سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

در اولین ساعات سقوط اسد
ممکن است در موقعیتی «استثنایی» قرار بگیریم


محمدعلی اصفهانی


• اگر عنوان مقاله، زیاد طولانی نمی شد، می نوشتم: لحظه ی سقوط نظام سوریه، می تواند در ایران فرصتی استثنایی، هم برای مردم، هم برای حکومت، و هم برای دشمنان خارجی میهن ما باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ مرداد ۱٣۹۱ -  ۲۴ ژوئيه ۲۰۱۲


یک
ــــــــــ

اگر عنوان مقاله، زیاد طولانی نمی شد، می نوشتم:
ـ لحظه ی سقوط نظام سوریه، می تواند در ایران فرصتی استثنایی، هم برای مردم، هم برای حکومت، و هم برای دشمنان خارجی میهن ما باشد.

این روز ها، در فضای مجازی، به طور وسیع، و با انواع شیوه های ارتباطی نوشتاری و صوتی و تصویری و رسانه یی و شبکه یی و پیامکی و غیره، «پیشنهاد»ی در حال تبادل و دست به دست شدن است که تا این لحظه، با وجود پاره یی نشانه های مخصوص و آشنا، اطلاع دقیقی از ماهیت «مبتکران» آن ندارم.

پیشنهاد مزبور، که تا حدودی روانشناسانه هم هست، و روی مصادره ی عکس العمل طبیعی مردم در لحظه ی تعیین شده حساب باز کرده است، این است:
ـ مردم! به محض شنیدن خبر سقوط بشار اسد، به خیابان ها بریزیم و انقلاب کنیم! لحظه ی موعود تعیین تکلیف نهایی فرا رسیده است! پایان بیش از سی دهه جنایت! این رژیم با هر رنگ و لعابش باید سرنگون شود! (و همراه با دشنام مستقیم و غیر مستقیم به «جنبش سبز» که گویا یکی از همان رنگ و لعاب هاست!)

به خیابان ها ریختن! انقلاب! لحظه ی موعود! تعیین تکلیف نهایی! سرنگونی! پایان بیش از سی دهه جنایت!
زیباست. نه؟

شخصاً معتقدم که اگر جنبش سراسری خرداد، توانسته بود نهاد های مردمی انقلابی، و هسته های مقاومت انقلابی تشکیل دهد، و از سازماندهی مناسب برخوردار باشد، به راستی می توانست از این فرصت ـ مثل خیلی فرصت های دیگر ـ برای یکسره کردن تکلیف مردم با نظام خلافت و ولایت استفاده کند.

خیلی ها قهر انقلابی را تحت عنوان کلی «خشونت»، نفی می کنند. چرا که یا تفاوت میان این دو را نمی فهمند، یا تفاوت میان این دو را می فهمند و خود را به نفهمیدن می زنند، یا اصلاً به دلایلی با «انقلاب» میانه ی خوبی ندارند. به خصوص با توجه به عواقب مهیب «ضد انقلاب» که بر سر راه انقلاب توده ها کمین کرده بود و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ توانست مسیر آن را ـ به کل ـ عوض کند و خود را صاحب علّه بداند.
پیش از این، در باب این موضوع، بسیار نوشته ام؛ و شکافتن بحث هم در مجال این سطور شتابزده نیست. (۱)

اما آیا واقعاً ما پیش شرط ها را آماده کرده ایم؟
نه! چنین نیست متأسفانه.
شورش بی سازماندهی، انقلاب نیست؛ و معمولاً به شکست می انجامد، و دشمن را قوی تر می کند.
معمولاً. و نه همیشه البته.
اگر هفته ی آخر عمر نظام سلطنتی را به یاد بیاوریم، می بینیم که با وجود آن که هیچ سازماندهی جدی و قابل توجهی وجود نداشت، قهر انقلابی خودجوش، چگونه توانست نقش مثبت خود را ایفا کند.

موفقیت قهر انقلابی خودجوش در آن زمان، به دلیل فروپاشیده شدن پیشاپیش نظام، و نیز ناتوانی ارتش در مقابله با مردم بود.
اعلام بی طرفی ارتش، وجه ظاهر قضیه است، نه وجه پنهان آن.
این اعلام بی طرفی، عمدتاً محصول دو چیز بود:
ـ ناتوانی ارتش از مقابله با مردم، به دلیل روحیه باختگی، و انشقاق و از دست دادن یکپارچگی.
ـ تلاش اصحاب گوادلوپ برای متوقف کردن روند قهر انقلابی یی که ابتکار عمل را از دست آنان خارج می ساخت و سرنوشتی جز آنچه آن ها می خواستند را برای ایران رقم می زد.

دو
ــــــــــ

قاعدتاً دیکتاتور سوریه، دیگر رفتنی شده است. این را حتی حامیان بزرگ و پرتوان او، یعنی چین و روسیه هم فهمیده اند. و فکر می کنم که ملایان هم فهمیده باشند و پیامش را هم گرفته باشند؛ اگر چه به روی خود نمی آورند.

ارتش موسوم به «ارتش آزاد سوریه»، در سطوح بالای خود، و شورای موسوم به «شورای ملی سوریه»، هر دو:
ـ هم در خدمت مرتجعین منطقه، از پادشاه عربستان سعودی تا شیوخ خلیج فارس و اربابان جهانی این موجودات قرار دارند؛
ـ هم ارتباط بعضی از عناصر تشکیل دهنده ی این دو نهاد ضد مردمی که در جنگ قدرت با یک نهاد ضد مردمی دیگر هستند، با دستگاه های اطلاعاتی آمریکا و اسراییل چیز پنهانی نیست؛
ـ هم تمنا های اینان از ناتو برای حمله ی نظامی به کشورشان با به کار گرفتن اینان به عنوان «بومی» های تحت امر را همه خوانده ایم و دیده ایم و شنیده ایم.
ـ و هم ماهیت درگیری اینان با نظام سوریه، سنخیتی با ماهیت مبارزه ی توده های مردم به جان آمده ی آن کشور که به عنوان گوشت دم توپ از آنان استفاده می شود ندارد.
خرج، چو از کیسه ی مهمان بُوَد
حاتم طائی شدن آسان بُوَد

منابع زیادی برای دسترسی به سوابق و احوال اعضای رهبری کننده ی این دو نهاد وجود دارند، و غرض از این مقاله نیز پرداختن به این موضوع نیست. خوانندگانی که مسائل منطقه را دنبال می کنند حتماً کم و بیش در جریان امور هستند.

توده های به جان آمده از ستم سالیان دراز حاکمیت حافظ اسد و پسر خلفش، فعلاً از یکسو گروگان بشار و چین و روسیه و ملایان حاکم بر ایران هستند؛ و از سوی دیگر گروگان سفلگان مردم فروشی که بر موج عدالت طلبی و آزادی خواهی آنان سوار شده اند، به علاوه ی مرسونر های عرب و غیر عرب، و به علاوه ی عناصر القاعده و مشابهان آن.

در صورتی که بشار اسد نیز همچون قذافی، به هیچ قیمتی حاضر به ترک قدرت، و وانهادن دستگاه حکومتی به کسانی که به هر حال خواهند توانست «بحران» فعلی را تا حدودی کاهش دهند نشود، سرنوشتی بهتر از قذافی نخواهد داشت.
اما در این میان، پارامتر بسیار تعیین کننده ی دیگری وجود دارد: نامشخص بودن آینده ی منطقه ـ به خصوص در آنچه به اسراییل بر می گردد ـ در صورت سقوط کامل نظام سوریه. پارامتری که بر خلاف مورد لیبی، تا کنون ناتو را از اقدام به حمله ی نظامی به سوریه باز داشته است و احتمالاً همچنان باز خواهد داشت.

این، یک طرف قضیه است؛ ولی این قضیه، طرف دیگری هم دارد:
به نظر می رسد که جدا از سیاست آمریکا، و سازمان ملل متحد، و اروپا، و ناتو، طرح هایی به وسیله ی اسراییل، و قاعدتاً با تکیه بر حامیان نیرومندش در آمریکا ـ به خصوص نئوکان ها ـ برای سوریه ولبنان و ایران، آماده شده است و یا در حال آماده سازی نهایی است.

به گزارش خبرگزاری ها، و منابع مختلف، و نیز روزنامه ی دست راستی «معتبر» جروزالم پست اسراییل، اهود باراک، همچنان که در گفتگو با کانال ده اسراییل نیز تأکید کرده است، در صدد حمله به بخشی از سوریه است.
او البته، این حمله را با بهانه هایی همچون امکان انتقال سلاح های با قدرت تخریبی زیاد، و سلاح های شیمیایی و بیولوژیکی، از طریق سوریه به حزب الله لبنان توجیه کرده است.

و فراموش نکنیم که اهود باراک، به قول میشل وارشاوسکی، یکی از سه ضلع «مثلث دیوانگان» حاکم بر اسراییل است که از آن ها هرگونه اقدام به عملیاتی خارج از محاسبات عقلانی، و مخالف آرای سیاستمداران دیگر اسراییل، بر می آید. حتی به بهای بسیار سنگین برای کشور خودشان. (۲)

سه
ــــــــــ

بدون تفسیر، و بدون شرح، و بدون استنتاج، و برای اطلاع، دو نقل قول از سخنرانان کنفرانسی که در نوزدهم همین ماه ژوییه، به وسیله ی سازمان مجاهدین خلق ایران، در سنای آمریکا تحت عنوان « تهدید اتمی ایران: چه باید کرد؟» برگزار شد:

ـ‌ یکی، از جان بولتون که پیوسته بر ضرورت حمله ی نظامی به ایران به خاطر دفاع از منافع اسراییل (و همچنین در جهت طرح خاورمیانه ی بزرگ نئوکان ها) سخن می گوید،

ـ و دیگری، از ژنرال چهار ستاره ی نیروی دریایی، جیمز کارتْورایت، معاون رئیس سابق ستاد مشترک، و فرمانده «فرماندهی استر اتژیک آمریکا» از ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷، در بحبوحه ی کشتار شبانه روزی مردم عراق به وسیله ی ارتش جرج بوش پسر.

به اصل گفته ها دسترسی ندارم؛ و بنابر این، این گفته ها را همانگونه که مجاهدین خلق در سایت های رسمی خود آورده اند، با همان ترجمه و تغییر و تبدیلات و زبان خاص خود آن ها، در اینجا نقل می کنم.

ژنرال جیمز کارتْورایت، در همین کنفرانس:
«همکاران منطقه ای آنجا هستند، برخی از آنها متحدین بسیار نزدیک، و بقیه دوستان ما هستند، سایر همسایگان منطقه هم بسیار نگران هستند که این توانایی [اتمی] در اختیار رژیم ایران قرار بگیرد.»
«افراد زیادی هستند که می گویند شاید این یا آن کشور طی چند ماه آینده به اقدام «نظامی» دست بزنند. آن تصمیم، ممکن [است] تصمیم همان کشورها باشد، ولی تاثیرش بر رژیم ایران است که مسیرش را عوض کند. چون بعنوان یک کشور صریح بوده ایم که دراین باره اقدام خواهیم کرد. بایستی که در این فعالیتها صریح و معتبر باشیم.»

جان بولتون، در همین کنفرانس:
«غافلگیر کننده نیست که وقتی برخی حمله علیه تاسیسات اتمی رژیم ایران را توصیه میکنند، برخی دیگر پاسخ میدهند که با این کار مردم ایران حول ملایان جمع خواهند شد و از آنها حمایت خواهند کرد. من هیچگاه این پیش بینی را باور نکرده ام چون فکر میکنم مردم ایران باهوش تر از این هستند. آنها میدانند که این حمله علیه خطری است که ملایان برای باقی جهان دارند و نه حمله علیه مردم ایران.»

چهار
ــــــــــ

گفته می شود که دستگاه های اطلاعاتی روسیه، به اطلاع بشار اسد رسانیده بودند که «یک طرح بزرگ تروریستی» در کار است، ولی ما از زمان و مکان اجرای آن بی اطلاع هستیم.
ظاهراً انفجار بزرگ ۱۸ ژوئیه در محل اجلاس شورای امنیت ملی سوریه در دمشق، که به قتل وزیر دفاع و مقامات بلندپایه ی امنیتی و چند وزیر بشار اسد منجر شد، همان «طرح بزرگ تروریستی» مورد اشاره ی دستگاه های اطلاعاتی روسیه بود، و علت عدم حضور بشار اسد در آن نشست مهم هم همین هشدار روسیه به او بوده است.

آیا این طرح که هم القاعده یی ها، و هم «ارتش آزاد» اجرایش را به خود نسبت می دهند، از جانب اسراییل و با برنامه ریزی حمله ی بلافاصله به سوریه و تحت کنترل گرفتن بخش های خاصی از این کشور اجرا شده است؟
در چنان صورتی، اسراییل، آیا خواهد توانست اختلال پیش آمده را با طرح دیگری جبران کند؟

پاسخ به این پرسش ها معلوم نیست. اما چه اسراییل، در این طرح، نقشی داشته بوده باشد، و چه این طرح، مطلقاً ربطی به اسراییل نداشته باشد، آنچه مهم است احتمال زیاد حمله ی فوری اسراییل به قسمت هایی از سوریه، بلافاصله پس از سقوط نظام بشار اسد است.

بمباران تأسیسات اتمی ایران، در بلبشوی منطقه در آن هنگام، شاید برای اسراییل که فرصت زیادی هم در پیش رو ندارد، به لحاظی ارزان تر از شرایط عادی تمام شود:

ـ دستکم به طور موقت،قدرت متمرکزی در سوریه وجود ندارد، و در غیاب چنین قدرتی، اشغال فوری قسمت هایی از سوریه، که به بهانه ی جلوگیری از انتقال سلاح به لبنان انجام می گیرد، حزب الله لبنان، تنها متحد باقی مانده برای نظام ایران در خاورمیانه را در حالت دفاعی قرار خواهد داد.

ـ حزب الله لبنان، به خصوص با توجه به موقعیتی که در منطقه پیش می آید، قادر به کمک به نظام ایران از طریق عملیات ایذایی علیه اسراییل نخواهد بود، و باید تمام نیروی خود را مصروف مقابله با حمله ی اسراییل به سوریه، و یا از آن بیشتر، و از آن پیش تر، و از آن مهم تر، آماده باش جنگی در برابر حمله ی اسراییل به مواضع خود در خاک لبنان کند. برای حزب الله لبنان، موقعیت خودش مهم تر است تا موقعیت نظام ایران.

ـ بمباران تأسیسات اتمی ایران، نیازی به هیچ گونه مداخله ی نیروی زمینی ندارد، و با توجه به توانمندی بالای اسراییل می تواند به صورت سریع و ضربتی انجام بپذیرد، و در چنین شرایطی، درد دسر چندانی هم برای متجاوز به بار نیاورد.

البته، کسانی درون نظام ملایان که هوای درگیری نظامی و تشنج آفرینی در منطقه را در سر می پرورانند (۳) ممکن است در پی این بمباران، زمینه ی ورود آمریکا به جنگ در سراسر منطقه را بر خلاف میل اوباما فراهم آورند. و این خودش باز در جهت خواست همیشگی اسراییل خواهد بود؛ و کار اوباما را هم در انتخابات چهار ماه دیگر ریاست جمهوری خواهد ساخت و شر او را از سر اسراییل دور خواهد کرد!

پنج
ــــــــــ

اما از ما چه بر خواهد آمد؟
اصلاً ما برای چنین موقعیت هایی چه تدبیری اندیشیده ایم؟

اگر کسانی قصد داشته باشند که با استفاده از این فرصت، ایران را به سوریه یا حتی لیبی تبدیل کنند؟
اگر در نهان، قرار و مدار هایی گذاشته شده باشد، که «پیشنهاد» ی که در آغاز مقاله از آن یاد شد هم در جهت همان قرار و مدار ها باشد؟
پاسخ این پرسش ها را نمی دانم. اگر کسی می داند بهتر است بگوید.

ما تا امروز، همیشه عقب تر از واقعه ها بوده ایم؛ و گویا خیال داریم که همچنان به همان روال گذشته و حال ادامه دهیم.

مسئولیت دشمنان داخلی و خارجی، و متحدان آن ها در آنچه پیش آمده است و پیش خواهد آمد روشن است.
اما مسئولیت دشمن، ما را از جرم غفلت از مسئولیت خودمان تبرئه نمی کند.

۳ مرداد ۱۳۹۱

یاد داشت ها:
ـــــــــــــــــــــــ

۱ ـ مثلاً :
خشونت و مسالمت را از نو تعریف کنیم ـ به همین قلم

www.ghoghnoos.org

یا:
شاید از این پس باید به زبانی دیگر با نظام خلافت سخن گفت ـ به همین قلم

www.ghoghnoos.org


یا:
از انقلاب، نترسید؛ انقلاب، قشنگ است ـ شعری به همین قلم

www.ghoghnoos.org

۲ ـ میشل وارشاوسکی هشدار می دهد:
ایران را خطر یک «فرار به جلو» ی جنایتکارانه و شبیه به خودکشی اسراییل تهدید می کند ـ با ترجمه و توضیحات همین قلم

www.ghoghnoos.org

۳ ـ به عنوان نمونه:
با کیمیایشان مس ما زر نمی شود ـ به همین قلم

www.ghoghnoos.org

یا:
برای سرکوب جنبش، دارند به استقبال جنگ می روند ـ به همین قلم

www.ghoghnoos.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست