سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

پاسخ به نوشته آقای احد واحدی
در نقد نوشته های من طی سالهای گذشته - ۳


عباس مقدم


• وجود زبان فارسی به عنوان زبان ارتباطی، نه تنها هیچ تعارضی با شکوفایی دیگر زبانها در ایران ندارد، بلکه شکوفایی تمام زبانها و فرهنگهای موجود، "گلشن زیبایی بنام ایران" را، زیباتر خواهد کرد. فقط لازم است که در جامعه موازین دموکراتیک با دولتی مدرن، شکل بگیرد، که آزادی های فردی را پاس بدارد. زیرا بدون احترام به حقوق فردی شهروندان، جامعه دموکراتیک ساخته نمی شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۲ بهمن ۱٣۹۰ -  ۱۱ فوريه ۲۰۱۲


قبل از پرداختن به مطلب، لازم است به دوستانی که به جای توجه به محتوای پاسخ، در صدد ایجاد حاشیه اند، یادآور شوم که من نیازی به این کار ندارم که "ستونی در اخبار روز برای خود رزرو" کنم. من حتی نیازی نمی بینم که به تمامی نوشته های اتهام گونه آقای وااحدی، پاسخ بگویم. زیرا قبلا نظرم را به وضوح نوشته ام. اگر هم اکنون اقدام به پاسخ دادن می کنم، بر اساس دعوتی است که از آقای واحدی برای "گفتگوی قلمی" به عمل آمده بود! به هر حال زیاد نگران نباشید، در بخش بعدی به نوشته خود خاتمه می دهم؛ و حجم همه این نوشته ها، حتی به اندازه نصف نوشته های آقای واحدی نخواهد بود!
***
آقای واحدی من در بخش اول نوشته ام، به "هویت ملی" مورد علاقه شما، به ویژه "تحصیل به زبان مادری" ، اشاره کرده و گفتم که این خواست شما، فقط در آن سالهای بحرانی در آذربایجان، توسط "فرقه" عملی گردید. یعنی این موضوع هرگز سابقه تاریخی نداشته است. حال برای آنکه اندک تاملی بر موضوع، ـ یعنی کنار گذاشتن زبان فارسی در آذربایجان و جایگزینی آن با زبان ترکی ـ داشته باشیم، لازم است نظری اجمالی به پیشینه آموزش در ایران از جمله آذربایجان بیندازیم.
یقینا خود شما نیز بر این امر اذعان دارید که تحصیل یا آموزش در سرتاسر ایران، قبل از آنکه مدارس امروزی شکل بگیرد، به طور سنتی فقط در "مکتبخانه" مقدور بود. معمولا بچه ها از ۵ سالگی به مکتب فرستاده می شدند؛ و پس از یادگیری هجا و ابجد (الفبا) ، خواندن جزء آخر قرآن (عم جزو) همراه یک کتاب فارسی ـ که معمولا گلستان سعدی بود ـ یاد داده می شد. این آموزش سه سال طول می کشید. یادگیری نوشتن نیز فقط در مکتبخانه پسران، پس از ٨ سالگی با تدریس حساب و شرعیات ادامه می یافت. آموزش نوشتن و حساب و شرعیات ـ که بر اساس رساله های مراجع تقلید هر دوره تنظیم می شد ـ به زبان فارسی بود.
از طرفی مدارس مدرن امروزی در ایران برای اولین بار، توسط مسیونرهای مذهبی در زمان شاه عباس صفوی، در اصفهان و تبریز و سپس در دیگر شهرهای بزرگ ایجاد می گردد. مدرسه دارالفنون نیز که اولین مدرسه ایرانی بود، در اواخر دوره صدارت امیر کبیر، در تهران شکل می گیرد. همچنین در تبریز میرزا حسن تبریزی معروف به "رشدیه"، ٨ بار اقدام به ایجاد مدرسه می نماید؛ که علیرغم استقبال مردم، در تمامی موارد در نتیجه تلاش مکتبدار ها و روحانیون مرتجع، مدارس وی تخریب، و خود وی از تبریز متواری می گردد. اما رشدیه با پی گیری مداوم خود در تبریز، تهران، مشهد و قم، با ایجاد مدرسه و رواج دادن شیوه یادگیری الفبا که خود بر اساس "الفبای صوتی" طراحی کرده بود، بذر دانش و ایده مدرسه به جای مکتب را در دل جامعه ایران، می پاشد.
کتابهای تالیف رشدیه ۲۷ جلد می باشد، که همگی کتابهای درسی و یا مربوط به تعلیم در دوره دبستان می باشند. کتابهای وی، بجز یکی ـ به ترکی با نام وطن دیلی ـ بقیه فارسی هستند. از جمله کتابهای رشدیه: صد درس، کلمات قصار، تاریخ شفاهی، جغرافیای شفاهی، شرعیات ابتدایی، بدایه التعلیم، نهایه التعلیم، کفایه التعلیم برای آموزش املای فارسی، اخلاق برای کلاس ششم، و هدایه التعلیم برای تربیت معلم بودند.
رشدیه علاوه بر تعلیم زبان فارسی، علاقمند بود که بچه های آذربایجانی خواندن و نوشتن ترکی را نیز بیاموزند. به همین دلیل وی کتاب "وطن دیلی" (زبان وطن) را تالیف نمود. این کتاب علاوه بر کودکان مورد استقبال بزرگسالان نیز قرار گرفت. رشدیه در مدرسه خود به مردان بی سواد نیز الفبای ترکی یاد می داد. بدین ترتیب کسانی که به مکتب نرفته و سواد فارسی نیاموخته بودند، می توانستند خواندن و نوشتن ترکی را بیاموزند. یادگیری خواندن و نوشتن ترکی، علاوه بر خواندن و نوشتن اشعار مذهبی (نوحه) ، در زمان مشروطه خواهی، در خدمت اشاعه ایده مشروطه قرار می گیرد. با توجه به کثرت افراد بی سواد، آشنایی با الفبای ترکی در آذربایجان، خدمت بزرگی به حساب می آمد!
رشدیه اشعاری نیز به زبان فارسی برای کودکان سروده بود. زمانی که مرتجعین صدای زنگ مدرسه وی را ناقوس کلیسا نامیده و وی را متهم به بی دینی نمودند، رشدیه مجبور به عدم استفاده از زنگ گردید؛ و یکی از دانش آموزان را مسئول نمود بر روی چهارپایه با صدای بلند این شعر را بخواند:
هر آنکه در پی علم و دانایی است / بداند که وقت صف آرایی است!
همچنین بجای زنگ سیاحت، این شعر را می خواندند:
الا ای غزالان دشت ذکاوت / به بیرون روید بهر سیاحت!
دوست عزیز آقای واحدی، اگر منصفانه نگاه کنیم می بینیم که در تمامی مکتبخانه های ایران، از جمله آذربایجان، اموزش و یادگیری به فارسی بود. همچنین در تمامی مدارس چه مسیونری و چه دارالفنون، و چه مدارسی که رشدیه در تبریز و دیگر شهر ها ایجاد نمود، آموزش و یادگیری فقط به زبان فارسی بوده است. گرچه میرزاحسن رشدیه با اقدام بجا و تالیف کتاب "وطن دیلی" امر آموزش و یادگیری را برای کودکان آذربایجانی، آسان می نماید، ولی وی نه تنها آموزش به فارسی را کنار نمی گذارد، بلکه با تمام وجود تلاش می کند، نوباوگان آذربایجانی بخوبی فارسی یاد بگیرند، تا قادر به درک دیگر دروس به فارسی باشند. رشدیه آموزش الفبا و خواندن و نوشتن ترکی را فقط در کلاس اول به بچه ها یاد می داد. البته این ابتکار و تجربه می توانست در سایر مناطق که بچه ها زبان مادری شان فارسی نبود، به کار گرفته شود، که متاسفانه عملی نمی گردد.
در انقلاب مشروطه رواج شعر ترکی، در خدمت انقلاب قرار می گیرد. به ویژه در روزهای خیزش و یورش در آذربایجان، اشعار انقلابی بر کالبد انقلاب روح تازه ای می دمد؛ و شور انقلابی در توده مردم بر می انگیزد.
با پیروزی انقلاب، قانون اساسی مشروطه می بایست ضامن اجرای عدالت باشد؛ و انجمن های ایالتی و ولایتی مانع از تمرکز قدرت، و در خدمت تنوع فرهنگی و زبانی، قرار گیرد. ولی افسوس امیدهایی که انقلاب مشروطه و سپس کودتای سوم اسفند، در دل مردم و نیروهای دموکرات و چپ بر انگیخته بود، با تمرکز قدرت در دستان رضا خان این سرباز کهنه کار، علیرغم تحقق نظام نو که بوی جامعه مدرن می داد، خیلی زود نقش بر آب شد؛ و استبداد نویی شکل گرفت.
تا آن زمان در مدارس و مکتبخانه ها، به کار گرفتن شفاهی زبان مادری بی هیچ مانعی در خدمت سواد آموزی بود. ولی بجای آنکه تجربه و ابتکار رشدیه در دیگر مناطقی که کودکان با فارسی آشنا نبودند، به کار گرفته شود، از طرف "وزارت فرهنگ" منع کامل به کاربردن زبانها و گویشهای محلی صادر می شود؛ و بدین سان آزادی های ابتدایی در عرصه زبان و فرهنگ بومی اقوام ایرانی، نیز به تاراج می رود!
با وقایع شهریور ۱٣۲۰ و ورود ارتش سرخ شوروی از شمال، و بریتانیا از جنوب و اشغال تهران، رضا شاه تبعید می شود. در کنار آزادیهای سیاسی، آزادیهای لجام گسیخته نیز سراسر ایران را فرا می گیرد. کمبود و گرانی مایحتاج عمومی، زندگی را بر مردم تنگ می کند. چاپ و توزیع کتابهای درسی که به عهده وزارت فرهنگ بود، مختل می شود. سودجویانی که تصدی دولت بر تهیه و توزیع کالا را نمی پسندند، آزادی تالیف کتابهای درسی را مطرح می کنند. مهر ماه همان سال حزب توده تشکیل می گردد. این حزب در آذربایجان به دلیل سلطه ارتش سرخ حضور پررنگی دارد. در این دیار نه تنها هیچ حزب رقیب و مخالف اجازه حضور ندارد، بلکه منتقدین شوروی و مخالفین اشغال نیز مورد آزار و اذیت قرار می گیرند. ۱۲ شهریور ۱٣۲۴ "فرقه دموکرات آذربایجان" تشکیل می گردد. کمیته ایالتی حزب توده در آذربایجان، علیرغم نارضایتی شدید و اعتراض حزب، به فرقه دموکرات می پیوندد.
فرقه نیروهای خود را با سلاحهای اهدایی ارتش سرخ مسلح می کند، و ۲۱ آذر در سایه حضور سنگین ارتش سرخ، تبریز و دیگر شهر ها را فتح می کند. با تسلیم پادگانها، فرقه نیروی مسلح خود را تقویت می کند. فرقه به مثابه یگانه نیروی سیاسی تصمیم گیرنده، در غیاب حزبی رقیب و یا مخالف، بی آنکه کسی یارای مخالفت داشته باشد، تمامی مصوبات خود را در سرتاسر آذربایجان جامه عمل می پوشاند.
از جمله این اقدامات، برچیدن آموزش به زبان فارسی بود. اقدامی که در هیچ مقطعی از تاریخ ـ حتی پس از شهریور ۱٣۲۰ که با ورود ارتش سرخ، در آذربایجان خلاء قدرت به وجود آمده بود ـ نه تنها مطرح نبود، بلکه هرگز از ذهن آذربایجانیان خطور نکرده بود! ولی فرقه به محض کسب قدرت، در مقابل چشمان حیرت زده مردم، بی آنکه این موضوع به بحث و آرای عموم گذاشته شود، بی آنکه مخالفان قادر به اظهار نظر باشند، بی آنکه مردم بتوانند از علایق خود دفاع کنند، کودکان و جوانان مجبور به اطاعت می شوند، تا یک شبه زبان فارسی را کنار بگذارند، و "از کودکستان تا عالی ترین سطوح به ترکی تحصیل نمایند!".
***
دوست عزیز آقای واحدی، به تصور من ایده مورد نظر شما ـ یعنی کنار گذاشتن زبان فارسی و جایگزینی زبان ترکی به جای آن ـ نه تنها کاملا ذهنی و غیر عملی، و مغایر به خواست تاریخی مردم آذربایجان است، بلکه نافی گفته شما در مورد ایران است. لطفا به این قسمت از نوشته خود توجه کنید: "کشور ما دارای چنان بضاعت ملی و فرهنگی متنوعی است که اگر آنرا به گلشنی تشبیه بکنیم که گلهای رنگارنگی با خاصیت و عطرهای مختلفی آنرا زینت می بخشند کم نگفته ایم در عین اینکه هیچکدام آنها مثل هم نیستند، ولی باهم و در کنار هم و هماهنگ باهم، گلشنِ زیبایی بنام ایران را تشکیل می دهند! "
دوست عزیز، زبان فارسی میراث مشترکی است که در کنار دیگر زبانهای بومی ولایات ایران زمین، از خراسان تا خوزستان، از آذربایجان تا سیستان و بلوچستان، به کمک همه مردم ایران، شکوفا گشته است! به جای آنکه ریشه زبان فارسی را در آذربایجان قطع کنیم، بکوشیم زبان ترکی را نیز در کنار زبان فارسی، شکوفا سازیم. زبان فارسی زبان مشترک همه ایرانیان است، و هیچ برتری بر دیگر زبانها ندارد!
اگر در آن ایامی که میرزاحسن رشدیه، با انتشار کتاب "وطن دیلی" سعی کرد مردم آذربایجان در کنار فارسی، ترکی را در حد خواندن و نوشتن بیاموزند، امروز که زبان ترکی از غنای لازم برخوردار است، نه تنها هر آذربایجانی، بلکه هر ایرانی می تواند زبان ترکی را تا عالی ترین سطوح بیاموزد! نه تنها زبان ترکی، بلکه در مورد دیگر زبانهای رایج در ایران نظیر کردی و عربی، نیز این امکان باید وجود داشته باشد. وجود زبان فارسی به عنوان زبان ارتباطی، نه تنها هیچ تعارضی با شکوفایی دیگر زبانها در ایران ندارد، بلکه شکوفایی تمام زبانها و فرهنگهای موجود، "گلشن زیبایی بنام ایران" را، زیباتر خواهد کرد. فقط لازم است که در جامعه موازین دموکراتیک با دولتی مدرن، شکل بگیرد، که آزادی های فردی را پاس بدارد. زیرا بدون احترام به حقوق فردی شهروندان، جامعه دموکراتیک ساخته نمی شود*.

ادامه در بخش بعدی
http://abasmogaddam.blogfa.com

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* به عنوان مثال می توان به "اقلیم کردستان" عراق ، توجه کرد که باوجود برخورداری از خود مختاری داخلی، هنوز با یک جامعه دموکراتیک فاصله بسیار دارد. خبرهای رسیده از آنجا، حکایت از تضییق حقوق شهروندان، و سرکوب گروههای مخالف دارد. 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست