سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آیا مردان با ناموس ایرانی
حاضرند از «با» به «بی» سفر کنند؟


علی کشگر


• یکی از نمونه‌های بارز که ما مردان باید در ساختار ذهنی خود دگرگون کنیم، باور و نگرش‌امان به «ناموس» است. در فرهنگ بومی ما برای حفظ ناموس چه خون‌ها که ریخته نشده و چه سرها که بر دار نرفته و امروز هم چه جنایت‌های وحشیانه‌ای ـ سنگسار ـ که در رابطه با ناموس به نام قانون انجام نمی‌گیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲ شهريور ۱٣٨۵ -  ۲۴ اوت ۲۰۰۶


دراین روزها به هر جمع و محفل ایرانی که وارد شویم صحبت از مدرنیته و بنای جامعه مدرن در ایران است. از خاص و عام تا خُرد و کلان همه در پی تدارک سفر از سنت به مدرنیته و ورود به دنیای مدرن هستیم. در این گمانیم که تقریبا تمامی وسایل لازم برای این سفر را که عبارت از درک و درونی کردن مفردات و مختصات مدرنیته باشد فراهم آورده‌ایم. فقط مانده است اندکی فشار را بر جمهوری اسلامی بیافزائیم تا دروازه‌های جامعه مدنی و جامعه مدرن را به روی خود بگشائیم .
 
به اکثررسانه‌ها و مطالب منتشر شده و سخنرانی‌های جامعه روشنفکری ـ سیاسی ایران (و اخیرا سخنرانی آقای اکبر گنجی در دانشگاه برکلی، کالیفرنیا، پنج‌شنبه ۱۰ آگوست ۲۰۰۶ که بصورت نوشتار نیز ـ   ملاحظاتی درباره آپارتاید جنسی در ایران ـ منتشر کرده) نظری بیاندازید تا ببینید به چه میزان و به چه نسبت بر مفردات یک جامعه مدرن و امروزی مثل حقوق فردی، جامعه مدنی، حقوق شهروندی، برابری حقوقی همه آحاد ملت، استقرار حقوق بشر، دمکراسی، آزادی و...   تکیه می‌شود .
 
آیا به راستی همه مفاهیم و اجزاء تشکیل دهنده جامعه آرمانی خود را درک کرده‌ایم؟ بار فرهنگی آنها را می‌فهمیم؟ و یا اصلا می‌دانیم کدام ارزش‌ها و باورهای خود را باید زیر و رو کنیم تا به باورها و فرهنگ جدید دست یابیم. آیا هیچگاه سعی کرده‌ایم معنای مخالف باورهای جدید را که اینهمه تکرار می‌کنیم در عادات و باورها و فرهنگ بومی خود جستجو کنیم تا دریابیم چه چیز را می‌خواهیم بیرون بریزیم و چه چیز را جایگزین کنیم؟    
 
برای ورود به دنیای مدرن ناگزیر از گشودن دروازه‌های فرهنگی خود به روی فرهنگ پیشرفته و پویا هستیم. بدون دگرگون کردن فرهنگ و تغییر ساختار ذهنی و ارزشی، رسیدن به جامعه مدرن و امروزی رویائی بیش نیست. تا وقتی نتوانیم مخالفِ ارزش‌ها، عادات و باورهای جدیدی را که این‌همه در حول و حوش آنها فریاد می‌کنیم در فرهنگ خود بیابیم، قادر به درک درست نظام ارزشی جدید نخواهیم شد و عاجز از دمساز کردن ساختار ذهنی خود با مفاهیم جدید خواهیم ماند و اصولا در نخواهیم یافت که به کدامیک از مفردات فرهنگی خود باید دست‌اندازی و آن را زیر و زبر کنیم.
 
برای اینکه خود را آماده پذیرش فرهنگ نو و پویا نمائیم باید قدرت متحول شدن در خود را پرورش دهیم و آماده ویران کردن بنای فرهنگ بومی، قبل از آبادی را در خود به پرورانیم. در اکثر نوشته‌های ایرانیان طرفدار جامعه مدنی، حقوق فردی از جایگاه ویژه و اساسی برخوردار است و بنای جامعه مدنی را بر پایه این اصل اساسی امکان پذیر می‌دانند ولاغیر. خوب! اگر چنین است آیا تاکنون از خود سئوال کرده‌ایم ـ بویژه مردان ایرانی از خود سئوال کرده‌اند ـ معنای مخالف این اصل در باورها و ارزش‌های تاکنونی ما چیست و قبول حقوق فردی به کدام هدف اصابت و جایگزین کدام نگرش سابق خواهد شد؟
 
در جوامع مدرن و پیشرفته و در یک جامعه مدنی مبتنی بر حقوق بشر و میثاق‌های آن، حقوق فردی در مسیر یکطرفه حرکت نمی‌کند. همانطور که از یکطرف حقی را به فرد واگذار می‌کند از طرف دیگر ناحقی را از انسان سلب می‌نماید. از همین روست که ما مردان ایرانی که امروزه در سر هر کوی برزن، رنگ و روغن زده، تراشیده و معطر به ادوکلن‌های آرامیس و پورانوم، ایستاده در کنار هنرمندان هالیود و روشنفکران صاحب نام و کمتر صاحب نام جهانی بانگ حقوق فردی، آپارتاید جنسی، فرهنگ مردسالاری، فرهنگ سنتی و...   را سر می‌دهیم باید از خود بپرسیم که آیا حاضریم تمامی آنچه را که طی هزاره‌ها به ناحق تصرف کرده‌ایم و به صاحب حق واگذاریم؟
 
همانگونه که اشاره شد برای درک بهتر مفردات نظام ارزشی مدرنیته باید نمونه‌های مخالف ارزش‌های مدرن را در فرهنگ خود یافته و به مقابله با آن برخیزیم. یکی از نمونه‌های بارز که ما مردان باید در ساختار ذهنی خود دگرگون کنیم، باور و نگرش‌امان به «ناموس» است. در فرهنگ بومی ما برای حفظ ناموس چه خون‌ها که ریخته نشده و چه سرها که بر دار نرفته و امروز هم چه جنایت‌های وحشیانه‌ای ـ سنگسار ـ که در رابطه با ناموس به نام قانون انجام نمی‌گیرد .
 
در فرهنگ بومی ما «ناموس را با پاکدامنی نباید اشتباه گرفت. ناموس بخشی از وجود زن است که به مردان خویشاوند او تعلق دارد که از پدر و برادر و شوهر آغاز می‌شود و بسته به درجه توحش جامعه تا خویشاوندان دیگر و حتی اعضای محله و طایفه و قبیله می‌رسد. زن وظیفه دارد ناموس مرد را نگه دارد یعنی تنها با مرد یا مردانی که صاحبان ناموس اجازه می‌دهند ارتباط داشته باشد. در تمدن‌های ناموس پرست‌تر این ارتباط راه رفتن در خیابان را هم دربر می‌گیرد.» (از داریوش همایون )
 
تسلط بر زن از احساس تملک مرد بر ناموس آغاز می‌شود. از آنجائیکه ناموس زن در جامعه فرهنگی ما متعلق به مرد و در تملک وی می‌باشد اوست که تعیین می‌کند کی و چگونه با مال خود رفتار و یا چگونه از آن استفاده نماید و وظیفه زنان در این توحش فرهنگی حفظ و نگهداری ناموس برای مردان است .
 
در چند ساله گذشته پیرامون زن و حق وی گفتگوهای پر جوش خروشی در جنبش فکری ـ سیاسی ایران صورت گرفته، علیرغم تاثیرات مثبت این گفتگوها و روشن کردن بعضی از زوایای تاریک مسئله اما متاسفانه باید اعلام داشت که این گفتگوها نتوانسته مرزها را از حد معینی ـ حداکثر در نقد ساختار حقوقی و ایراد به قوانین ـ   که تابوهای فرهنگی جامعه‌امان اجازه می‌دهند گسترش دهد. خیلی که پیشرفته می‌شویم در کارِ خانه و خرید خانه به همسر خود کمک می‌کنیم و یا اجازه‌ی کار کردن بیرون از خانه را به آنها داده و احیانا در بحث‌های حاشیه‌ای خود با مردان، همسرانمان را نیز شریک می‌کنیم. جامعه فکری ـ فرهنگی ما ـ بویژه جامعه فرهنگی مردان ما ـ هنوز به آن درجه از رشد و بلوغ فکری نرسیده تا تابوشکنی و ساختار شکنی را در این زمینه پیشه کند. علیرغم قیل و قال‌های فراون حول مدرنیته و آزادی و حقوق فردی و حق برابر زن و مرد، ناموس پرست هستیم   و عفت و پاکدامنی زن را نیز در حفظ ناموس برای شوی خلاصه می‌کنیم .
 
  آیا زمان آن نرسیده ما مردان ایرانی مالکیت زن بر پیکر خود را به رسمیت شناخته و سفری از «با» را به «بی» تدارک ببینم؟
 
۲٣ / ۰٨/ ۲۰۰۶


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست