سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

آدم های بی کلام
نگاهی به رمان «افغانی» نوشته ای عارف فرمان


زلمی حرمان


• یکی از مهمترین موضوعات را که راوی داستان با آن دست و پنجه نرم می کند راسیسم است. راسیسم به اشکال مختلف بیان می شود. شاخص بر جسته ای آن تفاوت سازی است. تفاوت سازی در رفتار، تفاوت زبانی، نماد های بر جسته ای اند که مانند پتک بر سر و صورت« افغانی» کوبیده می شوند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣۰ فروردين ۱٣۹۱ -  ۱٨ آوريل ۲۰۱۲


 
 روند خلاقیت در هنر- این بزرگترین فعلیت معنوی بشر- مستلزم اندیشیدن بر اساس تخیل است. ما طبیعتن این موضوع را دریافته ایم که تخیل، بوسیله ای دنیای عینی درذهن هنر مند ریشه می گیرد. حتا هنگامیکه هنر مند به ابداع چیزی دست می زند که میداند از مرزهای عینی نمایی گذشته، در واقع، کاری نکرده است مگر تجدید سازمان دادن و شکل تازه بخشیدن به اجزای تشکیل دهندهی آن چیز کاملی که ما آنرا واقعیت می نامیم. (رافائل ماکس:1)            
،


چکیده

این نوشته نگاه گذرا به چند میدان ادبی و قدرت در رمان «افغانی » نوشته عارف فرمان دارد. رفتار نژادباورانه، راسیسم عریان و غیریت سازی مسلط بر آدمیان متولد افغانستان در ایران، زاویه ی دید، رابطه شخصیت محوری داستان و گرفتاری های وی در زندگی و پیرامونش و سالهایی که حوادث پیکر راوی را با خود حمل می کند. چشیدن طعم تلخ ستمدیدگی ناشی از مهاجرت و زیر سوال رفتن تمامی انسانیت بجرم خارجی بودن، شاخص دیگری این گفتار را تشکیل خواهد داد.

1. ورود به داستان

زبان رمان افغانی روان و سلیس است و کمک می کند تا خواننده به آسانی وارد جریان داستان و شرح مهاجرت افغانها در ایران شود. در ابتدایی رمان افغانی، پنجره ای باز می شود برای رفتن به سرزمین دیگر، زندگی، مهاجرت و ایران. جوانی و مبارزه، رمانتیسم سیاسی،جنگ، مرگ، ترس، زندان، خیانت، فرار، شب نامه، بمب، مرز، سفر، قاچاقبر، شب،خانواده و وداع، واژه های اند که به سرعت در حوادث پیچیده شده اند.
آشنایی با اعضای گروه سیاسی ای که علی با آنها تماس و همکاری داشته و برنامه ی سیاسی آنها برای مبارزه علیه ی رژیم حاکم، در حد اسم باقی می ماند و چیزی بیشتری از آن گیرخواننده غیر افغانی نمی آید. کاش نویسنده به شرایط آن دوران اندکی مکث می کرد.


2. ادبیات که؟

داستان، روایت خطی سیال مربوط به جریان سیال ذهن وزندگی می شود که آثاری چون خشم و هیاهو نمونه ی برجسته اش است، از رخداد های زندگی علی شخصیت اصلی رمان است. تمام روایت حول این شخصیت دور می زند. شیوه ی روایت زندگی شخصیت اصلی به داستان فرم ویژه ی سفر نامه داده است. این ویژگی باعث شده است تا اعتبار روائی واقع نویسی در داستان را افزایش دهد. در این گونه ژانر ادبی واقعیت برمتن ادبی و داستان چون بار سنگین زندگی جریان دارد و حضور آنرا نمی توان نا دیده گرفت. سیر واقعی زندگی هماره نیرومند تر از آن است که ما تاثیرش را ازروی اثر ادبی انکار کنیم واثر ادبیی از این امر مستثنی نمی شود.

می گویند «گپ زدن راجع به ادبیات به معنای ابداع ادبیات است»(دو پان: 2). ابداع چیزیکه تصور می شود در دنیای واقعی وجود ندارد. اما ادبیات، آنگونه که دانش ادبیات به تصویر می کشد، در همه اشکالش، با واقعیت رابطه ی نزدیک دارد. راوی در این ژانر، جایگاه و نقش اساسی را بازی می کند و همه ی ساختمان رمان حول زندگی شخصیت اصلی شکل می گیرد .

صحبت از ادبیات به معنای تعلق ادبی نیز هست. پشت سر هر اثر ادبی بدن های زنده با گوشت و پوست و زندگی اجتماعی نهفته است و عکس آنچه که رولان بارت(بارت:142-148) باور دارد، نویسنده با خلق اثر خود نمی میرد بلکه زندگی اش و افکارش در هیئت قهرمان داستان ادامه دارد وموجود زنده و فعال است که در عقب هر حرکت و حادثه که در درون رمان اتفاق می افتد حضور دارد. بنا بر این اثر ادبی دارای تعلق اجتماعی و سیاسی است و مجموعه ای از نظام روابط پوزیسیون و اوپوزسیون ها می باشد. در این روابط و صف بندی های مختلف ادبیات برای ادبیات و بقول معروف هنر برای هنر مفهوم خود را از دست می دهد و به جبهه و جناهبندیهای زندگی می پیوندد. بنا بر این رمان با همه پیچدگی که دارد گرایش اجتماعی دارد و سخن ادبی سخن اجتماعی نیز به حساب می آید. سخن گفتن از ادبیات به این سوال نیز پاسخ می گوید که روایت ادبی کدام گروه اجتماعی است وادبیات کدام مردم ؟

از ادبیات مردمی که صدا ندارند، مردمی که حذف شده اند، ادبیات مردمی که وجود ندارند مردمی که گم شده اند، ادبیاتی که رسمی نیست و کسی راجع به آنها حرف جدی نمی زند. ادبیات به شمار نیامدگان. ادبیات مهاجرین، ادبیات فاحشه ها، همجنس بازان، بی خانمان ها، ادبیات کودکان خیابانی، گدا ها و گروه های اقلیت که در گفتمان مسلط شریک نیستند و خلاصه ادبیات کارگران مهاجرین متولد افغانستان؟

3. ادبیات رسمی مهاجرین در ایران

سخن گفتن از این امر به معنای این نیست که ادبیات مهاجرین افغانستانی در ایران وجود ندارد. بلی ادبیات رسمی به نام مهاجرین وجود دارد و عده ای هم از نام آن نان می خورند. اما این ادبیات، ادبیات حذف شدگان نیست، ادبیات به شمار نیامدگان نیست بلکه ادبیات رژیم مسلط است وبه مثابه بخشی از ساختار فرهنگی رژیم مسلط، بنام حذف شدگان خلق می شود. و سوال مطرح می شود که چرا ؟

به این دلیل ساده که ادبیات رژیم مسلط نمی تواند فقرا و کارگران مهاجر را در موقعیت کلام مند قرار دهد. بلکه به گونه های مختلف در صدد حذف کلام مند شدن آنها است و طرد آنها از اجتماع. رژیم مسلط با در اختیار داشتن متخصصین ادبیات مهاجرین، از آنچه که مربوط به آنها، یعنی کارگران مهاجر افغانی نیست، سخن پراکنی می کنند، آه و ناله های سر می دهند و به پدیده هایی که به زندگی واقعی آنها و منافع آنها بی ارتباط است می پردازند . در واقع در این میدان نیز ، ادبیات محل اعمال قدرت است. اعمال قدرت توسط افرادیکه با رژیم مسلط همکاری دارند و برایش مرثیه سرایی کرده و می کنند، توان ادبی را کسب کرده و از موقعیت دسترسی به ابزار زبان و بازی های کلامی بر خوردارند و از این جایگاه اعمال نفوذ می نمایند. ادبیات و مراکز فرهنگی به نام و رسم مهاجرین افعان در ایران را میتوان با این شیوه بر رسی کرد و دید.

ولی آیا رمانی که خلق می شود و اثریکه بوجود می آید می تواند زبان و ادبیات حذف شدگان یعنی کارگران متولد افغانستان را در موقعیت کلام مندی تصویر و بیان کند؟

این ها سوالهای اند که از هر رمان و اثر ادبی در این راستا و بویژه از ادبیات می توان کرد، از نویسنده ای که داستان می نویسد، کسی که موقعیت آدمهای حذف شده و طرد شده را به تصویر می کشد.

4. ادبیات حذف شده گان

اگر واقع بینانه به این اثر نگاه کنیم ،این رمان توانسته موقعیت زیستی بخشی از به شمار نیامدگان را به تحلیل و بررسی بگیرد. شخصیت اصلی داستان (علی) یکی از هزاران حذف شدگان است که تجربه هایش از رخداد های زندگی و مکان اجتماعی تهی دستان نگاشته است. بنابراین رمان افغانی توانسته است بیان موقعیت هزاران انسان و کارگری افغانی باشد که درموقعیت فرو دستی قرار دارند . این رمان به تبین موقعیت طبقاتی کارگران مهاجر افعانستانی در ایران و رابطه نیروی کار و سرمایه و استثمار نمی پردازد، ولی روایت زندگی انسان جنگ زده، تحقیر شده در چنگال سرنوشت را به تصویر می کشد. روایتی که شخصیت داستان در روند جاری روزمره اش و پیچ و خم های که از آن گذشته است با دقت ثبت می نماید و ذهن خوانند را برای درک عمق فاجعه و مناسبات انسان مهاجر و ستمکش باز می گذارد.

رمان افغانی رنج نامه ای فردی است که برای نجاتش از زندان و مرگ رژیم مستبد از کشورش فرار کرده و گرفتارفشار های جدیدی با شرایط تازه گردیده است. وی برای رهائی خویش، انواع نا بسامانی ها را تحمل نموده و از سد ها و موانع عبور کرده است. شخصیت داستان زمانی که به کشور جدید با موجی از انتظارات مثبت وارد می شود، با جهان تازه ای از معضلات مواجه می گردد. درکشور جدید، صد ها زخم نژاد باوری و تبعیض بربدنش حک می شود و در روان اش تابلوی حقارت ، تبعیض و نماد های راسیسم و بیگانه ستیزی نقاشی می گردد.

5. بدن غیریت سازی شده

دراین کتاب بدن زیسته محل اعمال قدرت دیگری است. محل اجرای شکنجه و تعذیر، محل تمرین دستور ها و احکام نژاد باورانه است. بدن ابژه و غیریت سازی شده است. فردیتی که در این بدن وجود دارد،تکه تکه شده نیست، فرد گرا نیست بلکه به هویت اجتماعی شده تعلق دارد. هویتی که ازقبل آفریده شده است و اوصاف و تعلقات مقدری این بدن عام شده است و نماد از یک گناهی جمعی است. اسم رمز این بدن «افغانی» است. نماد از یک بیگانه ای ساخته شده در ذهنیت جمعی که با شنیدن نام «افغانی» به وجد می آید و همه ای بدبختی هایش را به گردن آن می اندازد و آزارش می دهد.

فضای رمان محل تلاقی قدرت ها است و ماشین دولتی که ظاهراً دارای قدرت امر و نهی مطلقه است. دائره مانور را برای کارگر مهاجر که ابژه ای غیریت شده است، محدود می سازد. برایش مانند دوران نازی ها کارت ورودی و رفتن به سفر از شهری به شهری صادر می کنند(هتلر:277) از هیچ امکان مساوی با شهروندان کشور جدید برخوردار نمی شود نه تنها که به مزایای زندگی برابر نمی رسد بلکه انواع مختلف نابرابری در زندگی اش باز تولید می شود. ولی با وصف همه این محدودیت های زیستی،خسته نمی شود، از پای در نمی آید و افق آینده دروجودقهرمان داستان روشن است و تلاش برای زیست بهتر و غلبه بر نا بسامانی ها، جای خود را بر یاس و نا امیدی نمی دهد.




5. 1 نژادباوری و ناسیو نالیسم ضد افغانی

راسیسم و نژاد باوری تجربه زیسته است (میمی:31). این تجربه ای روز مره ی مهاجر افغان در ایران است. میمی می گوید که نژادپرستی ستمگری بر بنیاد تفاوت است و اگر این تفاوت موجود نباشد، نژاد پرست آنرا ابداع می کند(همان منبع). راسیسم ایدئولوژی سلطه است و سلطه بر دیگری را مشروعیت بخشیده و توجیه می کند.

رفتار تبعیض گرا و اعمال تبعیض شاخص برجسته زندگی علی را در ایران رقم می زند. برخورد کارمندان و نیروهای انتظامی ، پولیس، بسیج، پاسداران با کارگر افغانی از موضع تبیعیض آمیز و نژادباورانه صورت می گیرد. نثار کلمات توهین آمیز تحقیر ملیتی، هتک حرمت، دشنامهای زشت راسیستی به سرو صورت قربانی که همان «افغانی» است، بخشی از رفتار تعمیم شده ی فرهنگ و باوری راسیستی است.

خیلی مسایل در روند زندگی برای علی در داستان اتفاق می افتد. در برخی مسایل علی با خود و محتوای ایدئولوژی رژیم مسلط در گیر است. از یک سو باور مند است که سنت های مسلط بر ارکان های ماشین دولتی نژاد باورانه است و از جانب دیگر ذهنیتش مانند باور مندان رژیم در گرو مذهب است و با آن دست و پنجه نرم می کند و ازاین معضله رها نشده است. دعوا ها بر سر نگرش و آرمان های مرحله اولیه ای رژیم اسلامی، راجع به اخوت اسلامی بین مسلمانان در تضاد با رفتار های نژاد پرستی و پراکتیک راسیستی مقامات دولتی است، تضاد میان موقعیت انسان مهاجر ساکن ایران و شهروندانی ایرانی مسائلی اند که بخش از ذهن قهرمان داستان را به خود مشغول می دارد. این پدیده گاه گاهی در گفتگو ها و دیالوگ های داستان دنبال می شود.

خواست های علی ساده است، داشتن موقعیت همسان با شهروندان سرزمین جدید و رسیدن به معشوقه اش مریم. چیزی که دست رسی به آن برای وی محال است.

بخش عشق قهرمان داستان بحث جداگانه ای دارد و میتوان از نظر سوژه سازی و موقعیت که برای زن داده شده است نظر متفاوت داشت. نویسنده می توانست نقش زن را همسان بامرد تبین کند و از موقعیت ابژه بودن حتی در داستانی که مردانه است بیرون بکشد و زن را سوژه فاعل ترسیم کند. (انسان برابری خواه نا چاراست به این موقعیت زن حتی در رمان هم که شده، اعتراض کند.) این نکته ای است که نه تنها در رمان «افغانی» بلکه در بسیاری از رمانهای متولد حوزه های جغرافیائی ما و دنیای مرد سالارانه به چشم می خورد.

هر چند قهرمان داستان به عشقش نمی رسد، ولی افق داستان را تا سطح رسیدن به ازدواج تقلیل می دهد. اینجا سوال میتواند چنین مطرح شود که آیا این موقعیت و جایگاه را شرایط نا هنجار بر قهرمان داستان تحمیل کرده است و یا اینکه وی هنوز با آن ارزش ها و معیار های سنتی تصفیه حساب نکرده است.

نکته ای دیگری که در داستان جلب توجه می کند، عرصه فعالیت های روز مره راوی است. راوی در همه جای جامعه حضور ندارد و میدان فعالیتش تمام جامعه نیست. چون رژیم مسلط برای وی جاهای معینی رابرای کار وزندگی تعریف کرده است. محل کارش را قوانین راسیستی مشخص ساخته اند. مرغداری، کار های ساختمانی، پاکسازی شهر، خشت سازی و چند شغلی که مهاجرین افغانی مجاز به داشتن آنها می باشند. دقیقا مثل قوانین نازی ها در آلمان. گاهی زمینه ی تماس و گفتگو با شهروندان ایرانی برای علی میسر می شود، پیش داوری های منفی، توهم های مسلط و ذهنیت بدی که نسبت به افغانها ایجاد شده است زمینه ای گفتگوی سالم را از میدان بر می دارد.

رابطه علی با کارگران بومی ایرانی را باید در موقعیت علی و نگرش وی در رابطه با کار و سرمایه جستجو کرد. جایگاه اش قرائت همان حوزه رفت و آمد زندگی اش را تشکیل می دهد و به دنبال هم طبقاتی هایش، کارگران ایرانی که استثمار می شوند نمی رود. چون هم طبقاتی هایش نیز زیر سایه رژیم مسلط، به توهم پراکنی رژیم باور کرده اند. رژیم با تبلیغات سیستماتیک خود، افکار ناسیونالیستی در حوزه کار ، کارگر ایرانی در برابر کارگر افغانستانی را خلق نموده است. ودر چند مورد که علی با شهروندان ایرانی تماس دارد ، حق وی نیز به پیروی از ارزشهای رژیم مسلط مانند انسانهای برابر به رسمیت شناخته نمی شود.

یا شاید هم اوضاع فلاکت بار اقتصادی و سیاسی و فضای بیگانه ستیز،عوام فریبانه و فاشیستی ای راکه رژیم غالب ایجاد نموده است،توانائی دفاع، از مهاجرین و کارگران افغان را از آنها سلب نموده است. البته در این شکی نیست که این کارگران مهاجر افغان اند که در بد ترین وضعیت حقوقی قرار دارند وبه شدت مورد استثمار ، تحقیر راسیستی و ستم مضاعف قرار می گیرند.

این کارگران مهاجر، فقرا، بی خانمان ها، بی هویت ها غیر قانونی ها اند که در فضای بی امنیتی زندگی می کنند. هیچ لحظه ای در امن نیستند. با کار مضاعف به جامعه می پردازند ولی هیج نفعی در صورت نیاز به آنها تعلق نمی گیرد. یا باید برای پول دار ها چاهای توالت بسازند. یا در کوره های آجر پزی و ساختمان ها بیگاری کنند و یا طعمه ای باشند تا ماشین افتصاد سیاه را فعال نگهدارند.

یکی از مهمترین موضوعات را که راوی داستان با آن دست و پنجه نرم می کند راسیسم است. راسیسم به اشکال مختلف بیان می شود. شاخص بر جسته ای آن تفاوت سازی است. تفاوت سازی در رفتار، تفاوت زبانی، نماد های بر جسته ای اند که مانند پتک بر سر و صورت« افغانی» کوبیده می شوند.

تاثیر تبلیغات و پروپاکند های رژیم های فاشیستی و اقتدار گرا همواره بر توهم پراکنی و عوامفریبی استوار است. راسیسم و بیگانه ستیزی نوعی از این توهم پراکنی است. طبقات ضعیف جامعه همیشه موضوع حملات این محافل و گروه ها می باشند.

علی فاشیسم را با تمام برهنگی اش به تجربه می نشیند و راسیسم را به صورت روزمره زندگی می کند. این وضعیت مادی وی را وادار می سازد تا به همان آدرس و معیار مراجعه کند که رژیم اخلاقی مسلط در جامعه آنرا ذهنیت سازی کرده است. ذخیره های آرشیف رژیم در ذهن جامعه همان معیار تفاوت سازی است. آنچه که علی از آن متنفر است توهین به ملیت اش است.اما علی در اینجا به تناقض گرفتار است. ناسیو نالیسم ایرانی را در پرتو ملی گرایی خودش زیر سوال می برد. کار علی نقد ایدئولوژی ملی نیست بلکه به رسمیت شناختن تساوی ملی از نگاه دیگر است و علی نتوانسته است که از آن رهائی پیداکند.

علی در نهایت از کام اژدهای راسیسم ایرانی نجات پیدامی کند. اما این راسیسم تنها در ایران وجود ندارد. راسیسم در هر جا که ایدئولوژی ملی وجود دارد در هر جا که انسان را به اساس محل تولدش و رنگ پوستش و شناسنامه بیولوژیکش تقسیم می کنند، چهره خشن و ضد انسنی اش نمایان می شود. راسیسم با این منطق درهمه جای جهان به سراغ انسانها می رود. راسیسم و نژاد باوری در همه جاوجود دارد. راسیسم در افغانستان نیز وجود دارد. تبین انسان بر پایه ها و تعلقات قومی و قایل شدن بر تری برای قوم خود شاخص های راسیسم است. پس راسیسم افغانی نیز وجود دارد.

ولی اکنون زمانی فرا رسیده است تا همه ای این تقسیم بندی ها را باز نگری کنیم. ناسیونالیسم و نژادباوری را با رویکرد انسانی نقد کنیم و آنرا در پرتو گفتمان انسانی به چالش بکشیم.

6. آیا بنی آدم اعضای یک دیگرند؟

هر چند نویسنده آگاهانه شیراز را به خاطر حافظ و سعدی انتخاب کرده است. ولی در شیراز امروزی بنی آدم اعضای یکدیگر نیستند و درد مهاجران تکه تکه شده عضوی اکثریت شیرازی ها را به درد نمی آورد. گویا علی مهاجر عضوی است که پیوندی با اعضای دیگرش ندارد و سال ها است که رابطه عضو با بدنش قطع گردیده است. و حتی بدنش در جامعه شیرازی ها به رسمیت شناخته نمی شود چه برسد به اینکه وی به عنوان بخشی از بدنی شیرازی ها پذیرفته شود.

منابع و رویکردها
. رافائل،ماکس. نگاهی به تاریخ ادبیات جهان(تاریخ رئالیسم)، م.فرهادی، تهران، شباهنگ، 1357، ص.1 .
هتلر، آدولف (2006) نبرد من.ترجمه حمید عنایت. ناشر دنیای کتاب، تهران
• Barthes, Roland, ”The Death of the Author” Image/Music/Text (New York 1977
• Memmi, Albert (1982) Le racisme, Edition Idées Gallimard, Paris
• Florence Dupont, (2000)The Invention of Literature: From Greek Intoxication to the Latin Book (Trans. Janet Lloyd).   Baltimore and London: John Hopkins University Press, 1999, Bryn Mawr Classical Review 2000.06.07





اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست