سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

فقر و رابطه‌ آن‌ با عقب‌ماندگی


طاهره شیخ الاسلام


• انسان‌ برای رشد و پرورش‌ استعدادهایش علاوه‌ بر امکانات‌ مادی‌، فکر آسوده‌ و وقت‌ آزاد می‌خواهد. وقتی جامعه‌ای به‌ لحاظ‌ مادی ضعیف‌ بود و امکانات‌ اندک آن نیز به بهای فقر اکثریتی از مردم جامعه در اختیار اقلیتی قرار گرفت، مردم‌ نه‌ تنها نگران‌ آیندهء خویش می گردند، بلکه‌ وقت‌ و نیرو و فکرشان صرف‌ تهیه اولین‌ و ابتدایی ‌ترین‌ مایحتاج‌ زندگی خواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲ مرداد ۱٣٨۵ -  ۲۴ ژوئيه ۲۰۰۶


فقر و رابطه‌ آن‌ با عقب‌ماندگی
انسان‌ برای رشد و پرورش‌ استعدادهایش علاوه‌ بر امکانات‌ مادی‌، فکر آسوده‌ و وقت‌ آزاد می‌خواهد. وقتی جامعه‌ای به‌ لحاظ‌ مادی ضعیف‌ بود و امکانات‌ اندک آن نیز به بهای فقر اکثریتی از مردم جامعه در اختیار اقلیتی قرار گرفت، مردم‌ نه‌ تنها نگران‌ آیندهء خویش می گردند، بلکه‌ وقت‌ و نیرو و فکرشان صرف‌ تهیه اولین‌ و ابتدایی ‌ترین‌ مایحتاج‌ زندگی خواهد شد
طاهره شیخ الاسلام
 
انسان‌ برای رشد و پرورش‌ استعدادهایش علاوه‌ بر امکانات‌ مادی‌، فکر آسوده‌ و وقت‌ آزاد می‌خواهد. وقتی جامعه‌ای به‌ لحاظ‌ مادی ضعیف‌ بود و امکانات‌ اندک آن نیز به بهای فقر اکثریتی از مردم جامعه در اختیار اقلیتی قرار گرفت، مردم‌ نه‌ تنها نگران‌ آیندهء خویش می گردند، بلکه‌ وقت‌ و نیرو و فکرشان صرف‌ تهیه اولین‌ و ابتدایی ‌ترین‌ مایحتاج‌ زندگی خواهد شد. در این‌صورت‌ دیگر نه‌ وقت‌ آزاد برایشان می ماند و نه‌ خیال‌ آسوده‌ای که‌ به‌ خود و جهان‌ اطراف‌ خود بپردازند، تفکر کنند و استعدادهای خویش‌ را کشف‌ و آن‌ها را بارور سازند. بنابراین‌ فقر مادی یک‌ جامعه‌ منجر به‌ عقب‌ ماندگی علمی و فکری آن‌ جامعه‌ می‌شود.
سعدی در هفت‌ صد سال‌ پیش‌ از این‌ به‌ این‌ مسأله‌ چنین‌ اشاره‌ کرده‌ است‌:
  شب‌ پراکنده‌ خسبد آن‌که‌ پدید/ نبود وجه‌    بامدادانش‌
  مور    گرد    آورد به‌    تابستان‌/ تا فراغت‌ بود زمستانش‌
و بطور حتم منظور از بامدادان‌ نه تنها فردا که فرداها و بعبارتی تمامی عمر است و زمستان اشاره‌ به‌ زمان‌ پیری ما انسان‌ها دارد.
تمایل به داشتن فرزندان زیاد که در کشورهای فقیر، سنتی و ناامن‌، شاهد آن هستیم، در واقع یکی از راههای بوجود آوردن امنیت در زمان پیری است و برای همین‌ است که در این جوامع فرزند به‌ عصای دست‌ تعبیر شده‌ است‌. حاصل‌ این‌ نوع مبارزه با ناامنی، منجر به‌ تولد میلیون‌ها انسان‌ می شود که‌ تا بخواهند به‌ عصای دست‌ والدینشان‌ تبدیل‌ شوند غذا، دارو، بهداشت‌، مسکن‌، آموزش‌، تربیت‌ و نهایتاً کار می‌خواهند و چون‌ این‌ امکانات‌ برای آن‌ها فراهم‌ نیست‌ فقر و به‌دنبال‌ آن‌ فساد در جامعه‌ بیش‌تر می‌شود. و در بیشتر اوقات فرزندانی که‌ به‌ امید عصای دست‌ زمان‌ پیری والدین‌ و برداشتن‌ باری از روی دوش‌ ناتوان‌ آنان‌ به‌وجود آمده‌اند، خود باری بر دوش‌ آنان‌ می‌شوند.
فساد ناشی از فقر تنها به خانواده های فقیر محدود نمی گردد، بلکه اثرات مخرب آن تمامی جامعه را در بر می گیرد. افراد جامعه انسانی به مثابه سلولها یا اعضای مختلف یک بدن هستند، همانطور   که اگر یکی از اعضای بدن یا بخشی از آن عفونی گردد، عفونت آن به تدریج به سایر اعضا سرایت کرده و حیات شخص را در مخاطره می اندازد، بهمان نحو وقتی بخشی از جامعه به فقر مبتلا می شود، فساد ناگزیر حاصل از آن یعنی دزدی، اعتیاد، فحشا و ... در جامعه رواج یافته و زندگی همگان را در معرض آلودگی و خطر قرار می دهد. و این همان است که سعدی به آن اینگونه اشاره دارد:  
بنی   آدم اعضای یک پیکرند/که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نیابد قرار
آری ثروتمندان جوامع فقیر نیز قرار نخواهند یافت و به رشد در خوری نخواهند رسید که رشد، شکوفایی، خوشبختی و آرامش یک فرد در گرو خوشبختی و آرامش جمع است.
اثرات‌ منفی این‌ ناامنی را از زاویه دیگری نیز می‌توان‌ مورد بررسی قرار داد. طبیعتاً وقتی شب‌ها، پریشان‌ خاطر خفتیم‌، فردا و فرداها خستگی و نگرانی ‌خویش‌ را با خود به‌ کوچه ‌و بازار و محل‌کارمان‌ خواهیم‌ برد و در آن‌جا نه‌ تنها نخواهیم‌ توانست‌ ذهن‌ و دل‌ خویش‌ را به‌ کاری که‌ به‌ ما محول‌ شده‌ است‌ بسپاریم، بلکه‌ آثار آن‌همه‌ خستگی‌، دل‌ نگرانی و ناامیدی را در رفتار و برخورد ناسالم‌، عصبی و گاه‌ توهین‌ آمیزمان‌ نسبت‌ به‌ دیگران نشان می دهیم، دیگرانی که‌ آنان‌ نیز چون‌ ما گرفتار همین‌ خستگی و ناامنی ذهنی و آشفتگی روحی هستند. و اگر معنویت را مهر ورزیدن‌ به‌ همنوع‌ و گره‌گشایی از کار یکدیگر معنا کنیم می بینیم که معنویتی در جامعه وجود ندارد. از طرفی اگر رها شدن‌ از قید و بندهای زندگی دنیوی و سیر و سیاحت‌ در ملکوت‌ خداوند را نیز بخشی از معنویت و اخلاق تلقی کنیم، ملاحظه خواهیم کرد که دسترسی به آن نیز در چنین شرایطی میسر نخواهد که‌ باز به‌قول‌ سعدی‌:
  ای گرفتار   و   پای   بند    عیال‌/   دگر آسودگی مبند خیال‌
  غم‌ فرزند و نان‌ و جامه‌ و قوت‌/   بازت‌ آرد ز سیر در ملکوت‌
  همه‌ روز    اتفاق‌     می‌سازم‌/ که‌ به‌ شب‌ با خدای پردازم‌
  شب‌ چو عقد نماز می‌بندم‌/ چه‌ خورد بامداد فرزندم‌
و اگر در زمان زندگی شاعر مهمترین و اساسی ترین نگرانی مردم‌ کمبود غذا بوده، امروزه‌ بهداشت‌ و آموزش‌ و مسکن‌ و شغل‌ و بسیار چیزها را باید به‌ آن اضافه‌ نمود. توجه‌ نیز داشته‌ باشیم‌ که‌ وقتی می‌گوییم‌ جایی برای رشد معنویت‌ و اخلاق‌ وجود نخواهد داشت‌، الزاماً بدین‌ معنا نیست‌ که‌ معنویت‌ به‌ کلی از جامعه‌ رخت‌ بر می‌بندد، بلکه‌ این‌ مفهوم‌ مورد نظر است‌ که‌ چنین‌ شرایطی مناسب‌ رشد و تقویت‌ اخلاق‌ و معنویت‌ نیست‌. همه‌ می‌دانیم‌ که‌ در هر شرایطی هر چند دشوار، هستند معدود کسانی که‌ به‌ برکت‌ روح‌ والا و شرافت‌ و مقاومت‌ ذاتی و وجودی خویش‌ و یا تربیت خانوادگی نه‌ تنها از محیط‌، آلودگی نمی‌پذیرند، بلکه‌ خود پرچم‌دار مبارزه‌ با نابسامانی‌ها نیز می‌شوند. بدون‌ شک‌ حرکت‌ پیش‌ رونده جوامع‌ به‌ سوی عدالت ‌و امنیت ‌و قانون‌مندی در طول‌ تاریخ‌ مدیون‌ تلاش‌های ‌این‌دسته‌ از نوادر روزگار است‌.
اشاره به این نکته نیز ضروری است که هر جامعه ثروتمند یا خانواده مرفهی الزاما با اخلاق نیست، باین دلیل که یکی از اساسی ترین عوامل رشد و پیشرفت انسانها وجود عدالت اجتماعی است. اصولا تقسیم غیر عادلانه ثروت مانند اینست که غذا و ویتامینهایی که وارد بدن شخص می شود در یک قسمت از بدن تجمع نموده و به رشد بی رویه آن قسمت بیانجامد. چنین فردی نه تنها به لحاظ فیزیکی غیر طبیعی و نا زیبا به نظر می رسد، بلکه این عدم تجانس فیزیکی، تعادل روحی او را نیز بهم می زند. بهمین خاطر است که کشورهای ثروتمندی که فاقد عدالت اجتماعی هستند، الزاما در ردیف کشورهای پیشرفته قرار ندارند و اشخاص ثروتمند در این جوامع نیز الزاما با اخلاق و با فرهنگ نیستند.  
از طرفی اگر ایمان و دین و عشق را مترادف معنویت و اخلاق و انسان دوستی بدانیم، ملاحظه خواهیم کرد که در متون مذهبی و ادبی ما بکرات به رابطه بین فقر و اخلاق اشاره شده است. عباراتی چون: «آدم‌ گرسنه‌ ایمان‌ ندارد»، «وقتی فقر از دری وارد می‌شود دین‌ از در دیگر خارج‌ می‌شود»، «گرسنگی نکشیده‌ای که‌ عاشقی را از یاد ببری» همه به نوعی به وجود این رابطه اشاره دارند.  
با این ترتیب آیا حیاتی ترین کار برای کسانی که داعیه فرهنگ و اخلاق پروری در جامعه دارند، ریشه کن کردن فقر و برقراری عدالت اجتماعی نیست؟
 
tshey47@yahoo.com.au


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست