سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

ترسم نرسی به کعبه...


علی اوحدی


• سال ها بعد، در گوشه ی صفحه ای از تاریخ معاصر خواهند نوشت؛ عصر ۲۴ خرداد ۹۲، وقتی شورای نگهبان و وزارت کشور هنوز سرگرم شمارش آراء از پیش نوشته شده در صندوق های "ذخیره" بودند، رهبر معظم بر صفحه ی سیمای جمهوری ظاهر شدند و به موجودی گمنام به اسم ولایتی (یا به احتمالی به کاندیدای بی بی سی، سعید جلیلی) تبریک گفتند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۶ ارديبهشت ۱٣۹۲ -  ۱۶ می ۲۰۱٣


ظاهرن این بار هم ملایان موفق شدند با ترفندهای آخوندی، انتخاباتی به اصطلاح خود "بانشاط" روبراه کنند. حضور پر قدرت شیخ بهرمانی در رقابت با "اسفندیار بهار" و...خدا برکت دهد، سی چهل تایی داوطلب از "بزرگ اصولگرایان" (معادل "بزرگ ارتشتاران"). این هم از ترفندهای رژیم آخوندی ست که با سرریز کردن داوطلبان ریز و درشت و رنگارنگ، خاک در چشم مردم بپاشد. "خس و خاشاکی" که همه شان هم از آقای خاتمی "اصلاح طلب" تراند! یعنی "تکثیر انواع" با شعارهای "منتقدانه" تا از حدت و شدت ایرادهای "مخالف" و بوی تعفن وضع فلاکت بار "جمهوری"، بکاهند. روش تکثیر و تولید انبوه، نوعی انباشت بازار از "جنس"های مشابه، تا بخار مطالبات فروکش کند و "مخالفت" یخ بزند. شبیه انتقادات آقای علی مطهری و دلسوزی های آقای احمد توکلی برای "مردم"، شارلاتان هایی در نقش منجیان آزادی و شکوفایی اقتصادی و غیره، که همه هم مثل آن معلولِ "اقتصاد"ی، دکترا در اقتصاد اند، خود فروختانی مردم فروش، ملایانی مکتب ندیده که هنرشان صدور نظرات "هاله"وار به جهان، از روی تشک های خیس است. وقتی آقای احمدی نژاد "مردمی" و "عدالتخواه" بشود، آب سر بالا می رود. یا بالعکس.

خامنه ای؛ "مردم به شعارها توجه کنند، بعضی برای جلب آرا شعارهایی می دهند که از اختیاراتشان بیرون است"!
اما در سایه ی مخوف فیلی که به نام "انتخابات" هوا کرده اند، روزگار آن سرزمین و آن مردم، به کجا می رود؟ نوستراداموس پیش بینی کرده که صبح بیست و پنجم خرداد یکهزار و سیصد و نود و دوی شمسی، شورای نگهبان و وزارت کشور و هیات برگزاری انتصابات در جمهوری اسلامی، "همه با هم" اعلام می کنند که شیخ بهرمانی از "حماسه ی ملی" سربلند بیرون آمد و "بزد راست بر چشم اسفندیار" و به کوری چشم "دشمنان"، با اکثریت قاطع آراء (رکورد تازه بالای ۲۷ میلیون) بی هیچ تقلب و شائبه ای دولت "فراجناحی" تشکیل می شود. "رهبر معظم" اعلام می کند که از "حق مسلم" گذشته و از بازرسان آژانس بین المللی انرژی تقاضا می شود به ایران بیایند و نیروگاه ها و سایت های هسته ای را مهر و موم کنند. شورای امنیت سازمان ملل و آمریکا و اروپا و کشورهای استکباری هم که "قطع نامه دانشان درآمده" به تاسی از یکدیگر "کاغذ پاره"ها را در بخاری می اندازند. و مشتری های نفت، که نفتکش هایشان در ترافیک "تنگه ی هرمز" گیر کرده، یکی بعد از دیگری در اسکله های ایران پهلو می گیرند، و در میان فریادهای "باغت آباد انگوری"، دلار هفت تومانی نقد، تحویل متصدی پمپ می دهند، و نفت بشکه ای صد دلار می برند. پالایشگاه های نفت و گاز و پتروشیمی و پمپ ها و اسکله ها و... یک شبه به یاری امام زمان "نوسازی" می شوند. در همان یک هفته ی پایانی خردادماه، دولت بدهی دویست میلیاردی اش به بانک های داخلی، و بخش خصوصی بدهی هفتاد میلیاردی اش به بانک ها را نقدن می پردازند. عده ی معدودی هم که ۴٣۰ میلیارد ارز و طلا و پول نقد ذخیره کرده اند، داوطلبانه تا شاهی آخر مالشان را در اختیار دولت "فراجناحی" می گذارند و صبح روز بعد، چرخ تورم پنجاه درصد به بالا، ناگهان پنچر می شود.

رفسنجانی؛ "من بدون موافقت ایشان (خامنه ای)، وارد عرصه نخواهم شد...اگر بخواهد شرایطی بوجود بیاید که بین من و رهبری حالت نزاع و اختلاف بوجود آید همه ما ضرر خواهیم کرد".
هم زمان آقای پوتین هم قرارداد سهم پنجاه درصدی ایران از بحر خزر را که یک طرفه امضاء کرده، می فرستد، بنابراین صدراعظم بهرمانی دستور می دهد تمام ماشین های چاپ اسکناس را پیش از پایان خرداد، به قسمت عمیق بحر خزر که سهم ایران است، بریزند تا آبش یک متر بالا بیاید و ماهی های خاویار، بتوانند رقص کنان خیابان های شهرهای ساحلی را طی کنند. آمریکای لاتین و لبنان و اسرائیل و چین و هند و آفریقای جنوبی و... هم کشتی کشتی برنج و روغن و میوه و اغذیه و اشربه ی مجانی به بنادر ایران می فرستند و اجناس با قیمت کم به نفع بیکاران سابق، در اختیار امت حزب الله قرار می گیرد.

خاتمی؛ "بهترین گزینه در شرایط فعلی آقای هاشمی است".
تحریم ها و تخریب ها یک شبه آب می شوند، اسد کنار می رود، حماس با عباس هم آغوش می شوند، حزب الله لبنان دکانش را تخته می کند، نتن یاهو و امیرکبیر ثانی (شیخ بهرمانی سابق) با میانجی گری شاهزاده سعودی (نخواسته نامش فاش شود) در مکه ملاقات می کنند، شیخ نشین های خلیج، کویت و عراق و ترکمنستان و آذربایجان و... میلیاردها دلار بابت بهره برداری یک طرفه از منابع زیرزمینی مشترک با ایران، خسارت می پردازند. هشتصد هزار ایرانی مقیم امارات، صد هزار مقیم ترکیه، هفتاد هزار مقیم مالزی و... میلیاردها دلار سرمایه شان را، گونی گونی به ایران باز می گردانند. کارخانه هایی که در این سی ساله یکی یکی خوابیده اند، یک شبه بیدار می شوند، زمین های بایر، به شمول کویر لوت، گیاه بالا می آورند و گندم و جو و ذرت و سویا و غیره تا بالای مرز خودکفایی می رویند... تمام کسانی که به یمن دولت "سازندگی" بجایی رسیده بودند، مانند اصحاب موتلفه که بازار را قبضه کردند، یا نظیر آقای توکلی که سیاستمدار شدند، یا مانند آقای محصولی که میلیاردر شدند، یا امثال جعفری ها که از سربازی به "سرداری" رسیدند، و در این سال ها از ترس رسوایی، شیخ مصلحت را با فحش و فضیحت به کهنه ی حیض تبدیل کرده بودند، از صبح روز ۲۵ خرداد، جملگی استعفا می دهند، استغفار می کنند. آخوند مصلحی وزیر اطلاعات خودکشی می کند، ولایتی ترک "ولایت" می کند، قالی باف از شهرداری استعفا می دهد، و چون زندانیان آزاد شده اند و اوین به موزه تبدیل شده، ریاست افتخاری موزه را قبول می کند. کرباسچی "تکثیر" می شود و شهردار همه ی شهرها می شود و "برج" می سازد، پارک درست می کند و افتخار می آفریند.

حیدر مصلحی؛ "کسی که خود را پیشگوی حوادث ۸۸ می داند و می گوید 'من گفتم، من بیانیه دادم' ... اطلاعات دقیقی داریم که این آقا در فتنه دست داشته".
مجلس موسسان مشغول بازبینی اساسی در قانون اساسی می شود. هفتاد طلبه که از حوزه های علمیه و دانشگاه امام صادق دکترای اقتصاد بین الملل گرفته اند، جهت بهبود اقتصاد و برنامه ریزی، گروه مشاوران تشکیل می دهند و در زمینه های عمرانی و صنعتی و کشاورزی و غیره، پیشنهاد صادر می کنند، سرمایه داران بین المللی برای سرمایه گذاری در این طرح های نبوغ آمیز، در رقابت تنگاتنگ، بی چشمداشت یک ریال بهره، یا تضمین ثبات، میلیاردها دلار برای گردش چرخ های اقتصادی جمهوری سرمایه گذاری می کنند، مردم چنان به نظام امیدوار و مطمئن می شوند که ترافیک تهران به چشم بر هم زدنی برطرف می شود، جاده ها تعمیر و امن می شود، کارخانجات اتومبیل سازی روی خط تولید می افتند. در بخش صنایع فولاد، مس، آلومینیوم، پتروشیمی و سدهای بزرگ و زیربناهای توسعه ای، ساخت آزاد راه ها یا راه آهن های تندرو، صدها کارگاه متوسط و بزرگ عمرانی که تعطیل شده بودند، بکار می افتند و هزاران نفر از اقشار تحصیل کرده که به عنوان مهندس و تکنیسین و کارگر متخصص، بیکار شده بودند، به سر کار می روند. میزان بدهی وزارتخانه های ذیربط مثل وزارت نیرو و راه و ترابری به پیمانکاران مقروض، پرداخت می شود. وضع ارز و کالاهای اساسی مصرفی در قیمت های ده سال پیش، تثبیت می شود. و مردم از سراسر جهان برای دیدن این "مردم سالاری" نوظهور که همه ی "معادلات بین المللی را بهم ریخته"، توریست وار به جمهوری سرازیر می شوند، و همسایه ها صف می بندند تا به "ایالات متحده ی مردمسالاری دینی" بپیوندند...

۱۵۰ نماینده مجلس: "جامعه ایران امروز از دوران ریاست جمهوری او (رفسنجانی) به مراتب بازتر و آزادتر است".*
دانشگاه ها مرتب می شوند، دانشجویان خلع ستاره می شوند، تبعیض میان زن و مرد برداشته می شود، دیگر کسی بخاطر این که بابا بزرگش در جنگ بوده، یا دایی اش شهید شده، بی کنکور و کلاس، صاحب مدرک دکترا و کارشناسی نمی شود، صبح اول مهر، دانش آموزان سراسر کشور، اعم از کلیمی و مسیحی و بهایی و مسلمان و... به هزاران مدرسه ی نوساز وارد می شوند بی آن که پدر مادرها از ترکیدن بخاری و فروریختن سقف، نگران باشند. آموزش برای کودکان خیابانی و کودکان کار، مجانی و اجباری می شود، معلمان بازپرسی و تفتیش عقیده نمی شوند. بیمارستان های مجهز بنا می شود و معتادان به رایگان ترک داده می شوند و "برادران قاچاقچی" دیگر از قاچاق تریاک و هروئین دست می کشند و به پادگان ها می روند. سرداران سپاه و بسیج، از امتیازات استثنایی در فسخ و فجور و فساد، محروم می شوند. وکیل و وزیر ارث جد و آباء شان را از مردم نمی خواهند. پیران و بازنشستگان از دارو و درمان مجانی برخوردار می شوند. دلالی موقوف می شود و همه به کارهای تولیدی مشغول می شوند،...

هاشمی؛ "آبرو و اعتبارم را به دست می گیرم و وارد میدانی می شوم که سال ها قبل تجربه کرده ام".
علی اکبر ولایتی، "هاشمی در ناآرامی های سال ۸۸ موضعی که باید در برابر فتنه می گرفت، نگرفت... و در آن شرایط رهبری را تنها گذاشت... نمی گذاریم آنها که با رهبری نظام زاویه دارند، امور کشور را به دست گیرند”.

و... در میان جار و جنجال بازسازی و سازندگی، بعد از مراسم آرام شب چهارشنبه سوری که سرداران سابق رادان، نقدی، احمدی مقدم، جعفری و... با لباس سرخ و صورتی سیاه، دایره زنگی به دست، در خیابان ها می رقصند، وقتی هر ایرانی بر سر سفره ی هفت سینش یک بشکه نفت دارد، و در شوربازار دید و بازدید و آجیل و شیرینی و میوه ی فراوان و غیره، در هیابانگ جشن و پایکوبی و خرید و روبوسی ایام نوروز ۱٣۹٣، مردم یک واقعه ی بسیار کوچک را که عصر جمعه ۲۴ خرداد یکهزار و سیصد و نود و دو شمسی اتفاق افتاده، بکلی از یاد می برند. سال ها بعد، در گوشه ی صفحه ای از تاریخ معاصر خواهند نوشت؛ عصر ۲۴ خرداد ۹۲، وقتی شورای نگهبان و وزارت کشور هنوز سرگرم شمارش آراء از پیش نوشته شده در صندوق های "ذخیره" بودند، رهبر معظم بر صفحه ی سیمای جمهوری ظاهر شدند و به موجودی گمنام به اسم ولایتی (یا به احتمالی به کاندیدای بی بی سی، سعید جلیلی) تبریک گفتند. بعد از خبر صدا و سیما، آنها که در انتخابات "بانشاط" شرکت کرده بودند، به سفارش آقای "عارف" به خیابان نرفتند، همان جا در اتاقشان به زمزمه گفتند؛ "پس رای ما چه شد؟" و بعد هم چیزهایی گفتند که وزارت ارشاد اجازه ی چاپش را نمی دهد. (احتمالن شبیه همان کلماتی که هر روز در تاکسی و اتوبوس و خیابان و فروشگاه و غیره می شنوید). روز بعد هم روزنامه ها نوشتند شیخ بهرمانی با ششصد هزار رای (حدود آراء شیخ کروبی در چهار سال قبل)، شکست سختی خورد. "امیرکبیر ثانی" بی آن که کسی رگ و بندش را در حمام زده باشد، در آخرین کلام گفت؛ ما آمدیم درست کنیم، نگذاشتند. شیخ که خوب می دانست گره ای که بر بخت این ملت زده اند، با انگشت خود خدا هم باز نمی شود، آمده بود تا با دو جمله، خود را از تمام قتل ها و خون ها و کثافت کاری های سی و چند ساله تطهیر کند، و "مظلوم"، مثل خود حسین، "شهید" از دنیا برود. نمی دانم کدام عارفی بوده، که روزی در جمع، انگشت در زفرین (حلقه ی آهنی در) کرد، بیرون نشد، که انگشت ورم کرده بود. جماعت به یاری آمدند، با صابون (یا روغن) انگشت شیخ از زفرین به در کردند. دیگر روز، شیخ همان جا نشسته بود، چشمش بر زفرین افتاد، انگشت در آن کرد، نتوانست بدر کند که انگشت ورم کرده و سیاه شده بود. جماعت پرسیدند با آن رنج که بر شما رفت، چرا باز زفرین آزمودی؟ شیخ گفت پنداشتم شاید در این دو سه روز، گشاد شده باشد!
خدواند، "پنبه دانه"، دروغ و آخوند را از این سرزمین دور بدارد!

* ۱۵۰ نماینده مجلس: از جمله ..غلامعلی حداد عادل، روح الله حسینیان، محمد اسماعیل کوثری، مهدی کوچک زاده، مرتضی آقاتهرانی، حمید رسایی و...."


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست