سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

کشتار ۶۷ به بانگ بلند (۸)


اسماعیل خویی


• بعد از رگبار ، بانگ‌ِ تک‌ تیر آید،
بی فاصله ای ، صدای تکبیر آید :
یعنی که‌ کشند روبهان‌ نعره‌ی شوق‌،
با قامت‌ِ هر شیر که‌ در زیر آید. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۷ شهريور ۱٣۹۱ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲


 
 
باریکِه‌ی خون‌، روان‌ زپیشانی-ی او،
پنهان‌ نکند جمال‌ِ انسانی ی او.
این‌ کُشته‌، چو شرع‌ِ شیخ‌ را نیک‌ شناخت‌،
غُرّید بر او که‌: دینش‌ ارزانی ی او!



افتاده‌ و از سرش‌ فتاده‌ست‌ کُلاه‌،
وامانده‌ دهان‌ به‌ ناسزا یا قهقاه‌.
او شاه‌گرا نبود، امّا می-گفت‌:
-"شیخ‌ آمد و صد بار بَتَر کرد از شاه‌".




در راهی باریک‌ و دراز و تاریک‌،
می بود روانه‌ ، پیشتازانه‌، چریک‌ ،
گُلبانگ‌ِ دهانْش‌ : "زنده‌ باد آزادی!"
تا... بانگ‌ زجلاد برآمد : "شلیک‌ !"



بعد از رگبار ، بانگ‌ِ تک‌ تیر آید،
بی فاصله ای ، صدای تکبیر آید :
یعنی که‌ کشند روبهان‌ نعره‌ی شوق‌،
با قامت‌ِ هر شیر که‌ در زیر آید.




هر شب‌، اعدام‌ دسته‌ها دسته‌ شود.
چشم‌ و دلم‌ از دیدن‌شان‌ خسته‌ شود.
ای کاش‌ شود باز درِ زندانْ‌مان‌ ،
یا روزن‌ِ سلّولم‌ هم‌ بسته‌ شود.



آغشته‌ به‌ بوی مرگ‌ شد خلوت‌ِ من‌:
سلّول‌ِ سیه‌ برده‌ زمن‌ طاقت‌ِ من‌.
نظّاره‌ شدن‌ به‌ مرگ‌ِ یاران‌ تا کی؟!
ای کاش‌ هم‌ اکنون‌ برسد نوبت‌ِ من‌.




- "از بام‌ مرا شکنجه‌ تا شام‌ کنند.
بی خوابی را عذاب‌ِ شب هام‌ کنند.
من‌ پیرم‌ و از شکنجه‌ جانم‌ به‌ لب‌ است‌:
ای کاش‌ مرا زودتر اعدام‌ کنند."



- "من‌ خام‌ نی ام‌، که‌ همره‌ِ عام‌ شوم‌،
با عام‌، به‌ کام‌ِ دام‌ِ اوهام‌ شوم‌.
این‌ زندگی از هزار مردن‌ بَتَر است‌:
بگذار هزار بار اعدام‌ شوم‌."




گهواره ی موج را به خواب آوردن،
یا خواب به چشمِ آفتاب آوردن
آسانترک است برمحال اندیشان
تا زیر شکنجه ی تو تاب آوردن



دوشینه‌ شِمُردَم‌: نَوَدُ و یک‌ تَک‌ تیر،
پیش‌ و پس‌ِ هر تیر، صدای تَکبیر.
اُفتاده‌ به‌ جانَت‌ خوره‌ی شیخ‌، امّا
حاشا که‌ بَراَندازَدَت‌، ای نسل‌ِ دلیر!



اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست