سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در سوگ جری تاکر


ناصر اصغری


• سایت "لیبر نتس" (Labor Notes) طی خبر کوتاهی درگذشت جری تاکر (Jerry Tucker)، از فعالین سرشناس جنبش کارگری آمریکا را، خبر داده است. جری روز ۱۹ اکتبر ۲۰۱۲، یعنی تقریبا یک ماه مانده به هفتاد و چهارمین سالروز تولدش (۲۱ نوامبر ۱۹۳۸)، دیده از جهان فرو بست ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ آبان ۱٣۹۱ -  ٣۱ اکتبر ۲۰۱۲


سایت "لیبر نتس" (Labor Notes) طی خبر کوتاهی درگذشت جری تاکر (Jerry Tucker)، از فعالین سرشناس جنبش کارگری آمریکا را، خبر داده است. جری روز ١٩ اکتبر ٢٠١٢، یعنی تقریبا یک ماه مانده به هفتاد و چهارمین سالروز تولدش (٢١ نوامبر ١٩٣٨)، دیده از جهان فرو بست.
پیشرویهای جنبش کارگری آمریکا و بخصوص بعد از سلطه مافیاگونه فدراسیون کار آمریکا بر این جنبش، مدیون کسانی مثل جری تاکر است. او تمام عمرش را صرف مبارزه برای سازماندهی کارگران و درگیری با بورکراسی حاکم بر ساختار اتحادیه های کارگری و ساختن دنیای بهتری کرد. او یکی از معروف و شناخته شده ترین چهره های جنبش اصلاح اتحادیه ها و لیبر نتس بود که در کنار مبارزه برای متشکل کردن کارگران و رودروئی مستقیم با کارفرما و دولت، دائم درگیر اصلاح ساختار فدراسیون کار آمریکا و اتحادیه های کارگری این کشور نیز بود. اتفاقا جری تاکر در جنبش کارگری بیشتر بخاطر همین تلاش بی وقفه برای اصلاح ساختار اتحادیه ها و فدراسیون کار آمریکا و خلاف جریان بودنش، شناخته شده ترمیباشد. جری حتی در آخرین روزهایی که رمق چندانی برایش نمانده بود، درگیر مبارزه کارگران و مردم شهر مدیسن ویسکانسن بود. مرگ جری تاکر ضایعه ای است برای جنبش کارگری آمریکا و جنبش بین المللی کارگری.
"لیبر نتس" از سه تن از فعالین کارگری ای که جری تاکر را از نزدیک می شناختند، خواسته است که به یاد او نکاتی را برای خوانندگان و مراجعه کنندگان به این سایت بنویسند. در این نوشته سعی می کنم نکات مهم و مربوط در نوشته های این سه تن را بطور خلاصه برای اطلاع خوانندگان این سطور، ترجمه کنم.
***

یکی از این سه تن مارک دادزیک (Mark Dudzic) نام دارد. مارک به اواسط دهه ٨٠ قرن گذشته اشاره می کند که چگونه با انتخاب رونالد ریگان به ریاست جمهوری آمریکا و بدنبال آن برای رساندن پیغام مشت آهنین ریگانیسم، ١٢ هزار خلبان و خدمه فرودگاهها در آمریکا و بدنبال اعلام اعتصاب اتحادیه این بخش از کارگران، از کار اخراج شده و فشار به جنبش کارگری و اتحادیه های کارگری شدت گرفت. مارک این دوره را چنین توضیح می دهد. سناریو چنین چیده می شد. اول از کارگران خواسته می شد که امتیازات هر چه بیشتری را که قبلا با اعتراضات خود به دست آورده بودند، پس بدهند. سپس از حسن نیت در مذاکره خودداری می کردند. بدنبال آن کارگران را به طرف دست زدن به اعتصاب سوق می دادند و بدنبال آن، دست به دامن وزارت کار و دادگاه می شدند که کارگران اعتصاب کننده را اخراج و اعتصاب شکن بکار بگیرند، شرکتها را نقل مکان بدهند و یا برای همیشه تولید آن را متوقف کنند. نتایج قابل پیش بینی بود. کارگران یا کارشان را برای همیشه از دست می دادند و یا با شرایط کارفرما مجبور بکار می شدند. مارک می گوید گر چه اکنون چنین وضعیتی دیگر استاندارد جامعه آمریکا شده است، اما ٣٠ سال پیش برای کارگران این یک شوک کشنده بود. کارگران تا قبل از آن با چنین چیزی مواجه نشده بودند. جنبش کارگری بکلی با یک حالت ویژه ای که برایش آمادگی نداشت، روبرو شده بود. رهبران تشکلهای رسمی در چنین هرج و مرجی بر این موضوع توافق داشتند که "اگر قدرت شکستشان را نداریم، بهتر است همراهشان شویم". گفتند که "ابدا امکان پیروزی در اعتصاب دیگری را نخواهیم داشت". تنها امیدشان همکاری با مدیریت بود. گفتند "می توانیم با همکاری با آنها، پارتنر جونیورشان بشویم تا بلکه حداقل اتحادیه هایمان را حفظ کنیم". اتحادیه کارگران ماشین سازی (UAW) که زمانی پیشگام مبارزه برای افزایش دستمزد و بیمه ها و مزایا بود، اولین اتحادیه ای بود که این روش را اتخاذ کرد. مارک در ادامه می گوید: به مایی که می خواستیم اعتراض کنیم، احساس درماندگی عجیب دست داده بود. تاکتیکهای اعتصابات غیرقانونی کارساز نبود. اتفاقا مدیریت دست زدن به چنین چیزی را می خواست که بتواند به راحتی دست به دامن دادگاه و وزارت کار بشود که اعتصاب شکن استخدام و بقیه کارگران را اخراج کند. راندن کارگران به یک چنین جهتی جزئی از بازیشان بود.
مارک که خود زمانی فعال اتحادیه کارگران ماشین سازی بوده، می گوید که در این بن بست بود که فردی به نام جری تاکر پیدا شد. جری بهشان می گوید: "اجازه ندهید حرامزاده‌ها شما را به طرف اعتصاب سوق دهند. اتکایتان به کارگران باشد. به ابتکارات آنها باور داشته باشید." جری در عین حال از آنها می خواهد که دنبال متحدین بیشتری باشند که چانه زدن با مدیریت را آسانتر کند. مارک به سابقه جری تاکر و تاکتیک "بازی درونی" جری تاکر اشاره می کند و می گوید برای کسانی که دنبال راهی بودند که بتوانند مقاومتی را سازمان بدهند، متدهای جری تاکر همانند نوری در تاریکی بودند. می گوید طی سالها، صدها فعال کارگری شخصا با جری تاکر در تماس بودند که چگونه مبارزه و مقاومت را سازمان بدهند. جری با حوصله با تک تک آنها ساعتها وقت صرف می کرد. جری خود شخصا دنبال چنین فعالینی بود که پیدا کند. مارک می گوید: زندگی جری، مبارزه او بود. مارک از یکی از فعالین اتحادیه کارگران ماشین سازی نقل قولی می آورد که با جری در سال ٢٠٠٣ آشنا می شود. او می گوید: "جری هرگز به من نگفت که چکار کنم؛ اما بعد از چند ساعتی که با او بودم، احساس کردم که می دانم چه باید بکنم."
جری تاکر با چنین نگاهی به جنبش کارگری نمی توانست برای مدت زیادی با رهبری اتحادیه ماشین سازی که پیشگام همکاری با مدیریت بود، بسازد. او هم می توانست مثل دیگران بسازد و زندگی و شغل راحت و بی دردسری را داشته باشد؛ اما چنین چیزی خلاف وجود او بود. در سال ١٩٨٦، جری در انتخابات بر علیه رهبری اتحادیه ماشین سازی، اکثریت آرا را به دست آورد؛ گرچه دادگاه رأی به عقب نشینی حاکمین بر اتحادیه داد که جری بتواند کارش را شروع کند. اولین بار بود که کسی در انتخاباتی بر خلاف میل رهبری اتحادیه شرکت و آنها را شکست می داد. این خود اتفاقی نادر در تاریخ اتحادیه کارگران ماشین سازی بود. بدنبال این، جری کمک کرد که جنبش "اصلاح اتحادیه" (New Direction Movement) تشکیل و پا بگیرد. این نهاد به شکلگیری جنبش مقاومت پایه های کارگری در اتحادیه ماشین سازی در اواخر دهه ١٩٨٠ و اوایل ١٩٩٠ کمک شایانی کرد.
مارک می گوید که جری از UAW اخراج (پاکسازی) می شود. اما به نهادی به اسم "گردانهای از دست رفته (lost battalions) می پیوندد. او کارهای زیاد و مهم خلاف جریان می کند که بعدها تجارب او راهنمای بسیاری در خود فدراسیون کار آمریکا می شوند. کار جری و نهاد تازه ای که او به آن پیوسته بود، فعالین کارگری را به این سمت قانع کرد که براستی "جهتی تازه" لازم است که جنبش کارگری را از این وضعیت نجات دهند. کمپین و فعالیتهای آنها باعث انتخاب رهبری جدیدی بر فدراسیون کار آمریکا، در اواسط دهه ١٩٩٠ شد.
مارک دادزیک در ادامه به کارها و فعالیتها مختلف جری و همکاری نزدیک او با لیبر نتس اشاره می کند. می گوید که یک دغدغه دائم جری مبارزه بر علیه تبعیضهای مختلف از جمله راسیسم، سکسیسم، تبعیض بر علیه همجنسگرایان و پناهندگان و مهاجران بود. جری همانند هر فعال کمونیست دیگری، بر این باور بود که چنین تبعیضهایی جنبش کارگری را ضربه پذیرتر می کند. جری یک فعال پیگیر بر علیه جینگوئیسم و ناسیونالیسم بود که جنبش کارگری آمریکا را از متحدین استراتژیک خود در سطح جهان دور نگه داشته است. او یک حامی مصمم و قاطع نهاد "کارگران آمریکا علیه جنگ" (U.S. Labor Against the War) بود. مارک به کارهای مهم دیگر جری، از جمله بنیانگذاری نهادی به نام "کمپین کارگران برای بیمه عمومی رایگان" (Labor Campaign for Single Payer Healthcare)، رهبری کمپینی برای شکست دادن کمپین سرمایه داران برای در هم شکستن قدرت اتحادیه ها تحت عنوان defeat a right-to-work referendum و دخالت در سازماندهی کارگران در مبارزه بر علیه در هم شکستن اتحادیه های کارگری در ویسکانسین اشاره می کند. می گوید که جری تمام تلاش خود را بر اتکا به پایه توده ای اتحادیه و توده کارگران متمرکز می کرد. او اما دائم این جمله را که "پسرم، زمانی که تو داری خواب می بینی، آنها (سرمایه داران) برنامه می ریزند." نقل می کرد.
***

یکی دیگر از این سه تن که درباره جری تاکر خاطره نوشته است، الی لیری (Elly Leary) است. او سال ١٩٨٠ بود که با جری آشنا شد. او و رفقایش در استان ماساچوست نهادی را مثل نهاد جری تاکر برای اصلاح اتحادیه ها به نام "مقاومت" (STANDUP) ایجاد کرده بودند. می گوید که بر خلاف تصور عمومی، نماینده ای را انتخاب و به کنفرانس UAW فرستادیم. نماینده اعزامی بعد از اولین شب کنفرانس، با حرارت به رفقایش خبر می دهد که گروه قدرتمندی که پلاتفرمی مثل نهاد آنها دارد، به رهبری جری تاکر که دستیار مدیر منطقه خودشان است، در آن کنفرانس شرکت دارند. لیری می گوید که می دانستیم به چنین کسی که رهبری این پلاتفرم را کانالیزه کند، احتیاج داشتیم. می گوید جری تاکر در صفوف اتحادیه به سرعت از کارگر ساده به نماینده بخش و نهایتا به پستهای مهمی در اتحادیه انتخاب شد؛ اما هیچکدام از اینها بخاطر عنوانشان نبود که جری را برای جنبش کارگری مهم می کرد. بلکه حضور فعال او در مبارزه بر سر حتی ابتدائی ترین حقوق کارگران بود که او را در جنبش کارگری و در بین فعالین جنبش کارگری مهم کرده بود.
لیری هم بر این نکته تاکید می کند که مهمترین مشخصه ای که جری را از دیگران متمایز می کند، اتکا او بر قدرت توده کارگران بود. می گوید همین اتکا بر کارگران و در تماس دائم بودن با مشکلات و روحیه شان بود که او را از مشکلات کارگران و راه حل واقعی ای که کارگران می توانند دنیا را بهتر از دولت سرمایه داران رهبری کنند، مطلع نگه داشته بود. لیری می گوید زمانی که اعتصابی راه می افتاد، جری در مجامع عمومی کارگران دنبال نقطه اصلی ای که بتواند تولید را به نحو احسن بخواباند می گشت که بتواند مدیریت را ضربه پذیرتر کند. لیری می گوید که جری با اتکا به خود کارگران و با رفتن به سراغ کارگران، برای یافتن راه حل به کارگران اعتماد به نفس می داد. می گوید در دورانی که جنبش کارگری در حال عقب نشینی بود و مدیریت منتظر اخراج و بکار گیری اعتصاب شکن، جری تاکتیکهایی را اتخاذ می کرد که خود کارگران با درایت لازم، بدون دست زدن به اعتصابی که شکستش در چشم انداز بود، کارگران را رو به جلو سوق می داد.
اما الی لیری به نکته مهمتری که کمتر درباره آن بحث شده است اشاره می کند. می گوید که New Direction Movement فقط جنبشی برای اصلاح اتحادیه ها و دمکراتیزاه کردن آنها نبود. به چنین چیزی رضایت نمی داد. می گوید که این نهاد می خواست دنیایی را بوجود بیاورد که جنبش کارگرای در مرکز ثقل راندن دنیا بدین سمت باشد.
***

سومین کسی که درباره جری تاکر در این بحث شرکت کرده، دین برید (Dean Braid) است. او نیز از رفقای نزدیک جری تاکر است. دین اولین بار در اعتصاب بزرگی به نام "آغازی تازه" در میشگان در اوایل سال ١٩٨٩ با جری آشنا می شود. دین به جهتگیری "تاریخی" UAW اشاره می کند که تحت نام "همکاری" (jointness) قرار بوده هم کارگران و هم مدیریت به یک اندازه ازخودگذشتی نشان بدهند. می گوید که بعد از ١٠ سال، کارگران احساس کردند که این جهتگیری، که سلانه سلانه و زیرکانه و با لطافت همه چیز را (به طرف بدتر شدن) تغییر می دهد، یک جهتگیری خطرناکی است و کل بنیانی را که اتحادیه UAW بر آن بنا شده بود را، زیر سئوال می برد. جری در این تظاهرات یکی از سخنرانان اصلی بود. دین هم از زوایای دیگری به کارهای بزرگ جری تاکر در جنبش کارگری آمریکا اشاره می کند که دو نویسنده اول به آنها اشاره کردند.
***
کیم مودی (Kim Moody) در بخش کامنتهای زیر این سه بحث، کامنتی گذاشته است که شایسته ترجمه است.
جری همانند چراغ پر نوری در عصری تاریک بود. هر بار که کارگران و تشکلهایشان با شکست و عقب نشینی ای روبرو می شدند، جری تاکتیک و استراتژی جدیدی را ارائه می داد؛ به امید اینکه این ترند و پروسه را تغییر بدهد. "مدرسه همبستگی" او دائم کادر و فعال برای این کار تربیت می کرد. انسانی واقعی که هیچ وقت ناامید نشد. جری دوست بسیاری از ماها و آموزگار بسیاری دیگر بود. مرگ او ضایعه بزرگی برای جنبش کارگری است. از آنجا که بسیار از محل زندگی جری دور بودم، جری را برای دو سالی بود که ندیده بودم. امیدوار بود که در کنفرانس ماه مه سال گذشته لیبر نتس ببینمش، اما چنین نشد. او دیگر در میان ما نیست. دلم برایش بسیار تنگ خواهد شد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست