سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

«جای خودم خالی» و «تابوت آن جوان»
(دوشعر)


عسگر آهنین


• خود را به کافه ی محلّه کشاندم
چیزی برای نوشتن ندارم
ذهنم، فضای ابرهای پریشان است
ذهنم، فضای نم نم باران
(جای خودم خالی) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۷ تير ۱٣۹۱ -  ۷ ژوئيه ۲۰۱۲


 جای خودم خالی

خود را به کافه ی محلّه کشاندم
چیزی برای نوشتن ندارم
ذهنم، فضای ابرهای پریشان است
ذهنم، فضای نم نم باران

در کافه جای خودم خالیست
از آن بگو بخند و ُ نکته پرانی خبری نیست
تا دختر جوان پشت پیشخوان نبیند
من با مخاطب نامرئی خود حرف می‌زنم
بهتر که پول قهوه را بپردازم
تا در سکوت خیابان‌های فرعی
در جستجوی من گمشده‌ام باشم.

۱۵ ژوئن ۲۰۱۲

تابوت آن جوان

روزی که گم شدم، پیاده بودم
حالا سواره به دنبال خودم می‌گردم
آیا شما از آن جوان گمشده
در ازدحام پرچم و پوستر، خبری دارید؟

جز شکلکی، که روی صورتکی نقش بسته باشد،
از هیچ کسی پاسخی نمی آید.

تابوت آن جوان گمشده ام، می‌گویم
او را به من بسپارید
هنگام کفن و دفن من و او رسیده است

تنها نقاب وحشت است و ُ پوزخند و ُ تعجب
گویا تمام آینه ها کژ تابند!

بهتر که در سکوت از این معرکه بگریزم.

هفتم ژوئیه ۲۰۱۲

 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۱)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست