سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

حمید سوریان؛ حافظه ی تاریخی و ما


نادر کاکاوند


• او پس از قهرمانی در مسابقات کشتی فرنگی در دانمارک، در روز آدینه، ۱۰ مهر ۱۳۸۸، مدال طلای مسابقات جهانی خود را به محمود احمدی نژاد اهدا کرد و اینچنین گفت: «دکتر احمدی‌نژاد با حضور مقتدرانه در مقر سازمان ملل متحد و کسب افتخار و عزت برای ملت ایران و همه مسلمانان، قهرمان اصلی است.» ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۶ مرداد ۱٣۹۱ -  ۶ اوت ۲۰۱۲



هر گاه یکی از قدمای سیاسی، ادبی، فرهنگی و...را می دیدم که بسیار عصبی است و نمی توان پیوند نزدیکی با وی برقرار کرد، از خود می پرسیدم که اینان را چه شده است؟ مگر اینها سودایِ کار برای مردم ندارند؟ مگر نخستین برخورد با یک ناآشنا برای جذبِ وی، خوش برخوردی نیست؟ از این دست پرسشها در ذهنم همیشه دور می زده و بسیار کم پیش آمده که پاسخی درخور و فراگیر یافته باشم.

اما امروز (یکشنبه، 05 اوت 2012 برابر با 15 امرداد 2571 ایرانی) گوشه ای کوچک، و اما بسیار مهمی از پاسخم را دریافتم. آنجا که سُستیِ حافظه‍ی تاریخی مان را به چشمِ جان دیدم و نتوانستم دم برآورم! آنجا که ایرانیان در سراسر گیتی به شادباش گفتن به یکدیگر به دلیل پیروزی حمید سوریان می پرداختند و من نیز نظاره گری بیش نبودم. می خواهم داستان را برای خوانندگان گرامی کمی بیشتر باز کنم تا بدانند که اگر نامردمی هایی بر سر ما می آید، تنها ویژه‍ی حاکمان و رژیمهایِ بر سرِ کار نیست و خود نیز مقصّریم. اما داستان از کجا آغاز شد:

22 خرداد 3 سال پیش، انتخابات دوره‍ی دهم ریاست جمهوری برگزار شد و بسیاری از مردم بر این باور بودند که کودتایی انتخاباتی رخ داده و شمارش آرا درست نبوده است که نتیجه‍ی این نادرستی، ریاست جمهوری دوباره‍ی محمود احمدی نژاد بود. کمابیش همه در جریان ماجراهای پس از آن انتخابات هستند و از درگیریها، زخمی و کشته ها، دستگیریها، شکنجه ها، کهریزک ها و ... در شهرهای بزرگ ایران (تهران، شیراز، اصفهان و...) آگاهی دارند. این رشته بگیر و ببندها تا چندین ماه به سختی (نه به اندازه‍ی روزهای نخست) ادامه داشت و مردم با تمام توان در حال افشای وابستگان، مزدوران، مواجب بگیران و...دولت کودتایی بودند. یکی از مواردی که پس از حضور محمد رضا شریفی­نیا (هنرمند سینما و تلویزیون ایران) در مراسم تحلیف ریاست جمهوری آن سال، احساسات مردم را بسیار جریحه دار کرد، سخنان حمید سوریان (نفر نخست کشتی فرنگی جهان در همان سال) پس از قهرمانی اش در آن سال بود.

او پس از قهرمانی در مسابقات کشتی فرنگی در دانمارک، در روز آدینه، 10 مهر 1388، مدال طلای مسابقات جهانی خود را به محمود احمدی نژاد اهدا کرد و اینچنین گفت: «دکتر احمدی‌نژاد با حضور مقتدرانه در مقر سازمان ملل متحد و کسب افتخار و عزت برای ملت ایران و همه مسلمانان، قهرمان اصلی است.» پس از آن، بنا شد مدال طلای مسابقات کشتی فرنگی قهرمانی جهان در دانمارک -با نام حمید سوریان- در موزه ریاست جمهوری در معرض دید علاقمندان قرار گیرد.

پس از این اقدام حمید سوریان، سیل اعتراضهای مردمی به سوی او روانه شد و شاید از میان نامداران ورزش ایران، یکی از کسانی که تمام قد به پشتیبانی از او پرداخت، حسین رضا زاده (قهرمان پیشین وزنه برداری و مدیر تیمهای ملی وزنه برداری ایران در آن زمان) بود که گفت: «سرمایه هایی همچون حمید سوریان باید از سوی همه مسئولین و مردم حمایت شوند تا بتوانند شایستگی های خود را بیش از پیش به نمایش بگذارند. او در کنار داشته های فنی و قابلیت های جسمانی، با تقدیم مدال خود به شهدای دفاع مقدس و رییس جمهور مردمی، به جهانیان نشان داد که جوانان، قهرمانان و تمامیِ ملت ایران، یکپارچه و متحد هستند و هیچ چیزی نمی تواند در یکدلی آنها رخنه ایجاد کند. سوریان به نمایندگی از قشر جوانِ ایران -به خصوص ورزشکاران- این کار را انجام داد و به بدخواهان ایران عزیزمان اعلام کرد که همه و همه تابع و پشتیبان دولت، نظام و رهبری هستیم.»

ماجرا در همینجا پایان نیافت و در روز 15 مهر 1388، تارنمای "تابناک" که وابسته به "محسن رضایی" (فرمانده پیشین سپاه پاسداران و دبیر فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام) می باشد، در گزارشی ویژه، پرده از برخورد مردم با حمید سوریان پس از اهدای مدال خود به رییس جمهوری برداشت و نوشت: «تنها مرد طلایی ایران در مسابقات قهرمانی کشتی فرنگی جهان 2009، هنگامی که قهرمانی را در آغوش گرفت و به روزهای اوج بازگشت، گردن‏آویز قهرمانی‏اش را از دریچه سیما به مناسبت هفته دفاع مقدس به شهدای هشت سال جنگ تحمیلی اهدا کرد و اینچنین بود که نگاه این طیف نیز به حمید سوریان بیشتر جلب شد. اما این تمام ماجرا نبود و پس از بازگشت سوریان به ایران، احمدی‏نژاد که از عملکرد و منش او خرسند شده بود، از این قهرمان دعوت کرد تا در دیداری از وی، به شکل حضوری تقدیر کند و اینچنین بود که حمید سوریان با خواندن متنی که در دست داشت، نشان زرّینش را علاوه بر اهدا به شهدای دفاع مقدس، به رییس دولت دهم نیز اهدا کرد؛ اتفاقی که به سرعت بازخوردهایش در سطح جامعه، میان اهالی ورزش و به تبع آن، سایت‏های غیر رسمی داخلی و برخی رسانه‏های خارجی نمایان شد و اعتراض‎هایی در خفا به این حرکت سوریان صورت پذیرفت.»

به گفته‍ی این تارنما، «حمید سوریان از همان روز شاهد پیامک‏های متعددی بود که با ادبیاتی تهدید‏آمیز، از آتش زدن خانه و زندگی‏اش خبر داده بودند و او را با بدترین الفاظ مورد خطاب قرار داده بودند تا حمید در ساده‏ترین رویه، تلفن همراهش را خاموش نگه دارد و ترجیح دهد، مدتی را در سایه به سر کند تا فضا آرام بگیرد؛ اما کدام سایه؟!»

البته این تارنما انگیزه اش از آشکار کردنِ این اعتراضها، چیز دیگری بود و نمی خواست نارضایتی واقعی مردم را آشکار کند و در پایین همین گزارش اینگونه نوشت: «...اگر قصد اهدای مدال را داشتی، چرا به رهبری اهدا نکردی، یا تقدیم آستان قدس رضوی نکردی و خادمی امام هشتم را به افتخاراتت نیافزودی؟»

در همان زمان و هنگامی که مردم ما به رسم معمول تمام دنیا می بایست به نشانه‍ی قدرشناسی از ورزشکاری که قهرمانی جهان را برایشان به ارمغان آورده، از او سپاسگزاری کنند، یک صفحه‍ی فیسبوکی در راستای اعتراض به اهدای مدال به رییس جمهور، با نام "من از حمید سوریان متنفرم" باز کردند که تا کنون (یکشنبه، 05 اوت 2012) 2890 نفر نیز آن را پسندیده و "لایک" زده اند.

در بخش معرفی این گروه، اینگونه نوشته شده است: «حمید سوریان با اهدا مدال خود به رییس دولت کودتا، در لیست سیاه کودتاچیان قرار گرفت.»

در بخشی از خبری که تارنمای فارس (وابسته به سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی) در آبان 1388 به دلیل دیدار ویژه‍ی استاندار تهران و هیات همراه با حمید سوریان که در خانه اش ترتیب داده شده بود، از قول "مرتضی تمدن" -استاندار تهران- نوشت: «الحمدالله ما شاهد این هستیم که کشتی فرنگی ایران یک دفعه جهش خوبی داشته و با زحمت مربیان و کشتی‌گیران این رشته ورزشی، شاهد افتخار آفرینی آنان برای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بودیم...»

بر پایه این گزارش، در پایان این دیدار، با اهدای لوح تقدیر و جایزه‌ای به رسم یادبود توسط استاندار تهران، از حمید سوریان -نابغه کشتی فرنگی ایران- به دلیل افتخار آفرینی و اهدای مدال ارزشمند خود به رییس جمهور، تقدیر و تشکر به‌ عمل آمد.

به یاد دارم "خادم" پس از آنکه مدالی غیر از طلا گرفت، گفت: «امیدوار است تا مردم ایران او را برای ناتوانی هایش ببخشند.» بی شک مردم ایران او را برای ناتوانی های عضلانی اش خواهند بخشید، اما آنچه نا بخشودنی است، قزض دادنِ نان به بیدادگران است، و در صحنه‍ی اجتماعی-سیاسی، پشت کردن به همان مردمی که از آنها تقاضای بخشش دارد، است. لابد خادمها، مربیان و پیش کسوتانِ آقای سوریان در پهنه‍ی اخلاقِ اجتماعی-سیاسی نیز بوده اند.

امروز و پس از قهرمانی سوریان در المپیک 2012 لندن و مرور این خاطره ها در ذهنم که به عنوان مثال در کهریزک چه بر سر امثالِ "امیر جوادی فر"، "محسن روح الامینی" و ... آمد، به یکباره، به یاد بدخُلقی همان روشنفکران، سیاسیون، فرهنگی ها و ...سرزمینم افتادم و پاسخ به پرسشم را در این چکامه‍ی پر بارِ زنده یاد "بهار" یافتم:

این دود سیه فام که از بام وطن خاست
از ماست که بر ماست
وین شعله سوزان که برآمد ز چپ و راست
از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم
با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجا است
از ماست که بر ماست

مونترال – 05 اوت 2012 

لینک رویدادها در منبع اصلی:
www.payampars.net


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٨)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست