سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آقای طاهری پور وضع مردم ایران را می بینید؟


دامون سروی


• تحریم های غرب مردم را چنان ناتوان و گرفتار کرده که حتا در حد پیش از تحریم ها هم وقت صرف مطالعه و رفتن به سینما و تئاتر و نگارخانه نمی کنند... با وجود مردمی که زیر بار زندگی له و لورده می شوند البته نخبگان جدا از توده فرصت می یابند راه برای بیگانگان باز کنند، ولی درصورتی که نسخه ها حاوی استقلال خواهی نباشد، سرنوشت، همانست که پیش از این نصیب غرب پرستان شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۴ آذر ۱٣۹۱ -  ۴ دسامبر ۲۰۱۲


* اشاره ای با تأ خیر به یادداشت ایشان با عنوان"بیرون از دایره شکسته خط امام" در ۱۰ آذر

در سالهای گذشته و در پی بالاگرفتن بحران هسته ای در ایران دنیای غرب که در بدترین شرایط هم روابط همه جانبه ای با دولت جمهوری اسلامی داشته اند رو به محدود کردن روابط و تحریم گسترده اقتصادی نهادند. از آنجا که در سالهای آغازین، حکومت اسلامی همه داشته ها و حمایت های مردمی اش را صرف پیشبرد جنگ و نه ایجاد و تحکیم زیرساخت ها کرد و در سالهای بعد از جنگ عمومن به بهره برداری از ثروت های طبیعی پرداخت، در دوران رویارویی با غرب بر سر مسئله هسته ای، همه رمق خود را از دست داده و در کنار سیاست های ناکارآمد و بس ضد مردمی، کشور را در کنار زندگی مردم رو به تباهی برده است.
در این میان اما، آنسوی این تباهی، تصمیمات ضدانسانی دولت های غربی و در رأس همه آمریکاست که هردم حلقه محاصره مردم ایران را تنگ تر می کند. درست بلایی که بگونه ای دیگر بر مردم خود روا می دارند.
آقای طاهری پور که گویا پیشینه خود در سبیل مردمی را یکسره رها کرده و پتک عصیان بر گور لنین می کوبد که: چرا شعار مخالفت با "امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا" را بر زبان ها انداخته ، نمی بیند که غرب (که به زعم ایشان باید مرکز توجه ایرانیان قرار گیرد) چه بلایی بر سر مردم ایران آورده تنها به جرم اینکه دولت ایران که گویا نماینده آنان است قصد ساخت سلاح اتمی دارد؟ (می دانیم که پس از سالها آمریکا هنوز دست از سر مردم کوبا بر نمی دارد و آنها را زیر تحریم نگه داشته، حال آنکه کوبایی ها نه سلاح اتمی دارند نه قصد تولید آن را) . باید به آقای طاهری پور گفت در بیزاری اش از شعار فوق به هنری کیسینجر، نظریه پرداز بیرحم و وزیر خارجه پیشتر ایالات متحد بر علیه مردم دنیا (حتا مردم اروپا و بی تردید مردم آمریکا) ماننده است که آرزو کرده پیش از مرگ ببیند که بیزاری از آمریکا در خاورمیانه جایش را به تظاهرات در طرفداری از آمریکا داده، یعنی مردم خاورمیانه خود را اصلاح کنند. ما اصلاح شدنی نیستیم. این را از آن رو می گویم که همین روزها در برنامه تلویزیونی مرتضا محیط ترجمه مقاله جدید کیسینجر را گوش دادم که با نفرت تمام از تمام دنیا، همه را دعوت به گردن گذاری به هژمونی بلامنازع آمریکا می کرد. او از قدرت بازنشسته شده ولی آیا شاگردان وی در سیاستگذاری دولت های ایالات متحد حضور ندارند؟
به باور من آقای طاهری پور دوست مردم است و از کسانی چون خادم، آهی، نوری زاده و... که برای سکولار دمکراسی!! متحد شده اند انتظاری نیست ( و تردید دارم توجهی به زندگی و حال و روز مردم ایران داشته باشند) ولی برای آقای طاهری پور که با خرسندی و شاید برای رنگ و لعاب دادن به کنفرانس های اینان اعلام می دارد سکولار دمکرات ها خواستار جنگ غرب علیه ایران نیستند، به عنوان مشتی از خروار جدولی را از میان انبوه درد های ملت ایران ضمیمه می کنم که به تازگی روزنامه همشهری (۱۲آذر ۹۱) از تغییرات فاجعه بار نرخ خدمات پزشکی در ایران طی یکسال گذشته در مطلبی زیر عنوان "رشد هزینه های درمانی و عملکرد ضعیف بیمه ها" آورده است.



   در این جدول، رشد قیمت ها بین ٣۶ و ٣۰۰ درصد می باشد. جناب ایشان می دانند که بیماری های قلبی- عروقی بسیار رایج و در صدر بیماری های کشنده قرار دارند. سالیانه انسانهای بیشماری ناچار قلب بیمار خود را به دست جراحی می سپارند که اینک نه ۵ میلیون، نه ۱۰ میلیون، نه ...، بلکه ۱۲۰ میلیون تومان طلب می کند. حال اگر کارگر بیچاره ای با درآمد ماهیانه ی تنها ۵۰۰هزار تومان دچار این بیماری شود، آیا ذره ای خردمندی در رهبری دنیای غرب باقی مانده که بگوید او چگونه این دو واقعیت را با هم تطبیق دهد؟ (همانگونه که پیشتر گفتم و این ماهها بر همگان مشهود است مردم اروپا و آمریکا نیز این مردم ستیزی رهبرانشان در رنجند). در این حال آیا می توان سهم قاطع کشورهای غربی و پیش از همه ایالات متحد را در کشتار هزاران انسانی که در اثر ناتوانی در پرداخت هزینه های پزشکی می میرند نادیده گرفت؟
آقای جشید طاهری پور که خواستار نسخه های غربی برای درمان درد ایران است چه جوابی به خانواده های دردمند آنها می دهد؟ می گوید به غرب امید ببندند؟ به طرفدارانش از میان روشنفکران خواهان سکولار دموکراسی امید ببندند و حتی کنار دستشان، به رهبران عراق و افغاستان که در پی دخالت غرب سر کار آمدند و فساد سیاسی و اقتصادی رهایشان نمی کند، نظر نکنند؟
اگر تاریخ گذشته را رها کنیم و به دخالت های سیاسی، نظامی و اقتصادی غرب در کشورمان "خرده" نگیریم ، دست کم بیاییم حال امروزمان را ببینیم که چگونه رهبران و سناتورهای آمریکایی برای سیاه تر کردنش، با هم رقابت دارند. در تاریخ می خوانیم که کسانی همچون ملکم خان، از دیگر کشورها و از جمله غربی ها چیزهای مثبتی آموختند که باید با تکیه بر ثروت طبیعی و نیروی انسانی و توسعه ی علم و دانش، بنیادهای جامعه را نوسازی کرد. سوسیال- دموکرات ها و ملییون خواستار آن بودند که برای رشد نهاد های اقتصادی داخلی و توسعه ی اجتماعی ایران و بویژه نیروی کار، باید از هجوم کالاهای خارجی (که عمومن حاصل تبانی دولت های فاسد قاجار و پهلوی ار یک سو و کارگزاران دولت های غربی همچون موسیو نوز از سوی دیگر بود) جلوگیری کرد اما همه ی این تلاش ها با دیوار سرسخت و لجوج استبداد روبرو بودند. پس از اینها سیاستمداران غرب گرایی چون فروغی، دشتی، تقی زاده و... تا هویدا که واسطه ی نظام استبدادی و دنیای غرب بودند حامل کدام توسعه ی پایدار بودند که اینک ما را از تیغ تحریم ها در امان دارد؟ اقتصاد ما روز با روز وابسته تر شده است چراکه اینها همه تابع دستور مستبدها بودند و اصولن با حکم استبداد می خواستند دنبال توسعه بروند و این، جمع نا ممکن بود.
آقای طاهری پور نگاه به جماعتی دارد که چون ریشه در خاک ندارند باید به دیواری در دوردست تکیه کنند و این نهال های بی ریشه و بی اتکا به توده مردم رنج کشیده، چند صد بار دیگر می خواهند این میدان را صحنه آزمون پرخطای خود کنند؟
داور، وزیر دادگستری رضا شاه، بارزترین اینهاست که با تکیه بر تجربه غرب و صدالبته نیاز جامعه تشنه عدالت ایران، دادگستری ساخت آن هم زیر سایه ی دادستیز بزرگی چون رضاشاه که مورد حمایت غرب بویژه انگلیس بود. آن دادگستری پایدار نبود و اینک میلیون ها پرونده در دادگستری زیر دست قاضی های ناتوان، دست و پابسته و یا فاسد بلاتکلیف است. این قصه مگر در عرصه کشاورزی، آموزش و پرورش و ... وجود ندارد؟ کسانی که در این عرصه ها دست اندر کار بودند لنینیستها بودند یا اسلاف همین دوستان؟ قصد کین خواهی نیست و نمی توان چشم بر برخی آثار مثبت تلاشهای کنش گران غربگرا بست ولی آنچه در میهن ما از سوی آنها رخ داده، با هر مقدار اثربخشی غیرقابل انکار، بی گمان در حدود بردباری حاکمان مستبد (و نه گردن نهاده به تغییرات توسعه گرا) و البته تابع سیر تحولات شتابناک جهانی بوده و بسختی می توان نام توسعه برنامه ریزی شده بر آنها نهاد. خلاف نظر آقای طاهری پورکه به غرب ستیزی بیهوده طرفداران لنین باور دارد، ستیز رهبران غربی با کشورهای بیرون از حوزه نفوذ، ستیزی کور و لجام گسیخته است و به آرمان و اندیشه کنشگرانی اینگونه وقعی نمی نهند و آنها را تنها "وسیله" می خواهند (نگاه کنید به تعامل همراه با احترام مصدق نسبت به ایالات متحد، دوره صدارت او به شهادت متن مذاکرات با آمریکاییها و نیز روایات روزنامه های آن دوران و خاطرات همکارانش، در مخیله او هم نمی گنجیده که آمریکا پنهانی در پی سرنگونی او باشد.).
آقای طاهری پور، تحریم های غرب علیه ایران مردم را چنان ناتوان و گرفتار کرده که حتا در حد پیش از تحریم ها هم وقت صرف مطالعه و رفتن به سینما و تئاتر و نگارخانه نمی کنند. با مراجعه به آمارهای مقایسه ای این ٣۰ سال به نکات دردناک تری پی می بریم. با وجود مردمی که زیر بار زندگی له و لورده می شوند البته نخبگان جدا از توده فرصت می یابند که راه برای بیگانگان باز کنند و دست به دامن آنها شوند. ولی باور کنیم درصورتی که نسخه های درمان یابی درد ایران حاوی استقلال خواهی نباشد، سرنوشت، همانست که پیش از این نصیب غرب پرستان شده است. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست