سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بحران ارزی ایران و پیامدهای احتمالی


م. چشمه


• اگر در دوران جنبش سبز عمدتاً طبقه متوسط به میدان پیکار با رژیم آمده بود، اکنون زمینه های بحرکت در آمدن طبقات بالا از جمله تجار و بازاریان از یکطرف، و از طرف دیگر، لشگر کارگران، دانشجویان، گرسنگان و بینوایان نیز فراهم خواهد شد. در عین حال کم شدت توان مالی رژیم نیز امر سیراب کردن مزدوران و کاسه لیسان داخلی و خارجی اش را با مشکل روبرو خواهد کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۴ مهر ۱٣۹۱ -  ۵ اکتبر ۲۰۱۲


1. مقدمه
افزایش سرسام آور قیمت نفت در ظرف یک دهه گذشته (حد اقل 500 میلیارد دلار در آمد نفتی در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد) به رژیم اجازه داد تا بتواند قیمت هر دلار را تا حدود یکی دو سال پیش معادل حدود 900 تومان نگاه دارد. رشد بیسابقه نقدینگی، از 70 تا 400 هزار میلیارد تومان در ظرف 7 سال گذشته (1)، ناشی از هزینه های روز افزون یک بوروکراسی چند لایه بی در و پیکر، غیر شفاف، جاهل و تا مغز استخوان فاسد، اجرای طرح ناپخته یارانه ها و افزایش تحریمهای بین المللی که در رأس آن موجب سقوط صادرات نفت ایران به حدود 35 درصد گذشته (800 هزار بشگه در حال حاضر نسبت به 2300 هزار بشکه در چند سال پیش) رسیده، همراه با تحریم سیستم بانکی ایران که انتقال ارز را برای رژیم اگر چه نه غیر ممکن، بلکه بسیار پر هزینه کرده است، همگی دست بهم داده و در یک سقوط آزاد ارزش پول ملی ایران را (در زمان این نوشته) بیک چهارم سابق سقوط داده است. پیآمد های چنین سقوط بیسابقه ای چه برای جامعه ایران و چه برای رژیم جمهوری اسلامی همانند یک زلزله بزرگ بسیار تکان دهنده خواهد بود.

2. شاخص فلاکت
متخصصین اقتصاد برای توضیح وضعیت معیشتی و رفاه مردم کشورهای جهان از معیاری استفاده میکنند بنام "شاخص فلاکت." شاخص فلاکت در اصل سرجمع نرخهای تورم و بیکاری تعریف شده است. اخیراً عده دیگری از اقتصاد دانان تعریف جدیدی ارائه داده یعنی نرخ بهره را به شاخص قبلی اضافه کرده و درصد تغییر در تولید سرانه ناخالص ملی را از آن کم میکنند. در مقاله ای که اخیراً توسط پروفسور استیو هانکی استاد اقتصاد کاربردی دانشگاه جانز هاپکینز در مورد اوضاع اقتصادی ایران به تحریر در آمده (2) پروفسور هانکی با یک حساب ساده نرخ تورم در ایران را تا قبل از سقوط اخیر ریال، یعنی 10 سپتامبر 2012 تاریخ نگارش مقاله (در آن زمان هر دلار معادل 2500 تومان در بازار آزاد بود) معادل 71 درصد تخمین میزند، و شاخص فلاکت را رقم سرسام آور 106 برآورد میکند. این رقم محتملاً نرخ بهره را در ایران معادل 20 در صد، نرخ بیکاری را 16 درصد، و رشد تولید ناخالص ملی را حدود یک درصد بر آورد میکند. شایان توجه است که رژیم اخیراً نرخ تورم را فقط 29 درصد اعلام کرده است که با رقم 71 درصد که هم اکنون باحتمال زیاد افزوده شده است، بسیار فاصله دارد. به احتمال زیاد رقم بیکاری در ایران نیز بسیار بیشتر از 16 درصد است.
مقایسه شاخص فلاکت در ایران با برخی از کشورهای دیگر عمق فاجعه را در کشوری با چنین ثروت طبیعی و انسانی نشان میدهد. اگر تعریف اولیه شاخص فلاکت را معیار قرار دهیم (نرخ تورم + نرخ بیکاری)، شاخص فلاکت در ایران با در نظر گرفتن نرخ تورم 71 درصد و بیکاری 16 درصد معادل 87 میباشد. در مقایسه این رقم برای آمریکا حدود 11، افغانستان 43، باریکه غزه 45، سنگال 51، یمن 55 و برکینا فاسو معادل 81 است (3). تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

3. مسبب اصلی فلاکت ایرانیان
اکثراً دیده میشود هنگامیکه در رسانه های داخلی و خارجی صحبت از مشکلات جامعه ایران و در حال حاضر صحبت از بحران ارزی و سقوط ریال میشود، بلافاصله صحبت از احمدی نژاد بمیان می آید. کارنامه احمدی نژاد نشان میدهد که وی فردی جاه طلب اما دون مایه، دروغ گو و دچار توهم بوده است. اما ریشه اصلی فلاکت ایرانیان را میباید نه در شخص احمدی نژاد که اخیراً ظاهراً نشانه هائی از تغییر مثبت در وی دیده میشود، بلکه در اسلام سیاسی و ترجمان شیعی آن در ایران یعنی نظام ولایت مطلقه فقیه برهبری علی خامنه ای جستجو کرد. شاید یکی از عللی که خامنه ای تا کنون احمدی نژاد را از ریاست جمهوری بر کنار نکرده، نه تنها حمایت قبلی از او در زمان انتخابات مخدوش 88، و یا خطرناک دانستن هر گونه عقب نشینی، بلکه نیاز به احمدی نژاد بعنوان سپر بلای رژیم در مقابل مردم ایران و جهان است. بدین ترتیب اعوان و انصار خامنه ای، و بسیاری از اصلاح طلبان احمدی نژاد را بطرز گمراه کننده ای مسبب اصلی فاجعه در ایران معرفی میکنند. اگر احمدی نژاد در آینده کماکان بر مواضع اخیر خود که از مواضع جناح طالبانی فاصله گرفته ادامه دهد، سرنوشت روشنی در انتظار او نخواهد بود.

4. پیامد های ممکن
ایران حقیقتاً در حال حاضر با یک بحران جانکاه اقتصادی - مالی دست به گریبان است. اگر رژیم و در رأس آن باند خامنه ای و نظامیان حامی او (ظاهراً اکنون باند رفسنجانی و باند احمدی نژاد خواهان کنار آمدن با غرب شده اند) در مورد مسأله هسته ای در مقابل جامعه جهانی کوتاه نیاید (نوشیدن جام زهر)، ادامه بحران ارزی میتواند بیک چرخه ماوراء تورمی در ایران دامن زند. در چنین شرایطی چرخ تولیدات داخلی که بگونه ای به واردات از خارج وابسته اند، بیش از آنچه اکنون گرفتار آنند، از حرکت خواهند ایستاد، و انبوهی از مردم، کارگران، زنان، مردان، دانشجویان و جوانان به خیل بیکاران خواهند پیوست. هم اکنون اتحادیه اروپا تحریمهای جدیدی را از جمله تحریم خرید گاز از ایران در نظر گرفته است.
اگر در دوران جنبش سبز عمدتاً طبقه متوسط به میدان پیکار با رژیم آمده بود، اکنون زمینه های بحرکت در آمدن طبقات بالا از جمله تجار و بازاریان از یکطرف (تظاهرات دیروز تهران و چند شهر دیگر)، و از طرف دیگر، لشگر کارگران، دانشجویان، گرسنگان و بینوایان نیز فراهم خواهد شد. در عین حال کم شدت توان مالی رژیم نیز امر سیراب کردن مزدوران و کاسه لیسان داخلی و خارجی اش را با مشکل روبرو خواهد کرد.

م. چشمه، 13 مهر 91

زیر نویس:
1. "چرا قیمت دلار در ایران هر روز بیشتر میشود؟"، کاوه امیدوار، سایت بی بی سی. 10 مهر 91.
2. " ایران، به زمین افتاده، ولی نمرده"، استیو هانکی، مجله گلوب آسیا،10 اکتبر 2012
www.businessinsider.com/20-miserable-countries-2012-5?          3.     


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست