سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مناظره ای عجیب - مردی با یوزی


یوری اونری - مترجم: هاتف رحمانی


• به طور مختصر، هر دو نامزد تفاوت های عظیم بسیاری بین خود دارند، اما به صورت مشکوکی عین هم به نظر می رسند. البته غیر از رنگ پوست آن ها. اما آیا جرات اشاره به آن را داریم؟ در صورتی که بخواهیم از نظر سیاسی درست کار باشیم نه. آشکارترین واقعیت کارزار نیز عمیق ترین راز آن است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ آبان ۱٣۹۱ -  ۵ نوامبر ۲۰۱۲


مناظره ای عجیب
مردی با یوزی *

روزگاری اسرائیلی جوانی توسط آدم خوارها دستگیر شد. آن ها او را در دیگی قرار دادند و نزدیک بود آتش را روشن کنند که او آخرین آرزویش را بیان کرد: "لطفا به گوش های من مشت بزنید!"
وقتی که رئیس آدم خوار پذیرفت، اسرائیلی ناگهان بالا جست، یوزیش را مسلح کرد و دستگیر کننده هایش را درو کرد.
از او پرسیدند، "اگر شما همیشه یوزی داشتید، چرا قبلا از آن استفاده نکردید؟"
او پاسخ داد، "من این کار را نمی کنم مگر این که عصبانی شوم".
* * *

نمایش مناظره باراک اوباما این جوک را به یادم آورد. در اولین مقابله او بی میل و نیمه جان بود. او فقط خواهان پایان دادن به چیز احمقانه بود.
در طی دومین مناظره، او مرد دیگری بود. پرانرژی، مهاجم و قاطع. به طور مختصر: خشمناک.
وقتی که مناظره آغاز شد، در اسرائیل ساعت 3 صبح بود. من می توانستم آن را ضبط کنم و بعدا نگاه کنم. اما نتوانستم منتظر بمانم. حس کنجکاوی از من قوی تر بود.
البته، کل این نمایش احمقانه است. اصلا هیچ ارتباطی بین ذوق بعنوان یک مناظره گر و توانایی رهبری یک کشور وجود ندارد. شخص می تواند جدل گر برجسته ای باشد اما قادر به هدایت یک سیاست عقلانی نباشد. اسرائیلی ها مجبورند تنها به بنیامین ناتانیاهو توجه کنند. شخص می تواند رهبری با اراده باشد، و در بیان خود مطلقا ناموفق باشد. مثلا اسحاق رابین. با این حال امریکایی ها اصرار دارند که رهبران آن ها بعنوان مناظره گرهمچون شرطی برای برگزیده شدن دلاوری آن ها را نشان می دهند. این امر به نوعی یکی از پیکارهای تن به تن را در تورات تداعی می کند، که هر طرف قهرمانی را بر می گزینند و دو قهرمان، به جای قتل عام انبوه دو جانبه، برای کشتن یک دیگر تلاش می کنند. داود و جالوت به ذهن می آیند. البته آن مبارزه قطعا انسانی تر است.
* * *

بازی های کلامی معطوف به توده های رای دهنده نبود. همان طور که قبلا گفته شد، لفاظی ها "مرددها"، یک طبقه خاصی از مردم را هدف گرفته بود. عنوان احتمالا باید به نوعی از تفاوت در گفتگو برگردد. برای من بیان تحقیر در گفتگوها احساس بیشتری ایجاد می کند. اگر تا حالا تصمیم به رای دادن نگرفته اید، سه هفته پیش از به صدا در آمدن ناقوس ها، آیا چیزی برای مباهات در باره آن دارید؟
در این مرحله از بازی، هر دو نامزد باید خیلی مواظب باشند که هیچ کس را مخالف نکنند. که البته به معنی آن است که آن ها برای ابراز هیچ اندیشه قطعی، روشن، قاطع درباره هیچ چیز غیر از امر مادری و (درست کردن) پای سیب – یا در اسرادیل صهیونیزم و بشقاب ماهی – قادر نیستند.
باید از هر فکر جدیدی به پرهیزید. حرام است. ایده های نو ایجاد دشمن می کند. ممکن است برخی از رای دهنده ها را تحت تاثیر قرار دهد، اما به احتمال زیاد تعداد بسیار بیشتری را از (رای دهنده ها را) دست خواهید داد. کلک بیان موثر کلیات است.
مثلا، مالکیت سلاح. اسلحه ها می کشد. در نهایت اطمینان، من باید برای شما اشکار کنم که تفنگ ها برای مقاصد بسیاری تولید می شوند. از آن جایی که شما احتمالا دچار آدم ربایی آدمخوارها نیستید، چرا به خاطر خدا یک یوزی (مسلسل اسرائیلی) را در گنجه نگه می دارید؟ برای دور نگه داشتن سرخ پوست های بدجنس؟
با این حال حتی اوباما از موضوع گذشت. او جرات نکرد با یک درخواست بی قید وشرط برای پایان دادن به این روی هم رفته آزار بیرون آید. شما با لابی "گروه فشار" اسلحه سروکار ندارید. تقریبا شبیه لابی طرف دار اسرائیل. میت رامنی تجربه خود در کنار هم قرار دادن افراد هوادار اسلحه و مخالف اسلحه را برای همکاری بر اساس رضایت طرفین ذکر کرد. مثل: به جای مورد حمله شلیک تفنگ قرارگرفتن ده کودک هم شاگردی، تنها 5 کودک در سال.   
من باید اقرار کنم که به کلی تلخی مرافعه در باره حادثه بنغازی را درک نمی کردم. شاید برای فهم آن به یک مغز امریکایی نیاز باشد. سر بدوی اسرائیلی من اصلا آن را درک نمی کند.
آیا آن حمله تروریستی ساده ای بود، یا تروریست ها از همایش اعتراضی به عنوان پوشش استفاده کردند؟ چرا آن موضوع عذاب آور بود؟ چرا باید رئیس جمهور برای تحریف تصویر (حمله) به این یا آن شیوه به زحمت افتاد؟
این فکر که هر کشوری می تواند از صدها سفارت خانه وکنسولگری خود در سراسر دنیا در برابر هر نوع حمله ای حفاظت نماید بچه گانه است. به ویژه اگر بودجه امنیتی آن ها را قطع کرده باشید.
صرف نظر از این موضوع های خاص، هر دو نامزد از کلیات سخن می گویند. تمرین کن، عزیزم، تمرین! اما خورشید و باد را فراموش نکن. جوان ها باید بتوانند به دانشگاه بروند. و پس از آن کار مناسبی به دست آورند. باید به چینی های گمراه نشان داده شود که رئیس کیست. بیکاری بد است و باید ازبین برود. طبقه متوسط باید نجات یابد.
طبقه متوسط (هم در امریکا و هم در اسرائیل) به نظر می رسد تمام جمعیت را تشکیل می دهد. ادم شاید تعجب می کند که آن ها میانه چی هستند. آدم به ندرت از کسی پایین تر یا بالاتر از مقیاس (طبقه متوسط) می شنود.
به طور مختصر، هر دو نامزد تفاوت های عظیم بسیاری بین خود دارند، اما به صورت مشکوکی عین هم به نظر می رسند.
* * *

البته غیر از رنگ پوست آن ها. اما آیا جرات اشاره به آن را داریم؟ در صورتی که بخواهیم از نظر سیاسی درست کار باشیم نه. آشکارترین واقعیت کارزار نیز عمیق ترین راز آن است.
من نمی توانم آن را ثابت کنم، اما احساس من آن است که نژاد نقش بزرگتری در این انتخابات ها بازی می کنند که هر کسی آماده پذیرش آن است.
در مناظره های ریاست جمهوری، هیچ کس نمی تواند بر این واقعیت که یک نامزد سفید و نامزد دیگر سیاه است چشم بپوشد. یکی سفید انگلوساکسن پروتستان، دیگری نیمه سیاه. تفاوت حتی در رابطه با همسران (نامزدها) برجسته تر است. سفید تر از آن (همسر رامنی)، یا سیاه تر از میشله (همسر اوباما) نمی تواند وجود داشته باشد.
عدم ذکر این واقعیت ها آن ها را از بین نمی برد. آن ها وجود دارند. آن ها قطعا در مغز افراد زیادی، شاید ناخودآگاه نقش بازی می کنند.
آدم تنها می تواند اولا از این که باراک حسین اوباما انتخاب شد تعجب کند. آن امر مردم امریکا را در بهترین شعاع نشان می دهد. اما آیا این بار واکنش شدیدی وجود خواهد داشت؟ من نمی دانم.
* * *
درست از آغاز مناظره، من احساس کردم که اوباما می تواند این مناظره را ببرد. و کاری کرد که برد.
در مقاله قبلی، من خاطر نشان کردم که من بدگمانی های بسیاری نسبت به اوباما دارم. خواننده خشمگینی از من پرسید بدگمانی های من چیستند. خوب، اوباما تسلیم برنامه ضدصلح ناتانیاهو شده بود. پس از چند تلاش بی ثمر برای وادارکردن ناتانیاهو به متوقف کرد ساختن شهرک ها، اوباما خفه شد.
اوباما باید سهم کوتاهی خود را برای تلف کردن چهار سال پرارزش، دورانی که آسیب دردناک، شاید برگشت ناپذیری بر صلح اسرائیلی – فلسطینی وارد شده است به عهده بگیرد. ساختن شهرک ها در حرکتی بی خردانه گسترش یافته اند، اشغال حتی عمیق تر به ریشه ها ضربه زده است، راه حل دو دولت – که تنها یکی وجود دارد – به صورت جدی از بین رفته است.
بهار عربی که به راحتی می توانست آغاز جدیدی برای صلح در خاورمیانه باشد، بر باد رفته است. ابتکار صلح عربی، که سال ها دروغی روی میز بوده است، هنوز هم، مثل گلی پلاسیده، دروغی روی میز است.
بی عملی امریکایی در این مشکل ناامیدی نیروهای صلح اسرائیلی را در استانه انتخابات های خودمان، با از بین بردن روی هم رفته فکر صلح از گفتمان عمومی عمیق تر کرده است.
از سوی دیگر ، اوباما ، ناتانیاهو را از آغاز کردن جنگی مصیبت بار باز داشته است . او شاید زندگی صدها نفر ، حتی هزارها نفر از انسان ها ، اسرائیلی وایرانی وشاید سرانجام امریکایی را نجات داد. تنها به همین خاطر ، ما باید عمیقا سپاسگذار باشیم .
من امید وارم که اوباما پیروز انتخابات باشد . یا بلکه ، آن که فرد دیگر برنده نباشد . همان گونه که ما بر گرفته از کتاب عهد عتیق به عبری می گوییم، " نه برای عشق مردخای ، بلکه برای نفرت از هامان."
( من برای نقل دوباره شوخی قدیمی یهودی در باره مرد نیمه ثروتمندی در شتتل وسوسه می شوم که هیچ کس مایل نبود او را موقع مرگ مورد ستایش قرار دهد . سرانجام ، یک نفر بر پا ایستاد و گفت :" ما همه می دانیم که او خسیس، بدسگال و آزمند بود ، اما در مقایسه با پسرش او فرشته بود .")
* * *
البته این یک گزافه گویی ماجراجویانه ای است . من هم دردی زیادی با اوباما دارم . من فکر می کنم که او فردی اساسا محجوب و خوش نیت است . من انتخاب دوباره او را آرزو می کنم ، ونه تنها چون بلیط مخالفت کردن بسیار آزار دهنده است .
اگر اوباما دوباره انتخاب شود ، دور دوم او تا جایی که به ما ربط دارد چه شکلی خواهد بود؟
همیشه امیدی در کمین وجود دارد که رئیس جمهور در دور دوم ریاست خود در برابرلابی "هوادار اسرائیل" – که در عمل لابی ضد اسرائیلی است ، که ما را به سوی مصیبت ملی می راند – کمتر مطیع باشد .
پس از دوباره انتخاب شدن ، رئیس جمهور دور دوم، از دلواپسی خود نسبت به لابی ، رای دهنده ها و پول آن رها خواهد شد .البته ، نه کاملا .او هنوز در باره انتخابات میان دوره گنگره و درباره سرنوشت حزب خود در دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری دلواپس خواهد بود .
هنوز هم ، او مهلت بسیار زیادی خواهد داشت . او برای صلح و تغییر چهره خاورمیانه قادر به انجام کارهای بسیاری خواهد بود .
همان طور که پسرعموهای عرب ما می گویند : انشا الله – اگر خدا خواهد .

*- یوزی مسلسل سبک اسرائیلی
12/8/1391
Hatef.rahmani@gmail.com 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست