سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

جراحتی جدید بر زخمی کهنه


مرتضی اصلاحچی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ مرداد ۱٣٨۵ -  ۹ اوت ۲۰۰۶


خبر مرگ اکبر محمدی شوک بزرگی بر فضای سیاسی کشور وارد کرد و بنابر سنت دیرینه ایرانیان او ناگاه تبدیل به اسطوره ای کشف نشده گردید که مرثیه های بسیاری از غم فراغش سروده شد. من قصد ندارم تا به این اسطوره سازی دامن بزنم و یا از سر فرصت طلبی به مدح اکبر محمدی و رشادتهای او بپردازم اما آنچه که اکنون مطرح است زخمی است که مجددا فجایع دردناک دهه ۶۰ را به یاد آورد. این واقعه بار دیگر جنایات سالهای ۶۰ و ۶۷ را به یاد آورد که دشمنان مردم هزاران تن از بهترین جوانان ایران را به کام مرگ فرستادند تا دگراندیشی برای عرض اندام در برابر آنها وجود نداشته باشد و این هراس بار دیگر در دلها افتاد که هر آن ممکن است زندانی دیگری در تابوت به خارج از زندان فرستاده شود.
 
در این مجال روی سخنم با آدمکشانی که برای رسیدن به منافعشان از هیچ جنایتی فروگذار نمی کنند نیست بلکه اصلاح طلبانی را که ساده اندیشانه دل در گرو اصلاح این ساختار اصلاح ناپذیر بسته اند خطاب قرار می دهم.
 
٨ سال تمام پتانسیل و انرژی مردم در اختیار اصلاح طلبان قرار گرفت تا به خیال خود جمهوری اسلامی را تبدیل به حکومتی کنند که مناسبات سیاسی در آن به شیوه ای دموکراتیک حل و فصل شود و در همین زمان بود که پرده کنار رفت و این حقیقت که این نظام متصلب اصلاح پذیر نیست بیش از پیش عیان گشت. در هم ی ن زمان بود که باطبی، پیمان پیران، اکبر و منوچهر محمدی، طبرزدی و صدها دانشجوی دیگر ناجوانمردانه قربانی جنگ قدرت اصحاب جمهوری گشتند که یکی به نام اصلاحات و دیگری به نام ارزشها به دنبال کسب منافع خویش بودند و در این میان، مردم، دانشجویان و دگراندیشانی که دل در گرو اصلاحات بسته بودند متضرر گشتند و اکنون پس از پایان دوران اصلاحات با بازنگری وقایع آن ٨ سال عدم صداقت اصلاح طلبان حکومتی به روشنی عیان گردیده است و انتصابات نهمین دوره ریاست جمهوری به خوبی نشان داد که قاطبه مردم دیگر حتی نیم نگاهی هم به سراب اصلاحات از درون نظام ندارند .
 
اصلاح طلبان با پذیرش شکست پشت هاشمی ای قرار گرفتند که زمانی تمام تلاش خویش را کردند تا به مجلس ششم راه نیابد تا شاید از این طریق سهمی از قدرت به دست آورند و زمانی که در ماراتن با حریف خویش کم آوردند در حملاتی پارادوکسیکال تحریمیون را علت اصلی شکست خود قلمداد کردند.
 
آنها از یک طرف اعلام کردند که تحریم شکست خورد و از طرف دیگر گفتند که به تحریم باختند و هیچگاه به این سئوال پاسخ ندادند که اگر تحریم شکست خورد چرا تحریمیون را علت اصلی شکست خود می دانند؟ حال اینکه از همان ابتدا نیروهای تحریم کننده هدف اصلی خود را جلوگیری از رای آوردن اصلاح طلبان اعلام کرده بودند تا با یکدست شدن حاکمیت چهره واقعی جمهوری اسلامی بیش از پیش نمایان گردد و گشت و واقعیت این است که آنچه سبب رای نیاوردن اصلاح طلبان شد عملکرد خویش و عدم صداقتشان بود نه تحریم تحریمیون.
 
جمهوری اسلامی ای که زمانی هزاران نفر از نیروهای عدالت خواه را به جرم الحاد اعدام کرد، قتلهای زنجیره ای را در ادامه ان اعدامها انجام داد، زهرا کاظمی را کشت و اکبر محمدی را به کام مرگ فرستاد، مردم اذربایجان و کردستان را سلاخی کرد و اکنون دولت مهرورزی به نام عدالت فقط در طول چند ماه چند صد هزار کارگر را اخراج می کند، جهانبگلو را زندانی می کند، موسوی خوئینی را زندانی می کند و تجمع زنانی را که خواهان حقوق شان هستند به خاک و خون می کشاند و دانشجویان را به خاطر اعتراض روانه زندان می کند و با پافشاری بر سر انرژی هسته ای کشور را به استانه تباهی می کشاند. چهره واقعی جمهوری اسلامی این است که سید خندان ٨ سال تلاش خویش را کرد تا چهره ای دیگر از آن ترسیم کند اما نتوانست.
 
اکنون باید پرسید پس از ٨ سال اصلاحات در کدام قسمت از جمهوری اسلامی می توان اثری از اصلاح یافت.
 
در قوه قضائیه ای که دادگاههایش را بیداد فرا گرفته، در قوه مجریه ای که به نام نان اقتصاد کشور را فلج کرده، در قوه مقننه ای که نطق ها و قوانین تصویبی اش موجب تفرج گردیده یا در شورای نگهبان، مجلس خبرگان و (.......) که کسی حق ندارد بدانها نگاه چپ بیاندازد.
 
از اینها گذشته خود اصلاح طلبان چقدر اصلاح شده اند؟ اینان که هیچ انتقادی را پذیرا نیستند و هنوز از انقلاب فرهنگی و کشتارهای دهه ۶۰ دفاع می کنند، اینها که هیچ جوابی به خیانت خود به دانشجویان در ۱٨ تیر نمی دهند، اینها که حکم حکومتی را بر سر لوایح اختیارات رئیس جمهور و قانون مطبوعات پذیرفتند، اینها که با وجود اینکه پیش از انتخابات اعلام کردند حکم حکومتی را قبول ندارند اما با ترحم رهبر وارد عرصه انتخابات گشتند، اینها که کمیته دفاع از دموکراسی و حقوق بشرشان آبروی هرچه ازادی خواه است را برده است.
 
الحق که نظریه پرداز اصلاحات به درستی مرگ اصلاحات را اعلام کرد. این نتیجه اصلاحات است که اکبر محمدی در زندان می میرد و شاید روزی خبر مرگ زرافشان، اوسانلو، موسوی خوئینی، جهانبگلو، ماسوری، باطبی و ... هم به گوش برسد.
 
آقایان اصلاح طلب واقعا که گل کاشتید. در زمانه ای که قدرت مطلقه بیداد می کند شما هنوز برای مشروطه مشروعه کف می زنید غافل از اینکه پس از صد سال تکامل جامعه تا بدانجا رفته است که اصلاحات از درون نظام را پس می زند اما شما هنوز به دنبال تکرار مکررات هستید. مارکس به درستی گفت که تاریخ دوبار تکرار می شود یکبار به صورت تراژدی و بار دیگر به شکل کمدی واقعا که کمدی جذابتان از فرط خنده اشکی تلخ بر گوشه چشمانمان نشانده است.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست