سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

غیبت مردم و افکار عمومی
در کارزار به خاطر صلح و آزادی


مهران جنگلی مقدم


• آنچه که این رویکرد را به بن بست کشانده است، نداشتن استراتژی مشخص و اندیشیده شده برای بهره گیری از ظرفیت های رسانه یی است. این کارزار برای آن چه که "پیام کارزار" نامیده میشود مدیوم و ابزار انتقال در اختیار دارد اما آن چه که به فقدانش دچار است خودِ "پیام" است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۷ مهر ۱٣۹۱ -  ۱٨ اکتبر ۲۰۱۲


یک ماه از بیانیه 9 تن از فعالان داخل ایران با گرایش های مختلف سیاسی، در باره خطر جنگ و راه اندازی صفحه کارزار صلح و آزادی در فیسبوک می گذرد*. علی رغم سرشناس بودن 9 نفری که بیانیه اولیه این کارزار را امضاء و منتشر کردند، و با وجود تبلیغات فراوان رسانه یی و حمایت های بسیاری از چهره های مطرح سیاسی و اجتماعی از این بیانیه، مبالغه نخواهد بود اگر از واژه ی "هیچ" برای ارزیابی کارنامه و عملکرد این کارزار در رسیدن به اهداف اعلام شده توسط امضاء کنندگان اولیه این بیانیه استفاده کنیم.

در روزهای آغازین فعالیت کارزار صلح و آزادی، تصور و امید بسیاری بر این بود که این کنش اعتراضی محدود میتواند به زودی به کنشی اجتماعی و نیرومند و با بازتاب های فراوان تبدیل گردد. این تصور امیدوارانه به 4 دلیل معقول و ممکن می نمود:

1- ترکیب نویسندگان و امضاء کنندگان اولیه بیانیه ی کارزار، تنوع و گستردگی سیاسی و فکری و اجماعِ ناشی از تبیین شرایط بحرانی موجود و نگرانی ناشی از احساس خطری قریب الوقوع را نشان میداد. هر کدام از 9 تن امضاءکننده بیانیه گرایشی مشخص را نمایندگی میکرد و هر گرایشی طبعا از طرفداران و هوادارانی در جامعه برخوردار بود. امید بر این میرفت که دست کم بخش قابل توجهی از هوادارن هر کدام از این 9 تن در عمل به هواداری از این کارزار برخیزند و دست کم بوسیله آن بخشهایی از هوادارانِ هر کدام از این گرایش ها که در شبکه های اجتماعی اینترنتی و نیز در صحنه جامعه حضور دارند، این هواداری مشاهده شود و قدرت اجماع هوادارن گرایش های مختلف سیاسی بر سر "موضوعی مشخص"، به جامعه سرریز و بر روندهای اجتماعی پیش رو تاثیرگذارد.

2- موضوع این بیانیه و کارزار، جنگ احتمالی بر علیه ایران و کشتاریست که نمونه ی تاریخی 8 ساله ی آن در دهه 60 و نمونه های اخیر آن در عراق و افغانستان در خاطره جمعی مردم ما هنوز زنده است. هر چند برخی افراد و گروه های سیاسی ایرانی به صورت پنهانی و آشکار از حمله نظامی به ایران به منظور ساقط کردن جمهوری اسلامی استقبال می کنند و حمله نظامی به ایران را به حمله نظامی به جمهوری اسلامی تقلیل می دهند، و هرچند ممکن است این گرایش به شکلی پراکنده و غیرمنسجم نزد بخش هایی از جامعه ایران هم وجود داشته باشد، اما با این وجود مخالفت با جنگ آن چنان از پیش فرض های بدیهی و منطقی برخوردار است که میتواند با کنش های تاثیرگذار سیاسی و اجتماعی تبدیل به صدای اکثریت شود. محتوای این کارزار فی نفسه از چنان اضطرار، دغدغه مندی و البته جذابیتی برخوردار است که در فضای سیاسی و اجتماعی ایران میتواند به پیامی دارای مخاطب انبوه تبدیل شود در یک پروسه ی هوشمند اجتماعی به طور نسبی به اهداف خود برسد.

3- با وجود رادیو و تلویزیون های ماهواره یی و مدیوم های اینترنتی که مخاطبان میلیونی در داخل ایران دارند، دسترسی امضاءکنندگان سرشناس بیانیه به این رسانه ها قابل امکان و پیامی که از طریق آنها به جامعه انتقال داده خواهد شد، مخاطب پذیر و از منزلت و وجاهت کافی برخوردار خواهد بود. بنابراین وجود سانسور شدید داخلی و محدودیت های ناشی از اختناق حکومتی مانعی جدی برای رسیدن پیام این بیانیه و محتوای کارزاری که به مخالفت با حمله نظامی برخاسته است نخواهد بود.

4- خطاب اصلی بیانیه که رهبران جمهوری اسلامی را درخصوص متوقف ساختن برنامه ی اتمی و توجه به منافع ملی ایرانیان دربرمیگرفت و نشاندهنده ی جهت گیری پیشروی نویسندگان بیانیه و توجه آنها به مطالبات تاریخی مردم بود، میتوانست گروه های بیشتری از جامعه را که تغییرات اجتماعی و سیاسی را از طریق خیزش های عمومی و نه با دخالت های نظامی دنبال می کنند، با اهداف این کارزار همراه کند.

علیرغم این امیدواریها و خوشبینی ها، تا به امروز در عمل هیچ گونه توفیقی در رسیدن به اهداف این کارزار مشاهده نشده است.
از هواداران جریان های سیاسی که این 9 تن و ده ها فعال سیاسی و اجتماعی دیگرکه برای این کارزار پیام حمایت فرستادند، آنها را نمایندگی میکنند، خبری نیست. برخلاف تصور اولیه، اجماع در خصوص خطری قریب الوقوع که همه ی دستاوردهای هرچند ناچیز مطالبات تاریخی ما را به باد خواهد داد، انگیزه و تحرکی را برنیانگیخت. رسانه های غیرمجاز که هر پیام تولیدی شان از جذابیتی فی نفسه برخوردار است، به کار نیامد و مخالفت توامان با حمله نظامی و جمهوری اسلامی دل از اکثریت ناراضی نبرد. علل و دلایل این ناکامی در چیست؟

گمان می کنم که مجاز باشم، ملاک این ارزیابی را تعداد دنبال کنندگان صفحه این گروه در "فیسبوک" که در بیش از یک ماه زمانی که از آغاز فعالیت این کارزار گذشته، از 2000 نفر تجاوز نکرده است، بدانم. صفحه فیسبوک این کارزار برای این ارزیابی از این رو دارای اهمیت است که این شبکه ی اجتماعی از زمان پیدایش، بی بدیل ترین تاثیرات را در ایجاد کنش ها و خیزش های گروهی و اجتماعی از خود نشان داده است. حوادث انتخاباتی سال 88 در ایران و نقش شبکه های اجتماعی در نشر اخبار مربوط به اعتراضات و سرکوب معترضین و همچنین بسیج عمومی در اعتراضات تونس و مصر از مهمترین تاثیرات شبکه های اجتماعی در سازماندهی های عمومی در حوادث سیاسی چند سال اخیر است. غیر از این، صدها کنش اجتماعی کوچک و بزرگ دیگر را میتوان سراغ گرفت که بدون کمک این شبکه های اجتماعی هرگز نمی توانسته اند از خانه ها به خیابان ها سرریز شوند و منشا اثر شوند.

ویژگی مهم دیگر این مدیوم اجتماعی که همیشه با انتقاد عده های از کاربران ایرانی استفاده کننده از آن روبرو بوده، و اتفاقا می توانسته به افزایش حضور هواداران این کارزار منجر شود، بی خطر بودن حضور اعتراضی در شبکه های اجتماعی است. به این معنی که اعتراض ها و هواداری های سیاسی و اجتماعی در این شبکه ها که جنسی مجازی، مستعاری و غیر مسئولیت آور دارد، در مقایسه با کنش های سیاسی و اجتماعی در فضای واقعی و در احزاب، گروه ها و کمپین هایی که اصطلاحا در خیابان و در معرض دید سرکوب گرایانه دولت قرار دارند، رفتارهایی بی هزینه، بی خطر و در حاشیه ی امن محسوب می شود. با این وصف حتی با وجود بی هزینه بودن حمایت از کارزار صلح و آزادی در فضای مجازی، این کارزار بنا بر چه دلایلی ناتوان در جلب حمایت گسترده ی عمومی از خود بوده است؟!

به شخصه نه ابزار وزن کشی اجتماعی و سیاسی نخبه گان طراح و حامی این کارزار را دراختیار دارم و نه تمایلی به این دارم که درباره ی کوچکی یا بزرگی این هوادارن قضاوتی کنم. در واقعیت امر نیز اشکال کار را در مخاطبان این کارزار و مردم هراسان از آینده نمیدانم. نقصان عمل و عدم هوشیاری در شناسایی رگ خواب مخاطب و ناتوانی در ایجاد ارتباط موثر با مردم به یقین از سوی 9 تن و فعالان اجتماعی و سیاسی حامی این کارزار است.

آنچه این ناتوانی را رقم میزند به دو شکل قابل تبیین است:

1- بلاتکلیفی و بی برنامگی: از ابتدای تشکیل کارزار صلح و آزادی به درستی رویکرد این کارزار به رسانه ها بود. اما آنچه که این رویکرد را به بن بست کشانده است، نداشتن استراتژی مشخص و اندیشیده شده برای بهره گیری از ظرفیت های رسانه یی است. این کارزار برای آن چه که "پیام کارزار" نامیده میشود مدیوم و ابزار انتقال در اختیار دارد اما آن چه که به فقدانش دچار است خودِ "پیام" است. در واقع آن چه ما از این کارزار می شناسیم خواست هاییست که در قالب شعار و آرزو بیان شده است و به دلیل درنیامیختن با ظرفیت های اجتماعی موجود برای به فعلیت درآمدن، این خواست به "هدف هایی برای نرسیدن" تبدیل شده است. کارزار از دو بعد تئوریک و عملگرایی در کمبود و ضعف به سر میبرد. نه خواست خود را در فرم ها و در بیان های مختلف تولید میکند و نه متناسب با چیزی که خواست اوست، دست به عمل گسترده میزند. به بیان دیگر: الف) کارزار صلح و آزادی، محتوا تولید نمی کند و محتوای تولید شده در راستای خواست خود را در معرض دید و قضاوت مخاطبان خود و برای کسب هواداران افزون تر قرار نمیدهد. این محتوا میتواند خبر، گزارش، تحلیل، عکس، مصاحبه و مدیوم های هنری مانند داستان، شعر و ترانه و آثار موسیقیایی باشد. و ب) ظرفیت های در اختیار و موجود را که به یمن حمایت دهها نخبه ی سیاسی و اجتماعی در اختیار این کارزار قرار گرفته است، مسکوت و بلااستفاده باقی گذاشته است.   

2- نخبه گرایی، عدم مخاطب شناسی صحیح و روی نکردن به افکار عمومی: مردم در این کارزار غایبند. هیچ تمهیدی برای به کار گرفتن آنها اندیشیده نشده است. این در حالی است مردم و افکار عمومی مهمترین ابزار دست دولت هاییست که دنیا را به سمت جنگ می برند. آنها از همه ی توان نامحدود سیاسی، اقتصادی، مذهبی و رسانه یی خود برای به خدمت گرفتن افکار عمومی استفاده می برند. در این حالت افکار عمومی یا به شکل "هواداران جنگ" درمی آید و یا به "سکوت و انفعال" کشیده می شود. مخالفان جنگ اقدامات خود را ضرورتا و باید بر علیه این دو وضعیت به انجام برسانند. در فقدان افکار عمومی ناراضی و معترض به وضعیت حاکم بر روابط بین دولت ها و تبعیض ها و سودجویی های اقتصادی و سیاسی و دیکتاتوری های جهانی و بومی که مقدمه ی بروز جنگ ها هستند، مخالفت با جنگ و خواست صلح و آزادی کاری از پیش نخواهد برد. آن چه تاکنون در خصوص این کارزار دیده میشود عدم مخاطب شناسی صحیح، و داشتن رویکردی افراطی به سوی نخبه گان سیاسی است. به بیان دیگر کارزار صلح و آزادی در جذب مخاطب عام و کشاندن این کارزار از شبکه های مجازی اجتماعی (که در آن نیز ناموفق عمل کرده) به عرصه ملموس زندگی اجتماعی ناتوان بوده است. در صورتی که نخبه گان گرد آمده بر محور این کارزار، برخوردار از تواناییِ تاثیرگذاری بر بخشی از جامعه اند و میتوانند "بحران جذابیت" و "بحران مخاطب" مخالفت با جنگ را که کارزار صلح و آزادی به آن دچار است، تا اندازه ی بسیاری کاهش دهند و اکثریت خاموش را به سخن وادارند. بدون شک موثرترین ابزار دور کردن سایه جنگ از سر مردم ایران تقویت این کارزار و اقداماتی نظیر آن است. مشروط بر آن که چنین فعالیتی بتواند در این مسیر به شکل‌گیری، هدایت و سازماندهی افکار عمومی به عنوان تنها داشته ی واقعی خود دست یابد.

مهران جنگلی مقدم
mehranjm1357@gmail.com
   
پ ن:
* www.facebook.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست