سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

انتخابات ۹۲ و تحولات مهم در آرایش نیروهای سیاسی ایران


م. چشمه


• برای جنبش آزادیخواهی مردم ایران شرایط و دوران جدیدی پدید آمده که ویژگی مهم آن شکاف بر داشتن اردوگاه جنبش سبز و جابجائی در آرایش سیاسی نیرو هاست. با کرنش اصلاح صلبان در مقابل ارتجاع حاکم، وظیفه نیروهای سکولار در مورد افشاگری هر روزه از کلیه تبهکاری های رژیم دو چندان می شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۴ مرداد ۱٣۹۲ -  ۱۵ اوت ۲۰۱٣


۱. مقدمه
کارزار انتخاباتی یازدهمین دوره ریاست جمهوری و سپس انتخاب حجت الاسلام حسن روحانی حقیقتاً آرایش نیروهای سیاسی جامعه ایران را دچار تغییرات شگرف کرده است. تغییرات شگرف از این جهت که تا چند ماه مانده به انتخابات، این چرخشها قابل تصور نبودند. اگر باند رفسنجانی را بمثابه یک کانون مرجع (و نه اصلی) در حاکمیت نظام اسلامی ایران در نظر گیریم، ما با دو چرخش مهم روبرو هستیم. از یکطرف متمایل شدن بخش عمده روحانیت، بازار و نمایندگان سیاسی آنها (اصولگرایان سنتی) بسمت این کانون، و از طرف دیگر وداع بخش مهمی از اصلاح طلبان با جنبش سبز و پیوستن به همین کانون است. این بخش از اصلاح طلبان و هم پیمانان سکولار خارج کشوریشان موفق شدند اکثریت مردم مستأصل و درمانده ایران را که بنظر میرسید در پیآمد فجایع خرداد ٨٨ در اردوگاه اپوزیسیون تحریم گرا قرار گرفته بودند، در آخرین لحظه به پای صندوقهای رأی بکشانند. امری که مسأله تحریم و اردوگاه تحریم کنندگان را با یک شکست قطعی روبرو کرد، و واضحاً مورد خرسندی شخص خامنه ای قرار گرفت. انتخاب حسن روحانی در اساس ناشی از نزدیک شدن و یا به گونه ای ائتلاف سیاسی این سه جریان بود. البته تفرقه در اردوگاه ولایت فقیه و بگونه ای در موقعیت آچمز قرار گرفتن شخص خامنه ای را میباید باین فاکتورها اضافه نمود.
نگارنده با تحلیل بسیاری از کنشگران سیاسی هم عقیده ام که انتخاب حسن روحانی باحتمال زیاد ناشی از جهت گیری برآیند نیروهای سیاسی در حاکمیت بسمت نوعی سازش با غرب بر سر مسأله هسته ای بمنظور رفع تدریجی تحریمها و نجات نظام ولایت فقیه از ورطه سقوط است. از این مسأله نباید نتیجه گرفت که کلیه جناح های سیاسی در حاکمیت به نتیجه سازش با غرب رسیده اند. اما کفه ترازو واضحاً به سمت نیروهای خواهان کنار آمدن با غرب سنگین تر شده است. مناظره های تلویزیونی قبل از انتخابات نشان میدهند که اختلاف در این مورد تا درون بیت خامنه ای نیز رسوخ کرده است. اما اینکه شخص خامنه ای پذیرای نوشیدن جام زهر شده و بزعم عده ای موافق روی کار آمدن روحانی بوده است، هنوز معلوم نیست.

۲. برخی موارد وداع اصلاح طلبان با جنبش سبز
اگر به مذاکرات مجلس در مورد رأی اعتماد به کابینه روحانی توجه کنیم متوجه میشویم که اصلاح طلبان حکومتی آشکارا با لبیک گفتن به خامنه ای به جنبش سبز و حتی اصلاح طلبی بمفهوم ضدیت با واپسگرائی و تکیه بر تحرک و جنبش مردم برای ایجاد تغییرات پشت کرده اند. مثلاً آقای محمدعلی نجفی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش و مشاور آقای کروبی در انتخابات ٨٨ در پاسخ یکی از اصولگرایان، جنبش سبز را "فتنه" مینامد. و یا آقای سعید حجاریان نظریه پرداز اصلاحات حکومتی ناگهان با شکستن سکوت خود تقلب در انتخابات ٨٨ را که انگیزه اصلی جنبش سبز بود بزیر سوال میبرد، و آنهم درست پس از آنکه خامنه ای پرخاشگرانه اصلاح طلبان را در این مورد سرزنش کرده و مورد مواخذه قرار داده بود.
مورد دیگر نامه ۵۵ تن از زندانیان سیاسی به باراک اوباما در مورد رفع تحریمها است که آشکارا از انتقاد از عملکرد رژیم جمهوری اسلامی طفره میرود. اکنون مدتها است که با خاموشی مرحله ای جنبش سبز اکثر اصلاح طلبان از مطالبات دمکراتیک و انتقاد جدی و معنی دار از نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه و روحانی سالاری طفره میروند. آنان شرط اصلی شرکت در انتخابات را که آزادی زندانیان سیاسی و از جمله آزادی آقایان موسوی و کروبی بود به بوته فراموشی سپردند. تا زمانی که احمدی نژاد در صحنه حضور داشت همه کاسه کوسه ها را بر سر وی می شکستند و از افشاگری در مورد خامنه ای حامی اصلی احمدی نژاد خود داری میکردند.
پاره ای از آنها وضعیت لیبی، مصر و سوریه را ناشی از سیاست "کلنگی" کردن منطقه توسط آمریکا و اسرائیل دانسته و به بهانه خطر فوری کلنگی شدن ایران آهسته از کنار رژیم ولایت فقیه که بنای آن بر شدیدترین نوع آپارتاید مذهبی، جنسیتی و قومی استوار است، رد میشوند. اینان بر خلاف اظهارات گذشته خود با نادیده گرفتن کلیه فعالیتها و پروژه های غیرقابل توضیح رژیم ایران در مورد انرژی هسته ای که جامعه جهانی را حقیقتاً دلنگران کرده و مطمئناً هدفی جز دست یابی به سلاح اتمی ندارد، خواست رژیم ایران برای دست یابی به سلاح هسته ای را انکار میکنند. این افراد فراموش میکنند که عامل اصلی کلنگی کردن ایران آخوندهای واپسگرا، سپاه جهل و آدمکشان حریصی اند که اکنون ٣۴ سال است بر کشوری غنی و استراتژیک حاکم شده و تا کنون بنا را بر خفه کردن مردم، گرفتن امید از آنها و ضدیت با تمدن و نظم جهانی گذاشته و بقول رفسنجانی و سایر سرکردگان رژیم، در عرض ٨ سال گذشته ٨۰۰ میلیارد دلار در آمد نفت و گاز را حیف و میل کرده و یا غارت کرده اند، و در این مدت میلیونها ایرانی نخبه را از ایران فراری داده و کاری کرده اند تا در نتیجه سیاستهای احمقانه و فلاکتبار زیست محیطی و اقتصادی تا چند دهه دیگر فلات ایران قابل سکونت نباشد (سخنان اخیر عیسی کلانتری). در ثانی کلنگی کردن ایران را نباید فقط در زمینه فیزیکی آن جستجو کرد، بلکه ضدیت با هویت ملی مردم یک کشور، فاسد کردن شالوده اخلاقی و فرهنگی آن و پذیرش دروغ بمثابه یک رکن اساسی حکومتگری نیز بنوعی کلنگی کردن ایران است.

٣. خلف وعده و چرخش سیاسی احمدی نژاد
در تاریخ جمهوری اسلامی در ایران تنها معدودی از چهره های شاخص مذهبی حاضر شده اند یخاطر آرمانهای سیاسی و یا باورهای مذهبی با گذشت از آزادی و جان و مال خود در مقابل خودکامگی ولایت فقیه ایستادگی کنند. در این میان میتوان از آقای بنی صدر، آیت الله منتظری، و آقایان میر حسین موسوی و کروبی نام برد. احمدی نژاد اما علیرغم پاره ای ایستادگی ها و مقاومت ها در مقابل ولی فقیه در طی سه سال گذشته، عاقبت نشان داد که از تبار خود خامنه ایست. وی که ظاهراً با آگاهی از نفرت اکثر مردم از آخوندها و اسلام سیاسی مدتی پرچم ناسیونالیسم ایرانی را بلند کرده بود، در نهایت با فراموش کردن کلیه تهدیدهای خود به افشاگری در مورد رژیم، به آغوش ولایت فقیه باز گشت. البته چنین بازگشتی از جانب خامنه ای نیز با منصوب کردن وی در شورای مصلحت نظام بدون پاداش نماند. بنابراین یکی از مهمترین درسهای سیاسی برای اپوزیسیون سکولار آنست که کلیه جناحهای رژیم، از اصلاح طلب و بنیادگرا (اصولگرا)، از معتدل و افراطی، علیرغم اختلافات درون خود، آن هنگام که قرار است ما بین منافع مردم و نظام اسلامی یکی را انتخاب کنند، همواره نظام اسلامی را انتخاب میکنند، و در نتیجه نباید به اختلافات درون باندها و جناحهای رژیم بیش از اندازه بها داد.

۴. نتیجه
وداع اصلاح طلبان حکومتی با دست آوردهای جنبش سبز، بدون شک ضربه های بزرگی بر جنبش آزادیخواهانه مردم ایران وارد میکند. مهمترین ضربه کسب مجدد مشروعیت از دست رفته رژیم در جریان انتخابات ٨٨ و دوران غلیان جنبش سبز است، دورانی مملو از جنایت و تجاوز توسط جیره خواران و چماقداران مسلح رژیم به آزاد زنان و آزاد مردان ایرانی. دومین ضربه ایجاد شکاف جدی در میان صفوف اپوزیسیون است که میتواند همانند موارد ترکیه، مصر و تونس نیروهای مذهبی را در مقابل نیروهای سکولار قرار دهد. و بالاخره سومین ضربه کمک به ادامه حیات و استمرار رژیم جهل و جنون و جنایت است.
برای جنبش آزادیخواهی مردم ایران شرایط و دوران جدیدی پدید آمده که ویژگی مهم آن شکاف بر داشتن اردوگاه جنبش سبز و جابجائی در آرایش سیاسی نیرو هاست. با کرنش اصلاح صلبان در مقابل ارتجاع حاکم، وظیفه نیروهای سکولار در مورد افشاگری هر روزه از کلیه تبهکاری های رژیم و از جمله تاکتیکها و مانورها و توطئه های آن دو چندان میشود.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست