سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

درسهائی از درگیریهای اخیر اسرائیل با فلسطین و لبنان


حسین منتظرحقیقی


• پذیرفتن قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد و باز گرداندن سرزمین های اشغالی به صاحبان اصلی آنها (فلسطین، لبنان و سوریه) از پیش شرطهای امنیت پایدار در منطقه به حساب میاید. به عبارت دیگر تا زمانیکه حاکمیت ملی کشورها و حقوق شهروندی ملت های منطقه در نظر گرفته نشود نه صلح و نه امنیت پایدار بوجود نخواهد آمد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٣ مرداد ۱٣٨۵ -  ۴ اوت ۲۰۰۶


از آغاز حملات گسترده و تمام عیار اسرائیل به سرزمین فلسطین و کشت و کشتار کودکان و زنان و مردان بی دفاع   آن دیار بیش از پنج هفته میگذرد.در این مدت زمانی چه خانه هائی که بر سر ساکنین آن خراب نشده است, چه آدم ربائی هائی از افراد فلسطینی تا وزرای حکومت خودگردان و نمایندگان منتخب مردم در پارلمان آن سرزمین که صورت نگرفته و چه فاجعه های انسانی   که باعث شرم بشریت قرن بیست و یکمی است بوجود نیامده است.
 
همچنین بیش از سه هفته از یورش ارتش تا دندان مسلح اسرائیل که قویترین و مدرنترین ارتش منطقه است با حمایت دائمی و لوژستیکی آمریکا به کشور کوچک لبنان میگذرد. در این مدت پلها, جاده ها, بنادر, فرودگاه بیروت, ساختمانها, خیابانها, کارخانجات, تأسیسات برق و مخازن سوختی و هر چه را که میتوان   ساختار های زیربنائی اقتصادی و توسعهء   یک جامعه نام نهاد هدف حملات روزانه بمب افکن های اسرائیل قرار گرفته و هنوز قرار میگیرد و هر روز ویرانیهای تازه بر جای میگذارد.
 
بمبارانهای روزانهء اسرائیل به جنوب لبنان تا بیروت و جاده اصلی منتهی به مرز سوریه تا کنون بیش از ۹۰۰ نفر را بکام مرگ فرو برده و بیش از یک ملیون از اهالی شهرهای جنوبی لبنان را یا در پناهگاه ها زمین گیر کرده و یا مجبور به ترک اجباری خانه و کاشانه خود واداشته است.
 
مقامات اسرائیلی علت این تهاجم گسترده به سرزمین فلسطین و لبنان را ربوده شدن دو سرباز اسرائیلی بوسیلهء حزب الله لبنان و یک سرباز اسرائیلی بوسیله نیروهای مسلح سازمان حماس اعلام کرده و خواهان آزادی آنان گشتند.در حالیکه نیروهای مقاومت لبنان و سازمان حماس آزادی اسرای اسرائیلی را منوط و مربوط به آزادی تعدادی از اسرای فلسطینی و لبنانی که در دست دولت   اسرائیل گرفتار هستند مینمودند.
 
در روزهای اول و دوم تهاجم اسرائیل به کشور لبنان, اکثر مقامات سیاسی کشورهای مختلف جهان و سازمان ملل متحد باستثناء مقامات آمریکائی, حملات گستردهء ارتش اسرائیل را در برابر آنچه اتفاق افتاده بود «نامتناسب» اعلام کرده، خواهان توقف فوری این حملات شدند. اما اسرائیل بدون آنکه به خواست آنان وقعی بگذارد دامنه حملات خود را توسعه داد.
 
شورای امنیت سازمان ملل متحد جلسه ای تشکیل داد تا با رسیدگی به این درگیریها, از طرف های درگیر بخواهد فوری آتش بس را بپذیرند و به جنگ و خون ریزی خاتمه دهند. نمایندهء ایالات متحدهء آمریکا در شورای امنیت سازمان ملل متحد با استفاده از «حق وتو»ی خود مانع از اتخاذ تصمیم این شورا گردید و در واقع دست دولت اسرائیل را برای گسترش فاجعه باز گذاشت.
 
پس از آنکه نیروهای مقاومت (شاخهء نظامی حزب الله که طی یک توافق نامه با دولت لبنان اجازه دارند که سلاح های خود را به زمین نگذارند) موشکهای خود را به شهرهای شمالی اسرائیل و تا شهر بندری و صنعتی «حیفا» پرتاب کردند, برخی از دیپلمات های کشورهای غربی لحن خود را نسبت به بحران خاورمیانه تغییر داده و اعلام کردند بحران خاور میانه وارد «کیفیت جدیدی» شده است. این «کیفیت جدید» چیزی جز این نبود که اکنون نیروهای مقاومت لبنان سلاحهائی را در اختیار دارند که برد موثر آ ن تا شهر حیفا و یا دورتر امتداد مییابد.
 
آقای بوش, رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و مقامات کشور اسرائیل جنگ کنونی با نیروهای نظامی سازمان حماس و حزب الله لبنان را ادامهء جنگ و مبارزه با تروریسم   در سطح جهان اعلام مینمایند.او و وزیر خارجهء دولت ایشان خانم رایس و سپس آقای تونی بلر نخست وزیر بریتانیا از «آتش بس پایدار» و نه «آتش بس فوری» سخن بمیان آوردند که این امر شامل خلع سلاح نیروهای مقاومت لبنان, حضور نیروهای چندملیتی زیر نظر (سازمان ملل متحد و یا ناتو) در مرزهای لبنان با اسرائیل و سوریه, و بالاخره تمهیداتی برای ساختن مجدد کشور لبنان خواهد شد.
 
حوادثی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در جهان اتفاق افتاده   به شدت نیازمند تجزیه و تحلیل و در نتیجه یادگیریهای فراوان میباشد. پیدایش جهان یک قطبی و استفاده از مقوله ها و واژه های جهانشمول با تعابیر خاصی که بتواند نیازهای جهان تک قطبی را تأمین نماید یکی از ویژگیهای این دوره میباشد که اگر بدقت به آن توجه نشود مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه کشور ما را سترون خواهد ساخت, زیرا چنین بنظر میرسد تبلیغات رسانه ای جهان تک قطبی و تلاش عوامل آن توانسته است در میان بسیاری از کشورها مخاطبین خود را بیابد از جمله در میان مخالفین حکومت جمهوری اسلامی سخنگوهائی را پیدا کرده است.
 
مثلا" هنگامیکه در میان مخالفین حکومت جمهوری اسلامی ایران کسانی هستند که انگیزه های ارزشمند انسانی زنان و مردان مبارز فلسطینی و لبنانی که برای «آزادی و استقلال» سرزمینشان حاضرند هر نوع ناملایمی را تحمل کرده حتی جان خود را نیز در راه آن فدا کنند، چنان تنزل میدهند که گوئی برای این انسانها «آزادی و استقلال» بی ارزش بوده و آنچه که باعث میگردد تا با کشور تا دندان مسلحی چون اسرائیل که سرزمین آباء و اجدادی آنها را به اشغال درآورده بجنگنند احساس «فقر و حقارت» است که در مقایسهء سطح زندگی خود با کشور اشغال گر حاصل میگردد.
 
و یا هنگامیکه کسانی در نوشته های تحلیل گونه خود مبلغ آنند که چون برخی کشورهای قدرتمند نمیخواهند که ملت ها و یا دولت های مختلف «سرنوشت خود را خود تعیین کنند» و یا از «حاکمیت ملی» برخوردار باشند پس باید ملت ها و دولت ها, خود را تسلیم آن قدرت ها نمایند! نشان دهندهء این امر است که فضای سیاسی یک قطبی جهان توانسته است در میان مخالفین حکومتهائی که قدرت برتر جهان نیز با آن حکومت ها مخالف است تأثیر خود را بگذارد و به سهم خود فضای سیاسی مبارزاتی مخالفین جمهوری اسلامی را با امواج انحرافی و تسلیم طلبی و مجیزگوئی آلوده سازد. که باید شدیدا" علیه این آلودگیها هوشیار بود و آنها را افشا کرد.
 
با توجه به سیر و تکوین درگیریهای اخیر خاورمیانه و اظهارات و موضعگیریهای کشورهای قدرتمند جهان, نکاتی در برابر انسانهای آزادیخواه و استقلال طلب قرار میگیرد که بی توجهی به آنها و ساده از کنار آن گذشتن، آنها را به تحلیل های انحرافی و غیر واقعی میرساند و در نتیجه سمت گیری و موضع گیری شان را تحت تأثیر قرار خواهد داد که من ذیلا" به چند مورد آن اشاره خواهم کرد.
 
ـ به باور من, مبارزه با استبداد داخلی بدون کوشش در جهت حاکمیت قانون میسر نخواهد شد. برای فرهنگ سازی چنین مبارزه ای نیز باید مستمرا" موارد نقض قانون بوسیلهء مقامهای حکومتی را با هموطنانمان در میان گذاشته, از طریق بالا بردن فشارهای مردمی حاکمیت را به تمکین از «قانون»   وادار نمود تا با ادامه این فشارها و گسترش مشارکت مردمی و متشکل شدن آنان, بطور تدریجی شرائطی را بوجود آورد تا بتوان محتوای قوانین را در راستای استقرار روابط دمکراتیک تغییر داد. اما چنین شیوه ء مبارزه ای, در شرائطی که بخشی و یا خدای ناکرده کل کشور در اشغال نیروهای بیگانه قرار داشته باشد فاقد کارائی بوده و توسل به شیوه های دیگر مبارزاتی و از جمله استفاده از زور و خشونت   هم قابل دفاع بوده و هم میتواند مشروعیت داشته باشد. اگر این قاعده را برای جوامع مختلف تعمیم دهیم   به این نتیجه منطقی خواهیم رسید که مبارزات مردم فلسطین و لبنان در راستای پاکسازی سرزمینشان از نیروهای اشغال گر نه تنها   «عملیا ت تروریستی» ارزیابی نمیشود بلکه دارای   «مشروعیت» نیز هست.
 
بنظر من   تروریسم قویا" محکوم است و انسانهای آزادیخواه و طرفدار حقوق بشر بهیچ وجه نمیتوانند از آن دفاع نمایند و مبلغ آن باشند. معتقدم برخی از سازمانهائی که ساخته و پرداخته سازمانهای اطلاعاتی کشورهای قدرتمند بوده   و بیشتر در راستای فراهم نمودن شرائطی گام بر میدارند که دستیابی قدرت های بزرگ به اهداف توسعه طلبانهء شان را تسهیل نماید. این سازمانها با توسل به ایدئولوژی های خاص خود برای گروههائی که بلحاظ اعتقادی بگونهء دیگری میاندیشند حق حیات شهروندی قائل نبوده و براحتی حکم و یا فتوای قتل فردی و یا گروهی آنان را صادر کرده به اجرا در میاورند. برای این سازمانها «زمان و مکان» نقشی در اجرای این احکام ندارد. برای این سازمانها کشته و زخمی شدن کودکان معصوم, زنان و مردان بیگناه و بی پناه اهمیتی ندارد. همچنین این اعمال میتواند بوسیلهء دولت ها صورت پذیرد که ما نمونه آنرا در برخورد سازمانهای دولتی در کشور خودمان ایران دیده و تجربه کرده ایم. چنین ماهیتی در اعمال و رفتار دولت اسرائیل نیز بکرات مشاهده شده است که هم میخواهد سرزمین دیگران را اشغال نماید و هم نمیخواهد اجازه دهد که مردم مناطق اشغال شده از حقوق شهروندی خودشان بهره مند گردند. با توجه به چنین ماهییتی, آیا میتوان اعمال دولت اسرائیل را علیه مردم فلسطین و لبنان عملیات تروریستی ارزیابی نکرده, آنرا محکوم ننمود؟  
     
ـ توافق ۵ کشوری که دارای حق ویژه ای (حق وتو) در شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند, درمورد هر یک از مسائل بین ا لمللی, بمعنی «اجماع جهانی» در مورد آن مسأله نمیباشد، بلکه باید گفت توافق این کشور ها است, همینطور که عدم توافق آنان در مورد مسائل مختلف را نباید بمعنی نبود «اجماع» تلقی کرد. چنانچه هر یک از این ۵ کشور بخواهند از چنین منطقی استفاده کند و توافق   این ۵ کشور را «اجماع جهانی» معرفی نمایند, ناچارا" باید این واقعیت را نیز بپذیرند که مخالفت هر یک از این ۵ کشور با تصمیمات دیگر کشور های دارای «حق ویژه = حق وتو» بمعنای مخالفت با بخش بزرگی از جامعهء جهانی خواهد بود.
 
ـ به نظر من درس بسیار مهمی که از بحران اخیر خاورمیانه میتوان آموخت آنست که کشور های صاحب نفوذ جهانی کوشش میکنند که «تعادل نیروها» و یا بهتر آنست که بگوئیم «تقسیم قدرت را در میان دول هر منطقه» طوری تنظیم کنند که متضمن منافع آنان در آن منطقه باشد. آنچه که این «تعادل»   و یا «تناسب قدرت» را در هم میریزد «نیروی مردمی» است که خارج از کنترل این کشور ها باشد. درگیری نیروی مقاومت لبنان با اسرائیل این مسأله را بخوبی نشان داد زیرا تا زمانیکه مقاومت لبنان قادر نبود که برد موشک های خود را به شهرهای حیفا و یا دور تر از آن برساند و در گیریها, محدود به مناطق مرزی بود تلاش کشورهای بزرگ صرفا" کنترل آن بود بدون آنکه تناسب قبلی قدرت تغییر یابد. ولی این بار کوشش های این کشورها نه در کنترل فوری درگیریها بلکه در دادن فرصت مناسب به دولت و ارتش اسرائیل است که آن تناسب قبلی و یا ضعیف تر از آنرا ایجاد نماید. اتفاقا" این مسأله بسیار مهم کمتر مورد توجه آزادیخواهان و استقلال طلبان کشور ما قرار میگیرد.زیرا در میان مخالفین حکومت جمهوری اسلامی ایران طرحهای مختلفی ارائه میشود.از طرحهائی که حمله کشور های خارجی را در متن خود دارد جزء مقوله ء بحث ما نیست زیرا   این افراد و یا جریانهای مخالف   باید   جزء ابواب جمعی آن نیروهای خارجی   در ایران ارزیابی شده و نه بخشی از اپوزیسیون. اما   طرحهائی که مثلا" سرنگون کردن نظام جمهوری اسلامی را از طریق به رفراندم گذاشتن نوع نظام در دستور کار آنان قرار گرفته, معلوم نیست که بدون رابطه ارگانیک با بخش وسیعی از جامعهء ملی و داشتن تشکیلات گسترده در میان تودهء مردم, چگونه به این خواست خود جامهء عمل باید پوشاند.,
 
ـ من عمیقا" معتقدم که اسلحه و سرکوب بهیچ وجه امنیت و صلح پایدار به ارمغان نمیاورد. در مورد بحران خاورمیانه کافی است که بتاریخ حدود شصت سال اخیر این منطقه و جنگها و کشتارها و هزینه هائی که تاکنون شده است مراجعه شود. بر این اساس من اعتقاد دارم امنیت پایدار در منطقه خاورمیانه نه با سرکوب مردم فلسطین و لبنان و نه با تهدید کشورهای دیگر بدست آوردنی نخواهد بود, بلکه پذیرفتن قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل متحد و باز گرداندن سرزمین های اشغالی به صاحبان   اصلی آنها (فلسطین، لبنان و سوریه) از پیش شرطهای امنیت پایدار در منطقه به حساب میاید. به عبارت دیگر تا زمانیکه   حاکمیت ملی کشورها و حقوق شهروندی ملت های منطقه در نظر گرفته نشود   نه صلح و نه امنیت پایدار بوجود نخواهد آمد.
   
حسین منتظر حقیقی
از فراکسیون متحد (پیروان راه مصدق)
۴/٨/۲۰۰۶ = ۱۴/۵/۱٣٨۵
fm-jmi@jmx.net


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست