سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

روشنفکران دینی و معضل گریز از مذهب


م. چشمه


• زمان آن فرا رسیده است که روشنفکران دینی که چند دهه ایست گامهای پراکنده اما مهمی را در راه اصلاح مذهب شیعه دوازده امامی برداشته اند، در یک حرکت تاریخساز خود را از بقایای اوهام مذهب رایج جدا کرده و افکار خود را بصورت یک مجموعه آئین نوین و منسجم بمردم عرضه کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۱ خرداد ۱٣۹۱ -  ۱۰ ژوئن ۲۰۱۲


توفانی را که در پیآمد ترانه "آی نقی" شاهین نجفی بپا شده است، از نقطه نظر تأثیراتی که بر جامعه ایران و بویژه نو اندیشان دینی خواهد داشت، نباید دست کم گرفت. انگار ابرهای سیاه متراکم بر آسمان جامعه مذهب زده ایران منتظر بود تا ترانه ای از خواننده ای نه چندان سرشناس بگونه ای رعدآسا سیل آبی بزرگ براه اندازد. واکنشها هم از جانب سردمداران و دکانداران دین در ایران، و هم از جانب روشنفکران سکولار و مذهبی بسیار بیش از انتظار بوده اند. در این میان روشنفکران دینی، در رابطه با مردم جامعه ایکه بزعم آنان در نتیجه حاکمیت "قرائت فاشیستی از دین" فوج فوج از دین رسمی میگریزند (ّبگفته آقای سروش رژیم "کافر پرور") و یا حتی به ادیان دیگر می پیوندند، در یک موقعیت حساس قرار گرفته اند. آنان از یکطرف حکم ارتداد و قتل شاهین نجفی را رد میکنند، اما هنر و گفتمان شاهین نجفی و امثالهم را "اهانت به مقدسات مردم" دانسته و تحت عنوان "مذهب ستیزی کافران مسلمان خوار" محکوم میکنند. به باور من زمان آن فرا رسیده است که روشنفکران دینی که چند دهه ایست گامهای پراکنده اما مهمی را در راه اصلاح مذهب شیعه دوازده امامی برداشته اند، در یک حرکت تاریخساز خود را از بقایای اوهام مذهب رایج جدا کرده و افکار خود را بصورت یک مجموعه آئین نوین و منسجم بمردم عرضه کنند. شاید نوعی پروتستانتیسم اسلامی و یا حتی گامی بمراتب رادیکال تر از آن. اجازه دهید برای باز تر شدن مطلب کمی تاریخ را ورق زنیم.

در آثار بسیار از مفسرین دینی عمدتاً دو تفسیر، یکی "سنتی و رسمی" و دیگری "رحمانی" از اسلام مطرح شده اند . تفسیر "اسلام رحمانی" کم و بیش ملهم از، و تکیه بر دوران اقامت ۱٣ ساله پیامبر اسلام (پس از اعلام پیامبری) در مکه و دوران اول هجرت در مدینه دارد؛ دورانی که محمد هنوز دارای قدرت اجتماعی (پیروان قلیل)، سیاسی و نظامی نیست. در این دوران محمد مردم را به یکتا پرستی دعوت میکند و هنوز صحبت از اسلام اجباری نیست (لا اکراه فی الدین). حتی در ابتدا نوشیدن شراب هم حرام نیست. اما بر عکس پس از مهاجرت از مکه به مدینه، در دوران اقامت ده ساله در این شهر، بویژه پس از جنگهای متوالی و سرکوب قبایل رقیب و کسب ثروت و غنائم بسیار است که چهره سیاسی، نظامی و قانون گزار محمد ظاهر شده و شخصیتی کاملاً متفاوت عرضه میشود. این چهره، چهره ای نابردبار، ستیزه جو و مروج جهاد و شهادت است. در این زمینه در سوره توبه (آیه ۲۹) میخوانیم: "بکشید کسانی را که به خدا و روز آخرت ایمان نیاورده و حرام خداوند و پیغمبرش را حرام نمیدانند و همچنین آن دسته از اهل کتاب را که به دین حق (یعنی اسلام) ایمان نیاورده اند، مگر اینکه متعهد شوند با خواری و فروتنی بدست خود جزیه دهند."(۱) اینجاست ریشه های تفسیر رسمی و سنتی از اسلام. شک نیست که این تفسیر سنتی و رسمی مبتنی بر قوانین و شریعت اسلام است که در جوامع اسلامی غلبه دارد و بدون تردید حاکمیت جمهوری اسلامی ایران از خشن ترین و عقب مانده ترین تعبیر آن پیروی میکند. بهر حال اگر خلاصه کنیم، تضادهای موجود در قرآن و بیان تفاسیر متفاوت از اسلام اساساً ریشه در دوگانگی شرایط زیست و ذهنیت پیامبر اسلام در دوران ماقبل و ما بعد از هجرت دارد.

با نگاهی مختصر به پاره ای از نوشته های آقای عبدالکریم سروش، میتوان استنباط کرد که ایشان قدمهای بسیار رادیکالی در زمینه باز کردن پنجره ای بر یک تفسیر مدرن تر از اسلام باز کرده است. بطور مشخص دو نکته در تفسیر ایشان بسیار مهم اند: یکم، اینکه قرآن کلام خدا نیست و کلام محمد است و در نتیجه محتوای آن بازتاب شرایط زیستی عربستان ۱۴۰۰ سال پیش است. دوم، اینکه با ظهور محمد بمثابه "آخرین پیامبر" نیازی به پیامبر دیگری نیست چرا که بشر از این پس قادر است با تکیه بر خرد و عقل نقاد پاسخی بر مسائل روز خود پیدا کند. همینطور نو اندیش دینی دیگری (آقای اکبر گنجی) حتی وجود امام دوازدهم شیعیان را به زیر سوال برده و آنرا خرافه و صرفا دکان نان آوری برای قشر روحانیت میداند. اینگونه تعبیر و تفسیرها حقیقتاً میتوانند بمثابه شالوده یک آئین جدید مبتنی بر مدرنیته مورد استفاده قرار گیرند. به باور من در شرایط دنیای گلوبال و عصر اطلاعات، این تفسیر جدید نمیتواند بر مبنای "تفسیر رحمانی" (دوران مکی پیامبر اسلام) و متون آن دوران تنظیم شده باشد، بلکه میباید در ورای آن و با گذار از آن باورها صورت پذیرد.
بطور مثال در عرصه متافیزیک اگر قرار است تعریفی از خدا ارائه شود، این تعریف نمیتواند در سطح درک اعراب بادیه نشین خصلتهای انسانی مانند رحیم، رحمان، جبار و مکار برای خدا در نظر گیرد. چگونه میتوان قبول کرد که خدائی که بر کلیه قوانین هستی، بر گردش و حرکت تعداد بیشماری ملکول و اتم و اجزای ریز تر آنان الکترونها و کوارکها، در حدود صد میلیارد کهکشان اشراف دارد، خود را دلمشغول "گناهان" موجودات کره خاکی و مجازات آنان در آتش جهنم کند!؟ این خدا نمیتواند بر خلاف نظریه (اکنون تا حد قانون پذبرفته شده) تکامل داروین، زمین و آسمان را در طی چند روز (آنگونه که در کتابهای مذاهب ابراهیمی آمده) خلق کرده باشد.

آنچه بنظر من اما از بحثهای دینی در زمینه بود و نبود و ماهیت خدا (متافیزیک) اهمیت بیشتری دارد، قوانینی است که امروز بنام شریعت اسلام حیات و زندگی انسانهای بسیاری را در ایران و جهان تحت تأثیر زیانبار خود قرار داده است. من البته در اینجا به هیچ وجه قصد توجیه خرافات و اباطیل سایر مذاهب و بویژه مذاهب ابراهیمی مانند یهودیت و مسیحیت را ندارم. جناحهای افراطی هر سه مذهب ابراهیمی، در نتیجه جهل و نادانی، حقیقتاً سعی دارند دنیای مدرن را بسمت ویرانی و نابودی سوق دهند.

نواندیشان دینی ایرانی میبایست در آئین نوین خود بویژه در زمینه الزام جدائی دین از دولت، رعایت حقوق بشر، آزادی مذاهب(از جمله ورود و خروج از آنها)، آزادی کامل حقوقی زنان (از جمله آزادی در زمینه حجاب و نوع پوشش)، طرد قوانین وحشیانه جزائی اسلامی مانند قوانین قصاص ( دیه، اعدام، شلاق، سنگسار، قطع عضو و غیره) نظرات خود را صریحاً اعلام و در دسترس عمومی قرار دهند. بجای ترویج جهاد، شهادت، خون ریزی، ترور، مخالفت با روابط طبیعی و آمیزش انسانی زن و مرد، مخالفت با شادی و سرور و خصومت با دنیای مدرن میبایست بر عشق، بردباری، تساهل و تسامح، همکاری و همزیستی مسالمت آمیز مردمان و ملل تکیه کرد.

ممکن است گفته شود مذهب تشیع در جسم و روح مردم ایران نفوذ کرده، و در گیر شدن با پایه ای از هویت فرهنگی مردم کار عاقلانه ای نیست. شاید در این گفته شاید عصاره ای از حقیقت وجود داشته باشد، اما منظور من درگیر شدن احزاب و سازمانهای سیاسی مستقیماً با باورهای مذهبی مردم نیست، چرا که این وظیفه روشنفکران و نو اندیشان است. وظیفه اصلی جریانهای سیاسی مبارزه با آن حاکمیت سیاسی مستبد است که ارتجاع و خرافات را در جامعه ترویج میکند. در عین حال نباید فراموش کرد که مردم ایران یک بار در ۱۴۰۰ سال پیش بزور شمشیر و کشت و کشتار و حاکم شدن قوانین تبعیض آلود بر ضد پیروان مذاهب غیر اسلامی در عرض ۲۰۰ سال به دین اسلام گرویدند، و در دوران شاه اسمعیل صفوی نیز بزور شمشیر قزلباش و خون و خونریزی بسیار و به لحاظ ملاحظات سیاسی (نبرد با عثمانی) از مذهب غالب یعنی تسنن به تشیع گرویدند. به باور من استبداد مذهبی و جباریت سی و چند ساله آخوندها زمینه را برای پذیرش آئینهای نو در ایران فراهم کرده است. علاوه بر روشنفکران دینی اسلامی، وقت آن رسیده است که طرفداران سایر ادیان و از جمله ناباوران نیز اگر ایده های مترقی و متجددی، از جمله در زمینه اخلاق مدرن دارند، آنرا بصورت مانیفستهای روشن و شفاف در اختیار جوانان و مردم ایران قرار دهند.
یک کارزار اینترنتی میتواند این ایده ها را مطرح کرده، و در برخورد آراء و عقاید آنانرا صیقل داده و جلا بخشد.

م. چشمه، ۲۰ خرداد ۹۱

زیر نویس:
۱. "۲٣ سال"، علی دشتی 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (٣)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست