سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

قاسملو در آینه امروز


آرش لرستانی


• شناخت اصول و پایه های دمکراسی و تطبیق آن با شرایط کنونی جامعه در صورتی که همواره رشد صعودی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اجتماع مدنظر گیرد با توجه به پیشینه تاریخی و بافت اجتماعی موجود و آنالیز اقدامات صحیح و غلط رهبران و چهره های گذشته می تواند بهترین قدردانی و تشکر ما از دکتر قاسملو و همه شهدا باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۲ تير ۱٣۹۱ -  ۱۲ ژوئيه ۲۰۱۲


زمانی که شخصیتی موثر و عملگرا می میرد، بازماندگان و همسنگران او در صورتی که نتوانند خلا موجود را پر کنند به ناچار محافظه کار شده و تنها با بزرگنمایی تاریخ وی و افتخار به دستاوردهای کسب شده در زمان او که حاصل اراده و عمل جمعی بود، ناخواسته به عاملی در جهت کاستن رشد توسعه سیاسی بدل گشته و حالت کاتالیزوری خود را از دست می دهند.
دکتر قاسملو و حزب دمکرات بهترین نمونه برای تحلیل و مقایسه تاریخ مبارزاتی دیروز و موقعیت کنونی مبارزات ملیت های ایران بصورت اعم و ملت کرد بطور اخص هستند،گفتنی است که این تحلیل را می توان برای سایر احزاب و جریانات فکری تعمیم داد و به کار بست.
شهریور ۱٣۲۰،جنگ جهانی دوم،جمهوری کردستان،تحصیل در تهران و عضویت در حزب توده،تحصیل و فعالیت در فرانسه،تحصیل و فعایت در چک اسلواکی ،کودتای ۲٨ مرداد ۱٣٣۲،فعالیت در عراق،تدریس در دانشگاه پراگ،همکاری با دوبچک و بهار پراگ،عضویت و رهبری حزب دمکرات،همکاری با احزاب و سازمانهای برادر،انقلاب ۵۷ و جنگ سه ماهه همگی گویای دوران سراسر پر نشیب و فرازی است که عبدالرحمن قاسملو سپری کرده و تبدیل به نقطه عطفی در مبارزه آزادی خواهی و حق طلبی نه تنها ملت کرد، بلکه همانند سایر بزرگان، الگو و راهنمای عمل هر انسان مبارزی شده است.
دکتر قاسملو و حزب دمکرات به عنوان عمل و عکس العمل یکدیگر محسوب شده و می توان گفت، دکتر قاسملو در حزب دمکرات توانایی های خود را عملی میکند و جایگاه خود را به دست می آورد و حزب دمکرات نیز با رهبری دکتر قاسملو دوران شکوفایی خود را بار دیگر پس از قاضی محمد تجربه کرده و در میان مردم و احزاب اپوزیسیون وزنه ی سنگین سیاسی می گردد.
اگر بخواهیم با دید علمی و منطقی از زاویه دمکراسی به قضیه نگاه کنیم، هیچ گاه یک شخص به تنهایی نمی تواند عامل تغییرات بزرگ گردد مگر در صورتی که شرایط و محیط آماده پذیرش او و افکارش باشد، در صورتی که این حقیقت را نپذیریم، اراده ی جمع را رد کرده ایم و حالت اندیویدالیسم(فرد گرایی) را برگزیده ایم و در دام ایده آلیسم خوشبین مذهبی که الوهیت و مطلق را از آن تنها یک فرد می بیند گرفتار شده و یا مانند فلاسفه متقدم یونان ، الیگارشی الیت های جامعه را مبنا و معیار قضاوت قرار داده ایم بنابراین ناگفته پیداست که از اصول مدرن دمکراسی امروزی بسیار دور خواهیم شد.اگر حزب دمکرات را تنها عامل موثر در نظر بگیریم نیز به نوعی دیگر دچار اشتباه شده و آزادی اراده و اختیار و شکوفایی تلاش های انسان را مخدوش کرده و در جهتی دیگر از حقیقت رابطه فرد با اجتماع دور می شویم.
دکتر قاسملو با توجه به محیط های مختلفی که در آن فعالیت داشته و با در نظر گرفتن میزان علم و توانایی او در دوران مختلف زندگی مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته و حزب دمکرات آخرین محل آزمون او بود.علم و آگاهی و ارتقای روزافزون سطح علمی حتی در سخت ترین شرایط مبارزه،ایدئولوژی مشخص،احترام به شخصیت خود و جامعه، ارزیابی نسبتا دقیق از خود و محیط و ایجاد تعامل بین خود،حزب و مردم به بهترین شیوه ممکن و تلاش و صبوری در راه رسیدن به هدف از ویژگی های برجسته او بودند که می تواند مد نظر کسانی که خود را مسئول خود و جامعه می دانند قرار گیرد.
حزب دمکرات نیز با توجه به داشتن پایگاه مردمی، اصول سازماندهی و تشکیلاتی ( هر چند دارای معایبی نیز بود)، هدف بلند مدت و استراتژی نه چندان ضعیف، نیروهای فداکار و تجربیات سال ۱٣۲۴ تا ۱٣۵۰، شرایط اولیه مساعدی را فراهم کرده بود تا با رهبری دکتر قاسملو و همفکری و اتحاد سایر اعضای خود بتواند در میان مردم و همقدم با آنها برای رسیدن به حقوق انسانی مبارزه کند.
قاضی محمد، دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی چهره هایی هستند که توانسته اند آن رابطه را با محیط سیاسی به خوبی برقرار کرده و از ظرفیتهای حزب در جهت ارتقای آرمانهای حزب و جریان مبارزه استفاده مطلوب کرده و ایده را در حد توان به صورت مقبولی به عمل تبدیل کنند.
اما اخیرا چند سالی است که منتقدان و مخالفان حزب دمکرات ایراد می گیرند و حزب دمکرات را پس از ترور دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی ضعیف ارزیابی کرده و تمام حملات خود را متوجه رهبران بعد از ترور ۱٣۷۱ می کنند. اصولا اگر جریان موجود و عملکرد حزب را تجزیه کنیم و ادعاهای آنها را مبنی بر تضعیف حزب دمکرات بررسی نماییم، می توان ریشه های این مخالفتها و دشمنی ها را آشکار کرد.
با توجه به حوادث، اعدامها و ترورهای سالهای ۵۷ تا امروز و شهید شدن بسیاری از رهبران و فعالان تراز اول اپوزیسیون جمهوری اسلامی و رکود سیاسی شدید پس از مرگ خمینی و کم رنگ شدن و حتی از بین رفتن بسیاری از جریانات مخالف، حقیقت نشان می دهد که پس از مرگ خمینی، مساله و اولویت مبارزه همواره با حفظ بقای نیروهای اپوزیسیون بوده و عواملی چون جنگ ٨ ساله که به تبع آن انسانهای بسیاری کشته شدند، فشارهای اقتصادی ،تقویت و تنوع بسیار شدید نیروهای اطلاعاتی – نظامی جمهوری اسلامی ، ترویج فرهنگ بی بند و باری و روزمرگی و یکنواختی از سوی نیروی حاکم و تجربه بسیار کم نیروهای آزادی خواه و دمکراسی طلب و نهادهای مدنی در شکل مدرن آن و بسیاری عوامل سیاسی،اجتماعی،تاریخی،فرهنگی،فلسفی و... باعث رکود،اضمحلال و یا تخریب نیروهای سیاسی شده و ارتباط مستقیم و هماهنگ نیز با مردم در پایین ترین سطح خود قرار دارد، که اعتراضات ٨٨ به خوبی بیانگر این شکاف عظیم میان نیروهای سیاسی و جامعه است.مردمی که علیرغم تمام مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در آن اعتراضات پیام خود را به نیروی روشنفکر مسئول ابلاغ کردند و به ما فهماندند که افتخار به گذشته و گذشتگان هیچ دردی را دوا نمی کند و هر قدر که عمر جمهوری اسلامی طولانی تر می شود، مردم هزینه های بیشتر و سنگین تری می پردازند.
پر واضح است که مقصر نه حزب دمکرات و نه رهبران پس از دکتر قاسملو و شرفکندی هستند، بلکه همه ما مقصریم، زیرا به جای تحلیل متد و روش رهبران و مبارزان برجسته و شناسایی محمل های تاریخی و امکانات بهره جویی از چالشهای نظام و حتی ایجاد چالش های جدید که در آن بتوان با برنامه ریزی به نفع مردم و نیروی اپوزیسیون پیشرو شد و به جای ارتقای سطح علمی و عملی خود و احزاب و جریانات برادر و گسترش فرهنگ سیاسی - اجتماعی مردم،تنها به تعریف از افتخارات و پیشینه خود و بدبینی نسبت به دیگران، سلامت پراتیک سیاسی را از بین می بریم و شاید برده ایم.
در این صورت نه تنها دکتر قاسملو، بلکه سایر رهبران و چهره های برجسته ایرانی و کردی به عوامل بازدارنده تبدیل شده و ما نیز بدون شک باید پاسخگوی آیندگان باشیم.
نسل امروز نیازها و سلیقه خود را دارد و هنجارهای او بسیار پیچیده تر از نسل زمان دکتر قاسملوست، نسلی که در عصر سرعت و ارتباطات زندگی میکند و همواره نیازهای خود را با توجه به آموزه های غربی و شرقی دگرگون می سازد.نسلی که از نظر توانایی و قدرت درک و منطق علمی جایگاه بسیار بالاتری نسبت به دهه های گذشته دارد و مدام آن را ارتقا میدهد بنابراین کاملا مشهود است، به جای تقدیس گذشته و شخصیت پرستی باید ما نیز نقش خود را بطور درست همانگونه که دکتر قاسملو ایفا کرد، انجام داده و قضاوت را به مردم و آیندگان واگذار کنیم. راحت ترین کار ممکن برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت، محکوم کردن رهبران کنونی و تقدیس رهبران شهید است و یا باید ما نیز با شناخت و ارتقای سطح علمی – عملی خود ارزش سازی کرده و به فضای ارزشی بوجود آمده معنا بخشیم.
شناخت اصول و پایه های دمکراسی و تطبیق آن با شرایط کنونی جامعه در صورتی که همواره رشد صعودی سیاسی،اقتصادی و فرهنگی اجتماع مد نظر گیرد با توجه به پیشینه تاریخی و بافت اجتماعی موجود و آنالیز اقدامات صحیح و غلط رهبران و چهره های گذشته (البته با در نظر گرفتن شرایط انجام آن عمل) می تواند بهترین قدردانی و تشکر ما از دکتر قاسملو و همه شهدا باشد و باور خود را به جمله مشهورش که می گفت:" بهترین پاداش برای شهدا تداوم راه آنهاست" به اثبات برسانیم. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست