزاده
و امیر پرویزِ جان پویان

توانی کرد کاری کز فلاتی کوه برخیزد:
خِرَد جان!چاره ای کن تا ز دل اندوه برخیزد.
به شادی خواری ار جانان نشیند با گرانجانان،
مرا خوشتر همانا آن که از تن روح برخیزد.
بگو سیمرغ را کافتاد رستم زخمگین از پای:
چه فرمایی که از جا زوتر*این مجروح بر خیزد؟
یکی سونامی ی جاندار کُش در ره بُوَد، هشدار!
بگو تا، ناخدایی را، دگر ره نوح برخیزد.
خرافاتِ کهن ایرانِ ما را می‌کند ویران:
مگر، در پیشِ سیل اش، نسلِ نونستوه برخیزد.
خوشا فردای آزادی که ققنوسِ وطن ، در آن،
.هم از خاکسترِ امروزِ خود، بِشکوه برخیزد.
چو این آتشفشان را بُغضِ دیرین در گلو ترکد،
به چشمِ خویش خواهی دید کز جا کوه برخیزد!

سوم اردی‌بهشت ۱٣۹۰،
بیدرکجای لندن


کوتاه شده ی "زودتر".*

پس سرود:

رفیقان جنگ نا هنگام کردند:
از این رو، خفتگان در خاکِ سردند.
چریکان را کنون هنگامِ کار است:
بگو مسعود و پویان باز گردند.

سوم اردی‌بهشت ۱٣۹۰،
بیدرکجای لندن


نقاشی ی متن: سیاهکل
کار: امیر قاسمی زاده


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست